نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ماده گرگ - جووانی ورگا
3.9
106 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سلام خدمت کتابراه عزیز و همراهانشرمان کوتاه ماده گرگ داستان کوتاه از حماسه هوسرانی زنی هست که در این راه از همه چیز گذشت حتی دخترش... زنی که پسر جوانی را در دام انداخت... البته داستان با وجود کوتاهی بسیار عمیق و قابل تامل هست... تمامیت وجود انسان را به تصویر میکشه که بین خیر و شر هر لحظه باید انتخابی کند بعضی وقتها بین خواسته خود و خواسته عزیزترینها مون باید انتخاب کنیم.. خیلی جالب هست پسری که بارها توبه میکند و کارهای سختی انجام میدهد و کاری میکند دیگران بفهمند او چقد متنبه و پشیمان هست ولی باز خیلی راحت اسیر هوس و همان شر میشود.... به نظرم نویسنده از ماده گرگ به عنوان نماد شر و نماد کار ناپسند استفاده کرده و در اصل میخواسته منبع گرایش به تمایلات شر را در انسان نشان بده... و چیزی که واقعا میتونه در مقابل این تمایلات سدی باشه و محافظ جسم و روح انسان باشه همان تعهد در مقابل ذات و فطرت خویش و در سطح بالا تر در مقابل خدای مهربان هست... در واقع در این داستان چیزی که برام خیلی جالب بود زجر کشیدن پسر جوان برای پرهیز بود ولی اینکه دوباره چقد زود گرفتار هوس میشد و نمیتونست فطرت خودش رو پاک نگه داره و به تعهدش پایدار باشه... عجیب داستانی هست که واقعیت نفس انسان را در نهایت تنزل نشان میدهد. ممنون از کتابراه
خیلی از این داستان کوتاه خوشم امد داستان متفاوتی بود صدا یه گوینده عالی بود خیلی خوب بود و اهنگی که پخش میشد حس و حال خوبی به صدا میداد کتاب ماده گرگ دربارهی زن هوس بازی بود که همهی شهر ازش هراس داشتن و زیبا بود و مرد هارو گول میزد عاشق پسری شده بود و میخواست اونو به دست بیاره ولی چون اولین باری بود که یک نفر بهش دست رد میزد بیشتر حرصی شده بود و بیشتر تشنه و همونا میخواست ولی پسر گف که عاشق دخترشه و دخترشو میخواد و قبول کرد برایه دیدن پسر دخترشو بهش بده و وقتی پسر ۲تا فرزند داشت هر روز میرفت سراغ داماد خودش و گولش میزد با چشمان مشکیشدخترش افسرده شده بودزنی هوس باز که به داماد خودش و دختر خودش رحم نمیکرد و فقط خودش براش اهمیت داشت خیلی ممنون از کتابراه
داستانی واقعی از کشمکش نفسانیات درونی، که درون هر فرد طبیعی و آدمیزادی وجود دارد. کشمکشی که در بطن وجودی آدمیزاد ریشه دارد.
جووانی ورگا، در داستانی کوتاه چنان ماده گرگ افسانهها را به تصویر خواننده در میآورد که بدون هیچ بهانه برای نام نگذاشتن، وجود او را در کتاب ماده گرگ، به مخاطبش معرفی میکند و خواننده نیز آن را به وضوح در مییابد.
ریشه این کشش از خواستن یک زن نشأت نمیگیرد و تا مردی خودش کشش نداشته باشد این ممکن نیست و باور این ریشه در وجود جنسیت مردان بیشتر وجود دارد و به قول بزرگی...
در انتهای داستان وضوح این برتری و کشمکش نیز به خوبی دیده میشود. تصویر روی جلد و قدرت شخصیتپردازی گویا و قوی است.
