نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی قصاب بدون گوسفند

قصاب بدون گوسفند
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۱۳
00
داستان در مورد مردی به نام جاوید بود که سالهای طولانی بیگناه در زندان بود و وقتی میانسال شد و تمام موهای سرش سفید شد. آزاد شد برادر کوچکش جهان دکتر شده بود و مادرش سالها غصه خورده بود وقتی برگشت پسر آن مقتول یعنی ناصر به انتقام خون پدرش آمد تا جاوید را سلاخی کند. اما مادرش جلوی پسرش ایستاد و گفت باید من را بکشی چون من پدرت را کشتم جهان که حال شده بود گفت اون یک قتل غیر عمد بوده برای تو داری قتل عمد میکنی و و حکمش اعدام است. ناصر که این حرفا حالیش نبود گفت کم من صادر میکنم و چاقوی تیزش را درآورد. مادرشان جلو آمد و اعتراف کرد که او پدرش را کشته در واقع در گذشته پدرش مزاحم او شده و گفته که عاشق است آن زن هم او را هول داده همان موقع سرش به شوفاژ خورده و میمیرد پسرش جاوید قتل را به گردن میگیرد یک قتل غیر عمد که باعث شده پدرشان سکته کند و آنها از آن شهر بروند و سالها در غم غصه به سر ببرند. ناصر با شنیدن این اعتراف شوکه میشود. شنیدن حقیقت او را تحول میکند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.