نقد، بررسی و نظرات رمان انجمن شاعران مرده - ان. اچ. کلاین بام
مرتبسازی: پیشفرض
داستان این کتاب در یک دبیرستان پسرانه اتفاق میافتد که معلم جدیدی برای ادبیات بچهها وارد این مدرسه میشود و کلا روش خاص و منحصر به فردی را برای آموزش به دانش آموزان در پیش میگیرد که بیشتر هدف او ایناست که راه و رسم درست زندگی کردن رو به بچهها آموزش دهد تا صرفا مثل بقیهی معلمان فقط درس خودش رو بده و بره، داستان برخلاف بعضی از رمانها این طور نبود که بخواهد وقت خواننده رو با یکسری دیالوگهای بی محتوا بگیرد، یا شخصیتهای داستان غیر واقعی به نظر بیان بلکه همان طور که سریع داستان رو جلو میبرد بعضی از جملات معلم ادبیات (آقای کیتینگ) خیلی برای من آموزنده بود. در کل به نظرم این کتاب رو بیشتر معلمان و والدین باید بخوانند، معلمان از این جهت که بدانند چقدر میتوانند روی دانش آموزان تاثیرگذار باشند و والدین از این جهت که بدانند بعضی از زورگوییهای نا به جای آنها و مجبور کردن فرزندان برای اینکه همان چیزی بشوند که خودشان میخواهند چهعواقب جبران ناپذیری را میتواند متحمل شود. شاید برای نوجوانها خیلی مناسب نباشد.
ممنون از کتابراه عزیز
ممنون از کتابراه عزیز
پنج ستاره واقعا حق این کتابه... این کتاب نه تنها جالبه بلکه زیبا و آموزنده هم هستش. من که خیلی راضیم و از اینکه وقتمو صرف خواندن این رمان کردم پشیمون نیستم... برای همین خلاصهای از داستان رو اینجا براتون مینویسم حتما نگاهی بهش بندازید تا اگه خوشتون اومد کتاب و مطالعه کنید... 🌸
رمان انجمن شاعران مرده در باره ورود معلم ادبیات انگلیسی نو گرا به نام کیتینگ به دبیرستان قانونمند و خشک ولتون با مدیری متعصب میشود. که موجب تغییر حال و هوای دانش آموزان میشه... مدرسه ولتون با این قوانین اداره میشود سنت، افتخار، انضباط، سرافرازی اما کیتینگ مفاهیم تازهای رو مطرح میکنه که قوانین سنتی
مدرسه رو به چالش میکشه. اون در آموزه هایش بسیار از غنیمت شمردن دم و لذت بردن از زندگی کوتاه این جهان میگوید. و به شاگردانش درس «مرگ آگاهی» میدهد. افکار معلم جدید حال و هوای دانش آموزان را تغییر میدهد. و آنها انجمنی به نام انجمن شاعران مرده برای دیدارهای خودشان تشکیل میدن. این افکار به مذاق جامعه متعصب مدرسه خوش نمیآید. از این رو آنها در صدد اخراج معلم که حالا در میان شاگرد هاش مریدان زیادی داره بر میآیند... در قسمتی از این رمان شعر بسیار زیبا و با معنایی نوشته؛ که اشاره دارد به کوتاهی عمر و بی توجهی برخی به این موضوع:
🌸 غرق در خیال فرداییم. 🌸 🌸 وقتی فردایی در کار نیست. 🌸
🌸غرق در اندیشه شکوه پیروزی. 🌸 🌸وقتی به راستی آن را نمیخواهیم. 🌸
🌸 غرق در اندیشهی روزی تازه ایم. 🌸
🌸 وقتی روز تازه همین امروز است. 🌸
🌸 از جنگ میگریزیم وقتی باید با آن بجنگیم. 🌸
رمان انجمن شاعران مرده در باره ورود معلم ادبیات انگلیسی نو گرا به نام کیتینگ به دبیرستان قانونمند و خشک ولتون با مدیری متعصب میشود. که موجب تغییر حال و هوای دانش آموزان میشه... مدرسه ولتون با این قوانین اداره میشود سنت، افتخار، انضباط، سرافرازی اما کیتینگ مفاهیم تازهای رو مطرح میکنه که قوانین سنتی
مدرسه رو به چالش میکشه. اون در آموزه هایش بسیار از غنیمت شمردن دم و لذت بردن از زندگی کوتاه این جهان میگوید. و به شاگردانش درس «مرگ آگاهی» میدهد. افکار معلم جدید حال و هوای دانش آموزان را تغییر میدهد. و آنها انجمنی به نام انجمن شاعران مرده برای دیدارهای خودشان تشکیل میدن. این افکار به مذاق جامعه متعصب مدرسه خوش نمیآید. از این رو آنها در صدد اخراج معلم که حالا در میان شاگرد هاش مریدان زیادی داره بر میآیند... در قسمتی از این رمان شعر بسیار زیبا و با معنایی نوشته؛ که اشاره دارد به کوتاهی عمر و بی توجهی برخی به این موضوع:
🌸 غرق در خیال فرداییم. 🌸 🌸 وقتی فردایی در کار نیست. 🌸
🌸غرق در اندیشه شکوه پیروزی. 🌸 🌸وقتی به راستی آن را نمیخواهیم. 🌸
🌸 غرق در اندیشهی روزی تازه ایم. 🌸
🌸 وقتی روز تازه همین امروز است. 🌸
🌸 از جنگ میگریزیم وقتی باید با آن بجنگیم. 🌸
نقد:
این کتاب مدرسهای با قوانین خاص خودش رو توصیف میکنه که به دانش آموزان اجازه خلاقیت و تغییر افکار رو نمیده و سعی داره همه آنها رو به یک شکل پرورش بده. علاوه بر اون خانوادههایی که جلوی پیشرفت بچه هاشون میگیرن و به علایق و توانمندی هاشون بی توجه هستن، گاهی هم هدفی که مدنظرشونه رو به فرزند تحمیل میکنند. خلاصه تا اینکه معلمی جدید رو استخدام میکنن که تمام تلاشش برای بروز و ظهور توانایی و استعداد بچه هاست.
