نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران - مرجان شیرمحمدی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سیدجعفر بوستانی
۱۴۰۳/۰۷/۲۸
کتاب فوق بسیار ساده و روان نوشته شده و سادگی، کمال زیبایی آن است. روایت آن بسیار دلنشین بود چون که داستان زندگی بسیاری از مردم را بصورت کاملاً واضح و روشن بیان می‌کند. البته تمام خانواده‌ها از رفاه نسبی شخصیت‌های داستان برخوردار نیستند اما در اجمال کلام افراد جامعه و روابط اجتماعی و فرهنگی و عاطفی آن‌ها را در جامعه ایران و اروپا به نمایش گذاشته است. نکته اساسی این قصه بیان انرژی و قدرت زنان در فداکاری، ایثار و تلاش آن‌ها در پایه ریزی و تربیت خانواده و جامعه است و اینکه رشد اجتماعی این قشر از جامعه با توجه به توان و استعدادهای درخشان خانمها نباید مغفول مانده و مادر خانواده با ایجاد تعادل بین نقش اجتماعی و مسوولیت مادری که بسیار مهم است، می‌تواند معمار رشد جامعه باشد. احساسات مردانه را نیز خصوصاً در جوامع سنتی مثل ایران زیبا بیان کرده است. گویش خانم شیرمحمدی که خود نویسنده کتاب است بسیار روان، صمیمی و منطبق بر احساس وی بوده لذا انتقال احساس براساس الحان روایتگر، آن را دلنشین تر کرده است و از آن لذت بردم. از ایشان و کتابراه کمال امتنان را دارم. خواندن و شنیدن این کتاب را توصیه میکنم.
P
۱۴۰۲/۰۸/۰۲
حاوی اسپویل
پرویز دیوان بیگی بازیگر باسابقه سینما و شهدخت فیروزکوهی دختر در فرنگ تحصیلکرده‌ای که مدت هاست با اینکه اورا شهدخت دیوان بیگی بخوانند کنار آمده؛) پیشنهاد بازی در فیلم برای شهدخت تلنگری میشود که به یاد بیاورد چقدر در این سال‌ها خودش را فراموش کرده. و با بازگشت دختر کوچک خانواده داستان روند دیگری میابد (شخصیت اصلی داستان بیشتر آذر است!) روند تک خطی داستان را دوست داشتم. ولی خب بعضی جاها کسل کننده میشد. احساس میکردم این کتاب از ابتدا با این هدف که فیلمنامه بشود نوشته شده. خصوصا پایان بندی داستان، که تقریبا تمام فاکتورهای فیلم‌های دو دهه اخیر ایران را دارد. (ولی با پایان خودفیلم تا حدودی تفاوت دارد: /) شخصیت پردازی داستان خوب و به اندازه بود، و پرشخصیت بودن داستان هم برایم جذاب بود.
من کتاب خانه لهستانی هارو از این نویسنده خونده بودم و برای همین جذب این کتاب شد. نویسندگی و گویندگیشون عالیه من جای خانم شیر محمدی بودم خودکارمو زمین نمیگذاشتم فقط و فقط مینوشتم
فریبا نوروزی
۱۴۰۲/۰۶/۰۱
این کتاب در قالب یک داستان بیان شده بود ولی داشت از یک انحراف جنسی که در جامعه امروز نیز بیشتر شده است صحبت می‌کرد و همچنین از افرادی که گرایش جنسی هم به زن دارند و هم به مرد و آذر که در این داستان نقش یک فرد آسیب دیده را داشت و از همسر خود فیلیپ جدا شده بود این داستان از دوجنس گرایی در غرب صحبت می‌کرد ولی امروزه در کشور ایران هم تعداد این افراد زیاد شده است و متاسفانه مشکلات خانوادگی زیاد شده است. واقعا زندگی برای کسی که روان سالمی دارد و یک دگرجنسگرا است زندگی با کسی که همجنسگرا هست و یا دوجنسگرا هست واقعا سخت هست و روان این انسان سالم را هم به هم می‌ریزد، متاسفانه با هجوم انحرافات جنسی به جامعه ما زندگی‌ها به شدت بیخود و سرد شده و انسانیت از انسانها فاصله گرفته و دیگر اعتمادی بین انسانها وجود ندارد، ازدواج کردن با انسان سالم بسیار مشکل شده است و صمیمیت و عشق جایی در زندگی زناشویی ندارد، و آمار طلاق در جامعه ایران به طور چشمگیری افزایش یافته است
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۰۴/۰۷
در سالهای پیش، موقعی که کتاب چاپ شد، دیدمش. نویسنده‌ای که قبلا بازیگر بود، بیشتر مرا جلب کرد.
بعدها که همسرش، بهروز افخمی، فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را ساخت؛ فیلمش را در سینما دیدم.
فیلمش با هیجان تر از کتابش است.
