چند داستان متفاوت بود که هر کدام از آنها در مورد سختیها و مشکلاتی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکردند را بیان میکنند در داستان از زبان و گویش آن مردم صحبت میشد و ساختار نوشتاری آن با لهجه بود که زیاد متوجه نشدم یکی از داستانها در مورد یک پسر بود که جن زده شده بود و میخواستند او را درمان کنند در واقع همان تشنج را میگویند داستان دیگر در مورد دو دیوانه بود که در بهزیستی با هم نزاع میکنند و به پرستار علاقه داشتند و در مورد او با هم شرط بندی میکردند و بعضی از کلمات که با لهجه گفته شده مثل بابا (بوام) _شب (شوم) _باید (بایس) _همینطوره (هموطوره) _
داستانها بیشتر به زمان جنگ اختصاص داشت یکی از داستانها در مورد یک بچه بود که هر سه شنبه برای پدرش که از جنگ برمیگشت نقاشی میکشید اما یک بار نیامد و پدرش نقاشی او را در مجله چاپ شده دید.
داستانها بیشتر به زمان جنگ اختصاص داشت یکی از داستانها در مورد یک بچه بود که هر سه شنبه برای پدرش که از جنگ برمیگشت نقاشی میکشید اما یک بار نیامد و پدرش نقاشی او را در مجله چاپ شده دید.