نثر و قلم اقای امیرخانی بسیار زیباست. کتاب در ابتدا با تغییر زیبای مکانها در داستان به زیبایی آغاز میشود.
ولی داستان هر چه جلوتر میروند انطباق ناپذیری و عدم رشد و جامعیت قهرمان داستان بیشتر مشهود میشود.
اگر میخواهید از اقای امیرخانی ناامید نشوید، فصل اخر کتاب را گوش ندهید تا داستان، پایان باز داشته باشد چون خیلی بد تمام میشود.
تراژدی له شدن و مرگ دردناک انسانها در مراسمات به دلیل ازدحام جمعیت و عدم رعایت نظم و ترتیب به صورت خیلی احساسی و زیبا بیان شده ولی هرکارش که بکنید نمیتوان بر سو مدیریت و عدم اهمیت به جان انسانها سرپوش گذاشت!
اقای امیرخانی واقعا از شما ناراحت شدم
مثل همهی کتابهای امیر خانی فوق العاده بود هم متن هم خوانش هر دو عالی، بعضی جملات کتاب درخشان بودن مثل"اگرچه دریا را از ماهیها گرفته بودند، ماهیها خود دریا شده بودند" یا"خاکهای جنوب مثل چشم عاشق بودن وقتی ک خوب گریه گرده باشد سرخ و وسیع"
ولی داستان هر چه جلوتر میروند انطباق ناپذیری و عدم رشد و جامعیت قهرمان داستان بیشتر مشهود میشود.
اگر میخواهید از اقای امیرخانی ناامید نشوید، فصل اخر کتاب را گوش ندهید تا داستان، پایان باز داشته باشد چون خیلی بد تمام میشود.
تراژدی له شدن و مرگ دردناک انسانها در مراسمات به دلیل ازدحام جمعیت و عدم رعایت نظم و ترتیب به صورت خیلی احساسی و زیبا بیان شده ولی هرکارش که بکنید نمیتوان بر سو مدیریت و عدم اهمیت به جان انسانها سرپوش گذاشت!
اقای امیرخانی واقعا از شما ناراحت شدم