نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عشق خاکستری - شهناز شهبازی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
آذر
۱۴۰۳/۰۴/۰۳
با اینکه گویندگی بسیار افتضاحی داشت ولی خب داستان بدی نبود. داستان راجب دختری بود در یک خانواده پر جمعیت که پدر خشن و عصبانی داشت، روزی پدر خانواده عصبانی وارد خانه میشود و بعد از دیدن یک نامه عاشقانه و عکس پسری به دخترش حمله میکند، جریان از این قرار بود که این دختر با همکلاسی برادرش که ایمان نام دارد در ارتباط است و وقتی نامه‌ای عاشقانه از او دریافت میکند، خبر توسط بقیه به گوش پدرش میرسد و پدرش هم تمام خشمش را دردستش میریزد و دخترک را کتک میزند در همین حین اما برادر دختر فرا میرسد و با پدرش درگیر میشود تا خواهرش را نجات دهد ولی باعث مرگ غیر عمد پدرش میشود و خود را به پلیس معرفی میکند و به زندان منتقل میشود، بدتر از همه اینکه آن‌ها عمویی دارند که بعد از سال‌ها برمیگردد و حاضر به رضایت نمیشود، حتی پرونده را تا قصاص پیش میبرد تا روزی مادر همان پسر یعنی ایمان کتابی را می‌آورد که در آن ذکر شده باید عموی آن‌ها خسارت‌های وارد شده به دخترک را بپردازد، چون دخترک چشم و مو و... خود را از دست داده بود و همین باعث میشود عموی آن‌ها بالاخره دست بکشد.
اعظم منصوری
۱۴۰۳/۰۳/۲۰
کتاب صوتی عشق خاکستری داستان کوتاهی است که خانم شهناز شهبازی آن را نوشته است و خانم زهرا مرادی آن را روایت کرده است. روایت داستان را اصلا نپسندیدم و راوی خیلی بد داستان را روایت کرد به صورتی که شنونده را از داستان بیزار میکند اگر روایت داستان خوب و دلنشین باشد شنونده داستان را هم بیشتر دوست خواهد داشت. داستان قصه ی پدری است که در بیرون خانه مردی بسیار خوب و مبادی آداب است ولی در خانه رفتار درستی با همسر و فرزندانش ندارد و بخاطر یک نامه دخترش و همسرش را زیر مشت و لگد میگیرد و فاجعه به بار می آورد و پسر برای نجات جان خواهر مرتکب قتل میشود و به زندان می افتد. پدر جانش را از دست میدهد و دختر یک چشمش را از دست میدهد و سرش کم مو میشود و یک پایش هم بخاطر شکستگی معیوب میشود و در این میان عمویی که هیچوقت نبوده از راه میرسد و ادامه دهنده ی راه پدر و خونخواه او میشود. اگر پدر خانواده با همسر و فرزندانش دوست بود و مشکلات را با زبان خوش و دوستانه و با مشورت همسر و فرزندان حل میکرد این مسائل پیش نمی آمد و زندگی به کام همه ی افراد خانواده شیرین بود. با تشکر از کتابراه عزیز و کانون فرهنگی چوک
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۹/۰۱
داستان، غم‌انگیز اما آموزنده هست. پدری که دخترش را به باد کتک میگیرد، چرا که از رابطه‌ی او با یک پسر خبردار شده و دختر در این حین، چشم، موها و پایش را از دست میدهد. برادر بزرگترش برای نجات او با پدر درگیر میشود و پدر را غیرعمد به قتل میرساند. در وضعیتی که عموی خانواده میخواهد آن پسر را قصاص کند، مادر پسری که دختر به او علاقه‌مند است، او را از حق و حقوقش آگاه میکند... جالب بود، من واقعا از این قانون بی‌خبر بودم. این داستان واقعا مفید و کاربردیست، چرا که دختران سرزمینمان را از حقوقشان باخبر میکند. در حالی که مطمئنم خیلی از آن‌ها مثل من از این حق خبری ندارند. کاش مشابه این داستانها بیشتر نوشته شود. اما راوی داستان متاسفانه بیشتر زحمات نویسنده را از بین برده بود. سرعت بسیار بالا و نداشتن حس و نبودن فراز و فرود در صدا هنگام اجرا از ایرادات ایشان بود. انگار راوی محترم صرفا عجله داشتند که داستان را تمام کنند.
