نقد، بررسی و نظرات کتاب پرتقال کوکی - آنتونی برجس
4.3
390 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب ابتدا با یک سری کلمات عجیب غریب که توسط نویسنده اختراع شدن (و توسط مترجم ماهر این اثر، به همان شکل مبهم ترجمه شده اند) شروع میشه. در شروع خواندن، احساس میکنید با یک زبان جدید سر و کار دارید و فهمتون از چیزی که میخونید خیلی کمه، ولی همینطور که پیش میره این زبان رو یاد میگیرید و جذب این کتاب میشید، داستان کتاب خیلی خوب شروع میشه و بسیار خوب هم ادامه پیدا میکنه، اما به نظر من خیلی بد تموم میشه، گویی نویسنده خیلی عجله داشته تا داستان رو در یک جایی ببنده و علاقهای به ادامه دادن آن داستان و بهتر تمام کردن آن نداشته است. داستان با حجم زیادی از وحشی گریها شروع میشه، که انصافا به قول حرف خود نویسنده تا حدود زیادی میتونه باعث لذت بردن ذات خبیث انسان بشه، سپس به مفهوم وجود اختیار در انسان پرداخته میشه و خلافکاری رو روایت میکنه که قدرت اختیارش برای انجام کارهای بد از او صلب میشه و سپس به روایت زندگی این خلافکار پرداخته میشه. کل مطالب کتاب بسیار جالب هستن، به جز نحوه پایان کتاب که واقعا ضعیف است.
واقعا دستتان درد نکند. کتاب خصوصیات دوره نوجوانی را به تصویر میکشد و خواینده را با خود همگام میکنند. دورهای که فرزندان اگر مراقبت لازم صورت نگیرد. به انحراف کشیده میشوند. به خصوص تک فرزندها که نهایت سؤ استفاده را از محبت والدین میکنند. و در بیرون از خانه دنبال همبازی و بعد دوست میگردند. و زمانی که با کسی که دو سه سال از خودشان بزرگتر است دوست میشوند. اقدام به تقلید اعمال و رفتار دوست خود کرده. و خیلی مواقع با تحریک و ترغیب و مخصوصاً غرور نوجوانی موجب سر زدن اعمالی میگردد که جبرانش خیلی سخت میشود. نقدم از کتاب اینکه: لفظهای بکار برده شده عین خود دوره نوجوانی نارس بودند و به ندرت فهمیده میشوند. من یادمه که در اول کلمهها از حرفی مثل ز استفاده میشد یا حرف اول کلامه گفته نمیشد. یکی هم نام کتاب که (آلوچه کوکی) بهتر معنی میداد که هنوز کال و نرسیده است و با نوجوانی هم خوانی دارد. ممنون موفق باشید.
رمانی عالی است که یک پادآرمانشهر می گذرد. پرتقال کوکی یک رمان کمدی سیاه هجوآمیز پادآرمان شهری از نویسنده انگلیسی آنتونی برجس است که توسط هاینمن در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. و کوبریک هم فیلم مشهوری از روی آن ساخته. داستان در آینده ای نزدیک رخ می دهد، در زمانه ای که خرده فرهنگ خشونت در میان نسل جوان جامعه رواج دارد. الکس، قهرمان نوجوان داستان، رفتارهای خشن خود را روایت می کند. تفریح او و دوستانش آزار فیزیکی شهروندان بی گناه است. طی یکی از این ماجراها، الکس دستگیر می شود و به زندان می افتد. دولت مدعی است روش جدیدی برای اصلاح مجرمان یافته که می تواند جایگزین زندان شود. الکس داوطلبانه تن به این درمان می دهد اما درمی یابد که این روش جدید چیزی کم از شکنجه و خشونت دولتی ندارد. کتاب تا حدی به زبان مخفی (آرگو) به نام ندست نوشته شده که متأثر از زبان روسی است. ترجمه ی کتاب هم خوب است که باتوجه خود متن اصلی خوب و قابل فهم ترجمه شده ممنون از زحمات مترجم و کتابراه.
