نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی موش کوچولو و شاه مورچه - مریم قمی بزرگی
4.2
484 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان در مورد مورچهها بود که در زیرزمین یک قصر متروکه زندگی میکردند آنها یک زندگی شاهانه داشتند یک روز رد زمستانی که باران به شدت میباره آنها صدای خشخشی شنیدند شاه مورچه به همراه نگهبانانش به سمت صدا رفتند و این موش آب کشیده را دیدند شاه مورچه گفت چه اتفاقی برایت افتاده است موش کوچولو گفت که گربه به لانه آنها حمله کرده است و همه خانوادهاش فرار کردند هر کدام به یک سمتی رفتند شاه مورچه به بقیه دستور داد که برای او یک جای گرم تهیه کنند موش کوچولو تشکر کرد و روی آن جای گرم خوابید فردا صبح اه مورچه گفت بهتر است که به دنبال خانوادهات بگردیم آنها آنها با هم به دنبال خانوادهشان گشتند و صدای مادرشان را شنیدند که یک جایی کمین کرده بود و زخمی شده بود کوچولو با دیدن مادرش خوشحال شد و به او گفت که شاه مور چقدر با او مهربان بوده است شامورچکو به قصر من بیایی تا فردا بقیه خانوادهات را پیدا کنی اما در این هنگام پدر و خواهرش را نیز پیدا کرد آنها همه به قصر رفتند پدر و مادر موش کوچولو از شاه مورچه بسیار تشکر کردند شاه مورچه گفت ما باید با یکدیگر مهربان باشیم ممکن است این اتفاق نیز برای خودمان بیفتد آنها تصمیم گرفتند که یک لانه در نزدیکی ورچهها درست کنند تا از خطر گربهها در امان بمانند شاه مورچه بسیار خوشحال شد که دوستانی پیدا کرده است
داستان کتاب صوتی "موش کوچولو و شاه مورچه" به قلم و صوت خانم مریم قمی بزرگی از این قرار است که گربه ی سیاه به خانه ی موش کوچولو حمله میکند موش کوچولو پا به فرار گذاشته و سر از یک شب سرد و بارانی در می آورد او از خانواده اش خبر ندارد و در شهر گم شده است اما کمی جلو تر به خانه ی مورچه ها میرسد که در ابتدا از آن ها میترسد اما با ترس جلو میرود و ناگزیر داستان را برای مورچه تعریف میکند و از قضا مورچه ی مهربان داستان به او و بعد به خانواده اش در آن شب بارانی کمک میکند و به آن ها غذا و جای گرم برای خواب میدهد که نتیجه ی نهایی آن یافتن دوست خوب برای هر دو است! چنین داستان هایی برای کودکان بسیار خوب هستن از این جهت که هم بهشون مهربونی و کمک کردن رو یاد میدن و هم باعث میشه که دیدگاه غلط تبعیض نژادی در اونها شکل نگیره چرا که همونطور که گفتم موش کوچولو و خانواده اش در ابتدا از مورچه چون از نژاد خودشون نبود (موش نبود) میترسیدند و بهش اعتماد نداشتن اما با کمی صحبت کردن با اون و شناختنش متوجه شدن که شاه مورچه دوست خیلی خوب و مهربونیه و این مفاهیم چیز هایی هستن که باید در ذهن بچه ها از کودکی نهادینه بشه پیشنهاد میکنم حتما برای فرزندتون بذارید تا گوش کنه بسیار عالی ممنون از کتابراه بابت این کتاب زیبا
این داستان درباره یه شاه مورچه است که از قصر که بیرون را نگاه کرد که یه موش را دید که زیر بارون ایستاده و به خود میلرزد
شاه مورچه با ترس به طرف موش رفت و گفت اینجا چه میکنی چرا زیر بارون ایستادهای
موش هم با همان لرزش گفت گربه سیاهی به لانه ما حمله کردند و ما هم به هر طرف فرار کرده ایم و حالا همدیگر را گم کرده ایم
شاه مورچه او را به قصر برد و به او غذا و جای استراحت داد
فردای ان روز تمام سربازهای مورچهای و موش به لانه موشها رفت و اطراف شروع به گشتن کردند
ناگهان مادر موش را پیدا کرد
موش کوچولو مادرش را بغل کرد و از خوبیهای شاه مورچه گفت
شاه مورچه هم گفت شاید این اتفاق هم برای ما میافتاد
دیگر تاریک شده بود و میخواستند برگردند که صدای پدر و خواهرش را هم شنیدند
آنها همدیگر را پیدا کردند و به قصر بازگشتند
آن شب در قصر ماندند و بعد در نزدیکی قصر لانهای برای خود درست کردند
حرف این داستان این است اگر به تمام تفاوتهای خود با بقیه نگاه نکنیم و به آنها کمک کنیم چقدر از سختیها برایمان آسان خواهد شد
شاه مورچه با ترس به طرف موش رفت و گفت اینجا چه میکنی چرا زیر بارون ایستادهای
