نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخرین شب - میلاد دهکت نژاد
3.5
170 رای
مرتبسازی: پیشفرض
زن و شوهری که از زندگی زناشویی خود به ستوه آمده بودند برای گذران یک تعطیلات مختصر و به پیشنهاد دوستانشان به مسافرتی کوتاه آمده بودند تا شاید بتوانند باهم کنار بیایند. اما به خاطر احساسات سردی که بینشان بود همه چیز هتل سرد و بی روح به نظرشان میآمد و از ماندنشان پشیمان بودند. مرد برای یک لحظهی کوتاه دوباره به زمان گذشته بازگشت و احساس کرد که زن را میخواهد اما نتوانست آن را نشان دهد و به جای اینکه کنار زن بماند او را رها کرد و رفت. اینگونه رفتارها بین زن و شوهر همیشه از جزئیترین چیزها شروع میشود. خیلی خیلی جزئی ولی اگر آنها را به حال خود رها کنی و در صدد جبران آنها برنیایی تبدیل به طوفانی عمیق و گردبادی سهمگین میشود و تمام دودمان زندگی را به فنا که نیستی میکشاند و وقتی که به خود میآیی دیگر کار از کار گذشته است.
داستان به موضوع سردی روابط بین زن و شوهر در سالهای چندم ازدواج میپردازه، اما گنگ و مبهم. نه علتی بیان میکنه و نه تلاشی از طرفین رو نشون میده برای از بین بردن این وضعیت. تعبیر خواب مرد چه بود، و چرا برعکس اتفاق افتاد. در مورد وقتی هم که مرد به زمان آشنایی فکر میکرد من برداشت کردم که از اول هم زن علاقهای به مرد نداشته، و مرد هم پس از فهمیدن این موضوع فرار رو برقرار ترجیح داده، این داستان نیاز به تفسیر داره، مفهوم خواب مرد، علت تاکید روی صدای هواپیما، گردباد، سیگار در دست زن در خواب، اینها نماد چه بودن. صدای راوی خوب بود، اما گذاشتن صدای شکستن شیشه برای افتادن لیوان کاغذی گاف بزرگی بود. در کل اگه میخواین گیج بشین این داستان رو گوش بدین.
از ابتدا تا انتها بی سر و ته بود. زوجی که به ستوه آمده باشند فقط در صورتی به سفر کوتاه می روند که قصد داشته باشن تغییری در خودشان ایجاد کنند کلا مقصود نویسنده چی بود؟ البته که چند داستان دیگر هم از همین نمایش رادیوی شنیدم که علاقه بسیار به ترویج سیگار دارند. در اینجا هم بیستر تبلیغ سیگار بود. واقعا چرا نمی نویسند کتابی در دست داشت چگونه زندگی خود را نجات بدهیم. یا کتابی با عنوان چگونه بهتر شوم؟ اینقدر که در داستان های ایرانی درباره سیگار گفته می شود در رمان ها خارجی نمی بینیم. وقتی در کتاب ها برای مردم کتابخوان تبلیغ سیگار به این شدت رواج دارد از جوانهای کوچه و خیابان چه انتظاری می رود.
کتاب خوبی بود یک مقدار داستان سردی بود ولی واقعیت یک طلاق عاطفی رو نشون میداد. داستان از فرودگاه شروع شد در متل ادامه پیدا کرد و در اتوبان رها شد. میگم رها شد چون تکلیف زنی که در متل بود معلوم نشد و مردی که در اتوبان بود و همسر را رها کرده بود، البته من خوشم اومد چون از کتابهای تکراری وموضوعات کلیشهای خیلی بهتر بود و این که عشقی که زن و مرد در اول ازدواج داشتن از بین رفته بود البته یک مطلب مهم این آقا احتمالا خود خواه بود به جای که دلیل سردی همسرش و بفهمه و به فکر چاره باشه فرار کرد میتونه برای ما درسی باشه مثل این اقا نباشیم. ممنون اقای دهکت نژاد با آرزوی موفقیت. ممنون چوک.
با درود کتاب صوتی اخرین شب، نوشتهی اقای میلاد دهکت نژاد.
این کتاب روایت زن وشوهری را میگوید، که فرسنگها از هم دور شدهاند و دیگر تحمل همدیگر را ندارند، مهم تر از ان هر دو در دلشان امیدی هست، ولی برای بهبود رابطه شان هیچ تلاشی نمیکنند. این کتاب به خاطر سردی این دونفر بی روح است و عمق سرما در این کتاب احساس میشود.
درکل کتاب خوبی بود با این که سخت فهمهست و باید تفسیر شود اما نویسنده از پس شخصیت پردازی افراد و مکان کاملا بر امده است،
توصیه میکنم حتما به کتاب گوش دهید.
این کتاب روایت زن وشوهری را میگوید، که فرسنگها از هم دور شدهاند و دیگر تحمل همدیگر را ندارند، مهم تر از ان هر دو در دلشان امیدی هست، ولی برای بهبود رابطه شان هیچ تلاشی نمیکنند. این کتاب به خاطر سردی این دونفر بی روح است و عمق سرما در این کتاب احساس میشود.
درکل کتاب خوبی بود با این که سخت فهمهست و باید تفسیر شود اما نویسنده از پس شخصیت پردازی افراد و مکان کاملا بر امده است،
توصیه میکنم حتما به کتاب گوش دهید.