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۷/۰۶
کتاب زیبایی بود. این کتاب یه جورایی از یه پدر خانواده صحبت می کرد که اخلاق خوب و شادی و خوشحالیش رو بیرون به مردم نشون میداد و توی خونه مثل سگ با زن و بچه هاش رفتار می کرد. یه پدر باید ارتباط پر از عاطفه و محبت با دخترش داشته باشه و اون دختر حس امنیت داشته باشه و اعتماد به نفس بالایی به دست بیاره اما توی این داستان دختر تحقیر شده بود. و کلا توی این خانواده جنس زن بدبخت و حقیر بود نه حق داشت کسی رو دوست داشته باشه و نه حق داشت دوست داشته بشه و عاشق بشه یعنی یه دختر حق انسان بودن و انتخاب رو نداشت و بسیار مورد ظلم واقع میشد. خیلی خوب به تصویر کشیده شده بود. توی اینجور خانواده ها داشتن دختر رو ننگ میدونن ولی درحقیقت خودشون باعث ننگ و بدبختی هستن نگاه به زن و دختر در این خانواده ها خیلی بد و متاسفانه به دور از احساسات و عاطفه و محبت هست که کاملا اشتباه است و جای تاسف داره که هنوز هم در خیلی از شهرهای کشورمون به دخترها اینجوری نگاه می کنند نگاه ابزاری و دختر رو انسان نمیدونن. و این خیلی بد هست چه دختر هایی که بر سر همین درک نشدن ها از خونه فراری شدن. یا روی به مواد مخدر آوردن. و یا حتی به زنان روسپی تبدیل شدن. امیدوارم این کتاب و امثال این کتاب ها فرهنگ انسانی و انسانیت و رفتار انسانی با دخترها رو در جامعه ایران جا بیندازه.
Parisa eftekhari
۱۴۰۳/۰۴/۱۶
داستان اینگونه است که دختر جوان خانواده، به تازگی به هم کلاسی برادر بزرگ ترش دل بسته و تمام شب و روزش به فکر کردن به این پسر، یعنی ایمان، گره خورده. داستان از یک صحنه ی رعب آور و پرتنش آغاز می شود؛ جایی که پدر خانواده، که مردی بسیار سنتی است، با چشمانی خون گرفته به دختر جوانش نگاه می کند. کسی از اهالی فضول محله، به او خبر داده که دخترش دوست پسر دارد و پنهان از چشم او، یک نامه از این پسر هم گرفته. حالا این نامه ی عاشقانه در میان صفحات کتابی که در دستان دختر جا خوش کرده پنهان شده و پدر که ماجرا را فهمیده، مثل یک حیوان درنده به سمت دختر حمله می کند تا محتویات آن پاکت کذایی را به چشم خودش ببیند. پدر خانواده از نظر دیگران مردی خوش مشرب است. او صاحب یک قهوه خانه است و تمام محل او می شناسند. حال این مسئله ی جدید برای یک مرد سنتی و بی فکر که تمام خنده و خوشی اش برای هرکس به جز خانواده اش بوده، سراسر بدنامی و بی آبرویی است. حس غرور او حالا با شنیدن ارتباط دخترش با یک پسر جوان بدجوری ترک برداشته و او را به چنان جنونی رسانده که دخترش را به باد مشت و لگد گرفته. مادر خانواده که به سیاق همیشه با شکمی جلو آمده و چشمانی وحشت زده به این قائله نگاه می کند، آن چنان ترسیده که توانایی مداخله ندارد. همیشه برای دختر سوال بوده که چرا با وجود اخلاق بد پدر، مادر به چنین ننگی تن می دهد و هر سال یکی به جماعت بی اختیار و حالا وحشت زده ی این خانه اضافه می کند. او جواب سوالش را نمی گیرد، ولی ترس چنان حال مادر را خراب می کند که در دم، جوان ترین عضو خانواده را که هنوز پا به این دنیا نگذاشته سقط می کند. پدر توجهی به حال بد زنش ندارد و همچنان با خشمی توصیف نشدنی، با لگد به بدن نحیف دختر می کوبد.