در فیلم از نگاه من، داستان و روایت و انتها و ابتدایی دارد. اما، در کتاب معلوم نیست نویسنده دنبال نشان دادن چه چیزی از یک کاراکتر است در حالی که گنگی از شخصیت داستان در فیلم کمتر است و یک هدفی از طلاق و آمدن قوی تری دارو.
شخصیت بهرام کیانی در کتاب شخصیتی زائد و زیرپوستی هیجانی است و فکر می‌کنم نویسنده به عمد از شخصیت پردازی و پر و بال دادن به او، کاسته است!؟ تا این بار با آذر ازدواج نکند و کمی آذر نفس بکشد!؟
حتی خیال بافی‌های دیوان بیگی نیز رها شده است و دیالوگ یا مونولوگ الکی و سطر پر کنی است.
البته از اینکه نویسنده به تحلیل و نسخه پیچی برای کاراکترهایش نپرداخته و رد یا پذیرش ازشون نشان نمی‌دهد و سیاه و سفید مطلق ندارد، برایم جالب بود.
لذت بردن از نگاه فیلم و کتاب برای من ترجیحا فیلم از این کتاب است.
اگر داستان کتاب مرجان شیرمحمدی واقعا همین است که من شنیدم، برای توصیه دیگران به این کتاب صحبتی نمی‌ماند.
melika baradaran
۱۴۰۲/۰۴/۰۵
انتظارش رو نداشتم که اینقدر از این کتاب خوشم بیاد.
داستان جریان خوبی داره و روان نوشته شده. شخصیت پردازی‌ها عمیق و باور پذیرند و گویندگی خوب این کتاب لمس شخصیت‌ها رو آسون‌تر می‌کنه.
این کتاب باورهای سنتی و اجتماعی جامعه‌ی ایرانی رو به چالش کشیده. جامعه‌ای که خیلی‌ها در اون به تغییر تمایلی ندارن و باور دارن که قدیم هرچه بوده بهترین بوده. این نگرش زمانی که راننده‌ی تاکسی درباره‌ی شلوغ شدن تجریش صحبت می‌کنه و یا زمانی که پرویز نسبت به تغییرات زندگیش مقاوت نشون میده دیده می‌شه.
زندگی اما جریان داره و آدم‌ها تغییر می‌کنند. در این کتاب مسیر تغییر شخصیت‌های پرویز، شهدخت و آذر از همه ملموس‌تر هست. اونها چالش‌های بیشتری رو تجربه می‌کنند و این مسیر تحولی از زبان اونها نقل میشه.
زمانی که اطرافیان ما تغییر می‌کنند و یا جنبه‌های نهفته‌ای از اونها آشکار می‌شه انعطاف پذیری ما نسبت به این اتفاقات هست که آینده‌ی رابطه‌امون با اونها رو تعیین می‌کنه.
در این کتاب از درس خوندن شهدخت در فرانسه و سپس خانه‌دار شدنش صحبت شد. این که یکجایی از زندگی آدم بر میگرده عقب و تصمیماتش رو دوباره بررسی می‌کنه. شاید اگر شهدخت بر می‌گشت عقب اون راهی رو که سالها ادامه داد هیچوقت انتخاب نمی‌کرد اما به هرحال اینقدر جسارت داشت که یک شروع تازه رو در زمانی که انتظارش نمی‌رفت رقم بزنه.
کتاب زیبایی بود... لذت بردم‌.
م مسعودی
۱۴۰۲/۰۲/۲۹
داستان روان از زندگی روزمره خانواده ایرانی
نوستالژی قابل درک و تکراری اما جذاب
خانم شیرمحمدی هم اجرای قابل پذیرشی داشتند اگر چه گاهی از فراز و فرود لحن گفتاری در داستان جا مانده بودند و به عنوان نویسنده داستان این موضوع دور از انتظار است.
روایتی از زندگی زنان سرزمینم در نقش همسر، مادر، خواهر، دوست و همسایه و حتی بانوی سالمندی که در طول زندگی به عنوان امین مردم در درمان بیماری‌ها به صورت سنتی شناخته شده و عملکرد مردان از قدیم تا به امروز، از سنت تا مدرنیته
غروری که به صورت کاذب با اطاعت محض و یک‌سو نگری خانم‌ها در جنبه‌های محدود و تعریف شده به صورت سنت وجود مردان را فرا می‌گیرد.
بیشتر من را به یاد سریال‌های اصیل ایرانی مانند پدرسالار؛ عطر گل یاس؛ تلخ و شیرین و..... انداخت و این نکته که در نهایت با فداکاری مادران و همراهی و آگاهی پدران کلید همه مشکلات در کانون گرم خانواده است و هیجانی که برخی از منتقدان دنبالش بودند جز تشدید اضطراب و سردرگمی بهره‌ای ندارد.
جامعه امروز ما به شدت نیازمند یادآوری فرهنگ اصیل زندگی ایرانی است حتی اگر این داستان‌ها تکراری باشد و باور به این که می‌شود یک زن قدرتمند و یک مرد آگاه هسته اصلی خانواده‌ای آرام و امن برای تعامل همه اعضا با یکدیگر و جامعه را تشکیل دهند.