نقد منفی: بعضی جاها کمی گنگ و نامفهوم بود شاید به دلیل ترجمه بوده شایدم خود متن ایراد داره. از طرف دیگه هدف تشکیل انجمن شاعران مرده برام قابل درک نبود، برای چی باید هر روز دور هم تو غار جمع بشوند و شعرهای تکراری رو تکرار کنند.
نقد مثبت: اما غیر از این پیامهای خیلی زیادی رو میشه ازش دریافت کرد، یکیش اینه که خیلی وقتها خانوادهها با محدودیتها و فشارهایی که به نسل جدید وارد میکنن، نمیدونن که چه ضربه مهلکی رو دارن بهشون میزنن و زمانی این رو میفهمند که کار از کار گذشته. دیگری اینکه همه انسانها باهم متفاوت هستند و ما به اندازه تک تک افراد صدها استعداد و توانایی داریم، قرار نیست کل جامعه فقط دکتر و مهندس باشند. وظیفه معلم توجه به این هاست تا بتونه اونهارو رشد بده و افراد توانمندی رو به جامعه تحویل بده.
با اینکه پایان داستان تلخ و غم انگیزه ولی کاملا واقعیت جامعه رو بیان میکنه.
این کتاب مدرسهای با قوانین خاص خودش رو توصیف میکنه که به دانش آموزان اجازه خلاقیت و تغییر افکار رو نمیده و سعی داره همه آنها رو به یک شکل پرورش بده. علاوه بر اون خانوادههایی که جلوی پیشرفت بچه هاشون میگیرن و به علایق و توانمندی هاشون بی توجه هستن، گاهی هم هدفی که مدنظرشونه رو به فرزند تحمیل میکنند. خلاصه تا اینکه معلمی جدید رو استخدام میکنن که تمام تلاشش برای بروز و ظهور توانایی و استعداد بچه هاست.
نقد منفی: بعضی جاها کمی گنگ و نامفهوم بود شاید به دلیل ترجمه بوده شایدم خود متن ایراد داره. از طرف دیگه هدف تشکیل انجمن شاعران مرده برام قابل درک نبود، برای چی باید هر روز دور هم تو غار جمع بشوند و شعرهای تکراری رو تکرار کنند.
نقد مثبت: اما غیر از این پیامهای خیلی زیادی رو میشه ازش دریافت کرد، یکیش اینه که خیلی وقتها خانوادهها با محدودیتها و فشارهایی که به نسل جدید وارد میکنن، نمیدونن که چه ضربه مهلکی رو دارن بهشون میزنن و زمانی این رو میفهمند که کار از کار گذشته. دیگری اینکه همه انسانها باهم متفاوت هستند و ما به اندازه تک تک افراد صدها استعداد و توانایی داریم، قرار نیست کل جامعه فقط دکتر و مهندس باشند. وظیفه معلم توجه به این هاست تا بتونه اونهارو رشد بده و افراد توانمندی رو به جامعه تحویل بده.
با اینکه پایان داستان تلخ و غم انگیزه ولی کاملا واقعیت جامعه رو بیان میکنه.
کتاب نسبتا خوبی بود. درسهای آموزندهای داشت از جمله این که ما انسانها چه قدر تاثیر پذیریم و سیستم آموزشی یک کشور چه قدر میتونه روی حال و آینده ما تاثیر بگذاره. بعضی حرفهای آقای کتینگ خیلی پر مفهوم بود و من اونها رو تک به تک یاد داشت کردم. این کتاب میگفت که معلمها بهتره کمی روش تدریسشون رو تغییر بدن و صرفا متن رو نخونن و پاشن کلاس رو ترک کنن این کتاب به ما یاد میداد که باید با عقاید پوچ جنگید و قبولشون نکرد حتی اگه ان عقاید از سمت یک فرد مشهوری باشه. حتی پدر و مادر ها هم بهتره این کتاب رو بخونن و بدونن که نباید با علایق فرزندانشون مخالفت کنن چون این کار از اونها یک شخص منزوی و گوشه گیر میسازه و حتی در نهایت موجب مرگشون میشه و.... خیلی چیزای دیگه که با خوندن کتاب بهشون پی می برید (با احترام به نویسنده و تمام کسانی که این کتاب رو خوندن باید بگم ان قدری که تعریف این کتاب رو از بقیه شنیدم جذاب نبود و داستان یک چرخه معمولی رو داشت طی میکرد و آخرش هم که ان طور تموم شد. به نظرم جا داشت بیشتر رو پایان کار بشه و ما شاهد یه پایان تاثیرگذارتر و تحول آمیز تر باشیم تا یک پایان تلخ)
داستان دانش آموزانی که در یک مدرسه شبانه روزی با فضای بسته و سکوتی دلهره آور درس میخوانند و اتفاقات جالبی برای آنها میافتد، مدرسهی شبانه روزی که ساختار آموزشی آن فقط معلم محور است (مثل بیشتر مدارسی که ما میشناسیم البته از نظر آموزشی) دانش آموز فقط باید شنونده و یاد گیرنده صرف باشد و کمترین فرایندی را در آموزش نداشته باشد، مدرسهی (تفکری) که والدین برای فرزندان خود تصمیم میگیرند که در آینده چه شغلی را انتخاب کنند و به علاقه و استعداد فرزند خود توجهی ندارند و فکر میکنند آینده شغلی فرزند را خود باید تعیین کنند و او به این امر نادان است، گویا به آرزوی خود از طریق فرزندشان میخواهند برسند،
با ورود معلم جدید که قبلا در همان مدرسه آموزش دیده و از شیوهی تدریس دوران خود ناراضی بوده، برای تدریس از شیوههای نوین آموزشی استفاده میکند و این باور را به دانش آموزان میدهد که با توجه به علاقه و استعدادهای خود برای آینده خود تصمیم بگیرند و اراده دیگران بر آنها تحمیل نشود، بچهها بدنبال علاقه و خواستههای خود میروند که یک سری اتفاقات پیش میآید، یکی از آنها که پدرش مخالف بازیگری است و در جمع دوستان با او برخورد کرده و غرور او را میشکند و سعی میکند عقیده خود را به او تحمیل کند دست به خودکشی میزند و مسیر داستان دوباره به حالت اول برمیگردد، معلم جدید مقصر و به همراه یکی از دانش آموزان از مدرسه اخراج شده و و با ارعاب و تهدید تعدادی از دانش آموزان شرایط به روال گذشته باز میگردد، آموزش معلم محور بر پایهی کتابهای که بدون توجه به نیازهای امروزی دانش آموزان تدوین شده است، و بیشتر تئوری است بدون توجه به شرایط موجود.
