نقد، بررسی و نظرات کتاب دیگران - ابوذر هدایتی
مرتبسازی: پیشفرض
فریبا غفاری
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
123
نویسنده روایتی ساده و روان و خوش خوان دارد داستانها بیشتر با ایجاد کنجکاوی و تعلیق و گره مخاطب را بدنبال روایت میکشاند داستانها اوج دارند و اما بجای فرودی اثررگذار؛ سقوط میکنند. در سه چهار داستانی که خواندم مضمونهای عمیق و سنگینی را احساس کردم اما اما اما صد حیف که ساختار و عناصر داستانی به درستی شکل نگرفته است. شخصیت پردازیها ضعیف و منطق داستانی به شدت میلنگد، نویسنده بیشتر با تک گویی تعریف کرده و داستان با کنشها و واکنشها جلو نمیرود و شاید به دلیل نگاه تاریک نویسنده به مضامین انسانی،،، انسان قرن حاضر و عصر دیجیتالی و سقوط ارزشهای انسانی،،،،،،، عمدا چنین نگاشته شده. مضمون داستانها پر وزن و سنگین و خصوصا در داستان اول تکان دهنده هستند ولی در سطح حرکت میکنند و توان ندارد مخاطب را به عمق ببرد. فقط تا حدودی داستان اول از عهده برآمده. جملات اضافه و تکراری اصلا مناسب داستان کوتاه نیست و متاسفانه زیاد دیده میشد. در تمام داستانهای کتاب مضامین: تنهایی و پوچی، رشد فردیت انسانها، بی توجهی به روان شناختی و روح انسانی، سقوط ارزشهای انسانی، تناقض شدید و رویارویی سنت و مدرنیته احساس میشد ایدهها بسیار خوب بودند اما داستانها نیاز به بازنویسی و صیقل دارند. بی شک لباس نویسندگی برازنده نویسنده است اما قلم ایشان ورز میخواهد. نهایتا از این صراحت زیاد بسیار عذرخواهم بنده نقاد با مهارتی نیستم و نظراتم بعنوان خوانندهای شیفته کتاب بود
فوق العاده بود و یک نفس خوندم. بعضی قسمتها رسما میخکوب شدم از واقعیتی که نویسنده میکوبه تو صورتت. کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه هست در مورد زندگی مشترک منتها به سبک و سیاق داستان عاشقانه نیست بیشتر تمرکزش روی لحظههای کوچیکه که یه رابطه رو نابود میکنه، قلم نویسنده بیش از اندازه گیرا و جذابه. تقریبا ارتباط محوی بین داستانها برقراره بعنوان کسی که طرفدار پروپاقرص داستان کوتاه نیست عاشقش شدم تمام. پ. ن: بعضی عزیزان میگن منفی گرایی کرده و روابط رو سیاه نشون داده، قشنگیش به همینه که اون روی سکه رو هم ببینیم. داستانهای عاشقانه روایتشون به این شکل هست که بعد از هر اختلافی عشقشون محکم تر شد رابطه شون عمیق تر شد، در صورتیکه توی واقعیت کمتر این اتفاق میافته. توی هر داستان یک نفر هست که کوتاه میاد همیشه یا خودخوری کرده و حرفی نزده بخاطر حفظ ازدواجش. نتیجهی نهایی همه اینها هم شده ازهم پاشیدن اون زندگی. بنظر من دید جالبیه و ارزش خوندن و صدالبته فکر کردن داره
نویسنده روایتی ساده و روان و خوش خوان دارد داستانها بیشتر با ایجاد کنجکاوی و تعلیق و گره مخاطب را بدنبال روایت میکشاند داستانها اوج دارند و اما بجای فرودی اثر رگذار؛ سقوط میکنند. در سه چهار داستانی که خواندم مضمونهای عمیق و سنگینی را احساس کردم اما اما اما صد حیف که ساختار و عناصر داستانی به درستی شکل نگرفته است. شخصیت پردازیها ضعیف و منطق داستانی به شدت میلنگد نویسنده بیشتر با تک گویی تعریف کرده و داستان با کنشها و واکنشها جلو نمیرود و شاید به دلیل نگاهتاریک نویسنده به مضامین، انسانی، انسان قرن حاضر و عصر دیجیتالی و سقوط ارزشهای انسانی عمدا نگاشته شده مضمون داستانها پر وزن و سنگین چنین و خصوصا در داستان اول تکان دهنده هستند ولی در سطح حرکت میکنند و توان ندارد مخاطب را به عمق ببرد. فقط تا حدودی داستان اول از عهده برآمده. جملات اضافه و تکراری اصلا مناسب داستان کوتاه نیست و متاسفانه زیاد دیده میشد. در تمام داستانهای کتاب مضامین تنهایی و پوچی رشد فردیت انسانها بی توجهی به روان شناختی و روح انسانیسقوط ارزشهای انسانی تناقض شدید و رویارویی سنت و مدرنیته احساس میشد ایده ها بسیار خوب بودند اما داستانها نیاز به بازنویسی و صیقل دارند. بی شک لباس نویسندگی برازنده نویسنده است اما قلم ایشان ورز میخواهد نهایتا از این صراحت زیاد بسیار عذرخواهم بنده نقاد با مهارتی نیستم و نظراتم بعنوان خواننده ای شیفته کتاب بود
وضعیت زرد قویترین داستان این مجموعه است و جذابیت همین اولین داستان باعث شد بقیه را بخوانم سبک و نثر روان و معما گونه نویسنده من را جذب کرد و باعث شد همه را بخوانم هر چند همه داستانها قوی و دارای فلسفه و روان شناسی قوی به اندازه وضعیت زرد نبودند.
