اول از همه همینگوی قلم روان و قابل درکی داشت و داستان برای همه اشخاص قابل درک و خواندنه
ولی ایرادی که میتونم ازش بگیرم اینه که توی قایق ماهیگیری بعضی از جاها توضیحات بیش از حدی داده بود که واقعا گیج کننده بود برای کسی که با این چیزا سر و کار نداره قابل درک و فهم نیست، دومین نکتهای که خوشم نیومد قسمت پایانی داستان بود که برای یک داستان سمبولیک پایانی مناسب نبود و از نظر من بهتر بود که در پایان داستان پیرمرد میمرد که منظری از زندگی انسان نشون بده که تماما با سختیها و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکنه و زجر میکشه ولی آخر سر گاهی ناکام میمونه، از افرادی که ما رو در میان راه تنها میزارن (مثل پسر) یا افرادی که از وجود ما میخورن (مثل کوسه ها).
ولی ایرادی که میتونم ازش بگیرم اینه که توی قایق ماهیگیری بعضی از جاها توضیحات بیش از حدی داده بود که واقعا گیج کننده بود برای کسی که با این چیزا سر و کار نداره قابل درک و فهم نیست، دومین نکتهای که خوشم نیومد قسمت پایانی داستان بود که برای یک داستان سمبولیک پایانی مناسب نبود و از نظر من بهتر بود که در پایان داستان پیرمرد میمرد که منظری از زندگی انسان نشون بده که تماما با سختیها و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکنه و زجر میکشه ولی آخر سر گاهی ناکام میمونه، از افرادی که ما رو در میان راه تنها میزارن (مثل پسر) یا افرادی که از وجود ما میخورن (مثل کوسه ها).