در مورد ویراست و نگارش باید بگم کتاب کم نقصی هستش اما بیشتر دیدگاه من در مورد ترجمه فوق العاده اونه که نحوه صحبت کردن نوجوانها رو به بهترین شکل ممکن به فارسی برگردونده به طوریکه در ابتدای کتاب فکر کردم ترجمه اعصاب خورد کن هست مثلا وقتی به جای دهن از دروازه استفاده میشد. ولی در ادامه متوجه میشید که اصلا هدف خورد کردن اعصاب هست و به بهترین نحو ممکن این اتفاق ایجاد میشه و باید از این حیث به نویسنده و مترجم هر دو تبریک گفت. البته نویسنده در جایی از کتاب میگه که این ادبیات ندست هست که مربوط به گروه خاصی از جامعه میتونه باشه. در مورد داستان هم علاوه بر اینکه شیوهی روایی داره و استفادههای سیاسی از گروههای مختلف مردمی رو نشون میده، فضاهای وحشتناکی از خشونت رو به تصویر میکشه هرچند در انتها نویسنده سعی کرده همه چیز رو به صورت گل و بلبل در بیاره ولی اوج هرج و مرج و بی قانونی در دنیایی ضد آرمانشهر رو هم به صورت عالی و با ضرب آهنگ بالا نشون داده
سلام خداقوت. ممکنه این متن داستان رو اسپویل کنه اما بهتره برای فهمیدن کلیت داستان بخونید.
پرتقال کوکی داستان پسریه که گناهی رو زمین نمونده که نکرده باشه، به جرم قتل به زندان میافته و متوجه یه پیشنهاد وسوسه انگیز میشه، یه تکنیک درمانی که اون رو از زندان آزاد میکنه. اما این تکنیک لذت انجام گناه رو در اون پسر از بین نمیبره، فقط توان انجام گناه رو ازش میگیره! یه کنایه تند به تموم دولتهای دنیا که دارن با بستن فکر مردم ازشون عروسک خیمه شب بازی میسازن. خوب بودن وقتی ارزش داره که تصمیم خود آدم باشه، نه چیزی که بهش تحمیل شده.
این کتاب کلیشه شکنه و تصور عموم مردم رو در مورد هنر و متعالی بودنش از بین میبره. مثل موسیقی
Lux Aeterna از کلینت منسل که یه شاهکاره اما شنوندگانش چندین جنایت رو رقم زدن، اینجا هم از موسیقی به عنوان محرک الکس یاد میشه. (این انتخابها هستن که شخصیت ما رو شکل میدن نه صرفا علایق ما)
اگه حوصله کنید از هنرنمایی مترجم کلی سر کیف میاید، لذت کشف یه زبون جدید کم از لذت کشف گنج نداره.
در مورد پایان، با بیشتر دوستان موافقم. باید با یه تلنگری یا اتفاقی نظر الکس تغییر میکرد، نه فقط بالا رفتن سن. نا خودآگاه این پیام رو میده که نوجوون احمقی بیش نیست و از احمق هم نمیشه انتظار سازندگی داشت!
به نظرم فیلم و رمان تکمیل کننده همن. تو فیلم توضیح کاملی در مورد علت انجام تکنیک لودویکو داده نمیشه، اینجا متوجه میشیم که خالی کردن زندان هدف اصلیه (اون تازه وارد که اومده بود تو سلول الکس و کشتنش). تو فیلم نحوه خبردارشدن الکساندر از قاتل زنش خیلی منطقی تر بود و زجر الکس با سمفونی بتهوون تا رمان.
پیشنهادم برای با حوصلهها که دنبال لذت بیشترن، رمانه.
ارادت❤
پرتقال کوکی داستان پسریه که گناهی رو زمین نمونده که نکرده باشه، به جرم قتل به زندان میافته و متوجه یه پیشنهاد وسوسه انگیز میشه، یه تکنیک درمانی که اون رو از زندان آزاد میکنه. اما این تکنیک لذت انجام گناه رو در اون پسر از بین نمیبره، فقط توان انجام گناه رو ازش میگیره! یه کنایه تند به تموم دولتهای دنیا که دارن با بستن فکر مردم ازشون عروسک خیمه شب بازی میسازن. خوب بودن وقتی ارزش داره که تصمیم خود آدم باشه، نه چیزی که بهش تحمیل شده.
