گامبی وزیر
تصویر روی جلد دقیقا تصویر سریالی است که از روی کتاب ساخته شده. هر چند من سریال رو ندیدم. اما معمولا آثار اقتباسی به اندازهی کتاب جذاب نیستند. واقعا هوش و استعداد یک بچه آدم رو جذب میکنه ولی همیشه ترسی تو دلت میفته که آخر و عاقبت خوشی نداره. همیشه آدمهای نابغه و با استعداد انگار چیزی در درونشون هست که آنها رو به سقوط سوق میده. داستان در دههی ۶۰ میلادی است روایت دختری تنها در نوانخانه؛ که خیلی اتفاقی به زیرزمین نوانخانه راه پیدا میکند و در آن جا با نگهبان پرورشگاه و جادوی شطرنج آشنا میشود.
در ادامه اتفاقاتی میافتد که کاملا زندگیاش را دکرگون میکند. یکی از اتفاقاتی که خیلی برایم عجیب بود کسانی بودند که او را به سرپرستی گرفتند.
فکر میکنم این بخش سانسور شده بود
چون شخصیت نامادری واقعا عجیب بود
و اصلا چرا باید با اون وضع خودش، دختری را به سرپرستی میگرفت. اساسا اون مرد شوهرش نبود...
در هر حال مثل همهی داستانهایی که از زندگی نابغهها هست من کمی با گوش دادنش به لحاظ روحی اذیت شدم دلم نمیخواست این استعداد به بیراهه بره مثل اتفاقی که با دیدن فیلم بروتالیست برایم افتاد!
انگار هر چیزی بهایی دارد
پیشرفت کردن و برنده شدن با فشارهایی که کمکم به فروپاشی میانجامد. در کل کتاب بدی نیست راوی هم خوب هست.
سلام داستان ساده و روان روایت شده ولی خیلی یکنواخت و بدون فراز و نشیب و خیلی ریز در شطرنجه. اونهایی که به شطرنج وزندگی قهرمانان شطرنج علاقه دارن فکر کنم خوششون بیاد
رمان قشنگیه، داستان دختر نوجوانی که عاشق شطرنجه، ودر مسیر موفقیتش اتفاقات مختلفی رو تجربه میکنه. نقطه ضعفش یکنواخت بودن داستانه. خواننده محترم رمان هم به زیبایی آن افزودهاند.
تصویر روی جلد دقیقا تصویر سریالی است که از روی کتاب ساخته شده. هر چند من سریال رو ندیدم. اما معمولا آثار اقتباسی به اندازهی کتاب جذاب نیستند. واقعا هوش و استعداد یک بچه آدم رو جذب میکنه ولی همیشه ترسی تو دلت میفته که آخر و عاقبت خوشی نداره. همیشه آدمهای نابغه و با استعداد انگار چیزی در درونشون هست که آنها رو به سقوط سوق میده. داستان در دههی ۶۰ میلادی است روایت دختری تنها در نوانخانه؛ که خیلی اتفاقی به زیرزمین نوانخانه راه پیدا میکند و در آن جا با نگهبان پرورشگاه و جادوی شطرنج آشنا میشود.
در ادامه اتفاقاتی میافتد که کاملا زندگیاش را دکرگون میکند. یکی از اتفاقاتی که خیلی برایم عجیب بود کسانی بودند که او را به سرپرستی گرفتند.
فکر میکنم این بخش سانسور شده بود
چون شخصیت نامادری واقعا عجیب بود
و اصلا چرا باید با اون وضع خودش، دختری را به سرپرستی میگرفت. اساسا اون مرد شوهرش نبود...
در هر حال مثل همهی داستانهایی که از زندگی نابغهها هست من کمی با گوش دادنش به لحاظ روحی اذیت شدم دلم نمیخواست این استعداد به بیراهه بره مثل اتفاقی که با دیدن فیلم بروتالیست برایم افتاد!
انگار هر چیزی بهایی دارد
پیشرفت کردن و برنده شدن با فشارهایی که کمکم به فروپاشی میانجامد. در کل کتاب بدی نیست راوی هم خوب هست.