نقد، بررسی و نظرات کتاب گور گناهان - نادر فضلی
4.5
507 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب درباره پسری به نام حامد است که تمام مردم شهر میگویند که او شبای جمعه به قبرستان بقیع میرود و کفن دزدی میکند استاد او. ابن عباس که معلم و استاد حامد است از چنین چیزهایی که به شاگرد ممتاز و زرنگ کلاس نسبت میدهند تعجب میکند و سعی در فهمیدن واقعیت میکنم ابن عباس. سعید. دوست حامد را مامور میکند تا یک شب حامد را تعقیب کند زمانی که حامد در حال کندن قبر است سعید وقتی درستی را میبیند از شدت وحشت فرار میکند استادش هفته بعد خودش این کار را بر عهده گرفت و خوش حامد را تعقیب کرد او دید که حامد در حال کندن قبر و حرف زدن با خود است اما ماند تا آخر ماجرا را ببیند اما در آخر با صحنه عجیبی رو به رو شد حامد درون قبر رفت و از گناهانش گفت و نشان داد که پیوسته به فکر مرگ است تا از آن غافل نشود
این کتاب بار علمی و اگاهی جدیدی رو بمخاطب ارائه نمیکنه بلکه فقط موضوع مرگ رو یاداور میشه بنظرم خداوند ما رو عمر و زندگی نداده که هر روز به مرگ فکر کنیم و از لذتهای مادی و دنیوی بیبهره باشیم خداوند چیز بیارزش خلق نمیکنه من کاملا مخالف ادمهایی هستم که انسانیت رو بیاد مرگ و اخرت بودن میدونند اگر دنیا چیز بدی بود خدا خلق نمیکرد و خدا بیعیب و نقص هست بنظرم بهترین بنده بودن در گروی بهترین زندگی رو کردن و لذت بردن از دنیا و استفاده از عمر هست در ضمن لذت زندگی دزدی و پول و قدرت نیست اگر کمی فکر کنیم خوش اخلاقی و احترام و شاد بودن و رفت امد و سفر و عشق ورزیدن بسیار لذت بخش هست یا حق
داستان کوتاهی هست درباره جوانی مومن که مردم به او تهمت زدند که شبانه به قبرستان میره و کفن دزدی میکنه. اما استادش با تعقیب او، متوجه میشه که همه اشتباه میکردند و در اصل اون جوون خوب و پاکی هست. موضوع جالبی داشت واقعا.. به نظر من که جدید بود، گرچه عنوان کتاب تا حدی قصه رو لو میداد و من از همون اوایل قصه تقریبا تونسته بودم حدس بزنم که اون جوون در قبرستان چی کار میکنه.. اما بار آموزشی خوبی داره. این که همیشه به آخرتمون هم فکر کنیم و غرق در دنیا و متعلقات اون نشیم.. و دیگر این که هر شایعهای شنیدیم باور نکنیم که گاهی گمانهای اشتباه ما گناه محسوب میشند.
در واقع حامد پسر مومن و با خدا بود که هر شب جمعه به قبرستان میرفت و قبر میکرد مردم پشت سر او حرف میزدند و فکر میکردند که او کفن میدزدد اما وقتی او را تعقیب کردند فهمیدند آن جا قبر میکند و درونش میخوابد و از خداوند طلب بخشش میکند کار او درست بود که این گونه به یاد مرگ باشیم و مواظب اعمال خود باشیم ولی به نظر من هر هفته زیاد است ماهی یک بار نیز به درون قبر میخوابید کفایت میکرد که بدانیم روزی با همه کارهای نیک و بد به درون جایی تاریک خواهیم رفت.
کتاب درباره همه چی بود درباره قصاوت نکردن درباره ترس مرگ پرستش خدا ناتوانی بشر دربرابر شکرگزاری نعمتهای خدا اینکه مرگ همه میرسه و بهتره هر کسی مراقب اعمال خودش باشه اینکه وقتی مردیم دستمون از دنیا کوتاه شد دیگه نمیشه کاریش کرد و این اعمال مون هستن که آینده رو برامون رقم میزنن ما مسئول کارهای خودمون هستیم نه کسی دیگه ای. هر کاری هم بکنیم بالاخره روزی پاداش و تنبیهاش رو چه تو این دنیا چه در بعد از مرگ دریافت میکنیم ما همهون دربرابر خدا ناتوانیم.
داستان بسیار عالی بود و هرچه جلوتر میرفت پرده از معمای داستان گشوده میشد، بار محتوایی داستان هم عالی بود و انسان را به تامل و تفکر دربارهی چیستی و معنای زندگی وا میداشت و ما را متنبه میکرد تا از خواب غفلت بیدار شویم و از دو روزهی زندگی و فرصت حیات خویش در جهت رسیدن به ایمان به خدا و قرب الهی استفاده کنیم که غیر از آن هدر دادن زندگی است و بس.