این کتاب کلیشه شکنه و تصور عموم مردم رو در مورد هنر و متعالی بودنش از بین میبره. مثل موسیقی
Lux Aeterna از کلینت منسل که یه شاهکاره اما شنوندگانش چندین جنایت رو رقم زدن، اینجا هم از موسیقی به عنوان محرک الکس یاد میشه. (این انتخابها هستن که شخصیت ما رو شکل میدن نه صرفا علایق ما)
اگه حوصله کنید از هنرنمایی مترجم کلی سر کیف میاید، لذت کشف یه زبون جدید کم از لذت کشف گنج نداره.
در مورد پایان، با بیشتر دوستان موافقم. باید با یه تلنگری یا اتفاقی نظر الکس تغییر میکرد، نه فقط بالا رفتن سن. نا خودآگاه این پیام رو میده که نوجوون احمقی بیش نیست و از احمق هم نمیشه انتظار سازندگی داشت!
به نظرم فیلم و رمان تکمیل کننده همن. تو فیلم توضیح کاملی در مورد علت انجام تکنیک لودویکو داده نمیشه، اینجا متوجه میشیم که خالی کردن زندان هدف اصلیه (اون تازه وارد که اومده بود تو سلول الکس و کشتنش). تو فیلم نحوه خبردارشدن الکساندر از قاتل زنش خیلی منطقی تر بود و زجر الکس با سمفونی بتهوون تا رمان.
پیشنهادم برای با حوصلهها که دنبال لذت بیشترن، رمانه.
ارادت❤
کتاب ابتدا با یک سری کلمات عجیب غریب که توسط نویسنده اختراع شدن (و توسط مترجم ماهر این اثر، به همان شکل مبهم ترجمه شدهاند) شروع میشه. در شروع خواندن، احساس میکنید با یک زبان جدید سر و کار دارید و فهمتون از چیزی که میخونید خیلی کمه، ولی همینطور که پیش میره این زبان رو یاد میگیرید و جذب این کتاب خوب میشید، داستان کتاب خیلی شروع میشه و بسیار خوب هم و ادامه پیدا میکنه، اما به نظر من خیلی بد تموم میشه، گویی نویسنده خیلی عجله داشته تا داستان رو در یک جایی ببنده و علاقهای به ادامه دادن آن داستان و بهتر تمام کردن آن نداشته است. داستان با حجم زیادی از وحشی گریها شروع میشه، که انصافا به قول حرف خود نویسنده تا حدود زیادی میتونه باعث لذت بردن ذات خبیث انسان بشه، سپس به مفهوم وجود اختیار در انسان پرداخته میشه و خلافکاری رو روایت میکنه که قدرت اختیارش برای انجام کارهای بد از او صلب میشه و سپس به روایت زندگی این خلافکار پرداخته میشه. کل مطالب کتاب بسیار جالب هستن، به جز نحوه پایان کتاب که واقعا ضعیف است.
من این کتابو بعد از دیدن فیلم clockwork orange خوندم و کاش قبلش میخوندم... داستان فیلم اختباسی از همین کتابه و باید بگم خیلی بی پرده و در واقع خیلی رئال نشون میده همه چیز رو بنظرم اگر از کتاب خوشتون اومد و توان دیدنشو دارین فیلمش رو ببینین... من باید این کتاب رو به زبان اصلی بخونم اما خوشحالم تو کتابراه پی دی افش بود و از خیلی قبل داشتمش... اینکه از ذهن یکسری افراد احتمالا سوسی و پس یا سایکوپسِ جنایتکار داریم داستانی رو میخونیم واقعا دیدگاه عجیب و جالبیه... نویسنده به شیوهی جالب خودش تونست توصیفاتی رو انجام بده که ممکنه حتی خوندن اون توصیفات خیلیهارو اذیت کنه.... اما این نویسنده توصیفهارو به جریان داستانی اورد که قهرمانی نداره و هرکی تو داستانه ضدقهرمان و در واقع خیلی بیشتر از این حرفاست.... بنظرم کتاب جالبی بود...
