نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی چال چانه - سیده زهرا تقوی
3.7
234 رای
مرتبسازی: پیشفرض
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۸/۰۳
00
این کتاب درددل یه زن و شوهر هست که خودشان حالا به هر دلیلی نتوانستهاند بچه دارشوند و یه بچه را از خانوادهای که بچه داشتند و به طور ناخواسته بچه دارشدناند و دیگر کودک آخر را نمیخواهند میگیرند و نمیگذارند که آنها بچه را سقط کنند واقعا فقط کسانی که به سختی با بچه دارشدن رو برو میشوند قدر و ارزش داشتن فرزند را درک میکنند زیرا برای بدست آوردنش سختی زیادی را و زمان و هزینه زیادی را تحمل کردند. استرسها و اضطرابها و حرفهای تلخ و تند دیگران و قضاوت شدنهای بسیار افراد بیشعور و بی درک را تحمل کرده. خیلی وقتها التماس و گریه و زاری به درگاه خداوند روا داشته چه شبها و صبحها یی را گذارندهاند و چقدر دارو و درمان انجام داده تا شاید خداوند به آنها فرزندی عطا کند و چه بسیار والدینی که به راحتی بچه دارمیشوند و از اینکه بچه دارشدناند ناراحت میشوند چون ناخواسته بوده چون درک نداشتن را نکشیدهاند چون بچه را از جانب خدا نعمت و برکت نمیدانند. و حتی بسیاری از آنها اقدام به سقط بچه میکنند. و چه دردناک است. زندگی درد قشنگیست که جریان دارد...
کتاب چال چانه داستان زوج جوانی به نام مهران و سارا را روایت می کند که در انتظار به دنیا آمدن اولین فرزندشان هستند. داستان از پشت در اتاق زایمان بیمارستان آغاز می شود و ما را با چالش ها و فراز و نشیب های زندگی این زوج در دوران بارداری و پس از زایمان آشنا می کند. شخصیت پردازی: شخصیت های داستان به خوبی پرداخته شده اند و خواننده به راحتی می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند. مهران و سارا زوجی جوان و امروزی هستند که با چالش های متعددی روبرو می شوند، اما در نهایت با عشق و صبر و حوصله بر آن ها غلبه می کنند. فضاسازی: فضای داستان به خوبی به تصویر کشیده شده است و خواننده حس و حال زندگی یک زوج جوان در دوران بارداری و پس از زایمان را به خوبی درک می کند. موضوع: موضوع داستان تکراری نیست و به موضوعی مهم و چالش برانگیز در جامعه ایران، یعنی فرزندآوری، می پردازد. لحن: لحن داستان روان و صمیمی است و خواننده را به ادامه خواندن ترغیب می کند. فقدان انسجام روایی: در برخی از قسمت های داستان، انسجام روایی به خوبی حفظ نشده است و خواننده ممکن است گیج شود. پایان باز: داستان پایانی باز دارد که ممکن است برای برخی از خوانندگان رضایت بخش نباشد.
با سلام، کتاب صوتی چال چانه اثر بانو زهرا تقوی میباشد. این رمان در مورد مشکلات فرزند اوری و خریداری فرزنداست. فرزندی که از اون خانواده خریداری شده است تنگدست وسطح پایین اس، به خاطر مشکل مالی که داشتند مجبور به فروش فرزند خود شدند. خانم و اقایی که قیم این فرزند شدهاند به دروغ گفتند که بچه مال انهاست تا از قضاوت و حرفهای بی جا در امان باشند، در خانمی که راوی اصلی این داستان بوده است استرس و اضطراب بسیاری را میشود، در او حس کرد، ترس از فاجعه برملا شدن راز فرزندشان. چالی که روی چانه نوزاد است، بسیار شباهت به چال همسر او دارد، او به همسر خود گمان بد دارد که شاید خیانتی در کار بوده. او فرزند را دوست دارد، اما انگار نمیتواند او را بپذیرد. این داستان درد بانوانی که طعم مادر شدن را نچشیدهاند را بازگو میکنند و بچهای که به سرپرستی او اقدام کرده و همیشه در خانواده انها بی نشان باقی میماند. هیچ نشانی از پدر و مادر خود ندارند بی هویتی که باعث تلخ شدن کام این عزیزان میشود. اما میتواند همیشه در رفاه و ارامش داشته باشند. گاهی شایدبه فکر بی هویت شدن باشی، اما هویت تو خانوادهای هستند که تورا با تمام مشکلات باور کردهاند و تو را در کنار خودشان پذیرفتند.