موش هم با همان لرزش گفت گربه سیاهی به لانه ما حمله کردند و ما هم به هر طرف فرار کرده ایم و حالا همدیگر را گم کرده ایم
شاه مورچه او را به قصر برد و به او غذا و جای استراحت داد
فردای ان روز تمام سربازهای مورچهای و موش به لانه موشها رفت و اطراف شروع به گشتن کردند
ناگهان مادر موش را پیدا کرد
موش کوچولو مادرش را بغل کرد و از خوبیهای شاه مورچه گفت
شاه مورچه هم گفت شاید این اتفاق هم برای ما میافتاد
دیگر تاریک شده بود و میخواستند برگردند که صدای پدر و خواهرش را هم شنیدند
آنها همدیگر را پیدا کردند و به قصر بازگشتند
آن شب در قصر ماندند و بعد در نزدیکی قصر لانهای برای خود درست کردند
حرف این داستان این است اگر به تمام تفاوتهای خود با بقیه نگاه نکنیم و به آنها کمک کنیم چقدر از سختیها برایمان آسان خواهد شد
داستان کوتاه موش کوچولو و شاه مورچه داستانی زیبا و آموزنده است که توسط خانم مریم قمی بزرگی نوشته و روایت شده است. داستان دربارهی موش کوچکی است که در شبی بارانی گربهای به او و خانوادهاش حمله میکند و آنها هر کدام به طرفی فرار میکنند. موش کوچولو به لانهی شاه مورچه میرود و در آن جا به او غذا و جای خواب داده میشود و صبح موش کوچولو با کمک شاه مورچه و مورچههای دیگر پدر و مادر و خواهرش را پیدا میکند و همه از شاه مورچه و مورچههای دیگر تشکر میکنند.
این داستان به کودکان یاد میدهد که در وقت سختی افراد باید به یکدیگر کمک کنند و در حل مسائل و مشکلات دستگیر همدیگر باشند و در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیهی این داستان آموزندهی زیبا و رایگان برای کودکان.
این داستان به کودکان یاد میدهد که در وقت سختی افراد باید به یکدیگر کمک کنند و در حل مسائل و مشکلات دستگیر همدیگر باشند و در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیهی این داستان آموزندهی زیبا و رایگان برای کودکان.
سلام و عرض ادب ممنون بابت کتابهای رایگان امیدوارم کتاب راه به قشر کودکان هم توجه کنن و کتابهای رایگان بیشتری ارائه بدهند قیمتهای کتاب کودکان نسبت به کتابهای بزرگسالان گرون تر هست برای این قضیه هم لطفا کاری کنید درسته میگید کتابها از ده تومن شروع میشن ولی به کتاب بزرگسالان نکاه کنید همون کتاب ده تومنی حدود صد صفحه هست اما کتابهای کودکان نهایت بیست صفحه تک داستان منظورمه اما نظرم درمورد کتاب تمام محتوای داستان که توی معرفی داستان گفته شده و داستان بسیار کوتاهی بود تا میای بفهمی تموم شده داستان
در ابتدای کتاب از نظر من نیاز به توضیحات مقدمه نیست چون برای سنین زیر ۸سال هست خستشون میکنه.
داستان کمی حوصله سر بر و کشدار بود،
با وجود خوب بودن صدای گوینده اما لفظ کتاب بعضی جاها نوشتاری بود و خیلی جاها گفتاری!
بهتره یکی از این لفظها استفاده بشه.
اما از نکتهای خوبی که آموزش دادن هم نگذریم:
تو این داستان به بچهها یاد میده به بقیه کمک کنیم و اگر نیاز به پناه گاه داشتن بهشون پناه بدیم.
داستان کمی حوصله سر بر و کشدار بود،
با وجود خوب بودن صدای گوینده اما لفظ کتاب بعضی جاها نوشتاری بود و خیلی جاها گفتاری!
بهتره یکی از این لفظها استفاده بشه.
اما از نکتهای خوبی که آموزش دادن هم نگذریم:
تو این داستان به بچهها یاد میده به بقیه کمک کنیم و اگر نیاز به پناه گاه داشتن بهشون پناه بدیم.
این داستان کوتاه از این لحاظ که میتواند به کودک بیاموزد، به دیگران در حد توانش کمک کند و موقع سختی، برای حل مشکلات دوستانش پیشقدم شود، کتاب مفیدی محسوب میشود. از آن جا که در دوره کودکی، تاثیر آموزش بر روح مانند حک کردن بر سنگ است، خیلی خوبست که در این دوره مطالب مفید با روشهایی موثرتر از نصیحت مستقیم به کودک آموزش داده شود. مثلا ایتفاده از شعر، قصه، فیلم و... که خوشبختانه کتابراه بستر مناسبی را برای این موضوع فراهم کرده است.
سلام. کتاب صوتی مورچه کوچولو و شاه مورچه، نوشته مریم قمی بزرگی و گوینده این داستان است.