امیر شیری
۱۴۰۳/۰۴/۲۹
موضوع «جنس» و «جنسیت» به عنوان واقعیتی انکارناپذیر، در جوامع انسانی مد نظر بوده و جامعه‌ها را در تقسیم بندی اولیه به دو گروه متمایز «زن» و «مرد» هدایت کرده است. امروزه بسیاری از نظریه پردازان مسائل زنان اعتقاد دارند میان «جنس» و «جنسیت»، تمایز آشکار وجود دارد و نمی‌توان عوارض و تبعات جنسیت را صرفاً به جنس نسبت داد؛ هرچند شرایط و ویژگی‌های فیزیولوژیکی و زیستی ویژه‌ای در مورد یک جنس خاص موجب شده است که ضوابط و معیارهای اجتماعی و عرفی جنسیتی ویژه‌ای برای او در نظر گرفته شود. اما جالب است بدانیم که در طول تاریخ، هر گاه حکومت و حاکمیت نیز بنا به دلایلی در اختیار زنان قرار گرفته است، آن‌ها آن‌چنان لطافت و مهربانی زنانه خود را به فراموشی سپرده‌اند که خشونت، اقتدار و قهاریت حکومتی‌شان زبانزد خاص و عام شده است.
فاطمه عسکری
۱۴۰۳/۰۴/۲۴
این داستان روایتی بسیار عالی و به خصوص عبرت انگیز بود من معمولا عادت ندارم رفتار‌ها و کارای شخصیت‌های حالا چه داستانی و چه واقعی رو سرزنش کنم بخاطره این کار ولی خب با اینکه اوایل شنیدن این داستان ترس و وحشت برم داشته بود ولی خب وقتی متوجه داستان شدم فهمیدم داستان از چه قراره و برای من به شخصه بسیار بسیار عبرت انگیزه این داستان من شخصا وقتی خودم رو جای اون دختر جوان در چنین خانواده‌ای تصور میکنم واقعا میگم لا اله الله و هرگز نمیخوام جای همچین کسی باشم بخاطره همین میگم همش عبرته و واقعا نویسنده این داستان، داستتن رو با تمام جزئیات و عالی و کامل نوشته. با تشکر از سرکار خانم شهناز شهبازی بابت این داستان
A.asgari
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
داستان کتاب خیلی عالی بود و دوست داشتم اما صدای راوی متاسفانه به دل نمیشست کتاب در باره ی دختری بود که عاشق همکلاسی برادر بزرگترش شده دختر پدری سنتی داره و پدرش فهمیده که نامه ی زیر کتاب قایم کرده کتاب و پرت میکنه و کتکش میزنه برادر بزرگتر برای دفاع از خواهرش پدرشو هول میده و پدر میمیره مادر بچه ی سقط میکنه و دختر چشمش رو از دست میده برادرش عذاب وجدان گرفته و خودشو معرفی کرده حالا عموی که اصلا با هاشون رفت و امد نداشته و با پدرشون قهر بوده امده و ادعا میکنه که دنبال خون خواهی برادرشه و دنبال قصاص ولی زن همسایه میاد و میگه قانون عوض شده و اخر کتاب باز بود ممنون از کتابراه
آیدا راد
۱۴۰۳/۰۳/۰۳
اومدم کتاب گوش کنم آروم بشم آنقدر صدای راوی بد وغیرحرفه‌ای بود پشیمون شدم. انشا میگف مثل دروان دبستان
خاطره
۱۴۰۳/۰۵/۱۴
خطر اسپویل :
داستانی که باعث گستاخ تر شدن دخترها میشه دختری که با دوست برادرش دوست شده و در خفا نامه وعکس رد وبدل میکنند اون هم باداشتن پدری سختگیر و خشن، خدا میدونه اگر کمی ملایم تر بود پدرش چه کارهای دیگه هم نمیکرد. اخر وعاقبت عشق مخفیش کشته شدن پدرش توسط برادر مهربون و دانشگاهیش هستش و.... اخر داستان رو اصلا نمی پسندم و این سبک حمایت از دخترها برای اینکه هر روز پررو تر میشن شاید چون من وهم نسلی هام تربیت وشخصیتی نجیب فهیم داریم که احترام به بزرگتر و نجابت بزرگترین ویژگی مون هست
محبوبه وفادار
۱۴۰۳/۰۹/۲۱
داستان درمورد نوجوانانی که باقلیان احساساتشان در دوره بلوغ و با ناآگاهی درخانواده‌های سنتی سعی به داشتن رابطه‌ای پنهان دارند و باتمام مشکلات تلاش میکنند که رابطه حفظ شود و مخفی بماند. متاسفانه هنوز دربرخی از مناطق کشورمان به دلیل همین عشقهای نوجوانی شاهد قتلهای ناموسی هستیم که اغلب دخترکان قربانی این تعصبات قرار میگیرند. به امید آگاهی و تفکر بالا برای کل ایران عزیز و با تشکر از زحمت کشان درکتابراه🌹