ارائه کتاب‌های صوتی از این‌گونه قدم بزرگی است در این مهم و ممنون از همه کسانی که دغدغه پیشرفت و ایجاد بستری امن برای رشد اجتماعی جامعه را دارند🙏🌹
لیلی جواهری فرد
۱۴۰۲/۰۴/۲۲
در ابتدا باید بگم صدا و لحن خانم شیرمحمدی که خودشون هم نویسنده داستان بودند عالی بود و همین موضوع مرا ترغیب کرد که تا انتها داستان را گوش کنم و اعتراف میکنم بیشتر از داستان از صدای ایشون لذت بردم. اما در مورد محتوای کتاب، به نظرم وقتی شخصیت‌های مختلفی تو یه داستان هستند که اسم کتاب هم برگرفته از حضور اونهاست باید به نقش همه اونها پرداخته بشه ولی در مورد این کتاب این چنین نبود در ابتدا ماجرای بیگی و شهدخت خیلی پر رنگ بود که اونم با امدن آذر تمام شد و دیگر ادامه پیدا نکرد و داستان تنها به آذر و مشکل اون پرداخت. شاید نویسنده قصد داشت که بگه مثله آذر انقد مهم بود که پدر و مادر اون مسئله خودشون را فراموش کردن، ولی اخر داستان شهدخت و پرویز بازم به همون بحث اول داستان رسیدن که این نشون میداد با رفتن آذر مشکل اون هم فراموش شد و این پایان کل داستان و نگرانی اطرافیان را زیر سوال میبرد.
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۳/۲۰
من فیلمش رو ندیدم. داستان برشی از زندگی یک  خانواده مرفه هست و در ظاهر میخواد بگه هر خانواده‌ای با هر سطحی، مشکلات و دغدغه‌های خودش رو داره، اما متاسفانه این رمان حتی رمان اجتماعی هم حساب نمیاد، همه چی خوب و عالی هست و فقط مشکلی که برای این خانواده غم معمولی رو پدید آورد در خانواده متوسط و یا پایین معضلی بزرگی خواهد شد.
در جاهایی از داستان روستایی بودن و شهرستانی بودن به تمسخر گرفته میشه. راننده تاکسی فرودگاه، یا زمانی که پرویز با دوربین تفنگش به جاده نگاه میکرد یا طوری که بهرام از پدرش حرف میزنه.
علت نامگذاری این داستان به نام اسمها چی بود؟ شهدخت، پرویز و آذر شخصیت‌های عجیب یا خاصی نبودن که داستان به نامشان هست.
از مزایای داستان، صدای خوب راوی، روان بودن ادبیات داستان و قابل پذیرش بودن مکالمات داستان هست.
برای سرگرمی داستان خوبیه، اما هیچ هیجانی نداره
Ms Moti
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
یک: انتخاب مرجان شیرمحمدی بهترین انتخاب برای گویندگی کتاب بود. به قول معروف صداش حسابی به متن کتاب نشسته.
دو: داستان کشش خوبی داره من مدام دلم می‌خواست هر قسمت که تموم شد قسمت بعدی رو گوش کنم.
سه: ماجرای کتاب مربوط به یک خانواده بود. پدر خانواده یعنی پرویز دیوان بیگی نزدیک به چهل سالِ که بازیگره و خیلی تصادفی همسرش شهدخت هم بعد از ۴۰ سال بازیگر میشه. پرویز و شهدخت سر این موضوع با هم به اختلاف میخورن. وسط این ماجرا سر و کله‌ی دخترشون آذر هم پیدا میشه. آذر لندن زندگی می‌کنه و یه شوهر خارجی داره. سه ماه پیش فهمیده که شوهرش همجنس بازه و ازش جدا شده و حالا برای ده روز اومده ایران.
چهار: گویا از این کتاب یه فیلم سینمایی ساختن.
پنج: من آخر کتاب هی منتظر بودم یا آذر از رفتن به لندن منصرف بشه یا اینکه بهرام کیانی از آذر خواستگاری کنه.
فوآد شبانی
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
حال خوب خانواده، و مگر بهتر از آن داریم...
برای هر کسی که درد دوری کشیده و زخم غربت و غربتی را خورده!
ارزش ایران ایرانی به وجود نهاد با ارزش خانوده و بقا ان حتی در زمانه‌ای است که دیگر اخلاق از خیلی جاهای دنیا رنگ باخته، غرب وحشی که جای خود دارد...
تصویر زیبای ان در این داستان برایم نمود این بقا و تلاش برای حفظ ان بود.
پدر و مادر باید مثل همیشه وقتی پای حال خوب بچه‌ها وسط است تلاششان ساختن حال خوب برای فرزندانشان باشد. صبوری، گذشت، عشق و در نهایت آموزه ارزشمند مدارا.
