نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ارثیه - ویرجینیا وولف

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
مهدیه قائمی
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
سلام خدمت کتابراه و همراهانش داستان کوتاه ارثیه یکی از داستان های کتاب مرگ در جنگل نویسنده توانا خانم ویرجینیا وولف می باشد. به نظرم رمان اینقدر جای حرف داره و اینقدر پر محتوا هست که واقعا دوست داشتم درباره نویسنده بیشتر بدونم.. داستان درباره زنی هست که طی چندین سال زندگی متعهدانه آن چنان در نظر شوهرش می درخشید که حتی تصور هم نمیشه کرد در چشم به هم زدنی راز نهفته اش اینچنین بعد از مرگش برای شوهرش فاش شود.. جای صحبت خیلی زیاد هست که اینجا جاش نیست ولی به داستان هیچ خرده گیری جایز نیست این نمونه از آدمها هستند خیلی هم زیاد شرق و غرب هم نداره... اروپا و آسیا هم نداره.... خیلی جاها ازدواج تعهدی هست فقط در کاغذ و اسناد رسمی و قانونی.. ولی تعهد اصلی باید در قلب و فکر باشه و حتی جسم آخرین مرحله از نقض تعهد تاهل هست... حالا اینکه چطور زن و شوهر این تعهد فکری... قلبی... جسمی... رسمی... و قانونی رو برای عمری که دارند حفظ کنند جای بحث و کلی مسائل روان شناختی داره... ایشون خیلی زیبا و خیلی کوتاه و خیلی جذاب در قالب یک داستان غیر مستقیم بزرگترین مسئله زنی رو که هنوز تعهد جسمی داره در صورتی که خیلی وقته تعهد فکری و قلبی خودش رو زیر پا گذاشته چه بسا به خاطر شرایط شغلی شوهرش یا مسائل احساسی خودش بیان کرده است... وولف در سراسر زندگی اش از بیماری روانی رنج می برد. او چندین بار در بیمارستان روانی بستری شد و دست کم دوبار تلاش کرد خودکشی کند. به عقیده برخی روانپزشکان، بیماری او علائمی داشته که امروزه به عنوان اختلال دوقطبی تشخیص داده می شود و در آن زمان درمان موثری برای آن وجود نداشته است. وولف در سال ۱۹۴۱، در سن ۵۹ سالگی، خود را در رود اوز در شهرک لوئیس غرق کرد و به زندگی اش پایان داد.
بهنام رئیسی
۱۴۰۲/۰۵/۰۷
کتاب صوتی بسیار زیبایی بود و داستان آموزنده‌ای داشت، داستان این کتاب یک موضوع مهم را بررسی می‌کند، تعهد! چند سوال را باید از خودمان بپرسیم، تعهد خوب است یا نه؟ چرا؟ تعهد تا کجا خوب است و تا کجا بد است؟ آیا باید برای تعهد فداکاری کرد؟ داستان این کتاب می‌گوید که یک زن متعهد به دلیل اینکه شوهرش به او به اندازه کافی اهمیت نمی‌دهد و به او محبت نمی‌کند، عاشق مرد دیگری شده است اما تعهد باعث می‌شود که او به شوهرش خیانت نکند و در دو راهی سختی قرار می‌گیرد که در نهایت به خودکشی او ختم می‌شود، حال سوال این است که آیا چنین تعهدی لازم است؟ یعنی تعهد به کسی که مسئولیت‌های خود را فراموش کرده و وظایفش را انجام نمی‌دهد لازم و واجب است؟ اگر شوهر این زن به همسرش اهمیت می‌داد و محبت می‌کرد آیا کار به اینجا می‌رسید؟ وقتی او کم کاری کرده و کار به اینجا می‌رسد تکلیف زن چیست؟ آیا باید خیانت کند؟ یا اینکه به طور یکطرفه به تعهد و وظایفش نسبت به شوهرش ادامه دهد؟ این دو سوال سخت باعث شد تا زن نتواند به هیچ کدام یک از سوالات پاسخ دهد و و کارش به خودکشی بکشد، واقعا داستان غم انگیزی بود، گاه انسان در دو راهی‌های سختی گیر می‌کند و انتخاب چنان سخت می‌شود که گاه به خودکشی هم فکر می‌کند، در هر حال این داستان را می‌توان از دیدگاه‌های مختلفی دید و بررسی و تحلیل کرد، پیشنهاد می‌کنم حتما همه از این کتاب استفاده کنند، از کتابراه هم تشکر می‌کنم❤