David
۱۴۰۳/۰۵/۰۷
سلام داستان‌های کوتاه منو وارد دنیای بقیه ادمها میکنه بدون اینکه بخوام واقعا از نزدیک زندگی این آدمها رو ببینم ولی این تجربه باعث میشه که دیگران رو قضاوت نکنم و فقط از یه زاویه به دنیا نگاه نکنم و همین تاثیر کمک میکنه که احساس بودن بکنم و به نظر من این داستان هم مثل بقیه داستان‌های کوتاه به من کمک میکنه تا زندگی رو زیباتر ببینم حتی اگه گاهی چیزهایی رو میشنوم که شاید باب میل من نباشه
حسن فتحی
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
داستان کوتاهی که توسط خانم شهبازی نوشته شده و در مورد مرد سالاری در خونه و نگاه جنسیتی جامعه نسبت به زن هستش که در قالب یک عشق دختر پسری در یک مقطع زمانی در کشور ما یه تابو بوده و خونواده ها نسبت به اون نگاه سنتی داشتن در حالی که در قانون اساسی کشورمان همان موقع اون موارد لحاظ شده و بهش پرداخته شده ولی اکثرا خبر نداشتن. گویندگی خیلی ضعیفی داشت و در معرفی چهره های منفی داستان یه خورده مبالغه شده
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۷/۱۴
داستان روایت قتلهای ناموسی ست. مردهایی که برای اعضای خانواده پدر نیستند مامور شکنجه و عذاب و تشنج هستند. کاش به ما آموزش میدادند چگونه با اطرافیانمان تعامل و رابطه ای سازنده داشته باشیم. همه این مسائل از نداشتن آگاهی و به اصطلاح غیرت ما آقایان است که متاسفانه سواد، اجتماعی ندارند. مهمترین مطالبه هر جامعه ای از دولت بعداز کار و نان وآزادی بایدآموزش باشد. ممنونم ازتمام عزیزان کتابراه
Fatemehkoliyaee
۱۴۰۳/۰۴/۱۶
با سلام نویسنده داستان کوتاه و قشنگی نوشته بود و معلومه کار بلده اما گوینده گوینده اصلا کارش رو بلد نیست یه جاهایی خیلی تند و یه جاهایی خیلی آروم میخوند از رو متن و اصلا احساس و زیبایی نداشت تو صداش و اصلا از طرز خوندنش خوشم نیومد. از اونجایی که خودمم یه گوینده هستم متوجه شدم که تکنیک های گویندگی رو رعایت نکردن و خیلی عجله ای خوندن
ماهور نامی
۱۴۰۳/۰۴/۰۱
من اولا نظرها رو خوندم همچین گفتند روایت دوست نداشتند و صدای راوی بد بود ولی وقتی گوش دادم متوجه شدم تن صدا‌ی گوینده خوبه نیاز به اموزش بیشتر داره خوب بود من صداشو دوست داشتم و دوستان کتاب رایگانِ. حتما این بندگان خدا تجهیزات استودیویی شون کامل نیست لطفا دندان اسب پیشکشی نشمرید
Mehdi Vaziri
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
اول سلام چرا گوینده اینقدر عجله داشت حتما میخواسته برنامه را در مدت زمانی که بهش اختصاص داده اند تمام کنه که همین باعث شده که بیشتر افراد از گوش دادن زده شوند و در مورد کتاب خیلی عادی و در سطح پایینی قرار داشت که با این گویندگی کار را تمام کرده.
Fatemeh
۱۴۰۳/۰۴/۰۲
همین یه ستاره هم به خاطر متن داستان و نویسنده خانم راوی خیلی بی شوق و احساس و غیر حرفه ای داستان رو روایت کردن متأسفانه با اینکه داستانی جالبه ولی آدم رو آزرده خاطر میکنه که راوی مثل ربات داره کلمات رو به زبون میاره
ازیتا
۱۴۰۳/۰۴/۲۷
بهترین کتاب دنیاست بهتر از این کتاب نیست نبست توی جهان لنگه نداره حتما بخونیین و عرض سپاس از نویسنده گرامی و عزیزو همینطور تشکر میکنم از کتاب راه عزیز بابت همه‌ی کتاب‌های زیبایش ممنون از همه‌ی کسانی که برای این کتاب زحمت کشیدند سپاس گزارم
زری بانو
۱۴۰۳/۰۳/۲۵
موضوع کتاب رو دوست داشتم و آرزو می‌کنم هر چقدر که از دوران ایران قدیم فاصله می‌گیریم فرهنگمون بسمت پیشرفت و آگاهی بیشتر ایرانیان پیش بره. اگر لطافت کلام و احساس راوی دلنشین تر می‌بود لذت شنوندگان به یقین بیشتر می‌شد.
