داستان خیلی غم انگیز بود ولی به مشکل اختلال جنسی طوفان باید نویسنده بیشتر می پرداخت. واین داستان برای من این ذهنیت رو به وجود آورد که داستان پوپک قصه واقعی خیلی از دخترهای ما است که به واسطه این که در یک کشور سنتی زندگی میکنیم خانوادهها خوشبختی رو در ازدواج میدونند ولی ازدواج به چه قیمتی؟ من خودم قربانی این سنت غلط ام
و کاش یاد بگیرند زن های ما که به خاطر حرف دیگران ازدواج نکنند چون ازدواج یک نیازه نه اجبار
رمان ملودرام و زیبا و پرکششی بود که بی نهایت لذت بردم و یه جاهاییش گریهام میگرفت. رمان در عین خانوادگی بودن کمی هم مایههای معما داشت و پایان تکان دهنده و غیرقابل حدسی داشت. من که خیلی لذت بردم.
و کاش یاد بگیرند زن های ما که به خاطر حرف دیگران ازدواج نکنند چون ازدواج یک نیازه نه اجبار