زندگینامه و دانلود بهترین کتاب‌های اریک رومر

۲۱ مارس ۱۹۲۰ تا ۱۱ ژانویه ۲۰۱۰ - فرانسوی

اریک رومر فیلم‌ساز، فیلم‌نامه‌نویس و منتقد سینمایی فرانسوی بود که حرفه‌ی خود را به‌عنوان یک منتقد آغاز کرد و پس از ملحق شدن به تیم تحریریه‌ی مجله‌ی «کایه دو سینما»، همراه با دیگر نویسندگان آن مقطع نشریه، در عرصه‌ی سینما، جنبش «موج نوی فرانسه» را رقم زد. از میان مهم‌ترین آثار او، می‌توان به کتاب‌های «چاپلین به روایت بازن»، «هیچکاک» و «تمایلی برای زیبایی» اشاره کرد.

عکس اریک رومر

زندگینامه اریک رومر

اریک رومر (Éric Rohmer) روز بیست‌ویکم مارس سال 1920 در شهر تیول فرانسه متولد شد. او با نام ژان ماری موریس شرر (Jean Marie Maurice Schérer) متولد شد و تا دهه‌ی پنچاه، با نام‌ها و القاب گوناگونی فعالیت کرد؛ تا اینکه در سال 1955، برای اولین‌بار نقدهای سینمایی‌اش را با اسم اریک رومر منتشر کرد. دلیل او برای استفاده از چنین نامی این بود که خانواده‌اش متوجه حضور او در دنیای سینما نشوند؛ چراکه نمی‌توانست تأیید آن‌ها را برای انجام چنین فعالیت‌هایی کسب کند. اریک رومر در خانواده‌ای کاتولیک به دنیا آمد و تا انتهای عمر خود نیز به این مذهب معتقد ماند. نام «اریک رومر» که او برای حرفه‌ی نقد و فیلم‌سازی‌اش از آن بهره می‌برد، برگرفته از علاقه‌اش به اریش فون اشتروهایم، فیلم‌ساز بزرگ سینمای صامت و همچنین سَکس رومر، نویسنده‌ی مجموعه‌ی «فو مانچو» بود. رومر مایل بود که تا حد ممکن، اطالاعات غلط و متناقضی را درباره‌ی زندگی شخصی خود بیان کند و قصد داشت این بخش از زندگی خود را به‌کلی از دیگران مخفی نگاه دارد. به‌عنوان مثال، او در مصاحبه‌های مختلف هربار سال تولد خود را زمان متفاوتی عنوان می‌کرد. اریک رومر، تنها عضو تحصیل‌کرده‌ی تیم مشهور «کایه دو سینما» در دهه‌ی پنجاه بود. او مدرک دانشگاهی‌اش را در رشته‌ی تاریخ دریافت کرده بود و در زمینه‌ی ادبیات، فلسفه و تئولوژی نیز مطالعاتی گسترده داشت.

اریک رومر و نقد سینمایی

ژان ماری موریس شرر، در ابتدا شغل خود را با معلمی آغاز کرد؛ اما وقتی دید که این کار برایش هیجان کافی به همراه ندارد و نسبت به آن احساس رضایت نمی‌کند، به پاریس نقل مکان کرد. اریک رومر در آنجا به‌عنوان روزنامه‌نگار آزاد شروع به نوشتن مطالب و مقالات مختلف کرد. او در سال 1946، رمانی با عنوان «الیزابت (Elisabeth)» با اسم جعلی گیلبرت کوردی‌یر را منتشر کرد. اریک رومر زمانی‌که در پاریس اقامت داشت، به سینماتک آنری لانگوا رفت و شروع به تماشای تعدادی از شاهکارهای سینما کرد. او که تا پیش از این علاقه‌ای به سینما نداشت و ادبیات را برتر می‌دانست، ناگهان شیفته‌ی تصاویر سینماتوگرافیک و سینما به‌مثابه‌ی پدیده‌ای هنری شد. در همان زمان بود که رومر تصمیم گرفت حرفه‌ی خود را به‌عنوان یک منتقد سینمایی ادامه دهد و دیگر نقد ادبی ننویسد. او پس از آشنایی با ژان-لوک گدار، فرانسوا تروفو، ژاک ریوت و کلود شابرول همراه با آنان مجله‌ای را تأسیس کرد که البته نتوانست دوام چندانی داشته باشد. پس از آن، همراه با تمام این دوستان و همراهان، به مجله‌ی تازه‌تأسیس آندره بازن، یعنی «کایه دو سینما» پیوست. اریک رومر به دلیل صلاحیت و اعتباری که به‌عنوان یک شخص تحصیل کرده و آکادمی‌رفته داشت، علاوه‌بر اینکه ویراستاری متون نشریه را انجام می‌داد، برای چند سال، سِمت سردبیری مجله را نیز برعهده داشت.

