نقد، بررسی و نظرات کتاب ناطور دشت - جی. دی. سلینجر
4.2
85 رای
مرتبسازی: پیشفرض
نیلوفر معتبر
۱۴۰۰/۰۵/۰۲
00
کتاب خوبی بود. ترجمه ش روان بود. سبک خاصی داشت که ممکنه همه پسند نباشه. بیانش، شیرین بود و باعث میشد که ترغیب بشی پیوسته بخونیش. اشتراکاتی بین این کتاب و کتاب "مزایای منزوی بودن" هست. قسمت جالب شخصیت هولدن، این بود که برعکس همه ما که بنا به دلایلی از یه نفر متنفریم و بعد هر کاری اون انجام داد، با دیدِ تنفر بهش نگاه میکنیم، هولدن جزئی نگر بود و مثلاً میگفت از اون حرفی که فلانی زد، متنفرم یا از فلان حرفی که بعدش زد، خوشم اومد... شاید پایان بهتری میشد براش متصور شد اما نویسنده در روند داستان، به هدفش میرسه و نیاز به پایان خاصی نداره...
پسر، وقتی یکی میمیره، حسابی مرتبش میکنن. امیدوارم اگه واقعا مردم، یه نفر پیدا شه که عقل تو کلهش باشه و پرتم کنه تو رودخونه، یا نمیدونم، هر کاری بکنه غیر گذاشتن تو قبرستون. اونم واسه اینکه مردم بیان و یکشنبهها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات. وقتی مردی گل میخوای چیکار؟
من وقتی که کتابو میخوندم فکر میکردم من هولدن کالفیلد هستم. همذات پنداری مطمئن باشید نمیتونه ضعف کتاب باشه.
من وقتی که کتابو میخوندم فکر میکردم من هولدن کالفیلد هستم. همذات پنداری مطمئن باشید نمیتونه ضعف کتاب باشه.
یکی از بهترین رمانهایی که خوندم... داستان سه روز از زندگی پسری نوجوان به اسم هولدن کالفیلد که از مدرسه شبانه روزی اخراج شده و داره به شهر خودش برمیگرده، طنز قشنگی داره که عقدهها و تنهاییهای هولدن رو برای خواننده بیشتر قابل درک میکنه... هولدن جز محبوبترین شخصیتهای داستانیه و مونولوگ هاش لحظات بسیار شادی رو برای خواننده به وجود میاره
من خیلی تعریف این کتاب و شنیده بودم و تو کامنتها خیلی ازش تعریف کردن و میگفتن شبیه کتاب "مزایای منزوی بودنه" آره مقداری شبیهش بود. قشنگ بود از خوندش خیلی لذت بردم. ولی من داشتم میخوندمش که یکدفعه دیدم تموم شد😑 چه جور پایانی بود آخه. هیچی نشد. فقط یک دفعه تموم شد انگار که وسطاش بود. خورد تو ذوقم.
این کتاب واسه دهه پنجاه میلادی تو امریکا یه چیز حیرت انگیزی میشه. شاید همین الانش هم تو امریکا چیز خوبی باشه. اما من نتونستم تو اعمالش همراهش باشم ولی با افکارش خوب تونستم ارتباط برقرار کنم. بهترین قسمتش ارتباط هولدن با خواهرشه. اینکه هولدن باشی و همچین خواهری داشته باشی شانسه دیگه پس چیه.