با ورود معلم جدید که قبلا در همان مدرسه آموزش دیده و از شیوهی تدریس دوران خود ناراضی بوده، برای تدریس از شیوههای نوین آموزشی استفاده میکند و این باور را به دانش آموزان میدهد که با توجه به علاقه و استعدادهای خود برای آینده خود تصمیم بگیرند و اراده دیگران بر آنها تحمیل نشود، بچهها بدنبال علاقه و خواستههای خود میروند که یک سری اتفاقات پیش میآید، یکی از آنها که پدرش مخالف بازیگری است و در جمع دوستان با او برخورد کرده و غرور او را میشکند و سعی میکند عقیده خود را به او تحمیل کند دست به خودکشی میزند و مسیر داستان دوباره به حالت اول برمیگردد، معلم جدید مقصر و به همراه یکی از دانش آموزان از مدرسه اخراج شده و و با ارعاب و تهدید تعدادی از دانش آموزان شرایط به روال گذشته باز میگردد، آموزش معلم محور بر پایهی کتابهای که بدون توجه به نیازهای امروزی دانش آموزان تدوین شده است، و بیشتر تئوری است بدون توجه به شرایط موجود.
اسم انجمن شاعران مرده رو زیاد شنیده بودم و انگار این کلمهی "مرده " زیادی حساسم کرده بود چون اصلا دلم نمیخواست کتابشو بخونم یا فیلمشو ببینم تا اینکه دیدم تو برنامهی کتاب باز در مورد این کتاب صحبت میکردن به واسطهی معرفی کتاب استعداد نافرمانی! و من که از بچگی در نافرمانی مستعد بودم وسوسه شدم کتاب انجمن شاعران مرده رو بخونم! راستش اسم کتاب ناخواسته فیلم دیگران رو در ذهنم تداعی میکرد و در ذهنم با نویسنده در جدال بودم که آخه قحطی اسم بود که این اسمو گذاشتی؟ اولاش ارتباط گرفتن سخت بود بعد ۵۰ صفحه برام جالب شد که بدونم عاقبت ناکس و کریس چی میشه؟ یهو دیدم رسیدم صفحه ۱۱۴ نظرات بقیه رو خوندم دیدم نوشتن پایان غمگینی داره اما به خودم گفتم مسیر مهمتر از مقصده! دوباره کتاب رو ادامه دادم و قضیه راهش نان باعث شد بلند بلند بخندم! وقتی کتاب تموم شد فقط یه جمله گفتم: چقدر قشنگ بود! فکر میکنم بهتره افراد بالای بیست سال کتاب رو بخونن چون یه جاهاییش برای سن پایین مناسب نیست. اگر تا حالا زیاد کتاب نخوندین به نظرم از کتابهای اولتون نباشه بهتره. اگر به داستانهای عاشقانه علاقه دارین احتمالش هست که از کتاب خوشتون بیاد. من از قسمتهایی که روی زندگی کردن در زمان حال تاکید میکردن خوشم اومد.
کتاب بسیار جذاب و آموزندهای هست. من فیلم این داستان را هم دیدم. داستان کمی غم انگیز و در عین حال زیباست. ماجرای چند پسر دییرستانی که تصمیم گرفتند مثل معلمشون دنیا را از زاویهای متفاوت نسبت به آنچه که تاکنون میدیدند، بنگرند و به نوعی زندگی کردن و یاد بگیرند را بسیار جذاب نشون داده. قوانین مدرسه ولتون به نوعی در نظام آموزشی ما و در مدارس ما جریان داره. یعنی اصلا به استعدادها و تواناییهای فردی بچهها توجه نمیشه و همه بچهها باید با یک الگوی واحد و سنتی تربیت بشن. رفتار پدر نیل هم متاسفانه در جامعه ما بسیار دیده میشه. خیلی از پدر و مادرها آرزوهای خودشون را به زور به فرزندانشون تحمیل میکنند و این باعث میشه خیلی از بچهها مانند نیل دچار افسردگی یا ناکامی در زندگی بشن یا اگر در نهایت به خواسته پدر و مادر تن دهند دلمرده خواهند بود. و توانایی آرزو کردن را ازدست خواهند داد یا الگو برداری دقیقی از والدین خود میکنند و در نهایت با فرزندان خودشون هم همان رفتار را تکرار خواهند کرد.
