نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ارثیه - ویرجینیا وولف
4.1
122 رای
مرتبسازی: پیشفرض
مهدیه قائمی
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
40
سلام خدمت کتابراه و همراهانش داستان کوتاه ارثیه یکی از داستان های کتاب مرگ در جنگل نویسنده توانا خانم ویرجینیا وولف می باشد. به نظرم رمان اینقدر جای حرف داره و اینقدر پر محتوا هست که واقعا دوست داشتم درباره نویسنده بیشتر بدونم.. داستان درباره زنی هست که طی چندین سال زندگی متعهدانه آن چنان در نظر شوهرش می درخشید که حتی تصور هم نمیشه کرد در چشم به هم زدنی راز نهفته اش اینچنین بعد از مرگش برای شوهرش فاش شود.. جای صحبت خیلی زیاد هست که اینجا جاش نیست ولی به داستان هیچ خرده گیری جایز نیست این نمونه از آدمها هستند خیلی هم زیاد شرق و غرب هم نداره... اروپا و آسیا هم نداره.... خیلی جاها ازدواج تعهدی هست فقط در کاغذ و اسناد رسمی و قانونی.. ولی تعهد اصلی باید در قلب و فکر باشه و حتی جسم آخرین مرحله از نقض تعهد تاهل هست... حالا اینکه چطور زن و شوهر این تعهد فکری... قلبی... جسمی... رسمی... و قانونی رو برای عمری که دارند حفظ کنند جای بحث و کلی مسائل روان شناختی داره... ایشون خیلی زیبا و خیلی کوتاه و خیلی جذاب در قالب یک داستان غیر مستقیم بزرگترین مسئله زنی رو که هنوز تعهد جسمی داره در صورتی که خیلی وقته تعهد فکری و قلبی خودش رو زیر پا گذاشته چه بسا به خاطر شرایط شغلی شوهرش یا مسائل احساسی خودش بیان کرده است... وولف در سراسر زندگی اش از بیماری روانی رنج می برد. او چندین بار در بیمارستان روانی بستری شد و دست کم دوبار تلاش کرد خودکشی کند. به عقیده برخی روانپزشکان، بیماری او علائمی داشته که امروزه به عنوان اختلال دوقطبی تشخیص داده می شود و در آن زمان درمان موثری برای آن وجود نداشته است. وولف در سال ۱۹۴۱، در سن ۵۹ سالگی، خود را در رود اوز در شهرک لوئیس غرق کرد و به زندگی اش پایان داد.
کتاب صوتی بسیار زیبایی بود و داستان آموزندهای داشت، داستان این کتاب یک موضوع مهم را بررسی میکند، تعهد! چند سوال را باید از خودمان بپرسیم، تعهد خوب است یا نه؟ چرا؟ تعهد تا کجا خوب است و تا کجا بد است؟ آیا باید برای تعهد فداکاری کرد؟ داستان این کتاب میگوید که یک زن متعهد به دلیل اینکه شوهرش به او به اندازه کافی اهمیت نمیدهد و به او محبت نمیکند، عاشق مرد دیگری شده است اما تعهد باعث میشود که او به شوهرش خیانت نکند و در دو راهی سختی قرار میگیرد که در نهایت به خودکشی او ختم میشود، حال سوال این است که آیا چنین تعهدی لازم است؟ یعنی تعهد به کسی که مسئولیتهای خود را فراموش کرده و وظایفش را انجام نمیدهد لازم و واجب است؟ اگر شوهر این زن به همسرش اهمیت میداد و محبت میکرد آیا کار به اینجا میرسید؟ وقتی او کم کاری کرده و کار به اینجا میرسد تکلیف زن چیست؟ آیا باید خیانت کند؟ یا اینکه به طور یکطرفه به تعهد و وظایفش نسبت به شوهرش ادامه دهد؟ این دو سوال سخت باعث شد تا زن نتواند به هیچ کدام یک از سوالات پاسخ دهد و و کارش به خودکشی بکشد، واقعا داستان غم انگیزی بود، گاه انسان در دو راهیهای سختی گیر میکند و انتخاب چنان سخت میشود که گاه به خودکشی هم فکر میکند، در هر حال این داستان را میتوان از دیدگاههای مختلفی دید و بررسی و تحلیل کرد، پیشنهاد میکنم حتما همه از این کتاب استفاده کنند، از کتابراه هم تشکر میکنم❤