داستان مژده یا آزادی و چای آخر و دیگران از نظر روان شناسی کمی ضعیف هستند در هر سه این داستانها شخصیتها سیاه و سفید هستند از این گذشته زنان در موقع مشکل و مسائل در زندگی شان لب به سخن باز میکنند و با بیان مشکلشان و حرف زدن آرام میشوند درست بر عکس مردان که سکوت میکنند متاسفانه احتمالا چون نویسنده خودش مرد است این نکته را نادیده گرفته است، درباره داستان دوشنبه نازنین احساس من این است که به تقلید و تحت تاثیر جنایات و مکافات داستایوفسکی نوشته شده است.
داستان فریدون و مادر فریدون و داستان عباس سمندری موضوع فلسفی ندارند ولی از نظر روان شناسی قوی و جالب هستند و من بیشتر از همه داستانها فکرم مشغول داستان فریدون و مادر فریدون شد هم به مادر فریدن فکر میکنم و به نظرم اگرچه نادیده گرفتن فرزندان دیگرش تلخ و غلط است اما به او حق میدهم شخصی که سالها فراق فرزند کشیده و چه در مدت حضور فریدون و چه در غیابش همه او و فرزندش را قضاوت کردند و حتی شوهرش و پدر فریدون مرتب به او سرکوفت زده که بچهای که مادرش تربیت کند همین میشود از این گذشتهای بسا دلیل افسردگی و بی توجهی مادر فقط فراق فریدون نه بلکه احساس گناه خودش در مورد فرار فریدون در خلوت خودش باشد و حالا که فریدون بعد از این همه سال برگشته مادر میبیند فریدون مثل خواهر و برادرش خوشبخت و شاد نیست مادر میاندیشد او بیشتر به مادرش نیاز دارد و او نیز همینطور.
شاید فریدون هم مثل صادق هدایت باشد.
داستان مژده یا آزادی و چای آخر و دیگران از نظر روان شناسی کمی ضعیف هستند در هر سه این داستانها شخصیتها سیاه و سفید هستند از این گذشته زنان در موقع مشکل و مسائل در زندگی شان لب به سخن باز میکنند و با بیان مشکلشان و حرف زدن آرام میشوند درست بر عکس مردان که سکوت میکنند متاسفانه احتمالا چون نویسنده خودش مرد است این نکته را نادیده گرفته است، درباره داستان دوشنبه نازنین احساس من این است که به تقلید و تحت تاثیر جنایات و مکافات داستایوفسکی نوشته شده است.
داستان فریدون و مادر فریدون و داستان عباس سمندری موضوع فلسفی ندارند ولی از نظر روان شناسی قوی و جالب هستند و من بیشتر از همه داستانها فکرم مشغول داستان فریدون و مادر فریدون شد هم به مادر فریدن فکر میکنم و به نظرم اگرچه نادیده گرفتن فرزندان دیگرش تلخ و غلط است اما به او حق میدهم شخصی که سالها فراق فرزند کشیده و چه در مدت حضور فریدون و چه در غیابش همه او و فرزندش را قضاوت کردند و حتی شوهرش و پدر فریدون مرتب به او سرکوفت زده که بچهای که مادرش تربیت کند همین میشود از این گذشتهای بسا دلیل افسردگی و بی توجهی مادر فقط فراق فریدون نه بلکه احساس گناه خودش در مورد فرار فریدون در خلوت خودش باشد و حالا که فریدون بعد از این همه سال برگشته مادر میبیند فریدون مثل خواهر و برادرش خوشبخت و شاد نیست مادر میاندیشد او بیشتر به مادرش نیاز دارد و او نیز همینطور.