سبک زبانش کلی از چندشی مطالبش کم کرده بود فکر میکنم اگه درست نوشته میشد اصن نمیشد خوندش تمام وجوهات منفی که ممکنه از ادمیزاد سربزنه رو گنجونده بود توی آدم که دیگه واقعا خیلی غیر قابل تحمل بود یعنی کل زمان خوندن همون حس تهوعی رو که الکس بعد درمان اجباریش داشت رو من داشتم... چی بود آخه این؟!! نظر من بشخصه اینه که به تصویر کشیدن خوبی تاثیر مثبت تری تا به تصویر کشیدن بدی داره این کتاب هم جدا از هدف نویسندش بیشتر آدمی رو سوق به بدی و کثافت میده و بیشتر رسالتش عادی سازی گناه و بدی هستش، توسط جوانان خونده نشه بهتره... اگرم کسی آلوده نباشه ممکنه آلوده شه و ذهنشو به همین چندشی جات بکشونه درست مثل فیلمهای هالیوودی این آمریکاییها انگار تماما هدفشون به چرک کشیدن نسل بشر هستش و چقدر توانا هستند دراین زمینه!
این کتاب کمی گفتار نامتعارفی داره که اول باید کلی دقت کنی که چیزهایی که الکس جوان اسم میبره واقعا چی هستن مثل کلمه خوشکه و چیزهایی از این قبیل و اوایل کتاب خشن هست که باعث میشه ادم در خوندن کتاب سردرگم بشه اما روند کتاب که جلو میره واضح تر میشه و درانتها که فصل بیستو یک کتاب هست به شکل زیبا وجالبی کتاب سرهم بندی میشه و روند بزرگ شدن شخصیت اصلی کتاب رو نشون میده و اینکه این چرخه توسط فرزندانش احتمال ادامه دادن داره و اون شاید مثل پدرش نتونه جلوی فرزندانشو بگیر ولی میل به ارامش و سکونت در الکس وبزرگ شدنش قسمت اموزنده واصلی کتاب هست که واقعا باعث تآسف هست که از نسخه امریکا یی کتاب فصل اخرش حذف شد چون به نظر من قسمت اصلی و هدف دار کتاب همون جاست
کتاب خیلی خوبی هست، با این کتاب که ترکیبی از علمی تخیلی و منطق و فلسفه بود از تک تک سطرها لذت بردم بسیار سپاسگذارم از مترجم که خیلی عالی و بانمک ترجمه کرده است واقعا معلومه سخت بوده ترجمه این کتاب ممنون بایت این کتاب زیبا از نویسنده خلاق از شخصیت داستان خوشم اومد چون سادگی همراه با خباثت داشت ولی بی رحم جلوه دادن به نظرم نیاز نبود و نفهمیدم چه بلایی سر اون سه مرد اومد هرچند که وزیر توضیح داد ولی ناقص بود واقعا ناراحت شد و به اون واقعه سوزاندن کتاب و تجاوز به آن زن که به نظرم خیلی بی رحمانه بود و شخصیت منفوری از الکس برجا گذاشت. سپاس از کتابراه. حتما این کتاب رو بخونید.
خیلی کتاب خوبی بود. متن و ترجمه واقعا خوب بود. با یه لهجه خاصی که مثل لهجه جاعلی یا آن طور که در کتاب خودش اشاره کرده بود لهجه ندست مثل لهجه داش مشتیهای خودمون. داستانشم خیلی قشنگ بود فعلا تا صفحه ۹۰ خوندم تجربه خوبی بود یاد فیلم مادر افتادم که آقای محمد علی کشاورز هم اینطوری در فیلم صحبت میکردن و لهجه جاعلی یا جاهلی داشتن. هم فیلم مادر یکی از بهترین و زیباترین فیلمها در دوره خودش بود. با نقش آفرینی زیبای بازیگرای مشهور و به نام. اصطلاحات جالبی رو در فیلم آقای محمد علی کشاورز بکار میبردن. که نمونه هاش دو در این کتاب خواندم. ممنون از کتابراه
کتاب از نظر محتوا و داستان جالب بود و ایدهی خیلی خوبی بود اما متاسفانه کلماتی که درش استفاده شد بعضی وقتا کاملا غیر قابل درک بود به نظرم مترجم میتونست جایگزینهای بهتری رو پیدا کنه برای کلمات و اصطلاحات کتاب من خودم خیلی از جملات رو نخوندم و رد شدم حتی تلفظ بعضی از کلمات خیلی هم سخت بود نمیشد با متن کتاب ارتباط برقرار کرد و سختی و پیچیدگی متن به نظرم به محتوا و هدف کتاب غلبه کرده بود به نظرم اگر متن رو کمی روان تر مینوتشتم یکی از زیباترین کتابهایی بود که خوندم ولی حیف که دشواری و پیچیدگی کلمات از حوصله و صبر خارج بود...
