این کتاب برای من جالب و متفاوت بود.
دو نویسنده که در جامعهای مصرف گرا بزرگ شده بودند و فکر میکردند با بدست آوردن هر چه بیشتر متعلقات به اون شادی نهایی دست پیدا میکنن اما در نهایت سر خورده به مینیمالیسم رو میارن و راهی رو که دنبالش بودن پیدا میکنن.
برخلاف نظر برخی من فکر میکنم که اتفاقا اصل مینیمالیسم در کتاب رعایت شده بود. درسته که توضیحات خلاصه و تیتر وار نبودن، اما اضافه گویی هم اتفاق نیفتاده بود.
شاید بهتر باشه که به علت صوتی بودن کتاب یک برگه داشته باشید و یا در نوت گوشیتون یکسری از نکات و اصلهای اصلی رو یادداشت کنید. اینطوری علاوه بر داشتن دسته بندی لازم، اصل اساسی که باید برای خودتون انتخاب کنید رو بهتر میتونید تشخیص بدید.
چیزی که فکر من رو خیلی مشغول کرد این بود که آیا مینیمالیسم برای همه پاسخگوی اونچیزی هست که در زندگی دنبالش هستند، یعنی احساس رضایت حقیقی؟ گفتنش سخته. مخصوصا توی جامعهای که از نظر اقتصادی در وضعیتی قرار داره که مصرفگرا بودن شاید خیلی امکان پذیر نباشه چون امکان خرید اقلام بیشماری که بعدا بلا استفاده میمونه برای خیلیها اصلا وجود نداره.
من بشخصه با اون بخشهایی از کتاب که روی اصول اساسی زندگی تمرکز کرده بود و انرژی گذاشتن بر اونها رو تشویق کرده بود بیشتر موافق بودن. گاهی ما اونقدر درگیر آرمانهای پر زرق و برقی که بهمون تزریق شده میشیم که متوجه نیستیم "ارزشمندترین چیزها در دنیا رایگانند" چیزهایی مثل روابط دوستی و خانوادگی سالم، سلامتی، شغلی که دوستش داریم و...
خیلی نتونستم با اون بخشهایی که میگفت خونه رو خالی کنیم و با حداقلها زندگی کنیم موافق نبودم و بنظرم افراطی اومد. این بیشتر به این دلیل هست که من تعادل رو بشخصه بیشتر میپسندم.
دو نویسنده که در جامعهای مصرف گرا بزرگ شده بودند و فکر میکردند با بدست آوردن هر چه بیشتر متعلقات به اون شادی نهایی دست پیدا میکنن اما در نهایت سر خورده به مینیمالیسم رو میارن و راهی رو که دنبالش بودن پیدا میکنن.
برخلاف نظر برخی من فکر میکنم که اتفاقا اصل مینیمالیسم در کتاب رعایت شده بود. درسته که توضیحات خلاصه و تیتر وار نبودن، اما اضافه گویی هم اتفاق نیفتاده بود.
شاید بهتر باشه که به علت صوتی بودن کتاب یک برگه داشته باشید و یا در نوت گوشیتون یکسری از نکات و اصلهای اصلی رو یادداشت کنید. اینطوری علاوه بر داشتن دسته بندی لازم، اصل اساسی که باید برای خودتون انتخاب کنید رو بهتر میتونید تشخیص بدید.
چیزی که فکر من رو خیلی مشغول کرد این بود که آیا مینیمالیسم برای همه پاسخگوی اونچیزی هست که در زندگی دنبالش هستند، یعنی احساس رضایت حقیقی؟ گفتنش سخته. مخصوصا توی جامعهای که از نظر اقتصادی در وضعیتی قرار داره که مصرفگرا بودن شاید خیلی امکان پذیر نباشه چون امکان خرید اقلام بیشماری که بعدا بلا استفاده میمونه برای خیلیها اصلا وجود نداره.
من بشخصه با اون بخشهایی از کتاب که روی اصول اساسی زندگی تمرکز کرده بود و انرژی گذاشتن بر اونها رو تشویق کرده بود بیشتر موافق بودن. گاهی ما اونقدر درگیر آرمانهای پر زرق و برقی که بهمون تزریق شده میشیم که متوجه نیستیم "ارزشمندترین چیزها در دنیا رایگانند" چیزهایی مثل روابط دوستی و خانوادگی سالم، سلامتی، شغلی که دوستش داریم و...
خیلی نتونستم با اون بخشهایی که میگفت خونه رو خالی کنیم و با حداقلها زندگی کنیم موافق نبودم و بنظرم افراطی اومد. این بیشتر به این دلیل هست که من تعادل رو بشخصه بیشتر میپسندم.