شروع حرفه‌ی فیلم‌سازی اریک رومر

اریک رومر دیرتر از تمام دیگر فیلم‌سازان موج نو توانست شهرت کسب کند. با وجود آنکه رومر اولین آثار سینمایی خود را در دهه‌ی پنجاه میلادی ساخت، اما این فیلم «شب من نزد مود (My Night at Maud's)»، محصول سال 1969 بود که سرانجام او را به‌عنوان فیلم‌سازی مهم و تحسین‌برانگیز مطرح ساخت. اریک رومر ابتدا فیلم‌هایی کوتاه، با استفاده از سرمایه‌ی شخصی خود و البته کمک‌هایی از طرف گدار و ریوت ساخت؛ اما وقتی متوجه شد که درک تکنیکال مناسبی از تکنولوژی سینما ندارد، سرخورده شده و به تلویزیون رفت تا مستندهای کوتاهی در باب مشاهیر ادبی و فلسفی بسازد. مدتی بعد، او با ساختن مجموعه فیلم‌های «شش حکایت اخلاقی (Six Moral Tales)»، به‌طور جدی وارد سینما شد. این فیلم‌ها تابه‌امروز هم به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار سینمایی در نظر گرفته می‌شوند. رومر در این شش فیلم، در بستر موقعیت‌هایی داستانی به روایت‌های چالش‌برانگیزی می‌پردازد که طی آن‌ها، شخصیت اصلی شاهد نبردهای تئوریک و عملی در زندگی خود خواهد بود. دوراهی و انتخاب میان باورها یا افراد، از دیگر درون‌مایه‌های این آثار اریک رومر هستند.

بهترین کتاب‌های اریک رومر

کتاب چاپلین به روایت بازن (Charlie Chaplin): آندره بازن که بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز در مطالعات سینمایی به‌شمار می‌رود، بسیار زود و در سن چهل‌سالگی از دنیا رفت و تعداد زیادی از نظریات و کارهای خود را ناتمام رها کرد. فرانسوا تروفو تصمیم گرفت تا پس از مرگ بازن که چارلی چاپلین (از کارگردانان محبوب آندره بازن) آثارش را در فرمت‌های تازه‌ای بازپخش کرد، متون این منتقد بزرگ درباره‌ی سینمای چاپلین را جمع‌آوری کند. اما ازآن‌جایی‌که پیش از ساخته شدن فیلم «کنتسی از هنگ‌کنگ» که از آثار مهم چارلی چاپلین به‌شمار می‌رود، آندره بازن از دنیا رفته بود، تروفو از اریک رومر دعوت کرد تا به سبک و سیاق بازن در مورد این فیلم بنویسد تا این کتاب، تحلیل تمام آثار چارلی چاپلین تا آن دوره را در بر بگیرد. با مراجعه به سایت یا اپلیکیشن کتابراه می‌توانید کتاب الکترونیک چاپلین به روایت بازن را دریافت کنید.

