با سلام به کتابراه عزیز و خانم حبیبی با صدای گیرا و دلنشینشان
در واقع بنظرم نویسنده در پس زمینه داستان ارکیده و شاهین، بیشتر میخواستن که درسهای زندگی رو بصورت قطعات ادبی و جملات زیبایی به خواننده تفهیم کنند
رازهای زندگی و راههای رسیدن به سعادت و خوشحالی را با بیانی شیوا مطرح میکنند
مثلا در جایی که ارکیده به طبیعت پناه میبرد
نویسنده در مورد انرژیهای برگرفته از کوه و جنگل صحبت میکند و اینکه باید از دلبستگی هایمان رها شده و به سادگی روی بیاوریم
این همه چسبیدن به مال و منال و زرق و برق زندگی
مارا از خودمان دور میکند
در جایی ارکیده پردههای ضخیم رو میکند تا نور به داخل خانه رسوخ پیدا کند
بجای لباسهای آنچنانی یک لباس بلند سپید تن میکند
به کارهای خیر روی میآورد
یاد میگیرد که هیچ چیز در این دنیا ماندگار نیست
تمامی این مسائل رو نویسنده در پس زمینه یک داستان زندگی به خواننده القا میکند
در کل موضوع جدید و جالبی بود و من لذت بردم
در واقع بنظرم نویسنده در پس زمینه داستان ارکیده و شاهین، بیشتر میخواستن که درسهای زندگی رو بصورت قطعات ادبی و جملات زیبایی به خواننده تفهیم کنند
رازهای زندگی و راههای رسیدن به سعادت و خوشحالی را با بیانی شیوا مطرح میکنند
مثلا در جایی که ارکیده به طبیعت پناه میبرد
نویسنده در مورد انرژیهای برگرفته از کوه و جنگل صحبت میکند و اینکه باید از دلبستگی هایمان رها شده و به سادگی روی بیاوریم
این همه چسبیدن به مال و منال و زرق و برق زندگی
مارا از خودمان دور میکند
در جایی ارکیده پردههای ضخیم رو میکند تا نور به داخل خانه رسوخ پیدا کند
بجای لباسهای آنچنانی یک لباس بلند سپید تن میکند
به کارهای خیر روی میآورد
یاد میگیرد که هیچ چیز در این دنیا ماندگار نیست
تمامی این مسائل رو نویسنده در پس زمینه یک داستان زندگی به خواننده القا میکند
در کل موضوع جدید و جالبی بود و من لذت بردم