نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی هبذول - امید کوره چی
3.7
19 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Milad Safamanesh
۱۴۰۴/۰۶/۱۸
00
من نسخه چاپ اول کتاب رو خونده بودم اینبار تصمیم گرفتم گوش کنم و نظرمو بگم "کتاب *هبذول* رو نمیشه با معیار رمانهای عادی سنجید. همونطور که در پی نوشت کتاب چاپی توضیح داده شده، موجودات حاضر در داستان نه جن هستن، نه روح و نه انسان؛ بلکه گونهای مستقل و ناشناخته ان که نویسنده با دقت و پژوهش اونها رو وارد روایت کرده. این یعنی ما با یک اثر سطحی طرف نیستیم، بلکه با متنی روبه رو هستیم که هم به تخیل پرواز میده و هم پشتوانهی فکری و تحقیقاتی داره. خیلیها شاید فقط دنبال یک قصهی ساده و گذرا باشن، اما *هبذول* به شکلی عمیق تر با انسان حرف میزنه: دربارهی امید در دل تاریکی، دربارهی مبارزه با سایههایی که نه بیرون بلکه درون ما هستن. نسخهی صوتی کتاب هم این حس رو چند برابر منتقل میکنه و باعث میشه شنونده کاملاً در فضای رازآلود و ماورایی اون غرق بشه. به نظرم نقدهای سطحی علیه این کتاب بیشتر از سر ناتوانی در درک لایههای عمیقشه. چون *هبذول* نه فقط یک داستان، بلکه تجربهای منحصر به فرد از مواجهه با جهانهای ناشناخته و بخشی از وجود انسانه که کمتر کسی جرأت نزدیک شدن بهش رو داره. "گوش دادن به هبذول یه جورایی مثل دیدن یه فیلم سینمایی بود. دیالوگها، لحن شخصیتها و موسیقی متن، کاری کردن که بتونم تمام اون کویر تاریک و موجوداتش رو تو ذهنم تصور کنم. امید کوره چی با قلمش یه دنیای شگفت انگیز خلق کرده بود یه متن فاخر ادبی تحویل جامعه ایران داده هیچ نویسندهای قدرت نوشتن همچین اثری رو بعد از فردوسی در هیچ کتابی ندیدم مثل شاهنامه یه اثر حماسی ایرانیه برای همین درک کردن و خوندن این مجموعه برای خیلیا سخته. یکی از بهترین کتابهای صوتیای که توی این مدت گوش دادم مجموعه چند جلدی میرانا. حتما بخونید
کتاب بسیار ضعیفی هست. اینقدر واژه عشق اضافی بیجا تو سر خواننده و داستان کوبیده میشه این ترمز جلوی هر کشش و هیجانی میگیره.
شخصیت اصلی داستان که اصلا آقای نویسنده به فکرش نمیرسه نژادش معرفی کنه. و اینکه چه توانایها یا محدودیتهای دارن بگه.!! ما اول فکر میکنیم انسان هست بعد در ادامه داستان حدس میزنیم شاید جن باشه، باز داستان میره جلو میفهمیم نه جن هم نیست.!!!! کلا چند فصل جلو میره بدون اینکه بدونیم محوریت داستان چه موجودی هست!!!. فضاسازی داستان زیر صفر. اگر داستانت فانتزی هست، باید درباره نژاد که معرفی شده توضیح داده بشه باید فضای توش زندگی میکنن شکل داده بشه.. تازه در اخر میفهمیم همون چیزی که میگه هست نیست!! اسم این گذاشتن سبک نویسندگی! تو یه فصل کتاب! یجا هست دختر در حال مرگه!! داره مهمترین اسرار و رازهای داستان به نقش اصلی میگه بعد بنظرتون نقش اصلی داره چیکار میکنه! داره فکر میکنه به چی دختره قسم بده که زنش بشه. و برای زدن مخش در حال محاسبات ریاضی هست. ودختره داره میمیره یاخدا سطح نویسنده! از اینجای داستان به بعد گوش ندادم؛ چون سطح داستان، توهین بشعور خودم دانستم. واینها بخش کوچکی از اشکالات کتاب هست.