کتاب تمایلی به زیبایی (The Taste for Beauty): این کتاب در واقع برگزیده‌ای از مجموعه مقالات اریک رومر است که بیشتر آن‌ها در نشریه‌ی «کایه دو سینما»، بین سال‌های 1948 تا 1972 منتشر شده‌اند. یکی از بهترین کتاب‌های اریک رومر که سؤالاتی اساسی در باب سینما طرح می‌کند. رومر در این کتاب سؤال می‌کند که به‌واقع دوربین در به تصویر کشیدن چه چیزی بیش از هرچیز موفق است؟ نقش رنگ و صدا در سینما چیست؟ این قبیل سؤالات و پرسش درباره‌ی نقش کمدی، درام و سخن‌وری در سینما، از مواردی هستند که در کتاب تمایلی به زیبایی مطرح می‌شوند.

کتاب هیچکاک (Hitchcock): آلفرد هیچکاک محبوب‌ترین فیلم‌ساز نزد نویسندگان «کایه دو سینما» در دهه‌ی پنجاه بود. تاجایی‌که «تئوری مولف» که از دستاوردهای مهم این نشریه بود، براساس بازاندیشی در فیلم‌های او منتشر شد. کتاب هیچکاک که به همت کلود شابرول و اریک رومر نوشته شده، امروزه به‌عنوان یکی از دستاوردهای مهم مطالعات سینمایی شناخته می‌شود. در این کتاب دو نویسنده‌ی جوان «کایه دو سینما» سعی کرده‌اند با اتکا به پیشینه‌ی کاتولیک هیچکاک و اعتقادات شخصی او، این مسئله را کالبدشکافی کنند که باورهای مذهبی چگونه در فیلم‌های هیچکاک تجلی می‌یابد. اریک رومر و کلود شابرول در این اثر، به بررسی مباحثی چون «حس گناه» در سینمای هیچکاک پرداخته‌اند.

سبک نگارش و دیدگاه‌های اریک رومر

ژان ماری موریس شرر در متون خود، برخلاف کسانی همچون ژان-لوک گدار و فرانسوا تروفو عمل می‌کند که با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر سعی داشتند تحلیل فیلم‌ها را با ایده‌های خود در باب سینما و فیلم‌ها پیوند دهند. اریک رومر در نوشته‌هایش هیچ‌گاه از ضمیر اول شخص مفرد بهره نبرد و سعی کرد برخلاف دیگران، با فاصله‌ی بیشتری از ذهنیت و باورهای خود، متن‌هایش را بنویسد و از شور و هیجان موجود در این نوشته‌ها بکاهد. رومر در متون خود سؤالات به‌جا و موجزی می‌پرسید که دلیل آن را می‌توان در نگاه ظریف و حساسیت‌هایش جست‌‍وجو کرد. حساسیت‌هایی که در فرایند فیلم‌سازی او نیز قابل مشاهده هستند. فرانسوا تروفو در یکی از نامه‌های خود به اریک رومر در کتاب «همچون عکسی سیاه‌ و سفید» می‌گوید: «کافی‌ست یک نفر نامه‌هایمان را کنار هم بگذارد تا مشخص شود تو چقدر تایپیست بهتری هستی، یک پیروزی دیگر برای فرد تحصیل‌کرده در برابر یک خودآموخته». لازم به ذکر است که از میان نویسندگان «کایه دو سینما»، رومر از نظر رویکرد سیاسی، محافظه‌کار محسوب می‌شد و دغدغه‌هایش بیشتر گرایش به ابعاد زیبایی‌شناختی داشتند. به همین دلیل هنگامی که اکثر اعضای جدید نشریه را نویسندگان چپ‌گرا تشکیل دادند، اریک رومر از سردبیری استعفا داد و این سمت را به ژاک ریوت سپرد.