کتاب صوتی ارثیه داستان مردی است به نام گیلبرت که به تازگی همسرش انجلارا در تصادف از دست داده است و علت مرگ بی احتیاطی خود انجلا بوده است. انجلا پس از مرگش برای هریک از دوستان و اشنایانش ارثیهای بجا گذاشته و دفاتر خاطرات خودرا نیز برای همسرش به ارث گذاشته نام کتاب نیز برگرفته از این بخش داستان است. ارثیهای که وقایع هولناک و رازهایی را برای گیلبرت اشکار میسازد. با ورق زدن دفاتر خاطرات انجلا و خواندن بخشهایی از ان توسط گیلبرت ما با شخصیت او و انجلا نگاه و نظر گیلبرت نسبت به همسر و اطرافیانش احساسات و آشفتگیهای ذهنی انجلا اشنا میشویم. در ادامه متوجه میشویم که مرگ انجلا نه در اثر بی احتیاطی بلکه خودکشی برای وصال معنوی به عشق خود بوده است. نویسنده در این داستان به عشقی نافرجام سست شدن پایههای یک زندگی در اثر بی توجهی یکی از زوجین نگاه از بالا به پایین طبقات اشرافی اشفتگیهای ذهنی یک زن و... پرداخته است. فضاسازی داستان بسیار عالی بود و نویسنده به خوبی توانسته خواننده را با خود همراه سازد
اگر نویسندهای بتونه با داستان کوتاه نظر هارو جلب کنه موفق بوده قلم خانم ویرجینیا عالی است و میتواند انسان رو دنبال کشف حقایق در سراسر کتاب همراه کند انسان رو به فکر فرو میبره تا به درستی و نادرستی رفتار کاراکترهای رمان بیشتر فکر کند ولی موضوع قابل بحثی است چون کلمه عشق فقط برای عشق پاک میتوان به کار برد و مردی به خودش اجازه میدهد پای خود را در حریم خانواده بگذارد و به هوای نفس شیطانی اسم عشق را بگذارد نمیشود گفت عاشق!!!؟ ودر اخر چون "انجلا" تسلیم هوای نفس نمیشه مرد تهدید به خودکشی میکنه و در اخر هم تهدید خود رو عملی میکنه اما "آنجلا" چون در فکر نتوانسته متعهد به" گیلبرد "باشد و هوای نفس بر او غالب شده روح خود را تسلیم شیطان میکند تا به قبیحترین عمل خودکشی دست بزند اما همسر این زن مرد خوبی بود ولی درگیر شغلی داشت و این دلیل بر خیانت نمیشه
در حیرتم بسی سخت که زمان ویرجینیا، انسانها داستان عشق زیرپوستی به این مضمون داشتند که در داستان کوتاه ارثیه از ویرجینیا وولف به همسر خود نقیب میزنند و جان بر کف میدهند! داستانی با کاراکترهای کم اما جملگی درگیر شخصیت آفرینی و کشش زایی برای پیشبرد داستان و روایت عاشقانه؟! کتابراه کتابهایی سر راهت قرار میدهد که گاهی دوستشان دارید بخوانید اما تعلل میکنید و این روایتهای ویرجینیا وولف از روابط انسانها از این دست است، سپاس از کتابراه. مرگ خودش اسراری است کشف نشده و اینکه با مرگ نیز رازهای سر به مهری گشوده شود، خودش نیز سری در راز است. داستانی از روایتهای عاشقانه موازی؟! روایت داستان ارثیه از شکوه خاص مرد در برابر حقایق سرکشانه زن بعد از مرگ و ارث به جا مانده آن، سخن به میان میآورد که تا نخوانیدش نمیتوانید آن را حدس بزنید!
داستان یه زن صادق و عاشق همسر که در اثر بی توجهیهای شوهرش به علت بالا رفتن موقعیتهای اجتماعی تنها و خسته میشه جوری که دیگه کمتر همسرش رو میبینه و مورد کم لطفی شوهر قرار میگیره در این بین بین اون و یه مرد دیگه یه دلباختگی ایجاد میشه که اونم به خاطر کم توجهیهای شوهرش هستش و لی در انتها زن در مقابل خواستهی مرد دیگه مقاومت میکنه چرا که تعهد ازدواج به همسرش داره. در نهایت معشوق زن خودکشی میکنه چون زن به خواستی تن نمیده و زن هم که دلباختهی مرد هستش خودکشی میکنه تا به معشوق پیوند بخوره. ای کاش هیچوقت زندگی مشترک همسران به جایی نرسه که پایان اینگونه تاسف انگیزی داشته باشه. ولی متاسفانه خیلی از ما زنان و مردان بدون اینکه بفهمی به چنین روزمرگی و بی توجهی دچار میشیم که گاهی عواقبی بسیار وخیم خواهد داشت.