اینکه در نهایت همیشه همه چیز باب میل ما نخواهد بود. پس در کنار هم یا راهی می‌سازیم یا راهی پیدا خواهیم کرد که حال خانواده خوب شود.
هنوز هم این جمله داستان در گوشم زنگ میزند:
«خاله آذر، تو بوی تنهایی میدهی...
ادمهای تنها بوی تنهایی میدهند!»
مانا
۱۴۰۲/۰۳/۱۲
کتاب صوتی اذر، شهدهت، پرویز و دیکران رویتگر زندگی عادی و روزمره خیلی از افرداد اطراف ما هستند که حتی با اینکه تحصیل کرده یا به روز باشند باطن بسیار سنتی دارند مثل مرد اصلی رمان و باز قصه خیلی از زنان اطراف ما هست که بخاطر زندگی و هانواده حتی از خودشان میگذرند و باعث میشوند که اطرافیان همیشه از انان طلبکار باشند و اکر زمانی بخواهند چند سانت از خط زندگی روزانه شان فاصله بگیرند با با تنش و مخالفت رو به رو میشوند به هر حال ادامه قصه خیلی معمولی شد زندگی دختری در خارج با شوهری که به رابطه خلاف و بالاخره طلاق کشیده میشود و زندگی خاله و خواهرزاده‌ای که زندگی خواهر و مادرشان عبرت شان میشود و الی اخر که به نظر من قصه خیلی بد تمام شد البته صدای خانم شیر محمدی به زیبایی و لطف داستان می‌افزود. ممنون
.
۱۴۰۲/۰۲/۲۸
با عرض سلام
این کتاب نقاط ضعف و نقاط قوتی داشت که از نقاط ضعف آن میتوان این مورد را گفت:
داستانش ضعیف بود، هیجانی نداشت که آدم بخواد داستان رو ادامه بده. البته این نظر منه چون من به کتاب‌های هیجانی علاقه دارم این کتاب رو نپسندیدم و کسانی که به رمان‌های احساسی علاقه دارند شاید خوششون بیاد.
یک فیلمی هم از این کتاب درست شده. خیلیا به جای خواندن فیلم میبینن و فکر میکنند که فرقی نداره اما فیلم هیچوقت جای کتاب رو نمیگیره.
در آخر از نویسنده محترم بسیار تشکر میکنم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و ایشان به بهترین نحو این کتاب را نوشته‌اند.
از انتشارات نشر چشمه نیز تشکر میکنم و کتاب 1984 که نوشته جورج اورول از این انتشارات است را پیشنهاد میکنم بخونین.
ژاسمن شاهنظری
۱۴۰۳/۰۲/۰۱
کتاب خوبی بود. مرجان شیر محمدی زندگی طبقه اجتماعی متوسط به بالایی رو در این کتاب بیان میکنه که تمام صحبتهای بین افراد خانواده نشئت گرفته از فرهنگ ایرانی است. بیشتر داستان در حول و حوش دختر خانواده که در انگلستان ساکن هستش و همسر انگلیسی داشته میچرخه چون با برگشت این خانم از خارج شور و حال تازه‌ای در خانواده ایجاد میشه. پدر خانواده هنرپیشه است و مادر خانواده جدیدا به حرفه هنرپیشگی رو اورده که این خود باعث ایجاد کدورت در بین انها شده چون پدر خانواده در مورد زن نگاه سنتی دارد. اتفاقات رخ داده در خانواده از اتفاقات معمولی است که در اکثر خانواده‌ها وجود دارد. بیان گوینده بسیار خوب و شیرین است وخد شنونده را تشویق به شنیدن میکند. از شنیدن ان لذت بردم. ممنون از کنابراه.
آمین
۱۴۰۲/۰۴/۱۱
داستان زیبایی بود، با روایت نویسنده و موسیقی لطیف و دلنواز برام شنیدنی بود. روایتی از تغییر جامعه ایرانی از سنت به مدرنیته و چالش‌های آن؛ مدرنیته‌ که جایگاه درست زن و مرد در کانون خانواده رو زیر سوال میبره... حالا دختری از بطن خانواده سنتی ایرانی با پوشش و رفتار مدرن خسته روح و بیمار به آغوش مادری برگشته که با وجود تمام فداکاری‌ها و گذشتها و مادرانه گی هایش برای همسر و فرزندان از نادیده گرفتن حق ادامه کار و فعالیت اجتماعی توسط همسر روشنفکرش، دردمندانه به زادگاهش پناه برده... خاک و وطن و مادر درمانگرند؛ تهران شلوغ برای آذر و نیاک آرام و دنج برای شهدخت و در آخر تدبیر زن آگاه، تحصیل کرده و تاب آور آرامش رو به اعضای خانواده برمیگردونه💚💚💚
ملینا ن
۱۴۰۲/۰۷/۰۵
داستان این کتاب درون مایه‌ی اجتماعی ضعیفی داشت. به نظرم خیلی خوب شروع شد اما بلاتکلیف ادامه پیدا کرد داستان خیلی خاصی نبود که شما وقتتون رو بذارید و چیز خاصی بشنوید یا یاد بگیرید کتاب باگ زیاد داره تنها نقطه‌ی قوتش اول گوینده و دوم زیبایی خانواده در کنار هم همین و بس …ماجرای زنی مثل بیشتر زن‌های ایران که بالاجبار و گاه خواسته یا ناخواسته به خاطر فرهنگ مردسالاری میشن مصرف کننده‌ی زندگی مشترک.. و ادامه ساده یه روزمرگی که برای هر کسی هست و ارزش کتاب شدن نداره،،،،، در هر حال خسته نباشید و موفق من این کتاب رو برای کسانی که دنبال آموزش و یادگیری و هیجان موضوعات خاص و ویژه هستن به هیچ وجه پیشنهاد نمیکنم ممنون کتابراه
مریم رجایى
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
برای من که دانشجوام و دور از خونواده، این داستان معمولی خیلی دلنشین و پرکشش بود، یه کله تا آخر گوشش دادم. حس خوردن خورشت قیمه‌ی خونگی رو داشت.
