نقد، بررسی و نظرات کتاب غرش رعد: زندگی نامه سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی - محمد معما
مرتبسازی: پیشفرض
وحید بزرگی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
00
درود به شرف و غیرت این قهرمان جنگ کتابی که خوندم به جرأت یکی از بهترین کتابهای خاطرات جنگ مخصوصا جنگهای هوایی بودگاهی واقعا حس میکردم تو کابین هواپبما هستم جدا از توانمندی های این خلبان برجسته، من شیفته شخصیت ایشون شدماگر از توانمندی های خودشون گفتن در کنارش از نقاط ضعفشون هم صحبت کردن شخصیت افتاده ایشون مثال زدنی هستش شهامت و تلاششون واقعا حس غرور و افتخار به آدم میده خدا رو شکر میکنم که ایشون در قید حیات هستن و من این افتخار رو داشتم که کتاب خاطرات ای بزرگوار رو مطالعه کردم درود به شرف و غیرت ایشون و تمامی کسانی که از خاک این کشور دفاع کردن کاش این جنگ هیچوقت پیش نمیومدکاش اینهمه شهید و اینهمه خسارت به این کشور وارد نمیشدمن یه خواننده معمولی هستم و مطمئنم نمیتونم نظری به جز این به کتابی که خوندم داشته باشم
سرتیپ خلبان حمید نجفی همانند سرهنگ بالازاده و شهیدان خلبان، یکی از دلاور مردانی است که با مرکب آهینش، خواب دشمنان این سرزمین را آشفته نمود و با ایثاروازخودگذشتگی نام خود را در تاریخ ایران ماندگار نمود. حوادث عملیاتهای نوشته شده در کتاب از پنجرهی شیشهای کاناپی یک جنگنده اف۵ برفراز شلمچه و خرمشهر و فاو وفکه و...... بسیار خواندنی است و مکمل روایات رزمندگان در جبهه میباشد. گرچه گذشت زمان بسیاری از حوادث عملیاتهای از ذهن خلبان زدوده و باعث تأسف همه ماست که بعد نزدیک چهل سال، امروز که تنها انگشت شمار است دلاوران هستند به یادثبت خاطراتشان افتاده ایم.
باتشکر از کتابراه و خوانندگان فهیمش
باتشکر از کتابراه و خوانندگان فهیمش
درود بر شما. بنده اغلب کتابهایی که در مورد خاطرات خلبانان کشورمان است را مطالعه کرده ام. برخی از آنها را به صورت نسخه الکترونیکی تهیه و مطالعه کردم و برخی را هم با خرید نسخه چاپی مطالعه کرده ام. به جرات میتوانم بگویم این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که مطالعه کرده ام. نگارش روان و عالی همراه با داستان جذاب. با قهرمان داستان همراه میشویم و گاهی شاد میشویم و گاهی غصه ناراحت و غصه دار. مطالعه این کتاب را به دوستان پیشنهاد میکنم.
عجبااااا چطور میشه فردی با این همه زحمت چه عملی و چه نظری بازم اینقدر تابلو حقش رو بخورند و حتی جایگاهی درخور شأن هم بهش ندن. اونوقت بعضیا به راحتی رییس ستاد و فرمانده نیرو میشن. از لحاظ متن هم خوب بود فقط غلط املایی داشت. آذوقه درسته نه آزوقه که متاسفانه چندین بار هم به همون صورت غلط نوشته شده بود. خدا قوت به امیر نجفی بزرگوار و دست بوس زحمات
در صفحه 173 ایشان راجع به پل ارتباطی در خرمشهر میفرمایند ما پل را دیدیم و مرحوم اسکندری پل رو زدند.
در مستند نبردهای تامکت تیمسار فراسیابی خلبان Rf4 میفرمایند ما پریدیم برای عکس برداری عکس گرفتیم ظاهر که شد این پل داخل عکس بود که مرحوم اسکندری پریدند و پل رو زدند بالاخره کدوم یک از عزیزان متوجه این پل شدند؟
در مستند نبردهای تامکت تیمسار فراسیابی خلبان Rf4 میفرمایند ما پریدیم برای عکس برداری عکس گرفتیم ظاهر که شد این پل داخل عکس بود که مرحوم اسکندری پریدند و پل رو زدند بالاخره کدوم یک از عزیزان متوجه این پل شدند؟