نقد، بررسی و نظرات کتاب کتابخانه نیمه شب - مت هیگ
4.5
139 رای
مرتبسازی: پیشفرض
مدتها بود رمان نخونده بودم و این تصور و داشتم که رمان خوندن برمیگرده به دوران نوجوانی و اوایل جوانی. بعد از مدتها اولین رمانی بود که اتفاقی دیدم و با خوندن نظرات ترغیب شدم بخونمش و البته که قبلا اسمش و تعریفش و شنیده بودم. تو نصف روز بدون وقفه به سبک گذشته که جذب یه رمان میشدم خوندم و به نظرم فوق العاده بود. همه ما چیزهایی که تو این کتاب میخونیم و کم و بیش تجربه میکنیم و نتایج مشابهی و تو ذهنمون داریم. ولی اینطور داستان وار و منظم جا انداختنش توسط این کتاب فوق العاده بود. به نظرم هر تعریفی که از این کتاب میکنن درسته و معنی واقعی زندگی و میشه در قالب رمان با این کتاب چشید. خیلی امیدوارم یادم بمونه که چی خوندم و بتونم تو زندگی واقعی ازش بهره ببرم. هرچند که برای اطمینان از هایلایت نکات مهم و مورد علاقه م استفاده کردم و مطمئن هستم به این کتاب برمیگردم.
خیلی عالیه از اون کتابهایی که وقتی شروع میکنین به خوندنش دلتون نمیخواد ولش کنین همیشه حسرت انتخابها و فرصتهای دیگهای که توی زندگی داشتیمو بررسی میکنه که اگه اون راه اون یک نفر اون رشته رو انتخاب کرده بودیم میتونستیم چه زندگی متفاوتی داشته باشیم ولی این انتخاب لزوما بهتر یا بدتر نیس قطعا متفاوته ولی اینکه بهتر باشه شاید هرگز اینطوری نشه و ما فقط خودمون رو گول میزنیم و اینکه هیچ اتفاقی بی دلیل توی زندگی رخ نمیده به همه توصیه میکنم بخوننش جز بهترین کتابهایی میشه که توی زندگی میخونین
سلام، واقعا یک کتاب عالی و بی نظیر که با خوندن ۳۰ ص اول آن به جرائت میتونم بگم مجذوبش میشید هر چند ممکنه تخیلی بنظر برسه و من هم از کتب تخیلی خوشم نمیاد اما با این حال کتاب جذاب و قشنگی بود و حس خوبی از این کتاب دریافت خواهید کرد و بنظرم با همه سلیقهها این کتاب همخونی داره،، متنهایی داره که صرف نظر از داستان کتاب در زندگی حقیقی هم کارایی داره این کتاب بهتون میگه غم و حسرت موقعیتهای گذشته نخورید و.... خیلی جذابه حتما پیشنهاد میکنم بخونیدش عاشقش میشید 🌱ممنون از همگی🙏🏻🌱
کتاب خیلیی تاثیر گذار و اموزنده و بسیاار کتاب معنایی و زیبایی است. این کتاب یاد داد که حسرت گذشته را نخوریم و آیندهای عالی و زیبا بسازیم و مهم تر از همه چگونه از نعمتهای خداوند برای رشد خودمون استفاده کنیم و همیشه شکر گزار باشیم و این کتاب برای اشخاصی که نیازمند امید و خلاص شدن از حسرتها و پشیمونیها هستند این کتاب عاالی است و پیشنهاد میکنم که حتماا بخونید و لذت ببرید. تشکر میکنم از نویسنده محترم و مترجم عالی، موفق باشید.