سیما داوری
۱۴۰۳/۰۵/۰۹
داستانش جالب بود واموزنده ولی اصلا صدای این خانوم را دوست نداشتم این چه نوعش بود اصلا به دل نمیشینه گیرای نداشت و انگار داشت از رو کتاب یچیزی را میخوند اینم تند تند ولی از کتابراه ممنونم ازاینکه رایگان در اختیارمون گذاشت
حدیثذسعادت
۱۴۰۳/۰۴/۲۶
خیلی قشنگ بود، قصه خوان‌ها صدای گرم و دلنشینی داشتند، داستان مضمون قشنگی داشت، هرقسمت رو میشه چند بار گوش داد، صدای داستان خوان‌ها احساسات شخصیت‌های داستان رو به خوبی به خواننده انتقال می‌داد، شب‌ها موقع خواب گوش می‌دادم
zari🤍
۱۴۰۳/۰۴/۲۲
باسلام و عرض ادب
کتاب بسیار نویسندگی ضعیف و از ان افتضاح تر گویندگی این داستان بود ک هر لحظه اشتیاقم را نسبت ب کتاب از ان اول کمتر کرد، پیشنهاد میکنم گویندگی کتاب جوینده را با این کتاب مقایسه کنید. باتشکر
ندا خلیلی
۱۴۰۳/۰۵/۰۴
داستانی از روایت افکار قدیمی وپدر سالاری روای هم صداش جالب نبود با تند خونیش و تن صدای ناجورش البته از زحمتی که برای روایت این کتاب کشیده باید تشکر کرد شاید اروم تر روایت میکرد جالب میشد
علی بهرامی
۱۴۰۳/۰۳/۲۴
شنیده بودم قبلا که به گدا چیز خوب نمیدن الانم همین داستان چون گه‌ترین داستانه صدای راوی هم از خوده جهنم میاد رایگان گذاشتنش میترسم صدای این راوی تو گوشم موندگار بشه تا چند روز اخ که چقدر چندش بود
فرزانه قطعی
۱۴۰۳/۰۳/۰۸
کتابهایی اینچنین ناراحت کننده با فضایی مربوط به ۴۰ سال پیش که فقط فقر فرهنگی جامعه رو بیان میکنه رو نمیپسندم. ممنونم از کتابراه
F-E
۱۴۰۳/۰۳/۰۵
کتاب کوتاه و خوبی بود
ولی صدای راوی میتونست بهتر باشه و یکم با حس بیشتر متن رو میخوند
حسین یعقوبی
۱۴۰۳/۰۷/۲۱
مثل همیشه چوک بسیار کارهای غیر حرفه ای ارائه میکنه، افتضاح بود، از همه نظر، این خانم مثلا راوی بود؟
Sin90
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
من نه داستان کتاب عشق خاکستری رو پسندیدم و نه راوی تسلط کافی روی متن داشت واقعا خوب نبود داستانش هم مربوط به عهد بوقه که یه دختر شل مغز و خانواده‌ی وحشیش... بی خیال باتشکر:
ژینو شامحمدی
۱۴۰۳/۰۴/۱۲
راستش آهنگش خیلی بد بود، راوی هم صداش خوب نبود زیاد در کل داستان هم روند جالبی نداشت ولی حیفم اومد همه ستاره ها رو ندم در کل ارزش یک بار گوش دادن رو داره فقط
رکسانا آشنا
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
واقعا عالی بود خیلی جالب و پر محتوا بود پیشنهاد میکنم بخونید و از داستان غم انگیز این کتاب لذت ببرید 🥲 پیشنهاد دارم بخونید این کتاب اشک آور فوق العاده برای +۱۴ توصیه میکنم
مهران
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
نه داستان درست و حسابی داشت نه راوی بلد بود روایت کنه.. انگار کسی مجبورش کرده بود. حیف نیست وقت خودشون و بقیه رو باید... اتلاف میکنن..
M f
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
بسیار کتاب پیش پا افتاده و عام پسند بود، اما واقعیت زندگی خیلی از افراد رو بیان میکنه، پیشنهاد نمیکنم بخونید، گوینده خوبی هم نداشت.