داستان فوق العاده بودیک داستان عشقی نامشروع از دیدگاه من خیلی وقتا پیش میاد که ادم با اینکه رر رابطه ایه و حتی تعهد هم داره ممکنه عاشق کسی دیگه بشه چون ادمیزادیم و عشق چیزی نیست که دست خودمون باشه ظاهرا این خانم و اقا زندگی خوبیو داشتم اما مرد اکثرا حضور نداشت و زن تنها بود و از تنهاییش مینالید در همین حین با مردی آشنا میشه و رابطشون عمیق تر میشه اما زن بخاطر تعهدش قبول نمیکنه که کامل خودش رو تسلیم کنه به همین دلیل مرد عاشق خودکشی میکنه و زن هم نهایتا خودکشی میکنه که حداقل روحش با عشقش باشه چون نمیتونسته با جسمش تهعدش رو زیر پا بگذارهخود ویریجینیا ولف هم خودکشی میکنا و به زندگیش پایین میده چون نمیتونسته زندگی رو تحمل کنه بیش ازون بنظرم این داستان هم یجورایی وضعیت روانی نویسنده رو نشون میده
کتاب جالبی بود و آدم رو به فکر فرو میبره. چی میشه که آدمها پس از گذشت یه دوره از زندگی مشترکشون دیگه اون شور و حرارت اولیه رو ندارن؟ و اینکه خیلی از مردها فکر میکنن چون کار و اداره امور مالی به عهدهشونه دیگه نباید ازشون توقع وقت گذرونی با همسر رو داشت. اکثر زنها بیشتر از اینکه به پول و نیازهای مادی اهمیت بدن، به توجه و محبت احتیاج دارن. حتی یک همصحبتی کوچک، یک نوشیدن چای، قدم زدنهای کوتاه باهم، اظهار نظر در مورد مسائل جامعه و... همه اینها محبت و توجهه. البته که وقتی زندگی حس و حال سابق رو نداره، خیانت توجیه پذیر نیست. ولی دلیل بسیاری از خیانتها همین مسئله مهم و فراموش شده است.
داستان یک زن صادق که عاشق همسرشه اما همسرش به دلیل پیشرفت و جایگاه شغلی، توجهش به زنش در طول زندگی مشترک کمتر میشه به طوری که وقت مشترک زیادی با هم ندارند و در نهایت زنش با مرد دیگهای آشنا میشه و هر دو به هم علاقه مند میشن. اما به خاطر تعهد زن به شوهرش، به درخواست ازدواج اون مرد پاسخ منفی میده. حتی با وجود تهدید اون مرد به خودکشی، بازم طلاق از شوهرش و تقاضای ازدواج اون مرد رو نمیپذیره. در نهایت اون مرد خودکشی میکنه و زن هم برای رسیدن به عشقش، دست به خودکشی میزنه. داستان خیلی خوبی بود و از نظر روانشناسی خیلی جای تحلیل و بحث داره👏
داستان کوتاه وقشنگی که خانوم یه دفتر خاطرات برای همسرش به ارث میزاره ودر این دفتر ارثیه به شوهرش میگه که چطور با مردی آشنا شد وازش درخواست نامتعارفی داشته واو رد میکنه وتهدیدش میکنه و به تهدیدها اعتنا نمیکنه وچند ورق سفید وچیزی نمینوسه تا چند روز بعد تصادف ناگهانی میکنه وراننده میگه این خانوم به حدی سریع جلوی ماشین پرید که فرصت هیچ کاری رو نداشتم وحالا شوهرش داره به موضوع تجاوز وخودکشی همسرش فکر میکنه وچرا این موضوع رو بهش نگفته!!!؟؟ از نظر من داستان خیلی خوب وقشنگ وتاثیر گذار وغمگین بود
با اینکه داستان کوتاه بود ولی خیلی کامل و واضح به همه چیز پرداخته شده بود و از اینکه در پایان میتوانستی به یک نتیجه قطعی برسی از نظر من خیلی خوب بود چون داستان کوتاهی که به یکباره تمام میشود و نامفهوم است و هر کس خودش بر اساس ذهنیتی که دارد نتیجه گیری میکند کامل نیست و همه خوانندگان به یک نتیجه واحد نمیرسند ولی این داستان در عین کوتاهی بطور واضح پیام خود را منتقل کرد.
با تشکر که این کتاب زیبا را در اختیار ما قرار دادید.
با تشکر که این کتاب زیبا را در اختیار ما قرار دادید.
داستان در عین کوتاهی کامل و جذاب بود و خواننده رو تا پایان داستان با خودش همراه میکرد. جزییاتش برام خوب و قابل تصور بود، موضوعش تکراری بود، مواظب چیزای با ارزش زندگیمون باشیم وگرنه بدون اینکه بفهمیم خیلی ساده از دستشون میدیم ولی از ایده دفتر خاطرات به عنوان ارثیه یا همون یادگاری خیلی خوشم اومد، صادقانه و ساده. راوی هم داستان رو خوب بیان کردن. با تشکر از کتابراه
اولین اثری است که از خانم وولف شنیدم و بسیار لذت بردم. داستان جالبی بود از زنی که بین عشق و وفاداری گیر کرده و در آخر با مرگ خود هم به همسرش خیانت نکرد و هم به معشوق رسید. ولی دلم برای مرد قصه سوخت شاید اگر زن رک و راست حقیقت را میگفت و از زندگی مشترک بیرون میرفت بهتر بود. البته در آن صورت شاهد داستان به این زیبایی نبودیم. روایت خوب بود. با سپاس از کتابراه
چه ارثیه بدی واس شوهرش بجا گذاشت آنجلا. منخیلی از کتاب خوشماومد. جالب بود. ساده و دلنشین. صدای راوی هم فوق العاده بود و به جذابتر شدن داستان کمک کرده بود. آدم بعضی وقتا حقیقتو نفهمه بهتره اونم بخصوص بعد مرگ عزیزش چون نیس که بخواد ازش سوال کنه و بقیه عمرشبا یه عالمه سوال توو ذهنش باقی میمونه. ممنون از کتابراه