ولی خب داستان چیز خاصی برای عرضه نداشت. اگر دلم تنگِ خونواده نبود گوش نمیکردم.
یه خونواده پولدار و زیبا، نسبتاً انتلکت و نسبتاً سطحی با دغدغه‌هایی غیرقابل قیاس با اون چیزی که ملت الآن توی زندگی روزمره شون دارن. همه چی نایس و بزرگترین دغدغه شون به نظر شوخیه! خب من دوست داشتم فکر کنم زندگیِ ما ایرانی‌ها، یا حداقل اغلبمون الآن این شکلیه، ولی از لحاظ سطح دغدغه بیشتر شبیه یک زندگی اروپایی بود تا ایرانی!
+ ولی از لحاظ تمسخر گیاهخواری و فمینیسم هم باید بگم وحشتناک ایرانی بود!
مرضیه دردشتی
۱۴۰۲/۰۳/۲۹
باسلام کتاب صوتی آذرشهر دوخت پرویز و دیگران، نوشته خانم مرجان شیرمحمدی کتاب بسیار شنیدنی و زیبایی بود. از شنیدن آن لذت بردم. من به این نکته پی بردم که با کوچکترین مسائل می‌توان داستان زیبایی نوشت بستگی به قلم نویسنده و نگاه نو و جدید آن به موضوع دارد. موضوعی که در این کتاب مطرح شده بود یک دیتیل بسیار نزدیک از یک زندگی معمولی بود ولی بسیار زیبا و دلنشین نوشته شده بود و به دل می‌نشست. یعنی نتیجه میگیریم که نباید حتما این موضوع کتاب یک مسئله پیچیده و دارای زوایای بسیار پنهان باشد موضوعی ساده و آشنا نیز می‌تواند بسیار دلنشین باشد. متشکرم
سپیده غلامی
۱۴۰۲/۰۳/۱۵
داستان رمان در ابتدا خیلی خوب شروع شد و از موضوع دستان رمان‌های ایرانی کمی متفاوتر بود ولی رفته رفته باز حسو حال رمان‌های ایرانی رو گرفت, من دلیل اینکه در رمان‌های ایرانی کشور‌های دیگرو بد میکنن تا بگن ایران از کشور‌های دیگه بهتره متوجه نمیشم آیا شرط چاپ شدن کتاب‌ها بد کردن کشور‌های دیگست?! و در قسمتی از داستان که پدر خوانواده چون فکر میکنه پشت فرمون یک ماشین فرد روستایی هست جمله‌ای که به کار رفته واقعا زشته که باعث تعجب من شد که چطور در یک کتاب همچین جمله‌ای برای کوچیک کردن یه فرد روستایی به کار رفته
M R
۱۴۰۲/۰۳/۰۷
داستان ایرانی از یک خانواده نسبتا سنتی و اتفاقات بین اونها در طول چند روز با یادآوری از گذشته خانواده. اول داستان خیلی جذاب بود و فکرمیکردم ادامه داستان همونقدر جذابه اما متاسفانه معمولی شد. قهرمان داستان هنرپیشه قدیمی فیلم‌های فارسی و همسرش هستن که با اتفاقی تصادفی پای همسر هنرپیشه هم به سینما باز میشه اما ادامه داستان تقریبا ربطی به این موضوع نداره. البته شنیدن روابط زندگی ایرانی و اتفاقاتش برای همه ما آشنا و شیرین و دلچسب هست ونباید توقع چیزی عجیب و خارق العاده داشت. خوانش کتاب هم قابل قبول و روان بود.