امیدوارم عاقبت غم انگیز نیل جوان برای هیچکدوم از فرزندان این سرزمین که قرار است آرزوی والدین خود را برآورده کنند پیش نیاد
امیدوارم پدرو مادرها انتظارات بیجایی از فرزندانشون نداشته باشند و بفهمند که آرزوهاشون نباید توسط فرزندانشون برآورده شود
امیدوارم شاهد تغییرات مفید در نظام آموزشی خودمون باشیم و مانند مدرسه ولتون بچهها وادار به پذیرش آنچه قلبا قبول ندارند نشوند
امیدوارم فرزندان ما هم مانند تاد در نهایت به این باور و شجاعت برسند که خواسته هاشون و بی پروا بیان کنند
امیدوارم عاقبت غم انگیز نیل جوان برای هیچکدوم از فرزندان این سرزمین که قرار است آرزوی والدین خود را برآورده کنند پیش نیاد
امیدوارم پدرو مادرها انتظارات بیجایی از فرزندانشون نداشته باشند و بفهمند که آرزوهاشون نباید توسط فرزندانشون برآورده شود
امیدوارم شاهد تغییرات مفید در نظام آموزشی خودمون باشیم و مانند مدرسه ولتون بچهها وادار به پذیرش آنچه قلبا قبول ندارند نشوند
امیدوارم فرزندان ما هم مانند تاد در نهایت به این باور و شجاعت برسند که خواسته هاشون و بی پروا بیان کنند
بسیار غمگین و زیبا که نشان میدهد افراط درهرکاری خوب نیست و چگونه تحمیل آرزوهای والدین میتواند منجر به تحمل آینده اجباری توسط فرزندان شود نکتهای که من فهمیدم این بود که دائما سنت شکن عقاید باید بود تا به آزادی واقعی یعنی آزادی عمل و تصمیم رسید داستان از این قرار است که مدرسهای رتبه برتر با قوانین خاص و تحمل ناپذیر وجود دارد که دانش اموزان برجسته در آن تحصیل میکنند و هیچکدام راضی نیستند تا این که با ورود معلم انگلیسی جدید که خود نیز تحصیل کرده در آن مدرسه است با شیوه خاص تدریس خویش تغییراتی در آنها ایجاد میکنند که فکرکنند مجبور به پیروی از والدین نیستند و انجمن مخصوصی تشکیل میدهند و در آن جا آزادانه عمل میکنند تا اینکه یکی از آنها میمیرد و لو میروند و معلم مجبور به رفتن میشود و دانش آموزان با شیوهای خاص ازا و خداحافظی میکنند.
من اول با انجمن شاعران زنده آشنا شدم و سپس از این رمان آگاهی پیدا کردم. هرچند وزنه عنوان این رمان از خود داستان سنگین تر بود ولی سیر داستانی، احساساتی سرکوب شده و خاموش شده از دوران بسیار گذشته را در من بیدار کرد. همه آدما، تک تک این شخصیتها رو در درون خودشون دارن، و هرکس یکی از اینها رو باور کرده. ترس و مدرسه، دوئیّتی یگانه در ناخودآگاه ماست. تکهای از وجودمان که نیازهایش برآورده نشده و در اون دوران جامونده، و انگار همراه ما نتونسته بزرگ بشه، بالغ بشه. مواجه شدن با اون تکه از وجود خویش اضطراباتی رو ایجاد میکنه. شاید خوندن این رمان کمی هم شجاعت بخواهد. اما قطعا پذیرش آن قسمت از وجودمان اتفاقی فرخنده و پرشکوه برای تمام عمر خواهد بود.
میدونید کتاب هاپنجرههایی هستن رو به جهان این کتاب دیدگاه متفاوتی داره یه منظره متفاوت این کتاب واقعیت رو نشون میده و چقدر واقعیت دردناکه اینکه چطور پدر مادرها بچه هاشون رو وادار به انجام کاری میکنن که نمیخوان و چه انتظارهایی که ندارن نقش معلم انگلیسی مثل یه کورسوی امید در تاریکی برای بچهها بود و از اول کتاب میشد از این نقش چیزها یاد گرفت کتاب کوتاه ولیکن پرمفهوم بود و تا ساعتها ذهنم رو درگیر خودش کرد پایان غم انگیزی داشت ولی هیچوقت تو دنیای واقعی همه داستانها پایان خوشی ندارن ترجمه کتاب چندان جالب نبود و به خوبی موقعیتها رو توصیف نکرده بود و کلمات به گار برده شده هم کلمات سادهای نبود که به راحتی بشه درک کرد
کتاب درباره مدرسه ولتون که صدسالگی آن را جشن گرفتن وشعاراین مدرسه بر۴اصل استواراست و قوانین خشکی دارد اماباورود معلم جوان مدرسه جان تازهای میگیرد معلم راه ورسم درست زندگی کردن، رابه بچهها آموزش میدهدوبه آنها میگوید که به علاقه واستعدادشون توجه کنن ونگذرانند اراده دیگران برآنهاتحمیل شودودانش آموزان انجمن شاعران مرده راتشکیل میدهندکه خارج ازمدرسه جمع میشوند وتبادل نظرمیکنن واولیا مدرسه خوششون، نمیاد، و معلم را اخراج میکنن داستان را خیلی دوست داشتم خصوصاصحنه آخر لحظه خداحافظی بچه هابامعلم که همه درسکوت بر بالای نیمکت ایستادند این صحنه نمادین رادوست داشتم توصیه میکنم، حتما بخونین
خیلی قشنگ بود، رمانی با مضمونی زیبا و مفید جهت ایجاد نگرشی نو به زندگی. درک اهمیت زندگی کامل، دنبال کردن علایق و رویاها، رویارویی بین سنت و تجدد، پیچیدگیهای دوران نوجوانی و بلوغ، دوستیها، فشارهای والدین و انتظارات اجتماعی، اهمیت ابراز وجود، بهره گیری از فرصتها و پذیرفتن هویت واقعی خود از موضوعات مورد اشاره رمان هستند.. من از روی نظرات باعث شد که کتاب رو بخونم و واقعا دوست داشتم و خیلی به دلم نشست. تاجایی که میدونم از این کتاب، یک فیلم هم ساخته شده. در کل کتاب خوبی بود داستان جالب داشت و نشون میداد باید هر کاری رو شروع وردی باید به پایان برسونی. این رمان رو پیشنهاد میکنم.
