نقد، بررسی و نظرات کتاب عمارت مگنولیا - فیونا دیویس

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Mahnaz teimoury
۱۴۰۳/۱۰/۲۳
باید بگم داستان «عمارت مگنولیا» قصه ی دو دختر جوان در دو بازه ی زمانی متفاوت را روایت می کند. «آنجلیکا» دختر جوانی است که به عنوان مدل مجسمه سازی کار می کند. او بسیار زیباست و الهام بخش کار تندیس گران مشهور است. مجسمه های او در کل شهر به چشم می خورد و اسم و رسمی برای خود به هم زده است. با مرگ مادر آنجلیکا و درگیر شدن او در یک ماجرای قتل، دختر جوان مجبور به فرار می شود و سرنوشت او را به عمارت مگنولیا می کشاند. آنجلیکا هویتش را پنهان می کند و به عنوان دستیار شخصی خانم خانه شروع به کار می کند، اما ماجراهایی اتفاق می افتد که مسیر زندگی او را به کلی تغییر می دهد. حدود چهل سال بعد دختر جوانی به نام «ورونیکا» که اتفاقی شروع به کار مدلینگ کرده، برای گرفتن عکس به همراه گروهی از مدل ها و عکاسان وارد عمارت مگنولیا که الان تبدیل به موزه شده، می شود و اتفاقی در عمارت گیر می افتد. او به همراه «جاشوا»، پسر جوانی که کارشناس موزه است در عمارت حبس می شود. سال 1966 است، برق شهر قطع شده و گوشی و اینترنتی هم وجود ندارد که سرگرمشان کند. حوصله شان سر می رود و شروع می کنند به جست وجو در عمارت
فروغ حقیقی
۱۴۰۳/۱۰/۱۴
این کتاب دو ماجرای مختلف در دو زمان مختلف رو روایت می‌کنه که در پایان داستان این دو ماجرا به هم پیوند می‌خورن. موضوع داستان جالب بود و پایانش رو هم خیلی دوست داشتم، خواندنش رو توصیه می‌کنم. ممنون از کتابراه
Fariba.A
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
کتاب جالبی بود که دوتا مقطع زمانی روایت میشد. کتاب جذابیه و خواننده رپ تشویق میکنه من دوروزه تمومش کردم قطعا ارزش خوندن داره. ممنون از کتابراه بابت تخفیفات آخر هفته و هفته‌ی کتابخوانی
نرگس صیادی
۱۴۰۳/۱۰/۱۴
داستان شیرین و جذاب و دلنشینی داشت هم از عشق می‌گفت و هم از نفرت و خیانت بسیار احساسی و گاه پیچیده و هیجان انگیز بود از شخصیت لیلیان بسیار لذت بردم و همینطور هلن
Soniya Agheli
۱۴۰۳/۱۰/۰۱
کتاب خوش خوان و روانی بود که یه روزه خوندم
محبوب، کریمی
۱۴۰۳/۰۸/۲۸
موضوع جالبی داشت