A.asgari
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
باتشکر از کتابراه صدای خانم شیرمحمدی خیلی عالی بود و خیلی عالی روایت میکرد و سعی میکرد با هیجان کتاب و تعریف کند کتاب درباره‌ی خانواده‌ی هست که دخترشون که در غربت هم هست به ایران امده و طلاق گرفته و از نظر روحی اسیب دیده خانواده‌ی شاد و بزرگ که همه با هم خوب هستن احترام میذارن و همو خیلی دوست دارن قبلا فیلمشم دیده بودم از فیلمش بیشتر خوشم امد کتاب میدونید انتهایی نداشت اوج هیجانی نداشت ساده شروع شد ساده تموم شد درس اخلاقی نداشت ممنون از کتابراه
طیبه شوندی
۱۴۰۲/۰۵/۰۶
کتاب جالبی بود در مورد مردی به نام پرویز که بازیگر معروفی هست و همسرش که با اینکه تحصیل کرده فرنگ به خاطر اون و بچه هاش از خودش میگذره و خونه نشین میشه و بعد از چندین سال با بازی در یک فیلم معروف میشه و با مخالفت شدید همسرش روبرو میشه و قهر میکنه از خونه و در این میان دخترشون از خارج بر میگرده و تازه متوجه میشن که دخترش طلاق گرفته و علت چیه، و سعی میکنن با جمع شدن خانواده در کنار هم کمی حال آذر رو خوب بکنن
Mhbb H
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
کتاب خوبیه من فیلمش رو دیده بودم و چون کلیت داستان رو میدونستم، اولش رغبتی به خوندن این کتاب نداشتم. اما بعد که شروع کردم به خوندن، فهمیدم کتاب کلا یک چیز دیگه هست. این کتاب نشون میده آدما توی موقعیت های مختلف، ممکنه کارها و رفتارهایی ازشون سربزنه که قبلا فکرشم نمی تونستیم بکنیم. و اینکه هیچوقت برای کشف استعداد ذاتیمون دیر نیست. مرسی از تیم کتابراه
Massi ,Ebi
۱۴۰۲/۰۳/۰۱
یه موضوع کاملا اجتماعی و به نسبت کلیشه‌ای بود ولی قلم خوب نویسنده باعث می‌شد آدم داستان رو دنبال کنه مخصوصا شوخی‌هایی که در طول داستان شخصیت‌ها با هم داشتن به جذابیت داستان اضافه می‌کرد. ولی چیزی که نظر منو به خودش جلب کرد قدرت شهدخت بود. اینکه یه زن میتونه حتی به عنوان زن خانه دار هم قدرت خودشو نشون بده به نظر من موفقیت بچه‌های پرویز به خاطر وجود شهدخت بوده. ممنون کتابراه
بهاره محمدی اسفه
۱۴۰۱/۰۶/۱۶
یک داستان بسیار متوسط و معمولی که چیزی بیش از فیلمی که از روی آن ساخته‌اند، برای ارائه ندارد و اتفاقا فیلم به مدد بازی‌های حرفه‌ای بهتر از کتاب از کار درآمده.
کتاب دیگر ایشان یعنی خانه لهستانی‌ها خیلی بهتر بود.
گویندگی:
خانم شیر محمدی گوینده حرفه‌ای نیستند ولی در حد خواندن کتاب خودشان کار قابل قبولی ارائه دادند
هنری جود
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
کتاب هیچ محتوای خاصی نداشت، فقط همچین بگی نگی یکم موضوعات فرهنگی رو قاطیش کرده بودن و که اون هم مفهوم خاصی رو به خواننده نمی‌رسوند. این داستان هیچ جذابیتی نداشت و در کل افتضاح بود.‌ای کاش نویسنده ماهرانه تر کار میکرد تا خواننده لذت ببره. خواننده بیچاره وقت می‌زاره برای کتاب و باید چیز خاصی گیرش بیاد. به نظر من که به هیچ دردی نمیخوره.
mohammad jaafaran
۱۴۰۲/۰۳/۱۵
بنده فیلم این کتاب رو ندیدم ولی ندیده پیشنهاد میدادم بازیگر مرد فرامرز قریبیان، شهدخت مهرانه مهین ترابی و بقیه هم همین جوونهای رو بورس رو بازی میکردن..
کتاب که چ عرض کنم، ی داستان بعد از ظهری هستش که خمیر مایه همین فیلم‌های ایرانی میتونه باشه و چیز خاص دیگه‌ای درش ندیدم.. البته راوی و موسیقی بد نبود ولی میتونست حرفه‌ای تر هم باشه..
.Nafas Nf
۱۴۰۳/۰۲/۲۰
داستان خوبی بود. یکسری احساسات جالب رو منتقل می‌کرد.
مثل بازگشت ذهنی به دوران زیبای کودکی، مثل حس از بین رفتن تدریجی افسردگی، احساس عشق به خانواده، استراحت و دوری از شلوغی و دغدغه..
شاید اتفاقات داستان خیلی دست اول و ناب نبودند و قبلا هم شبیهشون رو شنیده بودیم. اما خوب کنار هم چیده شده بودند.
