زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
مولانا جلال الدین محمد بلخی (Jalāl al-Dīn Muḥammad Rūmī)، مشهور به مولانا، شاعر، عارف و الهیدان برجستهی ایرانی بود که در قرن هفتم هجری قمری میزیست. پدر او، بهاءالدین ولد، معروف به «سلطانالعلما»، یکی از عالمان بزرگِ دوران بود و در بلخ شاگردان بسیار داشت. اگرچه مولانا جلال الدین محمد بلخی بعدها نزد استادانی جز پدر تلمذ نمود، تربیت اولیه و آشنایی ابتدایی او با مسائل فقهی و اعتقادی تحت هدایت همین پدرِ فاضل صورت گرفت.
مولانا جلال الدین محمد بلخی در نوجوانی از بلخ بیرون آمد و پس از اقامتهای کوتاه در چندین شهر در لارنده (قرامان کنونی) مسکن گزید. در همین دوران و سنین هفده یا هجدهسالگی بود که با گوهر خاتون ازدواج کرد. دو پسر مولانا با نامهای بهاءالدین و علاءالدین نیز در همین شهر چشم به جهان گشودند.
پس از فوت سلطانالعلما، شاگردان این صوفی بزرگ از جلال الدین محمدِ بیستوچهارساله انتظار داشتند که جای پدر را پر کند و بر مسند وعظ و فتوی نشیند؛ چنین نیز شد. چندی بعد، برهانالدین محقق ترمذی که از مریدان سلطانالعلما در بلخ بود، نزد جلال الدین جوان رفت و او را تحت ارشاد و تربیت خویش گرفت. به توصیهی ترمذی، مولانا جلال الدین محمد بلخی به سیر و سلوک روی آورد و به تصفیه و پالایش روح خویش پرداخت. اما این پالایش اتفاق نیفتاد، تا زمانی که شمس تبریزی از راه رسید و انقلابی در روح مولانای جوان پدید آورد.
ملاقات شمس و مولانا جلال الدین محمد بلخی
بامداد روز شنبه 26 جمادیالآخر 642 شمس تبریزی به قونیه، محل اقامت مولانا جلال الدین محمد بلخی، رسید. بنا بر روایات موجود، شمس مشخصاً به قصد دیدار مولانا به قونیه آمده و او را نشان کرده بود. شرح ملاقات مولانا و شمس تبریزی با افسانهپردازیها، اغراقها و کراماتتراشیهای بسیاری آمیخته است، اما آنچه با اطمینان میتوان از آن سخن گفت این است که مولوی پس از این دیدار، دچار تحول روحی شگرفی شد و با رها کردن مسند تدریس و مجلس وعظ، دل در مصاحبت شمس نهاد.
شمس سالها در جستوجوی کسی بود که اسرار درونش را دریابد و بتواند او را در سیر و سلوکش همراهی کند؛ شمس آمده بود تا آتشی در جان مولانا اندازد. او ارزش و قیمت این ملاقات را اینگونه توصیف میکند:
«مقصود از وجود عالَم ملاقات دو دوست بود، که روی در هم نهند، جهت خدا، دور از هوا... چنانکه این ساعت به خدمت مولانا آسودهایم.»
مصاحبت این دو کمابیش 16 ماه ادامه داشت. اما تحول روحی مولانا جلال الدین محمد بلخی چندان شگرف و شیفتگیاش به شمس چنان بیحدوحصر بود که نارضایی، حسد و خشم مریدان مولانا را برانگیخت. آنها شمس را چون بیگانهای نابکار میدیدند که جلال الدین محمد، جانشین سلطانالعلما، را از راه بهدر کرده و بر او سلطه یافته است. پندها و نصایح مولانا برای بازداشتن اطرافیانش از آزردن شمس نیز چندان کارساز نیفتاد. سرانجام در 21 شوّال 643، شمس، بر اثر آزارها و دشمنیهای شاگردان مولانا، به حالت قهر قونیه را ترک گفت.
چندی بعد، شمس به سبب اصرارها و بیتابیهای بیحدوحصر مولانا جلال الدین محمد بلخی به قونیه بازگشت. مولانا امیدوار بود که این بار مریدانش دست از دشمنی بردارند اما چنین نشد و دیری نگذشت که فتنهی خفته دوباره بیدار گشت. شمس سرانجام در پنجشنبه روزی از سال 645 ناگهان ناپدید شد و برای همیشه مولانا را ترک گفت.
تأثیر فراق شمس بر مولانا جلال الدین محمد بلخی
تلخی این دوره از زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی و ناکامی وی برای یافتن شمس یا نشانی از او، بیش از هر جای دیگر در غزلیات او آشکار است. در برخی غزلها چنان زاری میکند که گویی در دل خود میداند که دیگر هرگز شمس را نخواهد دید.
سرانجام، بعد از مدت زیادی بیخبری و بیتابی، خبر درگذشت شمس تبریزی به مولوی رسید. پس از آگاهی از این اتفاق جانگداز وی بهکلی مسند تدریس را ترک گفت و در ابتدا، صلاحالدین زرکوب، تربیتشدهی شمس، و پس از درگذشت او، حُسامالدین چلبی را به رهبری مریدان خود گماشت.
در واقع، پس از درگذشت شمس، بیشترین ارتباط مولانا با همین دو تن، یعنی صلاحالدین و حسامالدین، بود. بهطوری که شماری از غزلیات مولانا به نام زرکوب سروده شد و مثنوی هم به خواهش و تشویق حسامالدین چلبی به وجود آمد.