جووانی ورگا، در داستانی کوتاه چنان ماده گرگ افسانهها را به تصویر خواننده در میآورد که بدون هیچ بهانه برای نام نگذاشتن، وجود او را در کتاب ماده گرگ، به مخاطبش معرفی میکند و خواننده نیز آن را به وضوح در مییابد.
ریشه این کشش از خواستن یک زن نشأت نمیگیرد و تا مردی خودش کشش نداشته باشد این ممکن نیست و باور این ریشه در وجود جنسیت مردان بیشتر وجود دارد و به قول بزرگی...
در انتهای داستان وضوح این برتری و کشمکش نیز به خوبی دیده میشود. تصویر روی جلد و قدرت شخصیتپردازی گویا و قوی است.
در این کتاب 4 گروه جامعه به نمایش گذاشته شده اند:
مادر دختر (گرگ): نماد بدکاران جامعه هست، که هر چیز حتی دخترش که پاره تن اوست را فدای هوسرانی خویش میکند. نه پایبند شرع است و نه عرف میداند و نه منطق سرش میشود، و تنها باید مجازات گردد.
مردم روستا: که بدکاران را میبینند اما دست به هیچکاری نمیزنند و این نشان مردمی است که سالها مردهاند و نمیدانند در بسته جلوی مصیبت را نمیگیرد. (خیلی از ماها جزو این دسته هستیم)
دختر زن (مظلوم): مظلوم و بی گناه، و اینجا ماییم که باید تصمیم بگیریم، بجنگیم یا در سکوت و خفقان با ذلت زندگی کنیم.
مرد: شریک جرم و قربانی جرم....
مادر دختر (گرگ): نماد بدکاران جامعه هست، که هر چیز حتی دخترش که پاره تن اوست را فدای هوسرانی خویش میکند. نه پایبند شرع است و نه عرف میداند و نه منطق سرش میشود، و تنها باید مجازات گردد.
مردم روستا: که بدکاران را میبینند اما دست به هیچکاری نمیزنند و این نشان مردمی است که سالها مردهاند و نمیدانند در بسته جلوی مصیبت را نمیگیرد. (خیلی از ماها جزو این دسته هستیم)
دختر زن (مظلوم): مظلوم و بی گناه، و اینجا ماییم که باید تصمیم بگیریم، بجنگیم یا در سکوت و خفقان با ذلت زندگی کنیم.
مرد: شریک جرم و قربانی جرم....
داستان خاصی نبود راجب یک زن هوس باز که کل اون شهر کوچیک ازش میترسیدن که شوهر و بچه هاشونو بدزده ازشونو واقعا هم همینطور بود چون از داماد خود سو استفاده میکرد در واقع مرد هم خودش خیلی سست عنصر بود بنظرم نمیشه فقط گفت چون اون زن هوس باز میخواسته اینم باید تن میداده بنظرم خیلی دو طرفه بوده اونطور که اخرشم مشخص میشه نشون میده با اینکه مرد خیلی مصصمم بوده اما باز هم از راه بدر میشه بنظرم یکم هدف دار بود این کتاب ازون جهت که حرفش این بود مردا در هر صورت وسوسه میشن و نمیتونن نفس خودشونو نگه دارن نمیدونم شایدم واقعا اینطور باشه شاید اکثریت آقایون همینطور باشن ولی همشون نه
داستان ماده گرگ میشه گفت تقریبا داستان اکثر افراد روی این کره خاکی است. همه ما در مقابل بعضی از امیال و خواسته هامون کم میاریم و یارای مقابله با اونها رو نداریم. اکثر ما تصمیماتی میگیریم که شاید موجب بهتر شدن خودمان، شرایط زندگی و اوضاع مون بشه اما گاهی دچار لغزش شدیم و اون تصمیمم رو بخوبی انجام ندادیم. برای مثال میدونیم برای سلامتی مون، رژیم غذایی مناسب لازم و ضروری هست ولی گاهی اوقات در مراسمهای دور همی به خودمون میگیم یه بار رعایت نکردن اشکالی نداره. همین یه بار یه بارها در هر مسئلهای باعث به هم خوردن تصمیم و نرسیدن به هدفمون میشه.:)
صدای راوی و طرز بیان داستان رو دوست داشتم.
