معرفی و دانلود بهترین کتابهای بهاره رهنما
بهاره رهنما، هنرپیشهی تئاتر، سینما، تلویزیون، کارگردان، شاعر و گویندهی کتاب صوتی اهل ایران است که با نوشتن آثاری مانند کتاب «مالیخولیای محبوب من» و کتاب «چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس»، بهعنوان نویسنده نیز شناخته میشود.
زندگینامه بهاره رهنما
بهاره رهنما (Bahareh Rahnama) دهم آذرماه سال 1352 در اراک به دنیا آمد؛ هرچند که تاریخ تولدش در شناسنامه، سیام شهریور 1352 ثبت شد. پدر رهنما در کار تجارت بود. مادر او نیز پروین قائم مقامی است که اکنون بهعنوان بازیگری شناختهشده، در سینما و تلویزیون ایران فعالیت میکند. بهاره رهنما یک خواهر و برادر نیز دارد. زمانی که او تنها دو سال داشت، همراه با خانوادهاش به شهر تهران مهاجرت کرد. این بازیگر بنا به علایق خود، رشتهی ادبیات نمایشی را برای تحصیلات دانشگاهیاش در مقطع کارشناسی برگزید. سپس در مقطع کارشناسی ارشد، در رشتهی حقوق فارغالتحصیل شد.
در سال 1371، بهاره رهنما با بازی در فیلم «افعی» به کارگردانی محمدرضا اعلامی، وارد دنیای هنر شد. او پس از این در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی و تئاترهای بسیاری نقشآفرینی کرد. همچنین به عنوان نویسندهی مهمان، برای سریالهای طنز مختلفی فیلمنامه نوشت. بهاره رهنما تابهحال کارگردانی یک فیلم سینمایی، یک مستند و تئاتر را نیز برعهده داشته و تعدادی نمایشنامه را هم به رشتهی تحریر درآورده است. برخی از نمایشنامههای او مانند «چشمهایی که مال توست»، بر صحنهی تئاتر نیز اجرا شدهاند. نمایشنامهی «چشمهایی که مال توست»، یک بار با کارگردانی خود بهاره رهنما و یک بار هم با کارگردانی نسیم ادبی، به روی صحنه رفته است.
بهاره رهنما در عرصهی نویسندگی از جعفر مدرس صادقی، نویسندهی معاصر ایرانی، بهعنوان یکی از بهترین اساتید خود یاد میکند. آثار رهنما محدود به داستان و نمایشنامه نیستند. سرودن شعر نیز، یکی از علایق و فعالیتهاییست که او طی سالهای متوالی به آن پرداخته است. در کنار این فعالیتها، بهاره رهنما به دلیل تجربه و مهارتی که در دنیای تئاتر و بازیگری به دست آورده، صدا و بیان مناسبی برای گویندگی و روایت کتابهای صوتی دارد که مورد توجه ناشران صوتی مختلفی قرار گرفته و در پروژههای متعددی به تولید کتاب صوتی منجر شده است.
زندگی خانوادگی بهاره رهنما
بهاره رهنما در سال 1370 با پیمان قاسمخانی، فیلمنامهنویس، طنزپرداز، بازیگر و کارگردان ایرانی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، دختری به نام پریاست که او هم مانند والدین خود قدم به عرصهی هنر و بازیگری گذاشته و تابهحال در چند فیلم تلویزیونی ایفای نقش کرده است. البته پریا قاسمخانی درحالحاضر در کشور اتریش زندگی میکند. بهاره رهنما و پیمان قاسمخانی در سال 1394 از یکدیگر جدا شدند. دو سال پس از آن، بهاره رهنما با همسر دوم خود، امیرخسرو عباسی ازدواج کرد. اما این ازدواج نیز در سال 1401 به جدایی ختم شد.
بهترین کتابهای بهاره رهنما
کتاب ماه هفت شب در سال 1389 منتشر شد. این کتاب حاصل سالها فعالیت بهاره رهنما در دنیای وبلاگ و وبلاگنویسی و همچنین مرور بخشی از خاطرات و تجربیات او بهعنوان یک بازیگر زن پرکار ایرانی است. با خواندن این اثر برخی از چالشها و لحظاتی که نویسنده در زندگی خود پشتسر گذاشته را تجربه میکنیم و همراه با او، به دنیای بازیگری بر روی صحنه قدم میگذاریم و شاهد ماجراهایی میشویم که در پشتصحنه رخ میدهند.