به نظرم کتابها پنجرههایی هستن رو به جهانی دیگه...
و این کتاب دیدگاه متفاوتی داره، یه منظره متفاوت... این کتاب داره واقعیت رو نشون میده و چقدر این واقعیت دردناکه که چطور پدر مادرها بچه هاشون رو وادار به انجام کاری میکنن که نمیخوان... و چه انتظارهایی که ندارن...
کسی با دیدگاهی متفاوت نسبت به آموزش و کسی که هر لحظه میشه هزاران بار ازش چیزهای خوب آموخت من واقعا از اعماق قلبم دوست داشتم معلمی مثل معلم انگلیسی نیل داشته باشم...
پرداختن به شخصیتهای متنوع انسانی از جسور تا ترسو، از صادق و تا جاسوس و... همه بطور مناسبی در داستان کنار هم قرار گرفته بودن...
و این کتاب دیدگاه متفاوتی داره، یه منظره متفاوت... این کتاب داره واقعیت رو نشون میده و چقدر این واقعیت دردناکه که چطور پدر مادرها بچه هاشون رو وادار به انجام کاری میکنن که نمیخوان... و چه انتظارهایی که ندارن...
کسی با دیدگاهی متفاوت نسبت به آموزش و کسی که هر لحظه میشه هزاران بار ازش چیزهای خوب آموخت من واقعا از اعماق قلبم دوست داشتم معلمی مثل معلم انگلیسی نیل داشته باشم...
پرداختن به شخصیتهای متنوع انسانی از جسور تا ترسو، از صادق و تا جاسوس و... همه بطور مناسبی در داستان کنار هم قرار گرفته بودن...
رمان انجمن شاعران، رمانی با مضمونی زیبا و مفید جهت ایجاد نگرشی نو به زندگی. درک اهمیت زندگی کامل، دنبال کردن علایق و رویاها، رویارویی بین سنت و تجدد، پیچیدگیهای دوران نوجوانی و بلوغ، دوستیها، فشارهای والدین و انتظارات اجتماعی، اهمیت ابراز وجود، بهره گیری از فرصتها و پذیرفتن هویت واقعی خود از موضوعات مورد اشاره رمان هستند.. من از روی نظرات باعث شد که کتاب رو بخونم و واقعا دوست داشتم و خیلی به دلم نشست. تاجایی که میدونم از این کتاب، یک فیلم هم ساخته شده. در کل کتاب خوبی بود داستان جالب داشت و نشون میداد باید هر کاری رو شروع وردی باید به پایان برسونی
رمان بس جالب و دلانگیزیست البته برای اهلش!..
بی گمان اهالی ادبیات و شاعران جوانی که عاشق هنر و شعر و قلم هستند با خواندن این رمان در عرشی بس ملکوتی و رویایی، و عالمی باشکوه و وجدآور سیر خواهند کرد و با بالهای احساس خود در آسمان شب و شعر و شور، پر خواهند زد..!
... باشد که بخوانیم و زندگی کنیم و شاد باشیم و گاهی هم قلمی بزنیم.. تا مگر، به انجمن شاعران مرده درآئیم!..
در ضمن فیلمش رو هم دیدم با بازی رابین ویلیامز فقید و... که کلی هم به دل نشست.. خلاصه که شعرا، از دست ندهید!...
بی گمان اهالی ادبیات و شاعران جوانی که عاشق هنر و شعر و قلم هستند با خواندن این رمان در عرشی بس ملکوتی و رویایی، و عالمی باشکوه و وجدآور سیر خواهند کرد و با بالهای احساس خود در آسمان شب و شعر و شور، پر خواهند زد..!
... باشد که بخوانیم و زندگی کنیم و شاد باشیم و گاهی هم قلمی بزنیم.. تا مگر، به انجمن شاعران مرده درآئیم!..
در ضمن فیلمش رو هم دیدم با بازی رابین ویلیامز فقید و... که کلی هم به دل نشست.. خلاصه که شعرا، از دست ندهید!...
نسبت به تعریفهای زیادی که شنیده بودم از کتاب توقع خیلی بیشتری داشتم. حداقل توقع داستان پر فراز و نشیب تر!
گذشته از اون، من به شخصه از خوندن کتابهایی که شخصیتهای اصلی زیادی دارن و آدم باید شجره نامه بکشه و اسم هارو بنویسه تا فراموش نکنه، اصلا لذت نمیبرم و همش درگیر این میشم که این شخص کی بود و چیکار کرد. خصوصا توی این کتاب که به نظرم بعضی اسمها هم زیادی مشابه بودن. ناکس و پیتس و میکس و کریس و.....
هنوز فیلم این کتاب رو ندیدم اما اصولا اینجور کتابها از نظر من معمولا فیلمشون بهتر از خود کتاب میشن.
گذشته از اون، من به شخصه از خوندن کتابهایی که شخصیتهای اصلی زیادی دارن و آدم باید شجره نامه بکشه و اسم هارو بنویسه تا فراموش نکنه، اصلا لذت نمیبرم و همش درگیر این میشم که این شخص کی بود و چیکار کرد. خصوصا توی این کتاب که به نظرم بعضی اسمها هم زیادی مشابه بودن. ناکس و پیتس و میکس و کریس و.....