حال کردم با این کتاب که ترکیبی از علمی تخیلی و منطق و فلسفه بود از تک تک سطرها لذت بردم بسیار سپاسگذارم از مترجم که خیلی عالی و بانمک ترجمه کرده است واقعا معلومه سخت بوده ترجمه این کتاب ممنون بایت این کتاب زیبا از نویسنده خلاق از شخصیت داستان خوشم اومد چون سادگی همراه با خباثت داشت ولی بی رحم جلوه دادن به نظرم نیاز نبود و نفهمیدم چه بلایی سر اون سه مرد اومد هرچند که وزیر توضیح داد ولی ناقص بود واقعا ناراحت شدو به اون واقعه سوزاندن کتاب و تجاوز به آن زن که به نظرم خیلی بی رحمانه بود و شخصیت منفوری از الکس برجا گذاشت سپاس از کتابراه
در شروع خواندن کتاب "پرتقال کوکی" احساس میکنید با یک زبان جدید سر و کار دارید و فهمتون از چیزی که میخونید خیلی کمه، ولی همینطور که پیش میره این زبان رو یاد میگیرید و جذب این کتاب خوب میشید، داستان کتاب خیلی شروع میشه و بسیار خوب هم ادامه پیدا میکنه، اما به نظر من خیلی خوب تموم نمیشه...
مترجم به سبک متن اصلی وفادار مونده و شاید بخاطر همین مطالعهی این کتاب برای همه مناسب نباشه، چون خیلیا دنبال کتابی هستن که نثر راحت و روان داشته باشه...
تبریک میگم به مترجم این اثر به خاطر خلاقیتی که به کار بردند و به نظر من کمتر از خلق یک اثر نیست...
مترجم به سبک متن اصلی وفادار مونده و شاید بخاطر همین مطالعهی این کتاب برای همه مناسب نباشه، چون خیلیا دنبال کتابی هستن که نثر راحت و روان داشته باشه...
تبریک میگم به مترجم این اثر به خاطر خلاقیتی که به کار بردند و به نظر من کمتر از خلق یک اثر نیست...
کتاب جالبی بود با یه لهجه خاصی که مثل لهجه جاعلی یا آن طور که در کتاب خودش اشاره کرده بود لهجه ندست مثل لهجه داش مشتیهای خودمون. داستانشم خیلی قشنگ بود فعلا تا صفحه ۹۰ خوندم تجربه خوبی بود یاد فیلم مادر افتادم که آقای محمد علی کشاورز هم اینطوری در فیلم صحبت میکردن و لهجه جاعلی یا جاهلی داشتن. فیلم مادر هم یکی از بهترین و زیباترین فیلمها در دوره خودش بود. با نقش آفرینی زیبای بازیگرای مشهور و به نام. اصطلاحات جالبی رو در فیلم آقای محمد علی کشاورز بکار میبردن. که نمونه هاش دو در این کتاب خواندم. 👌
سلام، خیلی کتب جالب هستش. دوست داشتم نویسنده کتاب الان زنده بود، و میشد باهاش در مورد رمانش حرف زد. به نظر من بدون بخش آخر، این رمان به واقعیت و حقیقت (ترانستندس) بسیار نزدیک هستش. تبریک میگم به مترجم این اثر به خاطر خلاقیتی که به کار بردند و به نظر من کمتر از خلق یک اثر نیست. تشکر از مترجم و کتابراه که فرصت را در اختیار امثال منی قرار دادند که امکان خرید کتابهای فارسی را ندارم (در سیبیری روسیه) و رایگان تونستم فیض ببرم.
