عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت غزل رمضانی از ترجمه خوب ایشون و معرفی کتاب.... بر گرفته از سخنان دکتر انوشه که تلاقی پیدا میکند با...... این داستان را بارها و بارها در مثنوی بخوانید چون بسیار نکته در رابطه با مباحث فرهنگی ما درش وجود دارد
مولانا اشاره میکنه به چینیها و رومیها که در بحث هنر بین اینها رقابتی صورت گرفته بود
چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند
رومیان گفتند ما را کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند
رومیان در علم واقف تر بودند
مولانا معتقد که رومیها همان فضای معرفتی را داشتند یعنی ان مقدار از علمی را که در اختیار داشتند میفهمیدند
این همان 4بیت ابن یمین ِ
ابن یمین میگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند این بداند دوم یک فهم معرفتی از بداند اوله یعنی
ان کس که بداند و بفهمد که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
ان کس که بداند و نداند که بداند مثل همین فارالتحصیلهای دانشگاههای ما
ان کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نما که بیش از این خفته نماند
انکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
انکس که نداند و نداند که نداند و نخواهد که بداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
ما دو جور جهل داریم
یک جهل ساده و بسیط که فرد میدونه که نمیدونه
و یک جهل مرکب که فرد نمیدونه که نمیدونه
این فکر میکنه که همه چیز رو میدونه
مولانا اشاره میکنه چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند مارا کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند رومیان در علم واقف تر بودند
گفت سلطان امتحان خواهم در این تا کنم در دعوی ان به را گزین
پادشاه گفت امتحانتون میکنم
چینیان گفتند یک خانه به ما خاص بسپارید و یک ان شما
بود دو خانه مقابل در به در
این یکی چینی ستد رومی دگر پادشاه یک سالن در اختیارشون گذاشت یک دیوارش را داد به چینیها و یکیش را داد به رومی ها
چینیان از شه صد رنگ خواستند پس خزانه باز کرد ان ارجمند
شروع کردند نقاشی کردن
رومیان گفتند نه نقش و رنگ در خور اید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و سیقل میزدند همچو گردون سافی و ساده شدند شروع کردند آینه کاری سیقل کاری
اینا شروع کردند نقاشی
یک دیوار در اختیار چینیها و یک دیوار در اختیار رومیها و یک پرده هم در وسطش
چینیان چون از عمل فارق شدند از پی شادی دهلها میزدند چون که شه امد در ان چینی سرا میربود ان عقل را و فهم را بعد از ان امد به سوی رومیان پرده را بالا کشیدند از میان نقش ان تصویر و ان کردارها زد بر ان سافی شده دیوارها هر چه انجا بود اینجا به نمود دیده را دیده خامی میربود عاشقان عارفان ان رومیان اندای پسر نی ز تکرار کتاب و نی هنر لیک سیقل کردند ان سینهها پاک از آز و هرس و بخل و کینه ها
نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت علم الیقین افراشتند
خرده کاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه که تعلق با همین دنیا ستش ره به هفتم اسمان بر نیستش این همه از علم بنای آخور است کَه عماد ِبود ِ گاو و اشتر است بحر استقبای حیوان چند روز نام ان کردند این گیجان رموز
علم راه حق و علم منزلش صاحب دل داند انرا باطلش
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از ان کیفیتی حاصل نهال طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام
علم نبود غیر علم عاشقی ما بقی تلبیس ابلیس شقی هر که نبود مبطلای ماه روی اسم او از لوح انسانی بشوی
مولانا اشاره میکنه به چینیها و رومیها که در بحث هنر بین اینها رقابتی صورت گرفته بود
چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند
رومیان گفتند ما را کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند
رومیان در علم واقف تر بودند
مولانا معتقد که رومیها همان فضای معرفتی را داشتند یعنی ان مقدار از علمی را که در اختیار داشتند میفهمیدند
این همان 4بیت ابن یمین ِ
ابن یمین میگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند این بداند دوم یک فهم معرفتی از بداند اوله یعنی
ان کس که بداند و بفهمد که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
ان کس که بداند و نداند که بداند مثل همین فارالتحصیلهای دانشگاههای ما
ان کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نما که بیش از این خفته نماند
انکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
انکس که نداند و نداند که نداند و نخواهد که بداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
ما دو جور جهل داریم
یک جهل ساده و بسیط که فرد میدونه که نمیدونه
و یک جهل مرکب که فرد نمیدونه که نمیدونه
این فکر میکنه که همه چیز رو میدونه
مولانا اشاره میکنه چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند مارا کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند رومیان در علم واقف تر بودند
گفت سلطان امتحان خواهم در این تا کنم در دعوی ان به را گزین
پادشاه گفت امتحانتون میکنم
چینیان گفتند یک خانه به ما خاص بسپارید و یک ان شما
بود دو خانه مقابل در به در
این یکی چینی ستد رومی دگر پادشاه یک سالن در اختیارشون گذاشت یک دیوارش را داد به چینیها و یکیش را داد به رومی ها
چینیان از شه صد رنگ خواستند پس خزانه باز کرد ان ارجمند
شروع کردند نقاشی کردن
رومیان گفتند نه نقش و رنگ در خور اید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و سیقل میزدند همچو گردون سافی و ساده شدند شروع کردند آینه کاری سیقل کاری
اینا شروع کردند نقاشی
یک دیوار در اختیار چینیها و یک دیوار در اختیار رومیها و یک پرده هم در وسطش
چینیان چون از عمل فارق شدند از پی شادی دهلها میزدند چون که شه امد در ان چینی سرا میربود ان عقل را و فهم را بعد از ان امد به سوی رومیان پرده را بالا کشیدند از میان نقش ان تصویر و ان کردارها زد بر ان سافی شده دیوارها هر چه انجا بود اینجا به نمود دیده را دیده خامی میربود عاشقان عارفان ان رومیان اندای پسر نی ز تکرار کتاب و نی هنر لیک سیقل کردند ان سینهها پاک از آز و هرس و بخل و کینه ها
نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت علم الیقین افراشتند
خرده کاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه که تعلق با همین دنیا ستش ره به هفتم اسمان بر نیستش این همه از علم بنای آخور است کَه عماد ِبود ِ گاو و اشتر است بحر استقبای حیوان چند روز نام ان کردند این گیجان رموز
علم راه حق و علم منزلش صاحب دل داند انرا باطلش
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از ان کیفیتی حاصل نهال طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام
علم نبود غیر علم عاشقی ما بقی تلبیس ابلیس شقی هر که نبود مبطلای ماه روی اسم او از لوح انسانی بشوی