هنوز فیلم این کتاب رو ندیدم اما اصولا اینجور کتابها از نظر من معمولا فیلمشون بهتر از خود کتاب میشن.
این کتاب فوووق العاده بود
اولین کتابی که اشک منو در اورد
چقدر تو زندگیمون محتاج یک نفر مثل اقای کیتینگ هستیم
وقتی به مرگ نیل رسیدم واقعا ناراحت شدم کسی بود که آزادی (مرگ) رو به اسارت (زندگی) ترجیح داد
ولی قسمتی که یکم از اون دردناک تر بود اونجا بود که ریچارد اخراج شد کسی که خواست پا به دنیای تفاوت بزاره
از امضاهای با تهدید و زورکی به دست نولان هم بگذریم که چقدر ظالمانه بود
سکانس خداحافظی بچهها با اقای کیتینگ>>>>
این سکانس تصورش اونقدر دردناک بود که تا نیم ساعت گریه میکردم
اولین کتابی که اشک منو در اورد
چقدر تو زندگیمون محتاج یک نفر مثل اقای کیتینگ هستیم
وقتی به مرگ نیل رسیدم واقعا ناراحت شدم کسی بود که آزادی (مرگ) رو به اسارت (زندگی) ترجیح داد
ولی قسمتی که یکم از اون دردناک تر بود اونجا بود که ریچارد اخراج شد کسی که خواست پا به دنیای تفاوت بزاره
از امضاهای با تهدید و زورکی به دست نولان هم بگذریم که چقدر ظالمانه بود
سکانس خداحافظی بچهها با اقای کیتینگ>>>>
این سکانس تصورش اونقدر دردناک بود که تا نیم ساعت گریه میکردم
کتاب خوبیه برای افرادی که خیلی واسشون درس خوندن مهمه و فکر میکنن اگه کنکور رو خراب کنن کارشون تمومه
اصلا اینطوری نیس بدبختی و فشار تازه بعد از کنکور شروع میشه
نویسنده به شدت به همه چیز پرداخته و این باعث شده که خواننده در جریان همه چی باشه و این خیلی خوب بودمن ازش رازی بودم نگاهم رو به زندگیم عوض کرد
از اون کاری که دانش اموزان در اخر کتاب انجام دادن به شدت لذت بردم اینکه همه باهم رو میز ایستادن نشون میداد که ما به تو از نگاه دیگری نگاه میکنیم و این خیلی لذت بخش بود
اصلا اینطوری نیس بدبختی و فشار تازه بعد از کنکور شروع میشه
نویسنده به شدت به همه چیز پرداخته و این باعث شده که خواننده در جریان همه چی باشه و این خیلی خوب بودمن ازش رازی بودم نگاهم رو به زندگیم عوض کرد
از اون کاری که دانش اموزان در اخر کتاب انجام دادن به شدت لذت بردم اینکه همه باهم رو میز ایستادن نشون میداد که ما به تو از نگاه دیگری نگاه میکنیم و این خیلی لذت بخش بود
این کتاب بطور وحشتناکی عالیییی بود،
چند سال پیش که دبیرستانی بودم دنبالش بودم اما فرصتش پیش نیامد تا اینکه بلطف کتابراه این آرزو هم برآورده شد.
علیرغم نثر روان کتاب نکتهای که وسط مطالعه توی ذوق میزد اشتباهات تایپی بود.
جملات شاعرانه،
پرداخت شخصیتهای متنوع انسانی از جسور تا ترسو، از صادق تا جاسوس و... همه بطور مناسبی در داستان کنار هم قرار گرفته بود. و نهایتاً مطالعه این کتاب رو به دوستان علی الخصوص نوجوانان پیشنهاد میکنم.
چند سال پیش که دبیرستانی بودم دنبالش بودم اما فرصتش پیش نیامد تا اینکه بلطف کتابراه این آرزو هم برآورده شد.
علیرغم نثر روان کتاب نکتهای که وسط مطالعه توی ذوق میزد اشتباهات تایپی بود.
جملات شاعرانه،
پرداخت شخصیتهای متنوع انسانی از جسور تا ترسو، از صادق تا جاسوس و... همه بطور مناسبی در داستان کنار هم قرار گرفته بود. و نهایتاً مطالعه این کتاب رو به دوستان علی الخصوص نوجوانان پیشنهاد میکنم.
داستان کتاب زیبا و عواطف رو به خوبی نشون داده بود.
به عنوان یک نوجوان، از داستان خوشم اومد چون به زیبایی و سادگی، زندگی و اهداف رو نشون داده بود.
ترجمه خوب بود و در طول داستان فقط چند غلط املایی وجود داشت اما در هر صورت به آسانی قابل خوندن بود.
شاید نتیجه داستان قابل قبول نبوده باشه اما دور از واقعیت نبود. حتی اینکه همه کتابها پایان خوبی دارن، قابل پذیرش نیست و کتابی مثل 1984 برام قابل قبول تر بود.
در هرصورت کتاب رو پیشنهاد میکنم.
به عنوان یک نوجوان، از داستان خوشم اومد چون به زیبایی و سادگی، زندگی و اهداف رو نشون داده بود.
ترجمه خوب بود و در طول داستان فقط چند غلط املایی وجود داشت اما در هر صورت به آسانی قابل خوندن بود.
شاید نتیجه داستان قابل قبول نبوده باشه اما دور از واقعیت نبود. حتی اینکه همه کتابها پایان خوبی دارن، قابل پذیرش نیست و کتابی مثل 1984 برام قابل قبول تر بود.
در هرصورت کتاب رو پیشنهاد میکنم.
