یک شاهکار ادبی، در نقدش همین فراز از مصاحبه جلال آل احمد رو نقل میکنم تا به اهمیت این کتاب پی ببریم:
«بیگانۀ کامو بیاعتناست و بهتزده، در حالیکه مدیر مدرسۀ من سخت بااعتناست و کلافه... این دنیای تنها رو من بهترین نوعش را به شما توصیه میکنم بخوانید. آقای لویی فردینان سلینِ فرانسوی. من در مدیر مدرسه از او اثر گرفتم، اگه میخواهید بدونید. کتابی داره به اسم «سفری به آخر شب». این کتاب به نظر من شاهکار ادبیات فرانسه است. تو خود فرانسه هم تا زنده بود زدنش. از این زندون به اون زندون. به عنوان فاشیست و همکاری با پتن. بعد هم در تنهایی و _نمیدونم_ گرسنگی دق کرد.»
گفته شده سلین این داستانِ طویل و مفصل را بر اساس زندگی خودش نوشته است. یک خود_زندگینامه که ملهم از واقعیت و تخیل است. تا جایی که حتی اسمِ شخصیتِ اصلیِ داستان نیز، فردینان است. و حتی پیشه و حرفۀ او که پزشکی بوده است، در رمان نیز مشابه است.
داستان با سرگشتگی «فردینان باردامو» شروع میشود. در ابتدای داستان، ما چندان با گذشتۀ شخصیت آشنا نمیشویم. و در همان رویاروییِ اول و بدونِ مقدمهچینیهای تفصیلی، هم ما و هم خود شخصیت، به شکلی ناگهانی درونِ گردابِ حوادث رها میشویم. فردینانِ سرگشته و حیران، تصمیم میگیرد در ابتدای سنینِ جوانیِ خود، دل را به سیاهیِ دریا بزند و برای رفتن به جنگ داوطلب شود. آن هم بهشکلی احمقانه و لجوجانه. و پس از بحث و جدل با یک دوستِ همدانشکدهای، ناگهانی پا پیش میگذارد و وارد ارتش میشود.
داستان به صورت کلی چند بخش مفصل و جداگانه دارد. فردینان به سرزمینها و موقعیتهای گوناگون و بسا متفاوتی قدم میگذارد. او ناچار میشود برای نجاتِ خود از وضعِ اسفبار و بغرنجی که در آن قرار دارد، تن به سفر و حرکتی دیگر بدهد.
«بیگانۀ کامو بیاعتناست و بهتزده، در حالیکه مدیر مدرسۀ من سخت بااعتناست و کلافه... این دنیای تنها رو من بهترین نوعش را به شما توصیه میکنم بخوانید. آقای لویی فردینان سلینِ فرانسوی. من در مدیر مدرسه از او اثر گرفتم، اگه میخواهید بدونید. کتابی داره به اسم «سفری به آخر شب». این کتاب به نظر من شاهکار ادبیات فرانسه است. تو خود فرانسه هم تا زنده بود زدنش. از این زندون به اون زندون. به عنوان فاشیست و همکاری با پتن. بعد هم در تنهایی و _نمیدونم_ گرسنگی دق کرد.»
گفته شده سلین این داستانِ طویل و مفصل را بر اساس زندگی خودش نوشته است. یک خود_زندگینامه که ملهم از واقعیت و تخیل است. تا جایی که حتی اسمِ شخصیتِ اصلیِ داستان نیز، فردینان است. و حتی پیشه و حرفۀ او که پزشکی بوده است، در رمان نیز مشابه است.
داستان با سرگشتگی «فردینان باردامو» شروع میشود. در ابتدای داستان، ما چندان با گذشتۀ شخصیت آشنا نمیشویم. و در همان رویاروییِ اول و بدونِ مقدمهچینیهای تفصیلی، هم ما و هم خود شخصیت، به شکلی ناگهانی درونِ گردابِ حوادث رها میشویم. فردینانِ سرگشته و حیران، تصمیم میگیرد در ابتدای سنینِ جوانیِ خود، دل را به سیاهیِ دریا بزند و برای رفتن به جنگ داوطلب شود. آن هم بهشکلی احمقانه و لجوجانه. و پس از بحث و جدل با یک دوستِ همدانشکدهای، ناگهانی پا پیش میگذارد و وارد ارتش میشود.
داستان به صورت کلی چند بخش مفصل و جداگانه دارد. فردینان به سرزمینها و موقعیتهای گوناگون و بسا متفاوتی قدم میگذارد. او ناچار میشود برای نجاتِ خود از وضعِ اسفبار و بغرنجی که در آن قرار دارد، تن به سفر و حرکتی دیگر بدهد.