کتاب مالیخولیای محبوب من در سال 1392 چاپ شد. این اثر مجموعهی هشت داستان کوتاه از بهاره رهنماست که همگی روایت زندگی زنانی شکستخورده و عاشق که از سوی معشوق خود ترک شده و اکنون سرگردان هستند را در بر دارند. چهار داستان از این کتاب، مدتی پس از انتشار به شکل نمایشنامه درآمده و بر روی صحنه اجرا شدند. گفتنیست که نسخهی صوتی این کتاب با روایت و گویندگی خود بهاره رهنما در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
کتاب زن باران، منتشرشده در سال 1394، مجموعهی اشعار نو و کوتاه بهاره رهنما است؛ اشعاری عاشقانه، لطیف و پراحساس که حاصل دورهای بیستساله از زندگی این هنرمند هستند. بهاره رهنما این کتاب را در صفحهی اول آن، به زنان بارانی زندگی خودش و نیز تمام زنان تأثیرگذار ایرانی تقدیم کرده است. در این کتاب میتوان با نگاه این شاعر به زن و بهطور کلی دیدگاهش نسبت به جایگاه و ارزش زنان آشنا شد.
کتاب مجموعه نمایشنامههای بهاره رهنما در سال 1394 منتشر شد. در این کتاب، چهار نمایشنامه با عنوانهای «چشمهایی که مال توست»، «با من بستنی میخوری؟»، «تو دهنتو میبندی یا من؟» و «غبار» گنجانده شدهاند. نمایشنامهی «چشمهایی که مال توست» تابهحال در کشورهای مختلفی ازجمله ایران، کانادا، سوئد و اتریش به روی صحنه رفته است.
کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس در سال 1397 منتشر شد. این اثر از بهاره رهنما، یازده داستان کوتاه را در بر دارد که هر کدام دربارهی یک زن، نگرانیها، دغدغهها و دلمشغولیهای او صحبت میکند. نسخهی صوتی این کتاب نیز با صدای خود بهاره رهنما تهیه شده است.
کتاب پای به جاده زدن در سال 1396 به چاپ رسید. این اثر نیز همانند دیگر آثاری که از این نویسنده منتشر شده، نمایشنامهای با درونمایهی عاشقانه و همچنین یک داستان زنانه است. بهاره رهنما توانایی بالایی در بیان احساسات عاشقانه دارد و بهخوبی قادر است که داستان خود را از زبان یک زن عاشق بنویسد.
با مراجعه به سایت یا اپلیکیشن کتابراه میتوانید برخی از بهترین کتابهای بهاره رهنما، مانند کتاب صوتی و الکترونیک چهار چهارشنبه ویک کلاه گیس و کتاب صوتی مالیخولیای محبوب من را دریافت کنید.
جوایز و افتخارات بهاره رهنما
- بهاره رهنما در سال 1400 موفق به دریافت جایزهی بهترین کارگردان برای کارگردانی مستند «صدام کن مامان» از جشنوارهی فیلم برزیل شد.
- سال 1388 بهاره رهنما برای بازی در فیلم سینمایی «دایره زنگی»، تندیس بازیگری یازدهمین دورهی جشنوارهی حافظ را از آن خود کرد.
بهاره رهنما از نگاه دیگران
پیمان قاسمخانی، طنزنویس ایرانی و همسر سابق بهاره رهنما، در یکی از مصاحبههای خود دربارهی توانایی و استعداد او در زمینهی بازیگری صحبت کرده است. قاسمخانی گفته بود که همیشه میدانستم بهاره بازیگر خوبی است. اما با دیدن چند کار جدید از او، متوجه شدم تواناییهایی دارد که هیچکس، حتی من هم متوجهشان نشده بودیم.
جملات برگزیده بهاره رهنما
نگین زمرد انگشترت را زیر دستم حس میکنم. همانی است که سعید سالگرد ازدواجتان برایت خرید. دو ساعتی جواهر فروشیهای کریمخان را گشتیم و رُل یک زوج میانسال عاشق را بازی کردیم؛ از آن زوجها که کمی دیر به هم رسیدهاند. اگر به من بود یک حلقهی پهن ساده و تخت، نهایتاً با یک طرح یا کندهکاری رویش را ترجیح میدادم، اما باید به سلیقهی تو رجوع میکردم. هردومان میدانستیم عاشق زمردی، اما مگر زمرد خوشتراشی که به پول سعید بخورد راحت پیدا میشد؟
تمام آن دو ساعت، همهاش فکر میکردم آخر سر هم یک تکه طلای کوچولو برای تشکر از همراهیام در خرید برایم میخرد. اما نخرید. من هم زیاد دلخور نشدم. جایش رفتیم کافه لرد و کاپوچینو با گاتا خوردیم. نصف گاتای سعید را هم من خوردم و خیلی چسبید. بعدها گفت حسابی از سلیقهاش تعجب کرده بودی. به هرحال این انگشتر را از من داری و شاید به همین خاطر از همهی انگشترهایت بیشتر دوستش دارم؛ شاید چون به اسم من خریده شده و قبل از تو من به انگشتم کردم. (چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس)