نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مرز - سمیه جعفری
3.8
113 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب **مرز** نوشتهی سمیه جعفری و روایت شقایق مهرابی، داستانی کوتاه و تأثیرگذار است که به شرایط سخت پناهندگان افغان میپردازد. این کتاب، با تصویری واقعبینانه از فقر و ناعدالتی، نشان میدهد چگونه این شرایط میتواند زندگی بسیاری را ویران کرده و افراد ضعیف را بدون راه فراری رها کند. شخصیت اصلی داستان، شومی، بیشتر از همه قربانی این وضعیت است، در کنار کودکانی که در این محیط سخت زندگی میکنند.
**نقاط قوت: **
- **فضای واقعگرایانه: ** نویسنده به شکلی موثر شرایط اجتماعی و اقتصادی پناهندگان را به تصویر کشیده است.
- **پیام انسانی: ** کتاب با تمرکز بر چالشهای پناهندگان و فقر، مخاطب را به تأمل درباره مسائل انسانی و اجتماعی دعوت میکند.
- **زبان و روایت: ** سبک نوشتاری ساده و روان، ارتباط آسانتری با خوانندگان برقرار میکند.
**نقاط ضعف: **
- به دلیل کوتاهی داستان، ممکن است برخی خوانندگان انتظار جزئیات بیشتری درباره شخصیتها و محیط داشته باشند.
- فضای غمانگیز و تلخ داستان ممکن است برای برخی مخاطبان کمی سنگین باشد.
این کتاب، اثری تأثیرگذار در زمینه مسائل اجتماعی و انسانی است و میتواند مورد توجه علاقهمندان به داستانهای کوتاه واقعگرایانه و انتقادی قرار گیرد.
**نقاط قوت: **
- **فضای واقعگرایانه: ** نویسنده به شکلی موثر شرایط اجتماعی و اقتصادی پناهندگان را به تصویر کشیده است.
- **پیام انسانی: ** کتاب با تمرکز بر چالشهای پناهندگان و فقر، مخاطب را به تأمل درباره مسائل انسانی و اجتماعی دعوت میکند.
- **زبان و روایت: ** سبک نوشتاری ساده و روان، ارتباط آسانتری با خوانندگان برقرار میکند.
**نقاط ضعف: **
- به دلیل کوتاهی داستان، ممکن است برخی خوانندگان انتظار جزئیات بیشتری درباره شخصیتها و محیط داشته باشند.
- فضای غمانگیز و تلخ داستان ممکن است برای برخی مخاطبان کمی سنگین باشد.
این کتاب، اثری تأثیرگذار در زمینه مسائل اجتماعی و انسانی است و میتواند مورد توجه علاقهمندان به داستانهای کوتاه واقعگرایانه و انتقادی قرار گیرد.
داستان صوتی "مرز" داستان کوتاه و غمگینی بود که موضوعش کودک کار افغان هستش
توصیفات داستان بسیار با جزئیات بیان شده که کاملا حس و حال موجود در محیط داستان رو برای شنونده ملموس میکنه، صدای خواننده هم خوب بود
واقعا تصور یک لحظهی خودمون به جای کودکان کار چه ایرانی چه افغانستانی و.. . خیلی سخت و ناراحت کننده است که بچهای که در سنی قرار داره که باید بازی کنه و زندگی شادی رو تجربه کنه در بین دود و دم کوچه و خیابانها کار میکنه...
و فکر کنید برخورد بد آدمهایی که اطرافشونن چقدر میتونه در حقشون بی انصافی باشه...
داستان تاثیر گذاری بود و امیدوارم هر کسی که گوش میکنه به این فکر کنه که چطور میتونه در حد خودش تاثیر مثبتی روی زندگی چنین بچههایی بذاره حداقل با برخورد درستش...
ممنون از کتابراه🌷
توصیفات داستان بسیار با جزئیات بیان شده که کاملا حس و حال موجود در محیط داستان رو برای شنونده ملموس میکنه، صدای خواننده هم خوب بود
واقعا تصور یک لحظهی خودمون به جای کودکان کار چه ایرانی چه افغانستانی و.. . خیلی سخت و ناراحت کننده است که بچهای که در سنی قرار داره که باید بازی کنه و زندگی شادی رو تجربه کنه در بین دود و دم کوچه و خیابانها کار میکنه...
و فکر کنید برخورد بد آدمهایی که اطرافشونن چقدر میتونه در حقشون بی انصافی باشه...
داستان تاثیر گذاری بود و امیدوارم هر کسی که گوش میکنه به این فکر کنه که چطور میتونه در حد خودش تاثیر مثبتی روی زندگی چنین بچههایی بذاره حداقل با برخورد درستش...
ممنون از کتابراه🌷
داستان صوتی مرز داستان کوتاه و غمگینی بود که
موضوعش کودک کار افغان هستش
توصیفات داستان بسیار با جزئیات بیان شده که کاملا حس و حال موجود در محیط داستان رو برای شنونده ملموس میکنه
صدای خواننده هم خوب بود
واقعا تصور یک لحظهی خودمون به جای کودکان کار چه ایرانی چه افغانستانی و... خیلی سخت و است ناراحت کننده که بچهای که در سنی قرار داره که باید بازی کنه و زندگی شادی رو تجربه کنه در بین دود و دم کوچه و خیابانها کار میکنه
و فکر کنید برخورد بد آدمهایی که اطرافشونن چقدر میتونه در حقشون بی انصافی باشه...
داستان تاثیر گذاری بود و امیدوارم هر کسی که گوش میکنه به این فکر کنه که چطور میتونه در حد خودش تاثیر مثبتی روی زندگی چنین بچههایی بذاره حداقل با برخورد درستش
ممنون از کتابراه
موضوعش کودک کار افغان هستش
توصیفات داستان بسیار با جزئیات بیان شده که کاملا حس و حال موجود در محیط داستان رو برای شنونده ملموس میکنه
صدای خواننده هم خوب بود
واقعا تصور یک لحظهی خودمون به جای کودکان کار چه ایرانی چه افغانستانی و... خیلی سخت و است ناراحت کننده که بچهای که در سنی قرار داره که باید بازی کنه و زندگی شادی رو تجربه کنه در بین دود و دم کوچه و خیابانها کار میکنه
و فکر کنید برخورد بد آدمهایی که اطرافشونن چقدر میتونه در حقشون بی انصافی باشه...
داستان تاثیر گذاری بود و امیدوارم هر کسی که گوش میکنه به این فکر کنه که چطور میتونه در حد خودش تاثیر مثبتی روی زندگی چنین بچههایی بذاره حداقل با برخورد درستش
ممنون از کتابراه
چه داستان غمگینی اصلاً خوشم نیومد در مورد مردم توحید از آواره و گرسنه هست که در حال مهاجرت هستند ولی انگار جایی که میروند چندان جالب نیست و سرباز آنها را دستگیر میکند به نظر من کشته شدن از گشنگی و آوارگی بهتر از مهاجرت به مکانهایی است که دوست ندارند بیایید و حالت یک پسر ژنده پوش را میگوید که تشنه است اما از آب بشکهای که آن را در دست دارد نمیخورد در واقع او بشکه که بسیار سنگین است را با خود حمل میکند و آن را به مکانی میبرد تا سریعتر به کوپنها برسد تا سریعتر چیزی گیرش بیاید چیزی مثل نان یا لباس یا گالش.
در واقع این داستان نشان دهنده کودکان کار و فقیر هستند که به جای آنکه درس بخوانند ر حال کار کردن هستند مثل آدمهای بزرگ. همچنین آوارگی بیخانمان شدن و جنگ را نیز بیان میکند.
در واقع این داستان نشان دهنده کودکان کار و فقیر هستند که به جای آنکه درس بخوانند ر حال کار کردن هستند مثل آدمهای بزرگ. همچنین آوارگی بیخانمان شدن و جنگ را نیز بیان میکند.
کتاب روایتگر ظلم وجوری است که درجوامع سرمایه داری حاکم است داستان کودکی که بجای اینکه در کلاس درس پشت میزونیمکت مدرسه باشدلب مرز بافروش آب لقمهای نان برسفره خانواده میگذارد، درداستان اشاره میکند که دبههای آب که کودک باخود میکشد ازخودش سنگین تر است ولی اوبه هرشکلی آب رامیکشد ومیبرد.........
خستگی زیادورفت وآمد ماشینهای مرزبانی باعث میشود کودک کنترل خودش راازدست بدهد وبه زمین میخورد وتوشه زحماتش همه برخاک میریزد داستان دردناک از فقروتنگدستی قشرضعیف جامعه.. فرقی نداردکجای دنیاباشی همه جا فقروتنگدستی یک شکل دارد و بچههای این خانوادهها درکودکی بالغ میشوند بدون رفتن به مدرسه درس رااز اجتماع یادمیگیرند وباسن کم حامی خانوادهها میشوند
خستگی زیادورفت وآمد ماشینهای مرزبانی باعث میشود کودک کنترل خودش راازدست بدهد وبه زمین میخورد وتوشه زحماتش همه برخاک میریزد داستان دردناک از فقروتنگدستی قشرضعیف جامعه.. فرقی نداردکجای دنیاباشی همه جا فقروتنگدستی یک شکل دارد و بچههای این خانوادهها درکودکی بالغ میشوند بدون رفتن به مدرسه درس رااز اجتماع یادمیگیرند وباسن کم حامی خانوادهها میشوند
خطر اسپویل:
داستان روایت کردن روزگار ملتی ست که استعمار سرمایه داری زندگی و آرامش را از آنان گرفته و زحمت و بی سوادی و ندادن هیچگونه حقوق. به اجبار وبا زور گلوله و تفنگ به اینگونه جوامع تحمیل کرده اند. مشکلاتی از قبیل کودکان کار، نداشتن سرپناه، نداشتن کار، مهاجرت اجباری و متاسفانه دزدی و خودفروشی را به جامعه تحمیل میکنند. بقول قدیمیها به مرگ میگیرند که به تب رضایت دهیم. پلیسی که با مالیات ما حقوق میگیرد و قرار است امنیت فراهم کند. برعکس عمل میکند، ملت را میزند، میبندد، شکنجه میدهدو بقتل میرساند. جامعه شده است مانند خان و افرادش، در وسعت برزگتر. دولت و پلیس سرکوبگرش. ممنونم از تمام عزیزان روشنگر کتابراه
داستان روایت کردن روزگار ملتی ست که استعمار سرمایه داری زندگی و آرامش را از آنان گرفته و زحمت و بی سوادی و ندادن هیچگونه حقوق. به اجبار وبا زور گلوله و تفنگ به اینگونه جوامع تحمیل کرده اند. مشکلاتی از قبیل کودکان کار، نداشتن سرپناه، نداشتن کار، مهاجرت اجباری و متاسفانه دزدی و خودفروشی را به جامعه تحمیل میکنند. بقول قدیمیها به مرگ میگیرند که به تب رضایت دهیم. پلیسی که با مالیات ما حقوق میگیرد و قرار است امنیت فراهم کند. برعکس عمل میکند، ملت را میزند، میبندد، شکنجه میدهدو بقتل میرساند. جامعه شده است مانند خان و افرادش، در وسعت برزگتر. دولت و پلیس سرکوبگرش. ممنونم از تمام عزیزان روشنگر کتابراه
با سلام داستان کتاب صوتی مرز نوشتهی سمیه جعفری، جایی در مرز میان ایران و افغانستان در جریان است. جادههای خاکی، آفتاب سوزان سر ظهر مردادماه، زنان و مردانی که با بقچهها و گونیهای بزرگ وسایل بر سر و شانه در حرکتاند و بچههای قدونیم قدی که با پای برهنه به دنبالشان میروند، تصویر خسته و تب داری از مهاجرت اجباری را شکل میدهد. ماشینهای سواری و وانت و کامیون هرکدام در حرکتاند که این حرکت مدام خاک را در هوا میپراکند و تنفس در این محیط را دشوارتر میکند. بسیاری از مردم ماشین هایشان را در گوشهای متوقف کردهاند و تا معین شدن تکلیفشان در این فضای داغ و خسته، استراحت میکنند. با سپاس
این داستان کوتاه شرحی از مدت کوتاهی از زندگی مردم گرسنه و کودکان کار افغان رو میده. مردمی که غذایی برای خوردن ندارند و بچهها مجبور به انجام کار سخت هستند. داستانش واقعا غمانگیز بود. خصوصا اونجایی که کودک با خودش میگه کاش گل هم مثل کیک خوشمزه بود تا بشه اون رو خورد. نویسنده خیلی آروم صحنه رو توصیف میکنه و گرسنگی و بیپولی اون مردم رو شرح میده و همین روایت آروم تاثیر عمیق و غم بزرگی رو در دل مخاطب به جا میذاره. خیلی کارشون هنرمندانه بود، با این که داستان نقطهی اوج و فراز و فرودی به اون صورت نداشت، اما با وجود سیر روایی یکنواخت و آرام، کار خودش رو انجام داد و پیامش رو به مخاطب انتقال داد.
کودک 6-7سالهی افغان دوگالن آب را بسختی به وسیلهی نخ زمختی که به شانه هایش انداخته بود در مرز دو کشور جابجا میکرد. گرسنه و درمانده، عطش خوردن خوراکیهای خوشمزهی کودکی جایشان را به توان ناسر انجامی داده بود که کودک افغان با انگشتهای کوچکش رویای آن را در روی زمین گل آلوده میکرد. زنی، مرغی را به شکم بسته بود و وانمود میکرد باردار است تا برای کودکانش خوراک ماکیان ببرد. داستان تا حدودی نامفهوم بود که آن جا کجا بود که ساکنانش در مقابل چشمان پلیس تشنه و گرسنه بودند و از پلیس در هراس. پلیس اگر مراقب امنیت و دارایی مردمان نباشد... به چه کار آید🤔🤔🤔
نسخه صوتی: روایت شقایق مهرابی با لحنی مناسب و انتقال احساسات شخصیتها، به جذابیت داستان افزوده است. کیفیت صدای مناسب و اجرای حرفهای، تجربه شنیداری لذتبخشی را برای مخاطبان فراهم میکند.
نقد و بررسی: شنوندگان «مرز» این داستان را کوتاه و غمگین توصیف کردهاند که موضوعش کودک کار افغان است. توصیفات داستان بسیار با جزئیات بیان شده که کاملاً حس و حال موجود در محیط داستان را برای شنونده ملموس میکند. صدای خواننده هم خوب بوده است. تصور یک لحظهی خودمان به جای کودکان کار، چه ایرانی چه افغانستانی و...، خیلی سخت و ناراحتکننده است که بچهای که در سنی قرار دارد که باید بازی کند و زندگی شادی را تجربه کند، در بین دود و دم کوچه و خیابانها کار میکننتیجهگیری: «مرز» داستانی تأثیرگذار است که با پرداختن به موضوعات انسانی و اجتماعی، مخاطب را به تفکر و همدلی با پناهندگان افغان و کودکان کار وامیدارد. نسخه صوتی این اثر با اجرای حرفهای، تجربهای شنیداری ارزشمند برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی فراهم میکند