باتوجه به اینکه فیلم این کتاب رو دیده بودم دیدگاه بسیار بهتری پیدا کردم راجع بهش فقط به نظر من کتاب یک ایراد اساسی داشت که باعث شد یکم ارتباطم باهاش سرد بشه این بودش که برای نشون دادن ارتباط و ادبیات رفتاری محاورهای جوانان اون دوران زیاد از حد کلمات عجیب غریب استفاده شده بود که حالا کار مترجمه یا خود کتاب نمیدونم ولی به نظر میشد به اشکال دیگهای در روند داستان اینو فهموند
در کل کتاب خیلی خوبی هستش
در کل کتاب خیلی خوبی هستش
نویسنده یه سری عقاید محکم درباره بشر به عنوان فرد و اجتماع داره که تو داستان به خوبی عنوان و ترسیمشون میکنه ولی من عمدتاً با نظرش راجع به منشا و سرشت پلیدی درونی انسان موافق نیستم. مخصوصا به نظرم فصل آخر که نویسنده خیلی رو منتشر شدنش تاکید داشت، اضافه و حتی گمراه کننده بود. داستان خیلی پیچ و خمهای هیجان انگیز نداشت ولی چند تا ایدهی اساسی خیلی خلاقانه داشت که برام جالب بود. در کل خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
ضمن احترام به نظر باقی دوستان باید بگم جذابترین وجه کتاب ترجمه کتابه. چرا که مترجم به اقتضای متن اصلی چنین کلماتی به کار برده. پیشنهاد: حتی اگه فیلم کوبریک رو دیدین بازم کتابو بخونین هم به خاطر جذابیتش هم اینکه پایان بندیهای کتاب و فیلم کمی متفاوتند.
ضمنا ترجمهی این کتاب هیچ مشکلی نداره و اگه به زبان اصلی هم این کتاب رو بخونید، میبینید که دقیقا مشابه متن کتاب ترجمه شده است.
ضمنا ترجمهی این کتاب هیچ مشکلی نداره و اگه به زبان اصلی هم این کتاب رو بخونید، میبینید که دقیقا مشابه متن کتاب ترجمه شده است.
کسانی که دارن از ترجمه بد میگن مطمئنا با متن اصلی کتاب آشنایی ندارن. متن اصلی دقیقا همین حالت زمخت و کوچه بازاری رو داره و نویسنده هم یه عالمه کلمات من درآوردی ایجاد کرده. بخاطر همین فهمیدنش شاید برای همه آسون نباشه. مترجم به سبک متن اصلی وفادار مونده و شاید بخاطر همین مطالعهی این کتاب برای همه مناسب نباشه، چون خیلیا دنبال کتابی هستن که نثر راحت و روان داشته باشه.
فکر کنم فیلم این کتاب بهتر باشه گویش این کتاب ابداعیه وبسیار سخت یا بد ترجمه شده بعضی کلمات واقعا سخت وپیچیده بود مثل بصیرت کردم یعنی نگاه کردم 😐یاور در کتاب به معنی دست بود😆شخیل که فکر کنم به معنی دوست بود🙄گیرفان یعنی جیب وکلمه ده مو چاوش که کلن نفهمیدم یعنی چی به هر حال این کتاب رو توصیه نمیکنم موفق باشید دوست داشتی فیلم پرتقال کوکی رو ببین
روایت داستان به نحوی است که انگار شما به عنوان عضو نامرئی گروه همراهیشون میکنی، هنر نویسنده در این بوده که به رخ خواننده بکشه که هر شخص پتانسیل بالایی برای لذت بردن از خشونت داره. حقیقت گزندهای که تلخ و مبهم که با ابهامی که در نحوه محاوره وجود داره امیخته میشه و خواننده رو برای رسیدن به پاسخ سوالاش درگیرداستان میکنه
در زمان خودش بنظرم بینظیر بوده، زمانیکه انواع نظریههای روانشناسی رو روی آدمهای جانی و سایکوپث یا اعدامیها امتحان میکردن که البته به پیشرفت علم هم منجر شد، بااین حال رفتارهای تبهکارانهی نقش اول داستان پر از هنر و چاشنی خلاقیت بود و اگر به این انرژی او جهت درستی داده میشد چه بسا یکی از هنرمندانی بود که امروز میشناختیمش
اولین نکته اینکه بنظرم باید برای این کتاب محدودیت سنی درنظر گرفت، بخاطر سطح خشونت و بخصوص لذتی که ممکنه یک آدم از خشونت ببره...
دومین نکته اینکه بخاطر لحن کتاب ممکنه هر نوع مخاطبی نتونه باهاش به راحتی ارتباط برقرار کنه، به هر حال این خصوصیت این کتابه و در ترجمه هم این خصوصیت بخوبی حفظ شده.
دومین نکته اینکه بخاطر لحن کتاب ممکنه هر نوع مخاطبی نتونه باهاش به راحتی ارتباط برقرار کنه، به هر حال این خصوصیت این کتابه و در ترجمه هم این خصوصیت بخوبی حفظ شده.