شخصیت اصلی داستان که اصلا آقای نویسنده به فکرش نمیرسه نژادش معرفی کنه. و اینکه چه توانایها یا محدودیتهای دارن بگه.!! ما اول فکر میکنیم انسان هست بعد در ادامه داستان حدس میزنیم شاید جن باشه، باز داستان میره جلو میفهمیم نه جن هم نیست.!!!! کلا چند فصل جلو میره بدون اینکه بدونیم محوریت داستان چه موجودی هست!!!. فضاسازی داستان زیر صفر. اگر داستانت فانتزی هست، باید درباره نژاد که معرفی شده توضیح داده بشه باید فضای توش زندگی میکنن شکل داده بشه.. تازه در اخر میفهمیم همون چیزی که میگه هست نیست!! اسم این گذاشتن سبک نویسندگی! تو یه فصل کتاب! یجا هست دختر در حال مرگه!! داره مهمترین اسرار و رازهای داستان به نقش اصلی میگه بعد بنظرتون نقش اصلی داره چیکار میکنه! داره فکر میکنه به چی دختره قسم بده که زنش بشه. و برای زدن مخش در حال محاسبات ریاضی هست. ودختره داره میمیره یاخدا سطح نویسنده! از اینجای داستان به بعد گوش ندادم؛ چون سطح داستان، توهین بشعور خودم دانستم. واینها بخش کوچکی از اشکالات کتاب هست.
چِرا انقدر دیر این کتاب منتشر شد، من خیلی وقته از پارسال تا حالا منتظرم بیاد تا حالا! خیلی منتظر موندم، خیلی هول بود نقش اول این کتاب و بی کس. تویه قسمت اول ریحانه واقعا بد بود یعنی چی که ریحانه منو برای این داره به جایی میفرسته که خودش بره با فرشته زمینی... و بعد از افکارش دیوانه میشه و فریاد میزنه نههه. این جور چیزها رو چرا این نویسنده نوشته واقعا زشته. تویه ریحانه قسمت دوم وقتی با اون انسان روبه رو میشه و انسانه حرف آهنوس رو تکرار میکنه این برمیگرده میگه نکنه این جوان انسی با ریحانه هم سر و سری دارد. عین این بی فرهنگها چرا انقدر نقش اول رو بد نوشته این نویسنده؟؟؟ واقعا سوال هست برام. مرهوت قسمت دوم اونجایی که خاطرات را مرور میکرد بسیار حوصله سر بر بود و همش عشق و عاشقی حرف زدنها باعث میشه اصلا داستان را متوجه نشیم، کُلاً عاشقی حرف زدنهای این کتاب و دو کتاب قبلی انحراف شدیدی از داستان بوجود میاره، اصلا متوجه نمیشم راوی چی میگه چون کلا از داستان دور میشه با این سبک نوشتار. مهمیرا قسمت اول با خود دعوا کردن بسیار بد و اعصاب خورد کن بود. انقدر این عاشقی حرف زدنها بد بود که تصمیم داشتم دیگه کتابهای این نویسنده رو نخرم، بعد چرا انقدر نقش اول این کتاب خِنگ و بسیار هَوَل نوشته شده؟؟؟ واقعا یک خارجی بخونه این کتاب رو (منضورم از خارجی اروپاست) چی میگه؟ یکم اُلگو برداری کنند این نویسندههای عزیز کشورمون از خارجیها، آخه مُشگِل داره کاراشون که مَن اینها رو میگم، همین نویسنده بهتر بود کمی سبک نوشتاریش رو شبیه بکنه به جی کی رولینگ. انگار هر جا چیزی واسه نوشتن نداشته اون قسمتهای کتابو با حرف زدن از عشق پر کرده؟! دیگه مُتوجه نیست داره رُمان رو خَراب میکُنه.
اصلا نپسندیدم. یه داستان کسل کننده ضعیف و بی هیجان. انگار نویسنده مثل من زیاد کتابهای صمد بهرنگی خونده البته داستان های صمد بهرنگی در پنجاه شصت سال پیش برای زمان خودش عالی بود و واقعا هیجان وکشش وجذابیت داشت نه اینکه از اون سبک برای امروز استفاده بشه. داستان سراسر اسمهای عجیب غریب خیالی که نویسنده از رو نوشته نویسنده های دیگه کپی کرده و بعد کلی نوشته های بی سر وته وخسته کننده که ترسناک وهیجان آور نیست تازه داستان شده مثل قصه های سند باد وعلی بابا. استاد گلشیری هم داستان ترسناک فانتزی وتخیلی مینویسه ایشونم خواسته تکیه بر جای بزرگان بزنه ولی استاد گلشیری تک وکارهاش بیست بیست
سه جلد دیگه این مجموعه رو قبلا خواندهام ولی اصلا از این قسمت خوشم نیومد. اگه اقای کوره چی در کتابهاش از عشق و عاشقی چیزی ننویسه یا حداقل کمتر بنویسه خیلی بهتره. یعنی یک موجودی که در این کتاب بعنوان راهنما یا هر چیز به جز انسان هست انقدر احمق و ساده هست و به راحتی گول میخوره؟ در هر پاراگراف چندین بار اسم ریحانه تکرار شده بود که واقعا شنیدنش برای عذاب اور بود. من این کتاب رو بخاطر ژانر ترسناکش خریدم نه یک ماجرای نیم بند و مسخره عشقی!