در مورد خود داستان یکم متفاوته! یه داستان کوتاه بود اما به نظر من از چند جهت اشکال داشت، اولش اینکه رابطه چندین ساله اون دو نفر به زعم اینکه مرد شاکی هم بود قابل درک نبود! اونم بعد از بچه دار شدن و سالها زندگی با همسرش! اصلا چطور دخترش تحملش میکرد، چرا ترکش نکردن!
توی داستان گفتن زمان فراموش شده بود، یکدفعه دختر برای نگه داری بچهها باید خونه میموند!
اصلا چرا اون زن عاشق یکی دیگه نشد با اون روحیهای که از اون گفته شده بود نمیتونست برای سالها پایبند به یک نفر باشه.
با تشکر از کتابراه
در مورد خود داستان یکم متفاوته! یه داستان کوتاه بود اما به نظر من از چند جهت اشکال داشت، اولش اینکه رابطه چندین ساله اون دو نفر به زعم اینکه مرد شاکی هم بود قابل درک نبود! اونم بعد از بچه دار شدن و سالها زندگی با همسرش! اصلا چطور دخترش تحملش میکرد، چرا ترکش نکردن!
توی داستان گفتن زمان فراموش شده بود، یکدفعه دختر برای نگه داری بچهها باید خونه میموند!
اصلا چرا اون زن عاشق یکی دیگه نشد با اون روحیهای که از اون گفته شده بود نمیتونست برای سالها پایبند به یک نفر باشه.
با تشکر از کتابراه
بادرود. ماده گرگ داستان زنیست هوس باز. به خاطرکوتاهی داستان شخصیتهای آن به خوبی واکاوی نشدهاندوشنونده اطلاعات کمی ازشخصیت عاملیتهای داستان دارد. گفتگوهامیتوانست بهترباشد. امازاویه دیدوصحنه پردازی به نظرم خوب است. پیشنهادمیشودگوش کنید. جالب است. باتشکرازکتابراه. امیدوارم نقدی کوتاه برای داستانی کوتاه خوبی کرده باشم.
سلام با تشکر از کتاب راه.... داستان خوبی بود خوانش راوی هم خوب بود... موضوع داستان درباره عادتهای منفی و خواستههای نفسانی و شیطانی ادمهایی است که به هیچ اخلاق و قانونی اعتنایی ندارند و فقط به خودشان اهمیت میدهند ولی شخصیتهای مختلف داستان و محیطی که داستان در آن اتفاق افتاده بود بنظرم توصیف خوبی نداشت.
بعد کمی فکر کردم، به اینکه این یک داستان کوتاهه، و متوجه شدم!
ماده گرگ نمایانگر شیطانی هست که با وجود اینکه میدونه راهی که پیش گرفته خطاست ولی اصرار در ادامه اون داره و از هیچ فرصتی برای اغفال بشر (مردان) غافل نمیشه،
پسر جوان (نانی) نماینده نفسهای ضعیف هست گناه میکنه، میدونه خطا هست، پشیمون میشه، توبه میکنه، و باز وقتی در موقعیت گناه قرار میگیره به راحتی تسلیم میشه! با و جودیکه باز هم آگاهه که کاری که میکنه خطاست! دلش نمیخواد، زنش و دوست داره، ولی ارادهای بسیار ضعیف داره و نمیتونه جلوی خودشو بگیره،
اما در مقابل این دو شخصیت بد و ناهنجار داستان، و در میان آن همه کثیفی ماری کیا نشون میده اگر ارادهای قوی داشته باشی در لجنزار هم میتونی پاک بمونی، با وجود اینکه دست پرورده زنی هوسبازه ولی خودش را از هر ناپاکی دور نگه داشته،