داستان درباره زوجیست که میخواهند فرزند زن فقیری را از او بخرند، اما به دروغ به اطرافیان گفتهاند که از طریق رحم اجارهای بچهدار شدهاند. اضطراب لو رفتن ماجرا و همچنین شک زن به همسرش، او را آزار میدهد. زیرا بچه بسیار شبیه مرد است و حتی مانند او روی چانهاش یک چال وجود دارد. همین مسئله زن را عذاب میدهد و از این میترسد که نکند همسرش به او خیانت کرده باشد. به خانهی زن فقیر میرود و میخواهد در این باره از او پرس و جو کند، اما در انتها لذت داشتن آن بچه را به فهمیدن حقیقت ترجیح میدهد و بازمیگردد. موضوع قصه به نظرم جالب و متفاوت است و اجرای گوینده را هم دوست داشتم، هم صدای زیبایی دارد و هم احساس کاراکتر را در موقعیتهای مختلف به خوبی به شنونده منتقل میکند.
نویسنده تلاش کرده مشکلات، بچه دار نشدن نسل جوان و چالشهای فرهنگی که انان مواجه میشوند را بیان کند، و تا حد زیادی در این مهم موفق بوده، ولی در مقابل، چالشهایی که انانی که رحم اجارهای را فراهم میکنند و یا دلایلی که چنین میکنند را به رشته تحریر در نمیاورد، بنظر من باز هم مشکلات اقتصادی وتنگناهای خانوادگی سبب تن دادن برخی خانوادهها به چنین عملی است.
کاش باز هم دولتمردان ما با تدبیرهای مناسب دست همه مردم بخصوص افراد نیازمند جامعه، بیماران و نیازمندان را بگیرد تا همگان احساس ارامش و اسایش و رفاه نسبی بنمایند.
کاش باز هم دولتمردان ما با تدبیرهای مناسب دست همه مردم بخصوص افراد نیازمند جامعه، بیماران و نیازمندان را بگیرد تا همگان احساس ارامش و اسایش و رفاه نسبی بنمایند.
داستان در بارهی زنی بود که بچه دار نمیشدن و یه بچه رو به فرزندی قبول میکنن
ولی وقتی همه میگن چقدر شکل شوهرته چال چانه ش مثله شوهرته قیافش کپی شوهرته یکم شک تو دلش میشینه میگه نکنه واقعا بچه از شوهرم باشه
و میره در خونه زنه ولی بازم جرئت جلو رفتن و پرسیدن و نداره
برمیگرده و دختری که به فرزندی قبول کرده رو انتخاب میکنه
و دیگه پیگیره داستان بچه نمیشه
و چقدر دردناکه سرگذشت زنانی که بچه دار نمیشن و طعم مادر شدن و نمیکشن
داستان بدی نبودخوب بود مرسی از کتابراه
ولی وقتی همه میگن چقدر شکل شوهرته چال چانه ش مثله شوهرته قیافش کپی شوهرته یکم شک تو دلش میشینه میگه نکنه واقعا بچه از شوهرم باشه
و میره در خونه زنه ولی بازم جرئت جلو رفتن و پرسیدن و نداره
برمیگرده و دختری که به فرزندی قبول کرده رو انتخاب میکنه
و دیگه پیگیره داستان بچه نمیشه
و چقدر دردناکه سرگذشت زنانی که بچه دار نمیشن و طعم مادر شدن و نمیکشن
داستان بدی نبودخوب بود مرسی از کتابراه
امروزه همه جای دنیا رحم اجاره میکنند و بچه دار میشوند و خیلی هم خوبه. ولی زنی که بچه دار نمیشه میتونه بهترین مادر دنیا باشه ودر این داستان زن بازم راه درستو انتخاب کرد هرچند ظنی که به شوهرش پیدا کرده بود افکارش رو بهم ریخته بود ولی سرانجام راه درستو انتخاب کرد و خوشحالی خودش و بچه رو انتخاب کرد چون حتی یه درصد اگه درمورد شوهرش اشتباه قضاوت کرده بود تا آخر عمر خودشو سرزنش میکردواگه واقعیت هم این بود که همسرش پدر بچه است باز هم خودش دل شکسته میشد. امیدوارم که پدر بچه همسرش نباشد.