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۲/۰۷/۱۴
کتاب صوتی ارثیه داستان مردی است به نام گیلبرت که به تازگی همسرش انجلارا در تصادف از دست داده است و علت مرگ بی احتیاطی خود انجلا بوده است. انجلا پس از مرگش برای هریک از دوستان و اشنایانش ارثیه‌ای بجا گذاشته و دفاتر خاطرات خودرا نیز برای همسرش به ارث گذاشته نام کتاب نیز برگرفته از این بخش داستان است. ارثیه‌ای که وقایع هولناک و رازهایی را برای گیلبرت اشکار میسازد. با ورق زدن دفاتر خاطرات انجلا و خواندن بخش‌هایی از ان توسط گیلبرت ما با شخصیت او و انجلا نگاه و نظر گیلبرت نسبت به همسر و اطرافیانش احساسات و آشفتگی‌های ذهنی انجلا اشنا میشویم. در ادامه متوجه میشویم که مرگ انجلا نه در اثر بی احتیاطی بلکه خودکشی برای وصال معنوی به عشق خود بوده است. نویسنده در این داستان به عشقی نافرجام سست شدن پایه‌های یک زندگی در اثر بی توجهی یکی از زوجین نگاه از بالا به پایین طبقات اشرافی اشفتگی‌های ذهنی یک زن و... پرداخته است. فضاسازی داستان بسیار عالی بود و نویسنده به خوبی توانسته خواننده را با خود همراه سازد
ماهور نامی
۱۴۰۲/۱۰/۲۲
اگر نویسنده‌ای بتونه با داستان کوتاه نظر هارو جلب کنه موفق بوده قلم خانم ویرجینیا عالی است و میتواند انسان رو دنبال کشف حقایق در سراسر کتاب همراه کند انسان رو به فکر فرو میبره تا به درستی و نادرستی رفتار کاراکترهای رمان بیشتر فکر کند ولی موضوع قابل بحثی است چون کلمه عشق فقط برای عشق پاک میتوان به کار برد و مردی به خودش اجازه میدهد پای خود را در حریم خانواده بگذارد و به هوای نفس شیطانی اسم عشق را بگذارد نمیشود گفت عاشق!!!؟ ودر اخر چون "انجلا" تسلیم هوای نفس نمیشه مرد تهدید به خودکشی میکنه و در اخر هم تهدید خود رو عملی میکنه اما "آنجلا" چون در فکر نتوانسته متعهد به" گیلبرد "باشد و هوای نفس بر او غالب شده روح خود را تسلیم شیطان میکند تا به قبیح‌ترین عمل خودکشی دست بزند اما همسر این زن مرد خوبی بود ولی درگیر شغلی داشت و این دلیل بر خیانت نمیشه
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۰۸/۰۱
در حیرتم بسی سخت که زمان ویرجینیا، انسان‌ها داستان عشق زیرپوستی به این مضمون داشتند که در داستان کوتاه ارثیه از ویرجینیا وولف به همسر خود نقیب می‌زنند و جان بر کف می‌دهند! داستانی با کاراکترهای کم اما جملگی درگیر شخصیت آفرینی و کشش زایی برای پیشبرد داستان و روایت عاشقانه؟! کتابراه کتاب‌هایی سر راهت قرار می‌دهد که گاهی دوستشان دارید بخوانید اما تعلل می‌کنید و این روایت‌های ویرجینیا وولف از روابط انسان‌ها از این دست است، سپاس از کتابراه. مرگ خودش اسراری است کشف نشده و اینکه با مرگ نیز رازهای سر به مهری گشوده شود، خودش نیز سری در راز است. داستانی از روایت‌های عاشقانه موازی؟! روایت داستان ارثیه از شکوه خاص مرد در برابر حقایق سرکشانه زن بعد از مرگ و ارث به جا مانده آن، سخن به میان می‌آورد که تا نخوانیدش نمی‌توانید آن را حدس بزنید!