اصل داستان جالب بود، طولانی شدن داستان باعث خسته شدن خواننده میشه، خواننده دلش میخواد زودتر اخرش رو بدونه
در کل داستان جالبی بود، ولی اینقدرا هم سختگیر نباشین، انسانهایی مانند حامد، انسانهای وارستهای هستن هر انسانی نمیتونه به اون مقام برسه، و خدای بزرگ چنین انتظاری از همه انسانها نداره،
هر انسانی به طریقه خودش میتونه به خدا برسه
در کل داستان جالبی بود، ولی اینقدرا هم سختگیر نباشین، انسانهایی مانند حامد، انسانهای وارستهای هستن هر انسانی نمیتونه به اون مقام برسه، و خدای بزرگ چنین انتظاری از همه انسانها نداره،
هر انسانی به طریقه خودش میتونه به خدا برسه
فرق کشورهای لایک و کشورهای پایبند مذهب اینه که لایکها بهشت رو در این دنیا خلق میکنن و مردمشون اونو باپوست گوشت خونشون احساس میکنن ولی کشورهای مذهبی جهنم رو برای مردمشون درست میکنن که عذاب آوره و در مقابل نوید بهشت جاودان را برای روح مردم میدهند.
با کمی عقل و درایت هم میشود بهشت واقعی خود را انتخاب کرد.
با کمی عقل و درایت هم میشود بهشت واقعی خود را انتخاب کرد.
باسلام درکل موضوع کتاب که انسان را به یاد مرگ عالم آخرت و حساب و کتاب روز محشر میندازه و همچنین شیوه هیجانی که حس کنجکاوی در مورد پایان داستان رو زیاد می کنه خوب بود ولی باید این روهم بدونیم که در عصر جدید ارتباطات انسانها می توانند از خیلی راههای دیگه ای ارتباط خودشون رو با خدا بیشتر کنن انشالله که همچون عاقبت بخیر شیم
بری توقبربخوابی که چی بشه؟ داستان بدون منبعی بود وشخصیتها زاییده فکر نویسنده! دیگر با افکار قدیمی واین داستانها نمیشود قشر تحصیلکرده وجوان امروزی را به کاری بیهودهای مانند خوابیدن در قبر توجیه کرد!! دلایل برای هدایت بایدمنطقی باشه وگرنه مثلا بری توقبربخوابی از جوونیت خوبراستفاده کردی؟؟؟؟
هر روز به مرگ فکر کردن باعث میشه از گناهان دوری کنیم و زندگی رو با کیفیت تر به پایان برسونیم مرگ اندیشی مثبت اندیشی است چون به مرگ فکر میکنی از امروزت بیشتر لذت میبری و از گناهان بیشتر دوری میکنی و به اطرافیانت بیشتر محبت میکنی مرگ اندیشی عالیه برای اینکه کیفیت زندگیت رو بیشتر کنی.
سلام کتاب خیلی خوبی بود با اینکه هنوز کامل نخوندمش
داستان زندگی یک شخص به نام حامد که بهش یک اتهام زدن و اتهام بسیار بدی هم هست حالا این اتهام چیه رو خودتون کتاب رو بخونید میفهمید و استاد حامد به سعید که دوست حامد هست میگه که تعقیبش کن تا متوجه بشی که این اتهام درست هست یا غلط و...
داستان زندگی یک شخص به نام حامد که بهش یک اتهام زدن و اتهام بسیار بدی هم هست حالا این اتهام چیه رو خودتون کتاب رو بخونید میفهمید و استاد حامد به سعید که دوست حامد هست میگه که تعقیبش کن تا متوجه بشی که این اتهام درست هست یا غلط و...
سلام به محضر امام و پیشوایمان حضرت حجت بن الحسن.
و درود بر خادمین ایشان از جمله جناب دکتر فضلی نویسنده محترم این کتاب.
بسیار خوب و آموزنده بود. و چه خوب که از کتاب شریف بحارالانوار انتخاب شده بود.
این کتاب را به یکی از دوستانم هم هدیه میکنم که علاقه مند به این مباحث است.
یاعلی.
و درود بر خادمین ایشان از جمله جناب دکتر فضلی نویسنده محترم این کتاب.
بسیار خوب و آموزنده بود. و چه خوب که از کتاب شریف بحارالانوار انتخاب شده بود.
این کتاب را به یکی از دوستانم هم هدیه میکنم که علاقه مند به این مباحث است.
یاعلی.
نکته جالبی داشت که باید طوری زندگی کنیم که وقتی در قبر تنها شدیم بار گناهان ما باعث عذاب در قبر و شرمندگی نزد خدا و پیامبر نباشه
چند نکته تامل برانگیزی داشت:
این که ما باید برای زندگی پس از مرگ اندوختهای جمع کنیم و زندگی رو طوری زندگی کنیم که سرانجام نزد خدا شرمنده نشیم و به شایعه و سخن پراکنی مردم گوش ندهیم
بنظرم نویسند خیلی خوب تونست از حامد یک شخصیت مذهبی قوی و پاک سیرت به تصویر بکشه از اون شاگردان زرنگی که دوست دارند خارج درس چیزهای بیشتری یاد بگیرند و به اصطلاح روحشان رو با علم و دانش الهی منور کنه
هرچند که داستان اصلی در مورد رفتار حامد بود ولیای کاش یکمی درمورد شخصیت سعید هم صحبت میشد یک توضیحی مختصری از بقیه شخصیتها هم میدادی
ولی در کل لذت بردم دست نویسنده درد نکنه