سینمای اریک رومر

اریک رومر میان مخاطبان جوان سینما و ادبیات، جایگاه خاصی دارد. چراکه فیلم‌های او، برخلاف آثار دیگر فیلم‌سازان مؤلف «موج نوی فرانسه»، زبان ساده‌تر و رویکرد لطیف‌تری داشتند. فیلم‌های او امروزه، در فضای مجازی مدام از سوی صفحات هنری و سینمایی مختلف منتشر می‌شوند. فیلم‌های رومر اساساً در باب روابط روشن‌فکرانه‌ی زن و مرد بودند و بازیگران زیبارو و خوش‌پوشی داشتند که دغدغه‌های هنری، فلسفی، ادبی و عاشقانه در سر می‌پروراندند. پایان‌بندی‌های او نیز غالباً با نتیجه‌گیری آرامش‌بخشی همراه بود؛ حتی اگر در پایان ماجرا، شخصیت اصلی متوجه می‌شد که تصمیم اشتباهی گرفته است. فیلم‌های اریک رومر در باب ارتباط هستند؛ ارتباطات زمینی، ملموس و انسانی که در بطن آن‌ها شاهد برخورد روحیه‌های افراد مختلف و کمدی در رخدادهای روزمره هستیم. هنگامی‌که در تاریخ یازدهم ژانویه‌‌ی سال 2010، خبر مرگ رومر منتشر شد، نویسنده‌ی «دیلی تلگراف» او را قابل تحمل‌ترین فیلم‌ساز «موج نو» خطاب کرد که تا انتهای عمر برای طیف گسترده‌ای از مخاطبین فیلم ساخت.

مقالات و کتاب‌های اریک رومر

اریک رومر مقالات مهمی در باب سینما و هنر منتشر کرده است که همچنان منبعی برای ارجاع و بحث در حیطه‌ی مطالعات سینمایی به‌شمار می‌روند. سال 1948 او در مقاله‌ی «سینمای متکلم» نوشت: «اگر یک فیلم متکلم هنر است، تکلم باید در نقش هم‌نوا با شخصیت موردنظر، به‌مثابه‌ی یک نشانه ایفای نقش کند و صرفاً یکی از المان‌های صدا نباشد». آنچه رومر در این مقاله از آن سخن گفت، در ادامه تبدیل به اساس زیبایی‌شناختی و شیوه‌ی او در فیلم‌سازی شد. فیلم‌هایی با محوریت دیالوگ‌هایی که میان شخصیت‌ها رخ می‌داد و نقش فضای طبیعت یا مدرنی که پیرامون شخصیت‌ها بر کلام تأثیر مستقیم می‌گذاشت. در سال 1957، اریک رومر به همراه کلود شابرول در راستای مقالاتی که پیش‌تر در مجله‌ی «کایه دو سینما»، در باب «تئوری مؤلف» منتشر شده بود، کتاب «هیچکاک» را نوشتند که در آن زمان، مهم‌ترین کتاب سینمایی پس از جنگ جهانی دوم لقب گرفت. رومر و شابرول در کتاب «هیچکاک» در باب پیشینه‌ی کاتولیک هیچکاک و تجلی‌اش در فیلم‌های او نوشتند. رومر در کتاب اشاره کرد: «هر موجودی حس نیاز به آینه‌ی باطنِ دیگری دارد؛ اما در جهانی که رستگاری تنها هنگامی می‌درخشد که توسط شکوه و زیبایی روشن شده باشد، در آن آینه تنها تصویر انعکاس دفرمه‌ی خود را تماشا می‌کند».

جوایز و افتخارات اریک رومر

  • برنده‌ی جایزه‌ی یک عمر دستاورد هنری از جشنواره‌ی ونیز، در سال 2001
  • برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کارگردانی از جشنواره‌ی برلین، برای فیلم «پائولین در ساحل (Pauline at the Beach)»
  • برنده‌ی جایزه‌ی شیر طلایی جشنواره‌ی ونیز، برای فیلم «اشعه سبز (The Green Ray)»
1