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۰۵/۰۴
داستان یه زن صادق و عاشق همسر که در اثر بی توجهی‌های شوهرش به علت بالا رفتن موقعیتهای اجتماعی تنها و خسته میشه جوری که دیگه کمتر همسرش رو می‌بینه و مورد کم لطفی شوهر قرار میگیره در این بین بین اون و یه مرد دیگه یه دلباختگی ایجاد میشه که اونم به خاطر کم توجهی‌های شوهرش هستش و لی در انتها زن در مقابل خواسته‌ی مرد دیگه مقاومت میکنه چرا که تعهد ازدواج به همسرش داره. در نهایت معشوق زن خودکشی میکنه چون زن به خواستی تن نمیده و زن هم که دلباخته‌ی مرد هستش خودکشی میکنه تا به معشوق پیوند بخوره. ‌ای کاش هیچوقت زندگی مشترک همسران به جایی نرسه که پایان اینگونه تاسف انگیزی داشته باشه. ولی متاسفانه خیلی از ما زنان و مردان بدون اینکه بفهمی به چنین روزمرگی و بی توجهی دچار میشیم که گاهی عواقبی بسیار وخیم خواهد داشت.
sadaf khd
۱۴۰۲/۰۵/۱۸
داستان فوق العاده بودیک داستان عشقی نامشروع از دیدگاه من خیلی وقتا پیش میاد که ادم با اینکه رر رابطه ایه و حتی تعهد هم داره ممکنه عاشق کسی دیگه بشه چون ادمیزادیم و عشق چیزی نیست که دست خودمون باشه ظاهرا این خانم و اقا زندگی خوبیو داشتم اما مرد اکثرا حضور نداشت و زن تنها بود و از تنهاییش مینالید در همین حین با مردی آشنا میشه و رابطشون عمیق تر میشه اما زن بخاطر تعهدش قبول نمیکنه که کامل خودش رو تسلیم کنه به همین دلیل مرد عاشق خودکشی میکنه و زن هم نهایتا خودکشی میکنه که حداقل روحش با عشقش باشه چون نمیتونسته با جسمش تهعدش رو زیر پا بگذارهخود ویریجینیا ولف هم خودکشی میکنا و به زندگیش پایین میده چون نمیتونسته زندگی رو تحمل کنه بیش ازون بنظرم این داستان هم یجورایی وضعیت روانی نویسنده رو نشون میده
ندا احمدی زاده
۱۴۰۲/۰۵/۱۶
کتاب جالبی بود و آدم رو به فکر فرو میبره. چی میشه که آدم‌ها پس از گذشت یه دوره از زندگی مشترکشون دیگه اون شور و حرارت اولیه رو ندارن؟ و اینکه خیلی از مردها فکر میکنن چون کار و اداره امور مالی به عهده‌شونه دیگه نباید ازشون توقع وقت گذرونی با همسر رو داشت. اکثر زنها بیشتر از اینکه به پول و نیازهای مادی اهمیت بدن، به توجه و محبت احتیاج دارن. حتی یک همصحبتی کوچک، یک نوشیدن چای، قدم زدن‌های کوتاه باهم، اظهار نظر در مورد مسائل جامعه و... همه اینها محبت و توجهه. البته که وقتی زندگی حس و حال سابق رو نداره، خیانت توجیه پذیر نیست. ولی دلیل بسیاری از خیانتها همین مسئله مهم و فراموش شده است.