نقد کتاب بر نظام اموزاموزشی خشک و بیانگیزه امریکا هست که سعی کرده با فضاسازی جالب و گرم خواننده رو ارق خودش کنه. من خیلی لذت برم به خصوص زمانی که توی اار شعر میخوندن خیلی برام جالب بود اما به نظرم کتاب خیلی کم نوشته شده برای اینکه بخواد خوانندرو درگیر خودش کنه. توصیف کم از دانش اموزان باعث میشه که خواننده خیلی با شخصیتا انس نگیره و صد البته پیان ناگهانی کتاب. در کل من نمرهی متوسط رو به این کتاب میدم اما برای یک یا حتی دوبار خوندن توصیه میشه
چقدر زیبا ناگفتههای جامعه مثلا متمدن رو به تصویر کشیده این کتاب. قفسهای طلایی که پدر و مادرها بچه هاشون رو در اونها رشد و پرورش میدهند و از خمیر اونها یک مجسمه از پیش تعیین شده میسازند. اگرچه داستان با اخراج اقای کیتینگ تموم میشه ولی این ثابت میکنه که هر کدوم از ما اگر شجاعت قدم پیش گذاشتن داشته باشیم و فریادمون رو ازاد کنیم بالاخره یک روز فریادهای ما همسو میشه و میلههای قفس طلایی رو میشکنه. خیلی کتاب زیبایی بود ممنون از کتابراه
کتابی مرموز و جالب و کمی عجیب کاش هر کسی در زندگیش یه معلم شبیه کیتینگ داشته باشه تا جرئت زندگی کردن رو بهش یاد بده نه فقط فرمولهای تکراری و درسهای خسته کننده. مطمئنا با وجود حتی یک معلم خوب سرنوشت انسان ممکنه تغیر کنه. این کتاب رو دوست داشتم و تجربه جدید و متفاوتی رو با خوندنش بدست آوردم. در کل ارزش خوندن داره و اگه به رمانهایی با تم روانشناسی علاقه دارین، بی شک لذت خواهید برد.
بی نظیر. دم راغنیمت شمار. این کتاب برای بسیاری از ما انسانها ملموس و قابل درک هست که خود را گرفتار سنتها و عقاید و خواستههای تحمیلی خانواده و جامعه میاییم عبارتی بخش زیادی از آن مشابه تجربهی زیستهی ماست. و این شرایط اجازه بهره مندی از زندگی و "خودِ واقعی خود بودن" را از انسان میگیرد. و به خوبی مزایا و معایب دنبال کردن خواسته ها و اندیشههای شخصی خود را بیان میکند.
به نظرم خیلی کتاب ضعیف و سطحی بود. موضوع داستان در اصل خیلی جذاب بود ولی اصلا کش و قوس یه داستان خوب رو نداشت. با توجه به نظرات دوستان خوندم ولی واقعا ناامید کننده بود. اصلا در حد تعریفهایی که ازش شده نبود. شاید برای نوجوانان مناسب باشه. ولی برای من نبود.
من خودم به عنوان یک معلم به سیستم آموزشی ایران شدیدا معترض هستم. ولی این داستان راضیم نکرد. شاید انتظار یه تحول بزرگ رو داشتم در پایان داستان. نه یه تراژدی تلخ💔
من خودم به عنوان یک معلم به سیستم آموزشی ایران شدیدا معترض هستم. ولی این داستان راضیم نکرد. شاید انتظار یه تحول بزرگ رو داشتم در پایان داستان. نه یه تراژدی تلخ💔
سبک خاصی داشت و تاحدودی اموزنده مینمود اما تلخ. نکته جالب در رابطه با کتاب پایبند نبودن به ارزشهایی است که در اواسط کتاب مطرح شد مانند دنباله روی از خواستههای خود که تا در اواخر کتاب تا حدودی ان را زیر سوال برد ولی پایان ان به گونهای بود که صحیح بودن این عمل را به خواننده میاموخت. با خواندن یک یا دو کتاب دیگر در حول این موضوع میتوان بهتر مضامین این سبک را دریافت کرد.
فضاسازیها به قدری هنرمندانه است که انگار در حال تماشای فیلم هستیم یا خود، در دل ماجرا حضور داریم. همچین تمام شخصیتها مابه ازای خارجی دارند و همین، میتواند برگ برنده این قصه باشد. نویسنده در بیان این که «متاسفانه جوامع تفاوتها را نمیپذیرند، چه بسا این تفاوتها مفید باشند»، بسیار حرفهای عمل کرده است. ترجمه نیز بسیار روان و خواندنی بود واز کلمات غیرمستعمل استفاده نشده بود.
ویرایش کتاب خوب نبود. ایده نویسنده در انتهای داستان اصلا جالب نبود. فکر میکنم اگه نیل پری تصمیم میگرفت با نوشتن یک نامه پدر و مادرش رو برای همیشه ترک کنه و سراغ آیندهاش بره بهتر مشخص میشد که نظرات آقای کیتینگ برای ساختن آیندهای مطابق با روحیاتی که داریم، درسته. خودکشی نیل اصلا معنایی نداشت. در مجموع به نظر من دیدن فیلم انجمن شاعران مرده از خواندن کتابش جالبتر بود.
وقتی کتاب رو خوندین حتما فیلمش رو هم ببینید، محتوای خاصی نداره هرچند بزرگترین درس زندگی که همون غنیمت شمردن زندگی و دنبال کردن ارزوهاست رو به ما میده، و البته میتونه یادآور دوران اسارت ما در دوران مدرسه و زیر دست خانواده هم باشه، البته اگه الانم تونسته باشیم خودمون رو با وجود داشتن زندگی مستقل و فرزند از اسارت پدر مادر مادرهامون رها کرده باشیم
داستان مبتنی بر ایده بسیار جالب و در پس آن گونهای اگزیستانسیالیسم را میتوان درک کرد در کل واقعا ارزش خواندن دارد چون هوشیارانه از بسط بیش از حد و طولانی شدن داستان خودداری شده است. چون فضای سرد و فاقد هیجان و عمدتا تکراری کشش بیش از ین نداشت. شاید این کتاب انگیزه تفکر بیشتر باشد در حالیکه خود تفسیر عمیق تری از ایده خود ارائه نمیدهد
من فیلم این رمان رو دیدم و بهتون میگم
فوووؤقالعاده بود و عالی بود، واقعا که منو تحت تاثیر قرار داد و بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینیدش
گرچه که خیلی هم گریه آدمو در میاره آخرش و واقعا چند روز من از فکر و فضای فکریش خارج نمیشدم.