در کل دوست داشتنی بود💚
محمد باقر عبیری
۱۴۰۲/۰۳/۲۵
یک برش از زندگی یک خانواده خیلی ثروتمند! بدون هیچ هدف و پایانبندی خاصی. این سبک داستانها یه مدتی روی بورس بودن ولی خود من الان پرداختن متمرکز به یک داستان رو ترجیح میدم. فیلمش رو ندیدم ولی داستان روان بود و خوانش هم مناسب بود. در کل به جز در تخفیف زیاد و حالتی که واقعاً انتظار خاصی از داستان ندارید توصیه نمیکنم.
س س
۱۴۰۲/۰۳/۰۴
سلام کتاب معمولی بود فیلم هم براش ساخته شده داستان زنی روایت میکنه که با داشتن سواد دانشگاهی و تحصیل در کشور فرانسه بعد ازدواج خانه دار میشه و بعد چهل سال به صورت اتفاقی بازیگر میشه و شوهرش هم که بازیگر معروفی هست از این که خانمش در اولین بازی معروف شده حسودیش میشه... و دخترشون آذر که از خارج میاد و....
F.javan
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
داستان روان بود با گوینده خوبی که داشت با این که فیلم را ندیده بودم اما تصویر سازی آسان بود
موضوع داستان معمولی بود اما نکته‌هایی داشت مثل تفاوت نگاه‌ها بین زن و مرد. تفاوت فرهنگ ملت‌ها و اینکه لزوما برای خوشبخت شدن لازم نیست ازدواج کنی ویا....... در کل با شنیندش انگار یک فیلم دیدم ممنون از کتابره
طلوع وحیدی
۱۴۰۲/۰۳/۱۷
یک رمان ساده با بیانی شیوا از یک زندگی کاملا عادی ساکنین تهران بدون کوچکترین هیجانی. من کارشناس نیستم اما میدونم که هر داستانی باید با فراز و فرود باشد. من همینطور که گوش میکردم منتظر رسیدن به اوج داستان بودم که یکهو دیدم داستان تمام شد بدون هیچی. انگار صرفا یک گزارش یک هفته‌ای از یک خانواده بود
علی خسروشاهی
۱۴۰۲/۰۳/۰۶
رمانی کوتاه از روزمرگی زندگی خانواده‌ای از طبقه مرفه جامعه که خانم شیرمحمدی کار را خوب از آب درآورده است. فیلمی که بر اساس همین داستان توسط بهروز افخمی ساخته شده، توانسته سیمرغ بهترین فیلمنامه را بگیره. گویندگی خانم شیرمحمدی هم بدی نداشت. در فیلم نقش آذر را بهتر از گویندگی کتاب، ایفا میکنه!!
شهین مفاخری
۱۴۰۲/۰۴/۲۹
روایت داستان اتفاقات معمول هر خانواده‌ای در هر سطحی است. ببشتر محاورات عادی افراد می‌باشد. داستان هیجانی جهت ترغیب برای ادامه خوندن نداره. هر چند تا آخر گوش کردم که بلکه یه تغییری در روند داستان وجود داشته باشه. اما همان روال تا انتها ادامه داره
ریحانه سپهری
۱۴۰۲/۰۴/۰۸
کتابی که شاید هیچ قله‌ای ندارد ولی بسیار جذاب روایت شده و شما را با شخصیت‌های داستان همراه میکند و البته به شما نشان می‌دهد هیچگاه برای آغاز دیر نیست. اگر شما هم مانند من با کتاب‌ها همزاد ‌‌‌پنداری میکنید و این کتاب کتاب خوبی برای شما است
آیلین کاظمی
۱۴۰۲/۰۳/۲۳
در مورد بیان کتاب و راوی کتاب دلنشینی بود اما...
داستان کتاب در مورد یه بازیگر و خانواده شه و مشکلات و اتفاقات زندگی روزمره شون.
مثل تعدادی از رمانها یه داستان سرگرم کننده س ولی هیجانی نیست. در مورد طلاق و نحوه‌ی برخورد خانواده با این مساله در کتاب اشاره شده.
دنیا رهبری
۱۴۰۲/۰۳/۱۲
داستان خیلی روان و آرومی داره. برای کساییکه دنبال یه داستان پرهیجان و انتهای غافلگیرکننده هستن احتمالا خسته کنندس، ولی حس و حال داستان و ارتباط بین افراد خونواده که کلا توی چند روز اتفاق میفته خیلی خوب و دلنشینه. فیلمش رو هم من خیلی دوست داشتم.
عسل مهاجران
۱۴۰۲/۱۱/۲۱
انتقادی که میشه از این کتاب کرد، استفاده زیاد از کلمات بی ادبانه است. داستان کتاب هم در مورد مسائل مختلف یک خانواده است و اینکه چطور به دخترشان که از خارج از کشور برگشته و از همسرش جدا شده، کمک میکنند و... که فیلم این داستان را هم ساخته‌اند.