محتوای داستان خیلی مشخص نبود یه توضیح گنگ درباره یه ازدواج ۵ساله و اختلافی که مشخص نبود دقیقا چی بود. سفری که قرار بود به کجا ختم بشه و مردی که بی خبر مشخص نشد کجا رفت چرا رفت و همسری که در متل تنها موند بدون اینکه بدونه ترک شده. عشقی که ته وجود مرد بود و میخواست صورت در خواب رفته همسرش رو لمس کنه اما مردد بود و در آخر انتخابش ترک همسرش شد. داستان کوتاه و بی سرتهی که هیچ نتیجه و قصه خاصی نداشت
ممنون از کتابراه و ممنون از نویسنده این کتاب
ممنون از کتابراه و ممنون از نویسنده این کتاب
اقای دهکت نژادانگار علاقه خاصی به داستانهای خیالی داشتند که مرز واقعیت رو رد کردند وخواننده تقریبا گیج ومنگ میماند که چی شد؟!! بیشتر زوجها در ابتدا با ذوق واشتیاق زیاد شروع میکنند وبعد تکرار وعادت تمام ذوقشان را کور میکند. کم کم از هم دور یا متنفر میشوند. باز بودن اخر داستانها باعث بیشتر گیج شدن خواننده وجذاببت کمتر داستان شده. ولی اجرای قوی وماهرانه اقای رضایی خواننده رو تا اخر داستان همراه میکنه
داستان کوتاهیی بود از واقعیت خیلی از روابطی که متاسفانه ناخواسته به فراموشی میروند روابط هم مثل نهالی هستن که میکاریم و هرس کردن و عشق ورزیدن به او جز واجبات است تا پا بگیردو تنومند شود اینکه دو تفر عاشق هم بشوند کافی نیست عاشق ماندن و توجه و مراقبت نیاز دارد تا ناخواسته به سردی کشیده شود مثل این دو نفر که خودشان هم نفهمیده بودند چه بر سرش دل هایشان امده ممنون از کتابراه
داستان قصهی زن و مردی جوان است که پنج سال پیش با عشق با یکدیگر ازدواج کرده بودند ولی اکنون دیگر حرفی برای گفتن با یکدیگر نداشتند و از در کنار هم بودن دیگر لذت نمیبردند و به پیشنهاد دوستانشان به سفر میروند تا شاید باعث شود دوباره مهر محبت بینشان بوجود آید اما این سفر هم کارساز نیست و متوجه میشوند که دیگر به آخر خط رسیدهاند. با آرزوی موفقیت برای نویسنده
توضیح و عنوان تا حدودی گیرا بود برای همین جذب شدم که گوش بدم ولی نه شروع داستان خوب بود ونه پایان خوبی داشت چون اصلا مشخص نبود چرا سفر میرن و اختلاف زن و مرد در ازدواج کوتاهشان بابت چه بود. خلاف توضیحات که گفته اتفاقاتی در متل روی خواهد داد هیچ اتفاق خاصی جز روایت یک خواب چیز مهمی نبود. در مجموع نپسندیدم
این کتاب خوب بیان شده بود و چقدر خوب غرور دونفر را که روزی عاشق هم شده بودند و حالا به خاطر غرورشان حتی باهم حرف نمیزدند رو بیان کرده بود چقدر زندگیها که اول سردی عاطفی بین آنها وجود داشته و بعد از تحمل چندسال زندگی سرد عاطفی یا بهتر بگم طلاق عاطفی، از هم به صورت رسمی و شرعی هم جدا شدند.
چرا که متاسفانه در فرهنگ ما هنوز موضوع مشاوره قبل ازدواج جا نیفتاده و هیچ جایی از زندگیمون هم برای هنر زندگی کردن به ما آموزش داده نشده و حرفهایی که گفته نمیشن و احساساتی که ابراز نمیشن بین طرفین زندگی دیوار میشن!
داستان از این قراره: زن و شوهری که از زندگی زناشویی خود به ستوه آمده بودند برای گذران یک تعطیلات مختصر و به پیشنهاد
دوستانشان به مسافرتی کوتاه آمده بودند تا شاید
بتوانند باهم کنار بیایند اما به خاطر احساسات سردی که بینشان بود همه چیز هتل سرد و بی روح به نظرشان میآمد و از ماندنشان پشیمان بودند. مرد برای یک لحظهی به و کوتاه دوباره زمان گذشته بازگشت
احساس کرد که زن را میخواهد اما نتوانست آن را نشان دهد و به جای اینکه کنار زن بماند او را رها کرد و رفت. اینگونه رفتارها بین زن و شوهر همیشه از
جزئیترین چیزها شروع میشود خیلی خیلی جزئی ولی اگر آنها را به حال خود رها کنی و در صدد جبران آنها برنیایی تبدیل به طوفانی عمیق و گردبادی سهمگین میشود و تمام دودمان زندگی را به فنا که نیستی میکشاند و وقتی که به خود میآیی دیگر کار از کار گذشته است.
🟢🟢 تا زمان دارید زندگی تون رو درست زندگی کنید و به یاد داشته باشید که در دنیایی دیگر از اینکه زندگی خودتون رو چطور گذروندید سوال خواهد شد