بدترین ایراد کتاب اینکه پایان نداشت و داستان نیمه کاره گذاشته شد
و مقداری احساس کردم نویسنده فقط نقاط سیاه زندگیشو بیان کرده و تمام قصه رنج و محنت بود و هیچ نقطه خوبی در زندگی نویسنده دیده نشد و همه زندگی فقط رنج بود
و من احساس کردم نویسنده یک حالت ضد زن داشت و هیچکدام از زنهای داستان مثبت نبودند حتی مادر بزرگ اسداله خالدی خیلی مثبت نبود البته غیر از زن آلمانی که آنهم در حد چند خط به آن پرداخته شد
در مجموع با وجود اینکه من علاقمند قصههای جنگم ولی نپسندم
و مقداری احساس کردم نویسنده فقط نقاط سیاه زندگیشو بیان کرده و تمام قصه رنج و محنت بود و هیچ نقطه خوبی در زندگی نویسنده دیده نشد و همه زندگی فقط رنج بود
و من احساس کردم نویسنده یک حالت ضد زن داشت و هیچکدام از زنهای داستان مثبت نبودند حتی مادر بزرگ اسداله خالدی خیلی مثبت نبود البته غیر از زن آلمانی که آنهم در حد چند خط به آن پرداخته شد
در مجموع با وجود اینکه من علاقمند قصههای جنگم ولی نپسندم