این داستان ویژه کودکان است و به انها همدردی وهمدلی را یاد میدهد که چگونه به بقیه یاری برسانند و کنار کسانی که ناامید هستند باشند مثل موش کوچولو که شاه مورچه به او کمک کرد تا خانوادهاش را پیدا کند و در درد او شریک بود، همه اینها به کودکان ما چگونه زیستن اموزش میدهد.
گوینده با ارامش خاصی کتاب را برای کودکان به تصویر میکشید
این داستان ویژه کودکان است و به انها همدردی وهمدلی را یاد میدهد که چگونه به بقیه یاری برسانند و کنار کسانی که ناامید هستند باشند مثل موش کوچولو که شاه مورچه به او کمک کرد تا خانوادهاش را پیدا کند و در درد او شریک بود، همه اینها به کودکان ما چگونه زیستن اموزش میدهد.
گوینده با ارامش خاصی کتاب را برای کودکان به تصویر میکشید
در ابتدا ممنونم از کتابراه عزیز و سپس سپاسگزارم از خانم قمی بزرگوار که همیشه در جهت رشد و اعتلای فرزندان این سرزمین گام برمیدارند
این کتاب نیز مانند دیگر آثار ایشان سرشار از خیر و نیکی است که به کودکان ما در غالب داستان که اتفاقا روایی بسیار خوبی هم دارد همدلی و کمک به دیگران را که از مفاهیم پایهای و ضروری برای کودکان است را به خوبی آموزش میدهد
این کتاب نیز مانند دیگر آثار ایشان سرشار از خیر و نیکی است که به کودکان ما در غالب داستان که اتفاقا روایی بسیار خوبی هم دارد همدلی و کمک به دیگران را که از مفاهیم پایهای و ضروری برای کودکان است را به خوبی آموزش میدهد
مگه داستانهای کوتاه کودکانه صوتی از خانم مریم قمی بزرگی با صدای ایشان نیز، خوب نباشد؟! قصههای موش کوچولو و شاه مورچه، تداعی قصه عمه مورچه در مجموعه مورچه و مورچه خوار در پلنگ صورتی افتادم. در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سفید است. تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابان ات دهد باز، نتیجه گیریهای این داستان کودکانه است.
عالی بود
خانوم مریم قمی فوق العاده درموضوع کودکان موفق هستند و بیشترکتاب هاشون روخوندم وگوش کردم عالی بود این کتاب به کودکان یادمیده که رابطه شون باکودکان دیگه خوب باشه و بتوانن دوست پیداکنن و راحت تر توی بازیهای اجتماعی کنار بیان مثل مهدکودک وپیش دبستان و دبستان. عالی بودپیشنهادمیکنم حتما گوش کنید
خانوم مریم قمی فوق العاده درموضوع کودکان موفق هستند و بیشترکتاب هاشون روخوندم وگوش کردم عالی بود این کتاب به کودکان یادمیده که رابطه شون باکودکان دیگه خوب باشه و بتوانن دوست پیداکنن و راحت تر توی بازیهای اجتماعی کنار بیان مثل مهدکودک وپیش دبستان و دبستان. عالی بودپیشنهادمیکنم حتما گوش کنید
بسیار مفید و آموزنده بود و مهربانی با یکدیگر و کمک به همدیگر را در این داستان صوتی آموزش میدهد.
در این داستان گربهای به موشها حمله میکند، یک خانواده موشها که مادر و پدر و خواهر موش کوچولو در آن بودند از دست گربه پراکنده میشود و هر کسی به یک سو میرود و همدیگر را گم میکنند. در همین هنگام که موش کوچولو زیر باران خیس شده بود با شاه مورچه و بقیهی مورچهها روبه رو میشود، شاه مورچه دستور میدهد که برای موش کوچولو غذا بیاورد و برای خواب در آن جا به او جا بدهند موش کوچولو بسیار خوشحال میشود و از شاه مورچه خیلی تشکر میکند روز بعد که صبح میشود شاه مورچه و مورچههای دیگر به موش کوچولو کمک میکنند تا خانوادهاش را پیدا کند و موفق میشود که تمامی اعضای خانواده خود را پیدا کند و هم خود موش کوچولو خیلی خوش حال میشود و همینطور شاه مورچه و مورچههای دیگر و خانوادهی موش کوچولو هم خیلی خوش حال میشوند.
هوا داشت یواش یواش تاریک میشد و شاه مورچه تصمیم گرفت که موش کوچولو و خانوادهاش را به قصر خودشان بیاورد و از آنها به خوبی پذیرایی کند و آن شب را در قصر شاه مورچه بخوابند و موش کوچولو و خانواده اش خیلی تشکر کردند بعد آن روز خانوادهی موش کوچولو و همینطور خود موش کوچولو تصمیم گرفتند در نزدیکی قصر شاه مورچه و مورچههای دیگر خانه بسازند و در آن جا زندگی کنند تا هم از دست گربه راحت باشند که دیگر به آنها حمله نکند و نزدیک قصر شاه مورچه باشند و شاه مورچه و مورچههای دیگر هم با خوش حالی قبول کردند.