ده پانزده سال پایانی عمر مولانا جلال الدین محمد بلخی به سرودن مثنوی گذشت و ارتباط او با مریدان در همین حد بود که در مجالس مثنوی حضور مییافتند. او در اواخر عمر مدتی به بستر بیماری افتاد و سرانجام، در 5 جمادیالثانی 672، به وقت غروب شمس، رخت از جهان فانی بربست. آرامگاه مولانا در شهر قونیه واقع در کشور ترکیه بنا شده است.
بهترین کتابهای مولانا جلال الدین محمد بلخی
اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب مثنوی معنوی: مثنوی که از آن با عنوان «قرآن پارسی» نیز یاد میشود، مهمترین اثر عرفانی ادب فارسی است که از شش دفتر و بیستوهفت هزار بیت تشکیل شده است. ساختار چندوجهی و پیچیدهی این اثر گرانبها سبب شده که تا کنون موضوع صدها کتاب و مقالهی مختلف قرار بگیرد. مولانا جلال الدین محمد بلخی در مثنوی قصهها و حکایتهای گوناگونی را بازگو مینماید که به قصد تفهیم مطالب عمیق عرفانی ساخته و پرداخته شدهاند.
کتاب دیوان شمس تبریزی: دیوان شمس که با عنوان دیوان کبیر نیز شناخته میشود، دربردارندهی غزلها، رباعیها و ترجیعهای مولاناست. در دیوان کبیر، اشعاری به زبان ترکی و یونانی نیز دیده میشود، اما عمدهی ابیات این کتاب به زبان فارسی سروده شدهاند.
آثار منثور مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب مجالس سبعه: تنها اثری که از مولانای پیش از شمس برجای مانده مجالس سبعه است که حاوی چند مجلس موعظه به سبک مجلسگوییهای صوفیه است.
کتاب فیه ما فیه: برجستهترین اثر منثور مولانا جلال الدین محمد بلخی، مجموعهای است از گفتارهای وی که پس از درگذشتش گردآوری شده و نام فیه ما فیه نیز از طرف گردآورندگان بر این کتاب نهاده شده است. نثر طبیعی و زیبای فیه ما فیه این اثر را به یکی از عالیترین نمونههای نثر عرفانی بدل کرده است.
کتاب مکتوبات: مجموعهنامههایی است که مولانا جلال الدین محمد بلخی به اطرافیان خویش نوشته است. مخاطبان این نامهها اغلب رجال سیاسی زمانه، علما و قضات عصر، و گاه افرادی از خانوادهی مولوی بودهاند.
اینجا ذکر نکتهای را خالی از فایده نمیدانیم: اگر به دنبال مطالعهی آثار مولانا جلال الدین محمد بلخی باشید، میتوانید برخی از بهترین کتابهای این شاعر بزرگ (از جمله کتاب الکترونیکی 21 داستان از دفتر اول مثنوی مولانا و کتاب صوتی مثنوی معنوی) را در کتابراه بیابید و دانلود کنید.
حقایقی جالب درباره مولانا جلال الدین محمد بلخی
-
مولوی اغلب غزلیات خود را در حالت وجد و سماع سروده است.
-
مثنوی معنوی به درخواست حسامالدین چلبی، مرید خاص حضرت مولانا، سروده شده است. به همین جهت، مولوی گاه مثنوی خود را «حسامینامه» خوانده است.
-
اغلب فرازهای کتاب مثنوی در مجالسی عمومی سروده شدهاند. به این نحو که علاقهمندان به مباحث دینی و عرفانی، از کسبه، صاحبان حرف و پیشهوران گرفته، تا خواص شهر، در منزلی گرد میآمدهاند و حضرت مولانا به فراخور نیاز این مخاطبین متنوع، دفعتاً ابیات خود را میسروده است.
-
مولانا جلال الدین محمد بلخی بهدفعات در آثار خویش از بیزاریاش نسبت به شعر و شاعری سخن گفته است! چنانکه در کتاب فیه ما فیه میخوانیم: «ولله که من از شعر بیزارم.» با این حال، همانطور که میدانیم، وی از بزرگترین شعرای زبان فارسی، و بلکه از بزرگترین شعرای تمام تاریخ است.
-
شمس تبریزی نظر خوشی نسبت به مریدان مولانا جلال الدین محمد بلخی نداشت و ایشان را مردمی عامی و بیبهره از فضایل میدانست. با مطالعهی کتاب «مقالات شمس» درمییابیم که شمس و مولانا گاه در این باره دچار اختلاف نظرهایی میشدهاند.
سخنان و ابیات برگزیده مولانا جلال الدین محمد بلخی
- تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من / تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا (دیوان غزلیات شمس)
- جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان / مانند آهنپارهها در جذبهی آهنربا (دیوان غزلیات شمس)
- جان جان است وگر جای ندارد چه عجب؟ / این که جا میطلبد در تن ما هست، کجاست؟ (دیوان غزلیات شمس)
- عشقهایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود (مثنوی، دفتر اول)
- هر که او از همزبانی شد جدا / بیزبان شد گرچه دارد صد نوا (مثنوی، دفتر اول)
- در آدمی عشقی و دردی و طلبی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالَم، مُلکِ او شود، او نیاساید و آرام نیابد. (فیه ما فیه)
- صورت این خلقان همچون جامهاست، و این علمها و هنرها و دانشها، نقشهای جام است. نمیبینی که چون جام، شکسته میشود، آن نقشها نمیماند؟ (فیه ما فیه)