نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مدار صفر درجه (مجموعه سه جلدی) - احمد محمود
4.8
25 رای
مرتبسازی: پیشفرض
بوی شرجی و داغی تشباد را می توان از این رمان حس کرد. سرمای گاهی استخوان سوز و حس شیرین باران های دم اسبی جنوب را می توان حس کرد و برای منکه بچه جنوبم این رمان گردشی بود در اهواز در باغ شیخ و کیانپارس و نادری و کمپلو و با اینکه آن سالها نبودم ولی آنقدر شنیدم که بدانم توصیف فضای ملتهب آن سال ها و به خصوص سال ۵۷ به خوبی صورت گرفته. شخصیت پردازی فوق العاده است و موقعیت پردازی عالی به گونه ای که در هر صحنه ای که جناب محمود توصیف می کند همه افراد جان دارند حرکت و گفتگو دارند در تمام این رمان بلند هیچ شخصیتی تخت و یک بعدی نیست و دیگر آدم از یک رمان چه می خواهد؟ شخصیت های رمان هر کدام فردی واقعی از افراد جامعه هستند که هم اکنون هم نمونه شان بسیار است. احمد محمود در این کتاب زندگی را توصیف کرده و آنقدر توصیفات زنده و جان دار است که گویی داری فیلم می بینی. طوری که در تمام مدت داشتم تصور می کردم نقش هر کس را کدام هنرپیشه بازی کند. نوذر به نظرم محبوب ترین شخصیت بود و نماد خواستن ها و نرسیدن های بسیار. هرچه بنویسم کم است سخن کوتاه میکنم. خوانش کتاب، واقعا جز سپاس و احسنت و سر فرود آوردن در برابر هنر جناب عمرانی چه می توان کرد. این همه شخصیت را فقط باید حنجره جان دادن کاری بس دشوار و هنرمندانه است و سخن گفتن به لهجه جنوبی که احتمالا خواستگاه ایشان نیست کار هر کسی نیست. خوشبختانه در لهجه اصلا اغراق نبود و جالب تر آنکه تفاوت لهجه جنوبی و عربی به خوبی مشهود بود. با سپاس از کتابراه.
ما محکوم تمام ادوار تاریخیم برای ما همیشه بوش لمبوی گوشت خوار را به جان ماهیهای قرمز حوض خانه انداختهاند... ما آدمیان درد این حافظه لعنتی را داریم درد جدایی درد دیدن رنج دیگران!!!! دردهای شخصی در این کتاب با درد اجتماعی هم آغوش شده است چشمان مرگ با استهزا در این کتاب از هر جایی ما را میبیند! در تمام کتاب همگان سوگوارند و انگار همه در تلاش هستند یکدیگر را تسلی دهند مرگ مثل اژدهایی است که یک به یک افراد را میبلعد نوذر خیالت راحت ما هنوز مثل تو خوش خیالیم و آرزوی ساختن ایران با داشتن عدالت اجتماعی داریمضمنا همه ما لازمه گاهی کل بشیر باشیم خودمون بزنیم به نشنیدن! به نظرتون لازم اصلا از اجرای جادویی و صدای محشر آقای رضا عمران زاده چیزی بگم به خدا دیگر اظعر من الشمس است! ضمنا احمد محمود جان عزیز ما در هر سطر یک سیگار جا داده به خدا خودش میکشیده قبل از سریال پیکی بلایندرز ما خودمون داشتیم والامن دلم خوردن یک چایی قند پهلو با مبارک را میخواهد بروم در دکانش خودم هم ببرم چون مطمئنم قند و چاییاش تمام شده است شخصیت منفی داستان به نظرم آنهایی نبودند مثل رستم علی و... من از شخصیت خاصی میترسم که در تظاهرات سعی کردن یکصدا کنن تمام شعارها رو مسایل چه پدر و مادرهایی که رحیم شدن سالها بعد از حوادث این کتاب! روابط مرد و زنی خیلی کمرنگ بود جاذبههای اروتیک و احساسی نداشت نقدکتاب طولانی میشه در این مجال محال اینهمه شخصیت تو هزار و پانصد الفبا در قطار و در شب نوشتم وکیل بودنم اجازه نمیده بیشتر بنویسم احتیاط نوذر نباشیم!
