نقد، بررسی و نظرات کتاب 365 روز بدون تو - آکیرا
4.4
352 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Sara ricman
۱۴۰۳/۰۲/۲۴
2325
نمی دونم چرا ولی احساس میکنم تنها دلیلی که باعث شده نویسنده کارش رو نیمه کاره تموم کنه خود کشی بوده
این کتاب که در سبک ژورنال نویسی نگاشته شده کتابی آسان و قابل فهم است زیرا حرفهایی را نوشته است که زیاد شنیده شدن، لمس شدن، و در واقع حرفهای دل هرکسی است که عشق وجدایی را تجربه کرده است، و میتوان گفت نویسنده همهی چیزهای سطحی از یک جدایی را بیان کرده و خلاقیت نوشتن حرفهای عمیق، درونی و جدید را ندارد نویسنده در این کتاب اثر جدیدی را خلق نکرده و از کلمات زیبا و دلنشینی استفاده نکرده است اما میتوان گفت که تمام حرفهایی که بعد از جدایی همه میگویند و میشنوند در این کتاب دیده میشود و این یک ویژگی مثبت است
امای دیدگاه دیگهای که وجود دارد این است، افرادی که جدایی را تجربه کردهاند با دیدن نام این کتاب (365 روز بدون تو) به سمت این کتاب جذب میشوند و از آنجایی که نوشتههای کتاب سطحی است مخاطب میتواند با آنها همزاد پنداری کند و حتی به یاد خاطراتی که خود نیز تجربه کرده اشک بریزد و طبیعی است که حال مخاطب بد میشود پس خوب است که نویسنده در کتاب خود جمع بندی درستی داشته باشد و بتواند حال خوب را در آخر کتاب به مخاطب القا کند و برای مخاطب خود کتابی مفید نوشته باشد اما چیزی که من در این کتاب دیدم حال بد بعد از اتمام کتاب بود که نصیب خواننده میشد.
امای دیدگاه دیگهای که وجود دارد این است، افرادی که جدایی را تجربه کردهاند با دیدن نام این کتاب (365 روز بدون تو) به سمت این کتاب جذب میشوند و از آنجایی که نوشتههای کتاب سطحی است مخاطب میتواند با آنها همزاد پنداری کند و حتی به یاد خاطراتی که خود نیز تجربه کرده اشک بریزد و طبیعی است که حال مخاطب بد میشود پس خوب است که نویسنده در کتاب خود جمع بندی درستی داشته باشد و بتواند حال خوب را در آخر کتاب به مخاطب القا کند و برای مخاطب خود کتابی مفید نوشته باشد اما چیزی که من در این کتاب دیدم حال بد بعد از اتمام کتاب بود که نصیب خواننده میشد.
این کتاب، یکی از بدترین و پوچ ترین آثار ادبی است که تا به حال مطالعه کرده ام. با وجود اینکه تنها 200 صفحه دارد، اما هر صفحه از آن نهایتا یک جمله عاشقانه و بی معنی را در خود جای داده است. نویسنده این اثر، به نظر می رسد که انگار هیچ توانایی یا خلاقیتی در خلق داستان های پرمعنا ندارد و تنها تواناییش، ترکیب کردن جملات عاشقانه تکراری با یکدیگر است. از اول تا آخر، خواندن این کتاب یک تجربهٔ خسته کننده و بی هدف بود. جملات عاشقانه که نویسنده در آن ها قصد داشته است قدرت عاطفی و عشق را نشان دهد، به جای اینکه خواننده را به جاهای ناشناخته و جدید ببرد، بلکه احساسات سطحی و بدون ارزشی را به وجود می آورد. همانطور که اشاره کردم، هر صفحه از کتاب اینجاست تا ابراز عشق ناموفق و جدایی بی معنی به کسی که نویسنده دوست داشته است. این تکرار مداوم از موضوعات بی ارزش و فقط بر اساس عواطف سطحی، بیانگر ناتوانی نویسنده در خلق داستان های پرمحتوا و جذاب است. علاوه بر این، اسلوب نوشتاری نویسنده نیز بسیار کسل آور و بی روح است. جملات بی انگیزه و بی رنگی که به تنهایی هیچ مفهومی ندارند، برای خواننده فقط یک سر و صدا است و هیچ تاثیری بر وی ندارد. با وجود اینکه کتاب های عاشقانه می توانند احساسات عمیق و پرمعنا را به خواننده منتقل کنند، اما این کتاب نه تنها ناتوان در این امر بوده، بلکه احساسات سطحی و پوچی را به جای احساسات واقعی و عمیق ارائه می دهد. در نهایت، این کتاب هیچ چیز جدید یا مفیدی برای خواننده ارائه نمی دهد و تنها زمان بیشتری از وی می گیرد. این اثر بی ارزش و بی معنا است. در کل این کتاب یکی از بزرگترین تباهی های ادبیات عاشقانه است. نویسنده تنها سعی کرده احساسات شخصی خود را به طرز اذیت کننده ای در کتاب بنویسد.
شنیدن دردها و افکار دیگران که در سوگ کسی است برای هیج کس خوشایند نیست . نویسنده در این کتاب با جملاتی روان و قابل فهم به بیان افکار و تصورات خویش پرداخته است. بعضی از جملات واقعا قلب آدم را به درد می آورند و دردناک تر از همه زمانی است که به تعداد روز هایی که گذشته است نگاه میکنی. بعضی از جملات تکراری بودند.
جالب بود برای من اینکه زمانی که رابطه تمام می شود و احساس دوست داشتن همچنان تا مدتها شعله ور است. این احساس به مرور زمان تغییر نمیکند مثلا به تنفر تبدیل نمی شود ولی پس از حدود۵، ۶ ماه کمرنگ میشود. انگار ذهن و احساس همیشه همچنان درگیر دوست داشتن کسی است که از دست داده، تا زمانی که پس از چندماه نهایتا احساساتی تازه با فردی جدید جای آن را بگیرد