مریم شجاعی
۱۴۰۲/۰۵/۰۲
داستان یک زن صادق که عاشق همسرشه اما همسرش به دلیل پیشرفت و جایگاه شغلی، توجهش به زنش در طول زندگی مشترک کمتر میشه به طوری که وقت مشترک زیادی با هم ندارند و در نهایت زنش با مرد دیگه‌ای آشنا میشه و هر دو به هم علاقه مند میشن. اما به خاطر تعهد زن به شوهرش، به درخواست ازدواج اون مرد پاسخ منفی میده. حتی با وجود تهدید اون مرد به خودکشی، بازم طلاق از شوهرش و تقاضای ازدواج اون مرد رو نمیپذیره. در نهایت اون مرد خودکشی میکنه و زن هم برای رسیدن به عشقش، دست به خودکشی میزنه. داستان خیلی خوبی بود و از نظر روانشناسی خیلی جای تحلیل و بحث داره👏
فائقه
۱۴۰۲/۰۴/۲۹
داستان کوتاه وقشنگی که خانوم یه دفتر خاطرات برای همسرش به ارث میزاره ودر این دفتر ارثیه به شوهرش میگه که چطور با مردی آشنا شد وازش درخواست نامتعارفی داشته واو رد میکنه وتهدیدش میکنه و به تهدید‌ها اعتنا نمیکنه وچند ورق سفید وچیزی نمینوسه تا چند روز بعد تصادف ناگهانی میکنه وراننده میگه این خانوم به حدی سریع جلوی ماشین پرید که فرصت هیچ کاری رو نداشتم وحالا شوهرش داره به موضوع تجاوز وخودکشی همسرش فکر میکنه وچرا این موضوع رو بهش نگفته!!!؟؟ از نظر من داستان خیلی خوب وقشنگ وتاثیر گذار وغمگین بود
نازيلا هادی نژاد
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
با اینکه داستان کوتاه بود ولی خیلی کامل و واضح به همه چیز پرداخته شده بود و از اینکه در پایان میتوانستی به یک نتیجه قطعی برسی از نظر من خیلی خوب بود چون داستان کوتاهی که به یکباره تمام میشود و نامفهوم است و هر کس خودش بر اساس ذهنیتی که دارد نتیجه گیری میکند کامل نیست و همه خوانندگان به یک نتیجه واحد نمی‌رسند ولی این داستان در عین کوتاهی بطور واضح پیام خود را منتقل کرد.
با تشکر که این کتاب زیبا را در اختیار ما قرار دادید.
Maryam Kazemi
۱۴۰۲/۰۵/۰۶
داستان در عین کوتاهی کامل و جذاب بود و خواننده رو تا پایان داستان با خودش همراه میکرد. جزییاتش برام خوب و قابل تصور بود، موضوعش تکراری بود، مواظب چیزای با ارزش زندگیمون باشیم وگرنه بدون اینکه بفهمیم خیلی ساده از دستشون میدیم ولی از ایده دفتر خاطرات به عنوان ارثیه یا همون یادگاری خیلی خوشم اومد، صادقانه و ساده. راوی هم داستان رو خوب بیان کردن. با تشکر از کتابراه
بهاره محمدی اسفه
۱۴۰۲/۰۵/۰۳
اولین اثری است که از خانم وولف شنیدم و بسیار لذت بردم. داستان جالبی بود از زنی که بین عشق و وفاداری گیر کرده و در آخر با مرگ خود هم به همسرش خیانت نکرد و هم به معشوق رسید. ولی دلم برای مرد قصه سوخت شاید اگر زن رک و راست حقیقت را می‌گفت و از زندگی مشترک بیرون می‌رفت بهتر بود. البته در آن صورت شاهد داستان به این زیبایی نبودیم. روایت خوب بود. با سپاس از کتابراه
Fereshte Akbari
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
چه ارثیه بدی واس شوهرش بجا گذاشت آنجلا. من‌خیلی از کتاب خوشم‌اومد. جالب بود. ساده و دلنشین. صدای راوی هم فوق العاده بود و به جذابتر شدن داستان کمک‌ کرده بود. آدم بعضی وقتا حقیقتو نفهمه بهتره اونم بخصوص بعد مرگ عزیزش چون نیس که بخواد ازش سوال کنه و بقیه عمرش‌با یه عالمه سوال توو ذهنش باقی میمونه. ممنون از کتابراه
الهه ابیار
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
حاوی اسپویل
با اینکه داستان کوتاه بود اما من خیلی دوسش داشتم، کاش میشد‌ی رمان طولانی باشه.. ‌. کاش ادامه داشت
راجع به زنی هست که همسرش به مدارج بالایی در کشور میرسه و کم کم از همسر دور میشه و اون زن دل به مردی میسپاره که نهایتا خودکشی میکنه برای پیوستن به عشقش.
جالبه گوشش کنید
Ash Whatever
۱۴۰۳/۰۱/۲۶
واقعا عالی بود به نظرم این کتاب مصداق اینه که هیچ چیز از هیچکس بعید نیست... عیدم تعهد به عشق و ازدواج برای همه میتونه اتفاق بیفته.. حتی کسی که در دید شوهرش صادق ترین ادم بود... و چقدر تلخ واقعا بعد از مرگ همسرت به این قضیه پی ببری توی تضاد گیر میکنی واقعا..