گویندگی این اثر فوق العاده عالی انجام گرفته و امیدوارم آثار دیگر نویسنده مانند درخت انجیر معابد نیز صوتی شود. نقدی که بر این کتاب وارد است، تعدّد شخصیتهایی است که نبودشان اثر زیادی بر سیر اصلی داستان ندارد؛ یا به برخی توصیفات و مساعل فرعی، بیش از حد توجه شده و تکرارهای زیادی در باب آن صورت گرفته که باعث افزایش حجم کتاب و خستگی در خواندن آن شده، همچنین تا اواخر جلد دوم اتفاق خاص و مهمی در کتاب رخ نمیدهد. اما به طور کلی اثری زیبا و بی طرفانه است و شرایط آن دوران را به زیبایی توصیف میکند.
کتاب بسیار زیبا بود. کتاب متنی را سالها پیش خوانده بودم. و با آن آشنایی داشتم. بسیار زیبا و جذاب بود. با اینکه داستان به سال ۵۷ برمیگردد اما بسیار جذاب است بخصوص که نگاه جانب دارانهای به دو طرف ندارد و این بیطرفی خواننده (شنونده) را ترغیب میکند تا داستان را دنبال کند. صدا و اجرای آقای عمرانی بینظیر بود و زیبایی کتاب را دو چندان میکرد. بسیار لذت بردم. با نوذر اسفندیاری زندگی کردم. اندوه خاور را وبلقیس...
پیشنهاد میکنم حتما کتاب رابشنوید ولذت ببرید
ممنون از کتابراه عزیز وماه آوا
پیشنهاد میکنم حتما کتاب رابشنوید ولذت ببرید
ممنون از کتابراه عزیز وماه آوا
چی از این بهتر میشه که اثر محبوب نویسندهی محبوبت را با صدا و اجرای باشکوه و بینظیر آقای عمرانی بشنوی... ای کاش میشد ۱۰ ستاره فقط به روایت آقای عمرانی بدهم.. تمام بار یک رمان طولانی و سنگین با دهها شخصیت متفاوت روی شانههای ایشان بود... با فرهنگ جنوب و اصطلاحات بکار رفته در رمان تا حدودی آشنا بودم و برایم ملموس بود... بلقیس را دوست داشتم و شریک دردهایش بودم، نوذر، باران و بطور کلی سادگی و مظلومیت تمام مردم خوزستان عزیزم..
ممنون از کتابراه
ممنون از کتابراه
نمیتونم بگم ازش لذت نبردم، اما هر کسی این لذت رو نخواهد برد و به پایان رسوندنش یک مقدار حوصله میخواد
به ویژه در یک پنجم ابتدایی مجموعه، پیشروی داستان خیلی کند صورت میگیره و ممکنه خیلیها رو مجاب کنه مطالعهاش رو کنار بذارن
جملههای بسیار کوتاه در نوع خودش برام بیمانند بود و مطالعه رو روون میکرد و بهش شتاب میبخشید، اما از طرف دیگه واژهها و گویش اهالی داستان، زحمت مضاعفی جهت فهم جمله به شما تحمیل میکنه
برای همین اکیدا نسخه صوتی رو بجای نوشتاری توصیه میکنم
اگه میخواستم خودم بخونم، حداقل ۵ برابر زمان و چند برابر پشتکار بیشتر لازم داشتم تا تموم کنم داستان رو، و خیلی جاها معانی عبارات رو نمیتونستم خودم بفهمم اما تلفظ صحیح کلمه و جمله، معنای اون رو به ذهن متبادر میکرد
نمیتونم تصور کنم چه زحمت زیادی کشیده شده برای صوتی کردن اثر، و چقدر بر ارزشش افزوده!
و اما اوج زیبایی کتاب برای من، نمادهای به کار رفته و دیالوگهای استفاده شده توسط هر یک از این نمادهاست
توصیه میکنم حتما کتاب رو با این دید گوش بدید
هریک از شخصیتهای کتاب نماد گروه، طبقه یا صنفی از مردم بودن که در پیش از انقلاب و حین انقلاب، اون نظرها، اعتقادات، داستان و سرگذشتها رو بطور میانگین داشتن
مثلاً از نظر من، آقابزرگ عطار نماد بازار، محراب نماد قشر فرهیخته و متفکر، اوستا چسکی افراد منفعت طلب خودخواه و سودجو، و شهروز افراد زرنگ و فرصت طلب بودن، و نهایتا باران نماد قشر جوان معلول وقایع در حال اتفاق بود که بیشتر به جوانان آینده مثلاً دهه شصتی میموند که در آینده قرار بود متاثر بشن از انقلاب ۵۷.
کتاب سعی کرده منصفانه از هر سویی داستان رو تعریف کنه که بجز برخی اغراقها، بنظرم موفق هم بوده با کمترین خودسانسوری