کمالگرایی میتواند موتور محرک موفقیت باشد چرا که فرد را به دنبال بهترین عملکرد ممکن سوق میدهد. این وجه خوب کمالگرایی به رشد و پیشرفت فرد کمک میکند و او را دقیقتر و مسئولیت پذیرتر میسازد. اما طرف دیگر، جنبههای تیره و پر از فشار روانی کمالگرایی است که فرد را به سوی اضطراب، استرس و نا امیدی هدایت میکند.
فانژه به طرز هنرمندانهای این تضاد را برجسته میکند و به خواننده نشان میدهد که چگونه تلاش برای بینقص بودن در هر زمینهای در نهایت میتواند موجب ناتوانی در رسیدن به شادی و رضایت شود. او با زبانی ساده اما گیرا کمک میکند تا بین کمالگرایی مثبت و منفی تمایز قائل شویم و کنترل بیشتری بر آن به دست آوریم.
در حقیقت این کتاب به عنوان راهنمایی برای رهایی از دامهای کمالگرایی افراطی عمل میکند و نشان میدهد که چگونه میتوان با پذیرش نقصها هم به موفقیت دست یافت و هم از زندگی لذت برد. نویسنده در این اثر با استفاده از مثالهای ملموس و کاربردی مهارت پذیرش ناکامی و محدودیتها را به عنوان کلید موفقیت واقعی معرفی میکند.
فانژه به ریشههای روانشناختی کمالگرایی پرداخته است، به ویژه آن که کمالگرایی را نه به عنوان یک ویژگی ثابت، بلکه به عنوان یک الگوی رفتاری قابل تغییر و قابل مدیریت تحلیل میکند.
فانژه به طرز هنرمندانهای این تضاد را برجسته میکند و به خواننده نشان میدهد که چگونه تلاش برای بینقص بودن در هر زمینهای در نهایت میتواند موجب ناتوانی در رسیدن به شادی و رضایت شود. او با زبانی ساده اما گیرا کمک میکند تا بین کمالگرایی مثبت و منفی تمایز قائل شویم و کنترل بیشتری بر آن به دست آوریم.
در حقیقت این کتاب به عنوان راهنمایی برای رهایی از دامهای کمالگرایی افراطی عمل میکند و نشان میدهد که چگونه میتوان با پذیرش نقصها هم به موفقیت دست یافت و هم از زندگی لذت برد. نویسنده در این اثر با استفاده از مثالهای ملموس و کاربردی مهارت پذیرش ناکامی و محدودیتها را به عنوان کلید موفقیت واقعی معرفی میکند.
فانژه به ریشههای روانشناختی کمالگرایی پرداخته است، به ویژه آن که کمالگرایی را نه به عنوان یک ویژگی ثابت، بلکه به عنوان یک الگوی رفتاری قابل تغییر و قابل مدیریت تحلیل میکند.