امین باقری
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
یک داستان ساده بود که درباره فردی که همسرش مرده و برایش دفتر خاطراطی رو به جا گذاشنه که در این دفتر‌های وقایعی نسبتا جالب آورده شد اما در کل این کتاب خیلی قوی نبود و با دیگر آثار محبوب قابل مقایسه نیست و من پیشنهاد نمی‌کنم
Amirtaher Shahri
۱۴۰۲/۰۷/۱۲
خوب بود…ویرجینیا ولف ازنویسندگانی هست که باید با طرز نگاه و نوع قلم ش، کسی که اسمش رو‌کتابخوان گذاشته باید آشنایی داشته باشه و از دوستان نزدیک فروید بود و آراء این ابر دانشمند کوپرنیکی روی طرز فکر و عقایدش متاثر بوده است
عاطفه یوسفی
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
کتاب قشنگی بود و ایده جالبی داشت اینکه کسی که باهاش زندگی میکنی و بعد از مرگش بهتر بشناسی بسیار غافلگیر کننده مایوس کننده وگیج کننده و کلی حس‌های دیگه که یه دفعه به ادم هجوم میارن ولی تا وقتی توضیحی براش باشه ادم میتونه قبول کنه
شیما میرزایی
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
داستانی کوتاه و گرم از روابط انسانی و جاه طلبی داشته‌هایی که قدرش را نمی‌دانیم و نداشته‌هایی که فکر می‌کنیم داریم.
قسمت جالبش برای من نگاه بورژوایی به آدمها بود که مقام و جایگاه انسانها به آن‌ها حق می‌دهد خود را بالاتر از سایرین بدانند
abolfazl
۱۴۰۲/۰۴/۲۸
خوب بود چندان از طرز بیان گوینده خوشم نیومد و بنظرم صداشون مناسب داستان نبود.
اما داستان در عین کوتاهی جذابیت خاص خودش رو داشت و فهمیدن پایانش مخاطب رو پای اثر نگه میداشت و این ابهام برای من حداقل لذت بخش‌ترین داستان بود.
Marzieh Rafie
۱۴۰۲/۰۵/۲۷
صدای گوینده خیلی خوب بود داستان با جزئیات قشنگی مطرح شده بود و طوری بود که شنونده دوست داره تا پایان بشنود موضوع تکراری عشق ممنوع و خیانت در زندگی متاهلی و زناشویی بود منتها از زاویه جالبی مطرح شده بود
Nahid Ghovanloo
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
به نظرم ارزش داستان کوتاه در این است که ذهن را وادار به واکاوی و تامل میکند، سوالهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند و خواننده را به یافتن پاسخ ترغیب میکنداین داستان هم حکایت تعهد و صداقت است و چالشهای آن ممنون
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
داستان جذاب و جالب بود و تا آخر داستان کنجکاو نگه می‌داره. البته یک سرنخی هم داد.
در کل با اینکه داستان کوتاه هست اما تقریبا کامله. صدای راوی هم خوب و مناسب بود
فهیمه نصیری
۱۴۰۲/۱۱/۰۴
کتاب زیبا و کوتاهیه. این که دوستان کل داستان رو در نظرها می‌نویسن، صرفا به خاطر این که کلمات بیشتری در نظرشون به کار برده باشن، کار درستی نیست.
Leila Behzadi
۱۴۰۲/۰۵/۰۷
اولین کتاب خانم وولف بود که شنیدم، داستان کوتاه، کامل و در عین حال غمگینی بود، میشه ازش درس بگیریم تا زیادی غرق در کار نشین و به خانواده هم اهمیت بدیم
شادی شادباد
۱۴۰۲/۰۹/۲۷
خیلی کوتاه بود. کلا ۲۵ دقیقه. من همش منتظر بودم یکم بعد ببینم چی میشه. هنوز باور نکردم که تموم شده و حس میکنم سیستم به مشکل خورده
رویا صهبایی
۱۴۰۲/۰۸/۲۴
پیچیده نبود، درسته که کوتاهه، اما گاهی داستان‌ها در عین کوتاهی، پیچیده و پر رمز و راز هستن. خیلی ساده بود. اما گویندگی عالی
مژگان عبدی
۱۴۰۲/۰۸/۰۲
با تشکر از کتابراه عزیز داستان در عین کوتاهی پر از حرفهای نهفته بود و آدم رو به تأمل وا می‌داشت تا در مورد تاهل و تعهد بیشتر فکر کنه
فرزانه عبدی
۱۴۰۲/۰۵/۳۱
من همیشه تو تو داستان‌های عشق و عاشقی خیلی خنگم. نمیدوم حق با آنجلا بود یا نه. نمیدونم والا البته عشق‌های امروزی که......
