نقد، بررسی و نظرات کتاب آن سوی خط - آلیسون ال راندال

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سما جعفری
۱۴۰۳/۷/۲۹
این کتاب، حتی کودکان را هم نمیتواند سرگرم کند و ایراداتی داد، مثل این که آن مرد تبهکار چرا اصلا بچه ها را آزاد کرد و برخورد خوبی با آن ها داشت. یا چرا بچه ها آن دزدها را به پلیس معرفی نکردند. یا مثلا پند دادن نویسنده به طور مستقیم. زیرا پند و نصیحت وقتی در قالب جمله مستقیم به خواننده منتقل شود، اثر کمتری دارد. در مقایسه، وقتی خواننده، خود از بطن قصه مفهوم مورد نظر نویسنده را دریابد، بهتر در ذهنش میماند یا موثر واقع می شود. ترجمه این اثر هم بسیار سنگین است و کلماتی نامانوس در آن استفاده شده است و اصلا روان نیست. اما خب، نکات مثبتی مثل اینکه بهتر است همیشه شنونده خوبی باشیم، یا اینکه دروغگویی و پنهانکاری از والدین نتیجه ی خوبی ندارد، را نیز میتوان از این داستان استخراج کرد. ضمنا این دوقلو مرا یاد دوقلویی انداخت که میشناسم و قل دختر بسیار شجاع و زباندار است، اما قل پسر فقط حرفهای خواهرش را تایید میکنم و این برایم جالب بود.
Kiyavash_
۱۴۰۲/۲/۱۹
به نظرم برای رده سنی خردسالان نوشته شده بود.
کتاب بدی نبود ولی یه چیزایی رو دوست نداشتم:
۱) آقای پولسون سر بچه‌ها رو کلاه گذاشت (البته این برداشت منه چون محاله سنگ قیمتی فقط ۲۵ سنت باشه؛ البته اگه سنگی که زد اسمیت به اونا داده باشه واقعا قیمتی باشه)
۲) چرا روز اول که تلفن به شهر اونا اومده بود یه مسئول درباره تلفن به مردم اطلاعات نمی‌داد؟!
۳) چرا بچه‌ها زد اسمیت و دوستش کالیب رو لو ندادن؟! مگه اونا دزد نبودن و یکی شون تحت تعقیب. شاید اگه لوشون می‌دادن مژدگانی خوبی می‌گرفتن و به مخارج زندگی شون کمک می‌شد.
۴) اینکه پس از اون همه سختی لیا از تلفن زدن منصرف میشه به خاطر اینکه کسی رو نداره بهش زنگ بزنه (خوب می‌تونست گزارش زد و دوستش رو تلفنی به اداره پلیس گزارش بده، اینجوری با یه تیر دو نشون می‌زد)
ولی با این وجود اون قسمتی که لیا فهمید همیشه خودش عقل کل نیست و می‌تونه روی کمک برادرش و نظرش حساب کنه رو دوست داشتم.
مهساد
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
خب حالا چون سارق بانک به این دوتا لطف کرده، نتیجه‌ی اخلاقی این میشه که نرن لوش بدن؟!! خیلی کودکانه و سطح پایین بود قصه، حتی برای بچه‌ها هم بدآموزی داشت از این لحاظ که دروغ بگن و خودشونو تو خطر بندازن و بعد یه دزد انقدر مهربون باشه که ولشون کنه، سوم اینکه دزده میگه من نسبت به مردم نمیتونم دلرحم نباشم! خب تو اگه دلرحم بودی که سرمایه مردمو از تو بانک نمیدزدیدی!! 😂
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۶
خیلی خوب بود
اولین باری که تلفن امده و مردم نمیدونن چه جوری میشه صدا تویه سیم‌ها بره و در اسمون بره
ولی دخترک نمیدونست که اون طرف خط هم باید کسی باشه که صداشو بشنوه
همیشه شنونده‌ی خوبی باشیم تا گوینده‌ی خوبی
محمدرضا
۱۴۰۱/۵/۲
کتاب نسبتا خوبی بود و تا حدودی میشه گفت جنبه آموزنده داشت. اما چون در قالب گفتگو و مناظره بود یکم کسل کننده بود اما در کل خوب و قابل تحسین است.
عباس رستمی
۱۳۹۶/۱۲/۱
توصیف و فضاسازیش خوب بود اما گره گشایی و نتیجه داستان به نظرم سطح پایین بود. دویالوگها هم از زبان محاوره‌ای دور بود شاید به دلیل ترجمه..
Arya
۱۴۰۲/۹/۳۰
واقعا عالی بود داستان خوبی بود حتما بخوانید بخوانید همه اینطور کتابا عالین ممنون از کتابراه
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۷/۱۸
داستان خوب و البته با تناقض زیاد با واقعیت! ممنون از کتابراه
z
۱۴۰۱/۶/۱۶
کتاب نسبتا خوبی بود
و جنبه آموزشی داشت
👍👍
محمدجواد پازوکی
۱۳۹۶/۱۲/۳
خوب بود ممنون
رامتین لاهوتی
۱۳۹۶/۷/۵
با نمک بود ولی احساس تنهایی مردم یکم دلم گرفت D:
فرهاد نیاپرست
۱۳۹۶/۶/۲۳
عالی، شنونده خوبی باشیم تاگوینده
علی
۱۳۹۸/۱۲/۲۷
جالب بود اما داستانش ساده بود
Mohammad Bagheri
۱۳۹۸/۹/۲۵
داستان ساده‌ای بود.
hdi :)
۱۳۹۶/۹/۲۵
خیلیییی بچگونه و مسخره بود:/
sepideh ansarinia
۱۳۹۶/۶/۱۷
خیلی خوب بود☺
کیوان گودرزی
۱۳۹۶/۶/۱۳
عالی بود. مرسی