نظر 📚maniya⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب ماجراهای هاکلبری فین

اگر می‌خواهی با این شخص آشنا شوید اول باید کتاب تام سایر را بخوانید او دوست صمیمی تام هست که پدرش میخورد و معلوم نیست کجاست هاکلبریفین را یک زن بیوه سرپرست را به عهده می‌گیرد اما آن زن سخت‌گیری می‌کرد و مدام به او گوشزد می‌کرد تذکرهایی از قبیل پشت گوشتو تمیز کن کفشاتو تمیز کن با دست غذا نخور آن زن همیشه لباس‌های تنگ به او می‌داد که به سختی نفس می‌کشید او در زندگی قبلی‌اش آزاد بود و لباس‌های کثیف و لکه‌دار می‌پوشید بالاخره هاک فرار کرد اما تام او را منصرف کرد زیرا برای گروهی که بقیه بچه‌ها تشکیل داده بود او را لازم داشتند. اووتام هرکدام شش هزار دلارپول پیداکرده بودندک قاضی تچربرایشان دربانک گذاشت وروزی یک دلاربه آن‌ها میداد. آن زن یک خواهربنام خانم واتسون داشت که آمده بودبااوزندگی کنداوبه هاک هرروزدرس میدادوهاک مجبوربودساعات خسته کننده درس هجی کندچندماه مدرس رفت وتوانست خواندن ونوشتن رایاددهد. اماروزی پدرش برگشت وگفت شنیدم توپول داری زودباش اوناروبده. هاک کتابی برداشت وخواند. پدرش گفت سوادبه دردتو نمیخوره وبایدبامن زندگی کنی وپولوبرام بیاری. عاقبت هاک فرارکردسوارقایق شدوبه ان طرف رودخانه رفت. درآن جا جیم برده خانم واتسون رادیداوفرار کرده بود. هاک وجیم به جاهای مختلفی سفرکردندوماجراجویی‌های زیادی داشتندمردم همه فکر میکردند هاک مرده. امااوسرانجلم باجیم برگشت وجیم ازبردگی آزادشد.