سیمین بزرگی نامی
۱۴۰۳/۰۸/۱۰
صدای راوی افتضاح بود ولی ریتم داستان و موضوع جالب بود. مثل هزاران داستانی که در اطرافمان رخ می‌دهد و شاید برای اکثر آن‌ها شنونده‌ای نباشد.
س.م
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
درودها متن و موضوع کتاب جالب بود"اما" ""صدای روای فاجعه بود"" و واقعا حال آدمو بد میکرد... اما بازم تشکر میکنم از راوی بخاطر زحمتتشون
Dorna Rahimi
۱۴۰۳/۰۵/۱۲
کسی که می‌خواند، سرعت بالایی دارد… اجازه‌ی تمرکز کردن را نمی‌دهد. من سرعت را کمتر کردم باز هم سریع بود… نتوانستم تا آخر گوش کنم
شیوا دروگری
۱۴۰۳/۰۴/۳۰
خواستم کتاب صوتی گوش بدم حالم خوب بشه ولی راستش استرس گرفتم و بیشتر از ٣ دقیقه نتونستم گوش بدم امیدوارم ادامه داستان قشنگتر بشه
خ یوسفی
۱۴۰۳/۰۴/۳۰
سلام
داستان را نپسندیدم. صدای راوی اصلاً خوب نبود، خیلی تند و بی احساس بود. اگر صدای راوی دلنشین بود شاید داستان بهتر به دل می‌نشست.
Hojat Lotfi
۱۴۰۳/۰۴/۲۰
متأسفانه راوی خوب نیست، انگار داره بزور روایت میکنه، تند میخونه، اصلا اهنگ صدا رو رعایت نمیکنه، انشالله تجربه های بیشتر بدست بیارن
علی ربیعی
۱۴۰۳/۰۴/۱۹
روایتی مصنوعی بود از نظر بنده و سرعت خواندن روایت یکم اگر اهسته تر باشه شاید زودتر بشه داستان رو درک کرد و وارد موضوع بعدی داستان شد
Negin
۱۴۰۳/۰۴/۰۷
متن داستان خوب بود. در حین کوتاه بودن آدمهای فرصت طلب رو ب تصویر کشیده. گویندگی خیلی ضعیف بود. بیشتر تند خوانی بود. بدون احساس و سرد
نازنین فهیمی
۱۴۰۳/۰۴/۰۵
داستانش کوتاه، مختصر و مفید بود اما راوی خیلی ضعیف عمل کرد طوری ک بیشتر بخاطر صدا و طرز بیانش ستاره کمتر ب این کتاب دادم
طاهره عباسی
۱۴۰۳/۰۸/۱۳
در ناامیدی بسی امید است. البته اگه یکی انسانیت به خرج بده و از کنار ظلم به راحتی عبور نکنه. بنی آدم اعضای یکدیگرند
محمد علی
۱۴۰۳/۰۵/۲۷
کتاب خوبی است فقط احتمال وقوع چنین داستانی بسیار ضعیف است. کاش نویسنده یحتمل بودت را هم در نظر می‌گرفت.
nona
۱۴۰۳/۰۵/۲۲
وای موزیک متنش خیلی اضافه بود و سرسام اور ادم نمیتونست متمرکز بشه رو داستان
ولی داستانش بدک نبود جنایی بود
یا مهدی
۱۴۰۳/۰۵/۰۴
داستان خوب وآموزنده‌ای بود. فقط گوینده سریع داستان را می‌خواندند وموزیک متن هم روی اعصاب بود وتنش ایجاد پی کرد.
ستاره حسینی
۱۴۰۳/۰۵/۰۲
داستان پردازی، صدای راوی افتضاح و فوق العاده ضعیف بود با توجه به نمره نسبتا بالا انتخابش کردم ولی.
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۰۴/۰۴
مثل همیشه روایت یک زندگی تلخ دخترانه کتاب خوبیه ولی متأسفانه کسانی که شاید رو رفتارشان تأثیر بذاره نمیخوننش
Z Sp
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
موضوع قشنگی نداشت راوی بد صدا و بدون احساس و خلاصه اصلا ارزش تلف کردن زمان رو نداشت
شیرین سیفی فر
۱۴۰۳/۰۳/۰۹
سلام لطفا در مورد صدای راوی‌ها تجدید نظر بفرمایید حیف است این همه زحمت بی نتیجه بماند
1 2 3 4 >>