ترجمه مزخرف بود. یا باید فارسی باشه یا کردی. نمیشه که به جای صورت بگی ده موچاو یا به جای دختر بگی کچ. به جای نگاه کردن نوشته بصیرت کردن یا به جای دست نوشته یاور!!!! واقعا ترجمه هنر میخواد که آقای آذسن -لااقل تو این اثر- از اون بیبهره هستن و به خاطر همین ترجمه بد نتونستم بیشتر از 40 صفحه کتاب رو بخونم. واقعا بد ترجمه شده.
همونطور که توی مقدمهی کتاب ذکر شده، زبان کتاب یه گویش ابداعیه به نام «ندست» که ترکیبیه از انگلیسی کاکنی + واژههای روسی که توی ترجمهی فارسی تبدیل شده به فارسی عامیانه + واژههای کردی (و تک و توک عربی). اگه خوانندهای با به کار بردن واژههای کردی لابلای متن فارسی مشکل داشته باشه، طبیعتاً اگه نسخهی انگلیسی رو هم بخونه، با واژههای روسیای که اون وسط پخش شدن، نمیتونه احساس راحتی کنه. این اشکال ترجمه نیست؛ ذات خود کتابه. خود برجس توی مقدمهای که سال 1986 برای کتاب نوشته، ذکر کرده که مردم فیلم رو به کتاب ترجیح میدن، چون زبان به کار رفته توی کتاب توی ذوقشون میزنه، چون این گویش ندست، به گفتهی برجس، یه انتخاب زیباشناسانهست و مثل تمام انتخابات زیباشناسانهی دیگه نمیتونه روی همه تاثیر یکسان بذاره. ترجمهی من از کتاب هم پر از همین انتخابای زیباشناسانهست و اصلاً دید مکانیکی نسبت بهش نداشتم؛ واکنشهای متفاوتی هم نسبت بهش دریافت کردم: یه سری از گفتن عالیه، یه سری هم گفتن افتضاحه. ولی دوستانی که نظر منفی نسبت به ترجمه داشتن (طبق اون چیزی که من متوجه شدم)، با متن اصلی آشنایی نداشتن و گمان میکردن ترجمهی نامتعارف من ناشی از اینه که زبون فارسی رو خوب بلد نیستم یا مثلاً دارم خواننده رو اذیت میکنم؛ غافل از این که متن اصلی از ترجمهی من نامتعارفتر و سختخونتره.
مثال میزنم:
He was creeching out loud and waving his rookers and making real horrorshow with the slovos, only the odd blurp blurp coming from his keeshkas, like something was orbiting within, or like some very rude interrupting sort of a moodge making a shoom...
که بدین ترتیب ترجمه شده:
آژیرش به صدا درآمده بود و یاوراشو تو هوا تکون میداد و واژهسرایی گولاخی به راه انداخته بود و آروغوهای عجیبی از اعماق وجودش قیام میکردن؛ طوری که انگار یه چیزی توی اندرونیش در حال جوشش و خروش بود و خیلی ناجور میپرید وسط حرف یه زهلام که سر و صدا راه انداخته.
اینجا واژههایی مثل rooker, slovo, keeshka, moodge, shoom رو خوانندهی انگلیسیزبان فقط میتونه با توجه به کاربردشون توی این جمله یا جملات قبلی یا مراجعه به لغتنامهی ندست معنیشونو بفهمه، در حالی که معادلسازیهای من به مراتب فهمشون راحتتره. مثلاً Slovo که به روسی میشه کلمه صرفاً واژه ترجمه کردم یا Rooker رو که به روسی میشه دست، ترجمه کردم یاور که توی فارسی حداقل این معنای ضمنای رو با خودش به همراه داره که اینجا داره به چیزی اشاره میشه که نقش پشتیبان رو داره. به عبارت دیگه «یاور» رو خیلی راحتتر میشه به «دست» ربط داد تا rooker رو به hand.
البته میدونم تمام این صحبتا نظر کساییو که نتونستن با ترجمه ارتباط برقرار کنن، عوض کنه. ولی خب هدف از گفتنشون این بود که اشاره کنم این عدم برقراری ارتباط بیشتر به ذات خود کتاب مربوط میشه تا ترجمهی من. من همچنان منتظر منتقدیم که با استناد بر متن اصلی از ترجمه ایراد بگیره.