نقد، بررسی و نظرات کتاب درد همیشه راه را نشان میدهد - هاکان منگوچ
مرتبسازی: پیشفرض
با درود فراوان خدمت دوستان کتابخوان و گرامی. هاکان منگوچ و کتابهایش یکی از دیگری بهتر و پر معناتر. این کتاب هم به مانند کتب دیگر ایشون پر از سخنان شنیدنی و ارزشمند از حضرت مولاناست که واقعا اگر کمی تامل کرد به عمق مطالب این شاعر بزرگ میبینیم که خارق العاده بوده طوری که تا الان هنوز شعرهایش مرتبط و پر مفهوم به مسائل زندگی هستند. نی نامه و اشبیه جالبی که از حس نشان به آن داده شده از جمله گفتههای خواندنی این کتاب محسوب میشود. در کل با خواندن این کتاب به خودشناسی ژرفی دست پیدا خواهیم کرد و توصیه میکنم بارها و بارها مرور شود تا مسائل درکش بهتر و بیشتر شود. ترجمهی عالی و روانی دارد و از اون دسته ارگز کتابهاییه که حس خوبی خواندنش به ما دست میده. سپاس از تیم خوب کتابراه برای این اثر عالی
مثل دیگر کتابهای آقای منگوچ این کتاب هم بی نظیرررررر بود، کاش از کودکی هم چین کتابهایی به ما آموزش میدادن که از بچگی مولانا رو بشناسیم، درونمون روبشناسیم و به معنی واقعی کلمه انسانی واقعی باشیم، به عزیزان به شددددت کتاب هیچ ملاقاتی اتفاقی نیست، دلت که پاک باشد، من نی هستم، از آقای منگوچ پیشنهاد میدم
کتاب قشنگیه در واقع میشه گفت روانشناسی بر اساس مولانا همانطور که پایه و اساس اشعار و افکار مولانا روان درمانی ست و نکته ها و حکمت ها و پندهای آمیخته با روحیات، منگوچ نیز با استفاده از این تعالیم خواننده را میخواهد آرام کند و راه های درست را به خواننده بیاموزد. فعل تو کان زاید از جان و تنت همچو فرزندی بگیرد دامنت پس تو را هر غم که پیش آید ز درد بر کسی تهمت منه، بر خویش گرد مولانا یک درمانگر و روانشناس بوده است
در این کتاب نویسنده هیجده بیت حضرت مولانا که با خط خودش نوشته است و دربارهی نی و حکایتی است که نی با نواختن میکند تفسیر شده است، حزن و اندوه نی به اندوه انسان تشبیه شده است که از نیستان وقتی بریده میشود از اصل و کل وجود دور میافتد و آرزویش رسیدن به ذات یگانهی خداوند است. متن کتاب بیشتر شبیه کتاب من نی هستم از همین نویسنده میباشد با این تفاوت که دربارهی هیجده بیت توضیح داده بود. با تشکر
نسبت به دو کتا قبلیش که خونده بودم این کتاب خیلی جذبم نکرد (هیچ ملاقاتی تصادفی نیست و دلت که پاک باشد داستانت پایان خوشی خواهد داشت). کمی هم توی ترجمه هاش یجاهاییش مشکل داشت، حالا یا اشتباه تاپی و چاپی بوده یا ترجمش کمی دم دستی بوده واقعن. شایدم من زیادی از نویسنده توقع زیادی داشتم و میخاسم این کتاب از دو کتاب قبلی پربارتر باشه
کتابهای هاکان منگوچ همه فوق العادن. در عین سادگی ولی بسیار شیرین و پر محتوا و.....
من کلا کتابهای این نویسنده را بدون بررسی میخرم، چون سبک نوشتن و اینکه در راستای عرفان و خودشناسی و دربارهی ٱستاد بزرگ (مولانا) ست، من بسیار شیفته سبک نوشتاریش کرده و تأم با یه حس مثبت و انگیزه و آرامش در مطالبشون میباشد.