کتاب صوتی چال چانه داستان زن و مردی را روایت میکند که در حال پدر و مادر شدن هستند اما از طریق خرید نوزادی از خانوادهای فقیر. با تولد فرزند موضوعی زن را ازار میدهد و ان وجود چالی در چانه کودک است مانند همسرش! در ادامه به شک و تردیدهای زن و تصمیمش میپردازد. نام کتاب نیز از همین چال گونه کودک که ماجراساز شده است برگرفته شده. متاسفانه گویندگی افتضاح است و صدای گوینده خستهترین و بی حالترین صدایی است که تا به حال شنیده شده! اما داستان روایت و فضاسازی نسبتا خوبی دارد.
نگرانیهای یه زن در مورد نازا بودن و شک و شبههای که در بچه دار شدن بوجود اومده بود، تونستم شخصیت اصلی رو درک کنم، از طرفی میگفتم کاش مونده بود و میپرسید مادر بچه کیه، ولی اگه چیزایی میفهمید که زندگیشو تحت شعاع قرار میداد، همه چی کن فیکون میشد، مث زن دوم داشتن شوهرش، یا رابطه نامشروع با اون زن ک منجر ب بارداری شده بود، یا اینکه مادر بچه، زن فاسدیه، همه و همه باعث خرابیه روحیه و انرژی منفی میشد، از طرفی خوب شد که رفت و نموند و چیزی نفهمید، گاهی ندونستن بهتر از دونستنه
زایش نقطه مثبت زن بودن است ودرد زایش این پدیده طبیعی که تولدی در پی دارد سرانجام و هدف تولد هست اما زنانی که این شانس را ندارند آسیبهای روحی وروانی شدیدی را تجربه میکننداین درد دو طرفه هست هم زنی که نمیزاید وهم زنی که رحمش را اجاره داده اولی از اینکه کامل نیست وغرور طن بودنش آسیب شدیدی پیدا کرده مینالد ودوی از اینکه بچهای که نه ما حمل کرده است و حالا بودن اینکه حق تصاحبش داشته باشد باید چشم از او بپوشد
داستان برایم جالب بود. قصهی زن و مرد جوانی که نوزادی را از زنی که بخاطر داشتن دو فرزند و زندانی بودن شوهرش این بچه را نمیخواسته، به فرزندی میگیرند ولی بخاطر شباهت زیاد نوزاد به شوهر، زن به او بدگمان میشود و..... بعد از شنیدن ماجرای داستان مشتاقانه منتظر بودم ببینم پایان داستان چه میشودو باید بگویم پایانش برایم غیره منتظره بود و نویسنده با دیدی مثبت داستان را تمام کرد. با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای نویسنده
کتاب درباره فرزندخواندگیست، البته که نیاز به تأمل دارد و فرهنگ، اینکه بپذیرید حتماً نباید کودکی را به دنیا آورید تا مادرش بشوید، با بزرگکردن و محبتی که در دل نسبت به کودکان معصوم وبیگناه داریم، همان هحبت مادر فرزندی را آباد میکند، ولی شک،
چیز دیگریست، که اگر در دل ایجاد شود همان میشود که خشت اول را گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. سپاسگزارم
چیز دیگریست، که اگر در دل ایجاد شود همان میشود که خشت اول را گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. سپاسگزارم