پس اگه تحمل اینو دارید، بهتون دیدن فیلم Dead poets communityرو پیشنهاد میکنم.
حتما رمانش رو هم خواهم خوند.
فوووؤقالعاده بود و عالی بود، واقعا که منو تحت تاثیر قرار داد و بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینیدش
گرچه که خیلی هم گریه آدمو در میاره آخرش و واقعا چند روز من از فکر و فضای فکریش خارج نمیشدم.
پس اگه تحمل اینو دارید، بهتون دیدن فیلم Dead poets communityرو پیشنهاد میکنم.
حتما رمانش رو هم خواهم خوند.
به نظرم داشتن غلط املایی زیاد در یک کتاب از ارزش های اون به شدت میکاهد. دوم اینکه بر خلاف نظر دوستان این کتاب اگه چه چندتا نکته اخلاقی کوچک داشت ولی برای سنین ۱۵ تا ۱۷ سال!! چرا که من ۳۰ یا ۴۰ ساله اگه قراره تازه این نکته ها رو توی زندگیمون به کار ببریم یعنی گذشت سن و تجربه تا الان نتونسته برامون کاری کنه در کل من نپسندیدم
به نظر من کتاب خوبیه چون خوبیها و بدیها، یا بهتره بگیم مزایا و پیامدها یا خطرات تغییر کردن و متفاوت بودن یا بدعت گذاشتن رو بیان میکنه و اینکه شعارها و تفکرات کهنه و در کنار اونها بدعتها چقدر میتونن سرنوشت آدمها رو عوض کنن و اهمیت تعادل داشتن در هر زمینهای رو به زیبایی بیان میکنه. فیلمش رو هم پیشنهاد میکنم ببینید. خیلی آموزنده هست
رمانی با مضمونی زیبا و مفید جهت ایجاد نگرشی نو به زندگی. درک اهمیت زندگی کامل، دنبال کردن علایق و رویاها، رویارویی بین سنت و تجدد، پیچیدگیهای دوران نوجوانی و بلوغ، دوستیها، فشارهای والدین و انتظارات اجتماعی، اهمیت ابراز وجود، بهره گیری از فرصتها و پذیرفتن هویت واقعی خود از موضوعات مورد اشاره رمان هستند.
خارجیا انقدر مسالهی انتخاب و علاقه و هدف همیشه براشون مهم بوده از چندین سال پیش کلی کتاب راجع بهش نوشتن و فیلم ساختن و به لطف همین باوری که کم کم خودشون جا انداختن الان تقریبا سیستم اموزشیشون همون شده که کیتینگ معرفی کرد و بچهها دوستش داشتن ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
این کتاب به خوبی احساس طردشدگی و دور افتادگی از جامعه رو خصوصا در سنین نوجوانی به نمایش میذاره و اضطراب اجتماعی رو کماکان به تصویر میکشه داستان کوتاه و زیباست ولی بخوبی منظور رو میرسونه
این موضوع که هرچقدر هم که احساس متفاوت بودن داریم بازهم کسانی هستند که شبیه ما باشند و ما در نهایت تنها نیستیم
این موضوع که هرچقدر هم که احساس متفاوت بودن داریم بازهم کسانی هستند که شبیه ما باشند و ما در نهایت تنها نیستیم
انچه که بیشتر حسرت در دل آدم میگذارد قدمت مدارسی است که چه استعدادها و هنرها و تواناییهایی را سرکوب کردهاینگونه مدارس در کشورمان کم نیست هنر و استعداد باید در جامعه جاری شود تا جامعه سرزنده بماند و رشد کند حال با چنین قدمتی از یک مدرسه پی به مدفن استعدادها و تواناییها خواهید برد. شوربختانه
من به شخصه از این رمان چیزهای زیادی یاد گرفتم
و به نظرم معلم انگلیسی خیلی شخصیت آموزندهای در طول کتاب بود از اول شروع شد با دانش آموزایی که موفق و زرنگ بودن و رفتار خانواده هر کدوم با
دانش آموز متفاوت بود
از ابتدا چاد پسر کم رویی بود ولی نیل خیلی سر زنده و با نشاط و امیدوار بود و در پایان چاد خیلی با شهامت شد و این بخاطر نیل ومعلم انگلیسی بود
و اینکه پدر و مادرها چه بلایی سر بچه هاشون میارن چون آزادشون نمیزارن فرق میزارن، بخاطر نمره سرزنششون میکنن، بی محلی، و... باعث میشه کسی مثل نیل خودکشی کنه و چاد روز تولدش هدیه تکراری بگیره چون به برادر بزرگترش بیشتر اهمیت میدن و...
ولی از پایان این رمان خوشم نیومد چون من طرفدار پایانهای خوش هستم
و بعضی جملهها نامفهوم بود و هچنین باید روی شعرهایی که درش بود تمرکز میشد تا معناش رو درک میکردی
کلام آخر: گذشته از پایان غم انگیز و جملات و شعرهایی که باید تمرکز میکردی تا مفهمش رو متوجه بشی خیلی آموزنده، بامعنی و واقعیت رو نشون میداد.