دیدگاه جالبی داشت این کتاب و درمورد زندگیهای مختلف یک خانم سی ساله است که در ساعت ۱۲ شب خودکشی میکند و به در عالم رویا و تصوراتش به کتابخانهی نیمه شب میرود و در انجا زندگیهایی که با انتخابهای کوچک عوض میشوند را میبیند.. این کتاب به ما میگوید که چه قدر انتخابهای ما مهم هستند و میتونه مارو به کجاها ببره.. شما خالق اتفاقها و زندگی خودتون هستید با انتخاب هایتان
نویسنده باموقعیتهای زندگی زیادی که برای نورابوجودآورده سعی کرده بما نشون بده که مهم نیست چه حرفهای انتخاب کنیم و چه شغلی داشته باشیم مهم اینه که چجوری از نعمات خداوند برای رشدوپالایش روحمون استفاده کنیم وشاکرو قدردان باشیم ودرزندگی حسرت گذشته و آنچه که انجام دادیم رانخوریم و آینده امون رازیبابسازیم بسیارکتاب آموزندهای بودوتوصیه میکنم برای یکبارهم شده بخونین
کتاب بسیار عالی بود بسیار آموزنده و تاثیر گذار وشاهکاربود. هم از نظر گیرایی وهم از نظر معنایی جذاب بود. کتابی که به ادم احساس زندگی وزنده بودن میدهد. وبه انسانها یاد میدهد که حسرت گذشته را نخوریم. از خوندن داستان لذت بردم توصیه میکنم که حتما بخونید
ممنو ن از نویسنده محترم ومترجم توانا موفق وموید باشید
ممنو ن از نویسنده محترم ومترجم توانا موفق وموید باشید
داستان بسیار زیبایی بود گرچه به بخش جهان هان موازی از لحاظ تئوریک زیاد نپرداخته بود ولی در روند داستان و سفرهای شخصیت اصلی داستان در کتاب ها تا حدی مفهوم زندگی های موازی را روشن کرده بود. بنظرم خیلی خوبه که بپذیریم هر کدام از تصمیمات ما میتونه در کائنات یک زندگی واقعی باشه و اینکه در زندگی کنونی ما براساس بهترین تصمیمات وجود داریم
موضوعی که قابل ذکر است بحث تصویرسازی است. نویسنده تلاش کرده تمامی موقعیتهای موجود را با ذکر کوچکترین جزئیات، در ذهن خواننده به تصویر بکشد، که این مسئله از نظر خود من گاهی اوقات بسیار خسته کننده و البته نامفهوم به نظر میرسید. اما به هرحال نویسنده ناچار به این عمل است تا ذهن مخاطب، تصویر مناسبی از شرایط موجود داشته باشد.
در بحث موضوع و درون مایه کتاب حاضر میتوان گفت شخصیتهای ساخته شده توسط نویسنده تا حدودی کلیشهای انتخاب شدهاند و از دیدگاه بنده، خلاقیت بسیار ناچیزی در این مورد به کار رفته است. شاید نویسنده با کمی ابتکار بیشتر میتوانست شخصیتهای مهیج و جذاب تری خلق کرده و سلولهای خاکستری مغز مخاطب را بیشتر از این به چالش بکشد.
با توجه به این که بنده کتابهای تخیلی بسیار زیادی میخوانم میتوانم آنها را با این کتاب مقایسه کنم؛ به عنوان مثال، کتاب «دونده هزارتو» اثر جیمز دشنر و سایر کتابهای این هنرمند که اکثرا یا همگی در دسته علمی تخیلیها قرار میگیرند، شخصیتهای بسیار چالش برانگیزتری در خود دارند که جدای از ریتم هماهنگ و پیوستهای که برای خواننده فراهم میکنند، میتوانند مخاطب را هر لحظه غافلگیر کنند که به نظر من، «کتابخانه نیمه شب» در این مورد کمی ضعیف عمل کرده و غافلگیری و هیجان را، که اصل اساسی در رمانهای علمی تخیلی میباشد، از یاد برده است!
اما در کل، کتاب ضعیفی نبود و از اینکه وقت خود را برای مطالعه آن گذاشتم، خوشحالم.