داستان خانم ناباروری بود که یک بچه را به فرزندی قبول کرده بودند و به همه گفته بودند از طریق رحم اجارهای صاحب فرزند شدهاند اما چون همه میکفتند بچه کاملا شبیه پدر هست به شک افتاده بود که شاید این بچه واقعی همسرش باشدتا دم خانه زن هم میرود ولی بعد پشیمان میشود صدای راوی زن مناسب بود اما صدای راوی مرد اصلا جالب نبود و خیلی بی احساس حرف میزد. ممنون
داستان کوتاهی در مورد خانومی که بچه دار نمیشه و بچهای رو به فرزندخوندگی قبول کرده و به همه گفته که توسط رحم اجارهای باردار شده در حالی که خودش به دلیل شباهت کودک به همسرش مشکوک هست و در نهایت تصمیم میگیره که کنجکاوی رو کنار بزاره و به فکر آینده بچه باشه کتاب خوبی بود با موضوع اجتماعی خانوادگی مورد پسند همه میتونه باشه و صدای راوی هم خوب بود
اینکه از کارش پشیمون شد و بر گشت به نظرم بهترین کاری بود که یک آدم میتونه انجام بده گاهی اوقات یک شک کوچیک زندگی انسانها رو نابود میکنه ودیگه نمیتونن مثل قبل زنذگی کنند اما اگه از کنارش رد بشی وباور کنی که قابل تغییر نیست وفقط خودت رو عذاب میدهی واقعا خوب میشه تشابه چال چانه هر کسی رو به شک میاندازد ولی باور آدمها مهمه نه تشابه.
درود بر شما
موضوع کتاب خیلی جذاب و قابل بحث هستش و ممکن واسه خیلیا پیش بیاد. راوی جزئیات رو خیلی خوب بیان میکنه که خواننده خودش رو در لوکیشن داستان حس میکنه اما جزئیات بیشتر وقت داستان رو گرفته و موضوع اصلی حدود پنج شش دقیقه آخر پررنگ میشه و جای دفاع برای شوهره کم داره و امتیاز برتر داستان جایگزینی عشق محبت به جای نفرت و شک هست
موضوع کتاب خیلی جذاب و قابل بحث هستش و ممکن واسه خیلیا پیش بیاد. راوی جزئیات رو خیلی خوب بیان میکنه که خواننده خودش رو در لوکیشن داستان حس میکنه اما جزئیات بیشتر وقت داستان رو گرفته و موضوع اصلی حدود پنج شش دقیقه آخر پررنگ میشه و جای دفاع برای شوهره کم داره و امتیاز برتر داستان جایگزینی عشق محبت به جای نفرت و شک هست
این کتاب رو برای اسمش انتخاب کردم، چون دخترم چال چانه داره، ولی از شنیدنش بغض کردم، چون حالات یک زن رو کاملا خوب به تصویر کشیده بود، نگرانیها واضطراب ودغدغهها.. مسئله بارداری برای خانمها مهم هست ونظرات دیگران وبینشها اون رو حاشیه دار میکنه ومتاسفانه دخالتهای دیگران در زندگیها بدتر وبدتر..
در مجموع داستان خوبی بود
در مورد خانمی نابارور که بچهای رو به فرزندخواندگی میگیره اما بچه خیلی به همسرش شبیه هست
خانم به همه میگه بچه حاصل رحم جایگزین است
اما بعد کلی کلنجار باخودش برخلاف تمام شک و شبههها بی خیال شک هاش میشه و تصمیم میگیره برای آینده بچه همه تلاشش رو بکنه.
در مورد خانمی نابارور که بچهای رو به فرزندخواندگی میگیره اما بچه خیلی به همسرش شبیه هست
خانم به همه میگه بچه حاصل رحم جایگزین است
اما بعد کلی کلنجار باخودش برخلاف تمام شک و شبههها بی خیال شک هاش میشه و تصمیم میگیره برای آینده بچه همه تلاشش رو بکنه.