مریم جعفری
۱۴۰۲/۰۴/۲۹
داستان کوتاه و البته بسیار زیبا در مورد مردی که در عین موفقیت و قدرت و غرور از همسر مهربانش رودست خورده. این کتاب ارزش وقت گذاشتن دارد
Zohre Babayi Babayi
۱۴۰۲/۰۴/۲۸
ارثیه جالبی به جا گذاشت ایده‌ای بود که منم دوست دارم انجامش بدم فک کن خاطراتتو با هرکس تو یه دفتر جدابنویسی و بهش هدیه بدی چه قشنگ
خدیجه خلیفی
۱۴۰۳/۰۶/۱۳
کاش نویسنده تو اون خاطراتی که به عنوان ارثیه گذاشته بود برا شوهرش مخاطب رو بیشتر روشن می‌کرد از سردی رابطه ش با همسرش
حسنا ع
۱۴۰۲/۰۸/۲۷
خیلی جذاب بود توصیه میکنم بهش گوش بدید نمیدونم چرا ولی یه حس همزاد پنداری عجیبی به آدم میداد با آنجلا
محمد پوران دوست
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
درود. کتاب جالبیه. این که بعد از مرگ کسی که دوسش داری به راز‌های بزرگ زندگیش پی ببری واقعا تکان دهنده است.
فرنوش محسن
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
داستان روان و جذاب بود. بعضی از نظرات آخر داستان رو لو میدن برای کسی که می‌خواد کتاب رو گوش بده رغبتی نمی‌مونه.
F.javan
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
از شنیدن کتاب لذت بردم و آخرش شگفت زده شدم که آنگونه تمام شد. باز هم رابطه‌های خارج از خانواده و علاقه‌های ممنوعه.
م ، ف
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
داستان جالبی بود از یادداشتهای یک زن از زندگی روزمره‌اش که بعداز مرگش به دست همسرش میرسه برای سرگرمی داستان جالبیه
Somaye Yaghoobi
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
کوتاه و عمیق! اما اینکه انسان ممکنه انقدر راحت خودش رو به لبه پرتگاه خودکشی برسونه واقعا قابل تفکره
ghazale rafeie
۱۴۰۲/۰۵/۱۶
کتاب واقعا عالی بود از گوینده و داستان لذت بردم‌ ممنون از کتابراه موفق باشید کار شما عالیه ممنون
افسون
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
سلام
داستان یک زندگی و روز مرگی‌هایی که باعث می‌شه انسانها این را نداند که خیلی زود دیر می‌شه
F Mahani
۱۴۰۲/۰۵/۰۷
خوبه داستان جالبی داشت که هرکس برداشت‌های متفاوتی ازش داره. ارزش خواندن رادارد
نورا
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
گاهی آنقدر از عزیزانمان دور میشیم که دیگه آن‌ها رو نمی‌شناسیم
📚هستی لک 📚
۱۴۰۲/۰۸/۰۴
خیلی کتاب جالبی هست من امروز اسمش شنیدم مطالبش خیلی آموزنده هستش
جواد سوادگر
۱۴۰۲/۰۵/۲۷
واقعیتی که همه در زندگیشان دارند، یا هر کس می‌تواند داشته باشد.
پارسا
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
کتاب کوتاه با پایان غیرقابل قابل پیش بینی و در کل اصلا باب سلیقه‌ی من نبود
Ali Monfared
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
داستان کوتاه، غمگین، با بیان خوب از زنی که بین تعهد و عشق گیر کرده
رویا
۱۴۰۲/۰۴/۲۹
کتاب بسیار خوبی بود. داستان جالب و آموزنده‌ای داشت
معصومه مولایی
۱۴۰۲/۰۴/۰۶
قصه کوتاه و تاثیر گذاری بود خیلی لذت بردم حتما گوش کنید
مریم
۱۴۰۲/۰۹/۰۱
داستان کوتاه درام و رمانتیک که تکراری اما دوست دغشتنی بود
1 2 >>