من کلا کتابهای این نویسنده را بدون بررسی میخرم، چون سبک نوشتن و اینکه در راستای عرفان و خودشناسی و دربارهی ٱستاد بزرگ (مولانا) ست، من بسیار شیفته سبک نوشتاریش کرده و تأم با یه حس مثبت و انگیزه و آرامش در مطالبشون میباشد.
اسم این کتاب با موضوعش کاملا متفاوته
کتاب راجب مسائل دیگهای توضیح داده شد و مفید هست ولی اگه برای پیدا کردن مسیر درد و موهبت هر مشکل قراره این کتاب را مطالعه کنید بنظر من وقت نگذارید چون به جوابی نخواهید رسید و با کتابهای دیگهاش تفاوت چندانی ندارد و اکثر مطالب تکراری بود.
ولی در کل کتاب خوبی بود.
کتاب راجب مسائل دیگهای توضیح داده شد و مفید هست ولی اگه برای پیدا کردن مسیر درد و موهبت هر مشکل قراره این کتاب را مطالعه کنید بنظر من وقت نگذارید چون به جوابی نخواهید رسید و با کتابهای دیگهاش تفاوت چندانی ندارد و اکثر مطالب تکراری بود.
ولی در کل کتاب خوبی بود.
ابن دومین کتابی بود که از این نویسنده خوندم کتاب قبلی که ازش خوندم" هیچ ملاقاتی تصادفی نیست" بود که خیلی خیلی خوشم اومد طوری که دو بار خوندمش تا حالا.. این کتاب قسمت هاییش مثل اون کتاب بود و برام تکراری بودی کم خستهام کرد اما بازهم حرفهای جدیدی داشت. ممنون از کتابراه و مترجم عزیز
واسه خودم اینطوره که میدونم با فرض اینکه ما به دنیا اومدیم تا رشد کنیم و به جان خودمون چیزی اضافه کنیم و رشد پیدا کنیم، وقتی مسألهای روحم رو آزار میده و به اصطلاح درد رو حس میکنیم باید اون درد رو حس کنیم و در فکر برطرف کردن درد و ناراحتی به طریقی آگاهانه و زیبا بیوفتیم و مغلوب نشین.
####
یک مثال میزنم، واسه دوران کارشناسی ارشدم من به خوابگاهی در تهران رفتم، من در مقابل دخترایی که با هم بودیم هیچ اطلاعات تاریخی و علمی نداشتم گرچه از لحاظ رشته تحصیلی و درسی به نسبت اونها بالا بودم، در مقابل اونها من حرفی برای گفتن نداشتم، و فقط بهشون خیره میشدم، و گاها اصلا من رو به حساب نمیآوردن، که حق داشتند چون تا نیومدم نظری بدم میگفتن از کجا این حرف و اطلاعات رو اوردی، منم هیچ منبعی جز برداشتهای شخصیم نداشتم، ناراحت میشدم، گاهی حسادت میکردم و گاهی به خودم میگفتم آخرش که چه، و یک روز به این نتیجه رسیدم که عدم آگاهی من برام سخته و منو ناراحت میکنه، این «درد» منو روشن کرد و از همون موقع یعنی سال ۹۲ تا الان حتی یک روزم بدون مطالعه نگذشت. ###
مثال دومی که دارم، من در باشگاهی عضو بودم، که آخر هفتهها برنامه کوهنوردی داشتند، به خاطر پلاتینی که در پای چپم بود نمیتونستم راحت راه برم. هم گروهی هام میرفتن کوه به من خبر نمیدادن، یه بار از یکیشون پرسیدم این آخر هفته کوه میرید؟! جواب داد که بله اما شما نمیتونی بیای، منظورش رو فهمیدم و ناراحت هم شدم، من از این ناراحتی استقبال کردم و الان قلههای زیادی رفتم.
«درد همیشه راه رو نشون میده.»