سلام و درود
من منتقد حرفهای نیستم، اما به نظرم در ابتدا تشکری باید از نشر نون و سرکار خانم محبوب و جناب فعال، که چنین بینقص و کم نظیر به ارتقای کیفیت این کتاب یاری رساندهاند، از شما و تلاشتان متشکریم...
و اما کتاب هردو در نهایت میمیرند، اثر آدام سیلورا، داستانی غمانگیز یا میزوری از مرگ و بیش از آن، آگاهی اندک و محدود از زمان اتفاق افتادن مرگ،، و مهم آنکه دانستن زمان مرگمان چه تاثیرات سازنده یا مخربی بر ما انسانها میگذارد، به نظرم حتی واکنش آدمیان هم به نوع زندگیشان در زمان زندگی مربوط میشود و آدام سیلورا این را به خوبی در کتاب تاثیرگذار خود نمایان ساخته است.
اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شد این بود که، دانستن یا ندانستن زمان مرگ و فرصتی که برای آماده شدن صرف میشود، برای نزدیکان روزآخریها و حتی غریبههایی که با آن مواجه میشوند چگونه خواهد بود؟ آنها دقیقا باید چه واکنشی داشته باشند؟ در آخر هم، با اینکه خود نویسنده هم به آن اشاراتی داشت، به نظرم تاثیرات مخرب و سواستفادهها و قانونشکنیها در این جریان انکار نشدنیست ولی در این اثر، از روی عمد یا هرچه که بوده، نگاه خوشبینانهتری به این رویداد مهم دیده میشود، آدمها با مواجهه به موضوع آگاهی از زمان مرگ، چون به خودی خود امری دردناک و غمانگیز محسوب میشود، چندان علاقهای به نیکی و زیباییهای آن نشان نمیدهند، اما در این کتاب، تابش نور بیشتر بر زیباییهای زمان مرگ تمرکز داشت...
باتشکر، این یک کتاب شنیدنی است...
من منتقد حرفهای نیستم، اما به نظرم در ابتدا تشکری باید از نشر نون و سرکار خانم محبوب و جناب فعال، که چنین بینقص و کم نظیر به ارتقای کیفیت این کتاب یاری رساندهاند، از شما و تلاشتان متشکریم...
و اما کتاب هردو در نهایت میمیرند، اثر آدام سیلورا، داستانی غمانگیز یا میزوری از مرگ و بیش از آن، آگاهی اندک و محدود از زمان اتفاق افتادن مرگ،، و مهم آنکه دانستن زمان مرگمان چه تاثیرات سازنده یا مخربی بر ما انسانها میگذارد، به نظرم حتی واکنش آدمیان هم به نوع زندگیشان در زمان زندگی مربوط میشود و آدام سیلورا این را به خوبی در کتاب تاثیرگذار خود نمایان ساخته است.
اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شد این بود که، دانستن یا ندانستن زمان مرگ و فرصتی که برای آماده شدن صرف میشود، برای نزدیکان روزآخریها و حتی غریبههایی که با آن مواجه میشوند چگونه خواهد بود؟ آنها دقیقا باید چه واکنشی داشته باشند؟ در آخر هم، با اینکه خود نویسنده هم به آن اشاراتی داشت، به نظرم تاثیرات مخرب و سواستفادهها و قانونشکنیها در این جریان انکار نشدنیست ولی در این اثر، از روی عمد یا هرچه که بوده، نگاه خوشبینانهتری به این رویداد مهم دیده میشود، آدمها با مواجهه به موضوع آگاهی از زمان مرگ، چون به خودی خود امری دردناک و غمانگیز محسوب میشود، چندان علاقهای به نیکی و زیباییهای آن نشان نمیدهند، اما در این کتاب، تابش نور بیشتر بر زیباییهای زمان مرگ تمرکز داشت...
باتشکر، این یک کتاب شنیدنی است...