فیروزه شیرینکام
۱۴۰۱/۰۶/۲۳
ممنون از خانوم شیرمحمدی. انشاءاللله در کارهای بدیشون موفقتر باشن. داستان کتاب تقریبا میشه گفت روزمرگی‌های یک زندگی و خانواده شلوغ ایرانی بود. قهر واشتی، پیک نیک، سفر، مهاجرت ونگرانی‌های اکثر خانواده‌های سنتی ایرانی.
نگار قریشی زاده
۱۴۰۲/۱۲/۲۹
کتاب خیلی دوست نداشتم راوی میتونست بهتر داستان روایت کنه البته خود داستان خوب اما بیشتر به مشکل روابط جنسی نا مشروع اشاره میکنه البته بیشتر بحث درمورد همجنس بازی است زیاد جذاب و گیرا نبود اما درکل نگارش کتاب خوبه
فائقه
۱۴۰۲/۰۳/۲۷
یه داستان معمولی که فراز ونشیب زیادی نداشت روان وساده بود از یه خانواده سنتی من داستان رو دوست داشتم حوصله سر بر نبود صدای خانوم مرجان هم خوب بود ارزش مطالعه داره واگه وقت کنم امشب حتما فیلمش رو هم میبینم
بهنوش
۱۴۰۲/۰۳/۰۶
داستان معمولیست اما سرگرم کننده. داستان یک خانواده پولدار با دغدغه‌های معمولی. گرچه تلاش شده که سبک زندگی سنتی در ایران را نشان دهد اما این میزان رفاه و این سبک زندگی شاید الان برای اکثریت ایرانیها یک رویا باشد!!!!
زهرا شاکر
۱۴۰۲/۰۳/۰۴
داستانی روان و خوبی داشت و از دیدگاه من از لحاظ کشش در رده متوسط قرار داشت.
به وسط داستان که رسید، انتهاش قابل حدس بود.
با شخصیت‌های داستان به خوبی میشد خو گرفت و تصویر سازی کرد.
در کل از کتاب خوشم اومد.
Haniyeh R
۱۴۰۳/۰۸/۱۳
کتاب جالبی بود ولی پایانش زیادی باز بود
اول داستان چند تا مشکل درست شد که تا آخر داستان هم حل نشد
کمدی جالبی بود ولی پایانش طوری بود که من واقعا نمیتونم نتیجه گیری خاصی ازش داشته باشم.
علی صفاخو
۱۴۰۲/۰۴/۲۷
کتاب قلم خوبی دارد و شما را سوار می‌کند به کشتی ذهنیات نویسنده ولی متاسفانه شخصیت پردازی‌ها بسیار گنگ و تا حدی آماتور گونه است و کتاب آغاز و پایان خوبی ندارد و عملا انتهای داستان باز است
احمدمهاجر
۱۴۰۲/۰۳/۱۴
داستان روان خوبی است بنظرم در معرفی شخصیت‌های داستان کمی ضعیف عمل کرده ودر قسمت‌هایی از قصه نقش افراد کمرنگ میشود درخصوص رفتن آذر با بهرام به گردش هم خیلی شتاب زده وارد این موضوع شده
Monir Naghikhani
۱۴۰۱/۰۵/۱۹
به نظرم خیلی ضعیف بود، البته اشاره‌هایی به مهاجرت جوانان و همچنین دوجنسیتها شده بود ولی در کل دوست نداشتم، موضوع خاصی نداشت، شاید اگر به این دو مورد بیشتر اشاره میشد مطلبی داشت،
Mohammad Bagheri
۱۴۰۲/۰۸/۲۱
داستان خوب، قشنگ و جذابی بود، گویندگی خوبی هم داشت.
موضوع دلتنگی برای فرزندی که دور از والدین زندگی می‌کنه و دلتنگی فرزند برای والدین، آشنایان و کشورش در جای جای داستان موج می‌زد.
سحر قاسمی
۱۴۰۲/۰۴/۲۶
جالب بود، برای سرگرمی خوبه، چنتا جمله قشنگ داشت، من تو مسیر پیاده رویام گوشش میدادم، انگار یه سریال ایرانی دیدی، مردی که پنجری کم نداشته بلشه یه پنچری گنده داره
H_ Aliakbari
۱۴۰۲/۰۴/۲۶
این کتاب زندگی روزمره یک خانواده عادی ایرانی رو روایت میکنه. در این کتاب به زیبایی نشون داده میشه که چطور یک فرد میتونه در ظاهر زندگی‌اش به روز باشه اما افکارش کاملا سنتی باشه.
فاطمه م
۱۴۰۲/۰۴/۲۳
موضوع کتاب خیلی خوبه تا ۸۰ درصد و اون بیست درصد چیزیه که تو بیشتر کشورهای دنیا پذیرفته شده است اما کشور ما نه ولی جمله‌ای که خیلی دوست داشتم اینه که هر آدمی یک پنجره کوچیک داره
1 2 3 >>