شاید فریدون هم مثل صادق هدایت باشد.
داستانهای این کتاب از این نظر جالب توجه است و تازگی دارد که مسائل روزمره خانوادگی و زناشویی یا روابط زوجین در جامعه جدید شهری را از دید آقایان به نمایش میگذارد. مشکلات و چالشها و برداشتهای مردان را. اگر نویسندگانی مثل زویا پیرزاد و فریبا وفی و.... همان مسائل و موضوعات را از دیدگاه زنان ابراز میکنند، در این کتاب نویسنده دغدغهها و طرز فکر مردان را تعریف میکند. شاید مشکل و چالش مردان در دوران کنونی، قوی شدن و استقلال و خودکفایی زنان باشد، شاید مردان باید آماده شوند که خودشان هم قوی تر شوند یا راه دیگری پیدا کنند. مثل اینکه قهرمان مرد داستان بعضی وقتها فرار و اجتناب از بار زندگی زناشویی را ترجیح میدهند. خوب، کلا الان دوران سختی است برای نهاد خانواده. در ضمن تو داستانها از بچهها هم خبری نیست (به جز در داستان فریدون، اون هم بچهها دیگه بزرگ هستند). نویسنده فقط روی روابط دو طرف تمرکز کرده.
هنگام خواندن داستان تخیلی، مخاطب انتظار هر مطلبی رو از داستان داره و براش افکار و تخیلات نویسنده عجیب نیست اما هر چند موضوع دیگر رمانها و داستانها هم اکثرا زاییدهی تخیلات و ذهن مؤلف هستش با این وجود چارچوب خاص خودشو داره که باید تا حدود زیادی با واقعیات جامعه منطبق باشه. داستانها جالب بودن و نویسندهی عزیز با چیره دستی و مهارت در نگارش، مخاطبشو تا انتها دنبال خودش میکشید اما در داستان اول متاسفانه این همه بی احساسی وحتی احساس شادی و آرامش نسبت به مرگ همسری که سالها همخونهی آدم باشه خیلی غیرواقعی و از نظر من غیرقابل قبوله. همچنین نویسندهی گرامی در بی وفا و بی منطق جلوه دادن زن ایرانی تندروی کرده. با این حال قلم ایشونو تحسین میکنم و آرزوی موفقیت هر چه بیشتر براشون دارم. با تشکر از کتابراه خوبم. فریبا امینی امینه
خوب بود از لحاظ رویا پردازی و ادبیات غنیاش حرف نداشت
چنانچه که بنظر میرسد نویسنده از زندگی خاطره شیرینی نداشته و تماما مصائب، پشیمانی، ناتوانی و شکست را به رشته تحریر درآورده است
بعضی پیامها دارد که باید رمز گشایی شود مثلا در هر یک داستان هایش (به جز فریدون و مادر فریدون) از زندگی ناموفق یک زوج ویا مشکلات شان در زندگی بیان کرده که تمام نقش را هم همان دو (زن و شوهر) بازی میکنند
در چند تا از داستان ها (وضعیت زرد، مژده یا آزادی، سمندری) از فراز و نشیب زندگی یک رمان نویس میگوید یعنی طوری به نظر میرسد که نویسنده دردهای خودش را به زبان قلم و ادبیات بیان میکند
و در تمام داستانها از لجبازیها و سخت گیریهای زنان شکوه و شکایت دارد
در کل رمان خوبیست دست نویسنده درد نکند و همچنان تشکر از تیم کتابراه واسه این کتاب قشنگ شون
چنانچه که بنظر میرسد نویسنده از زندگی خاطره شیرینی نداشته و تماما مصائب، پشیمانی، ناتوانی و شکست را به رشته تحریر درآورده است
بعضی پیامها دارد که باید رمز گشایی شود مثلا در هر یک داستان هایش (به جز فریدون و مادر فریدون) از زندگی ناموفق یک زوج ویا مشکلات شان در زندگی بیان کرده که تمام نقش را هم همان دو (زن و شوهر) بازی میکنند
در چند تا از داستان ها (وضعیت زرد، مژده یا آزادی، سمندری) از فراز و نشیب زندگی یک رمان نویس میگوید یعنی طوری به نظر میرسد که نویسنده دردهای خودش را به زبان قلم و ادبیات بیان میکند
و در تمام داستانها از لجبازیها و سخت گیریهای زنان شکوه و شکایت دارد
در کل رمان خوبیست دست نویسنده درد نکند و همچنان تشکر از تیم کتابراه واسه این کتاب قشنگ شون
نقد کتاب:
این کتاب روابط زندگی زناشویی را شرح میدهد ولی حیف که به طرز نادرست.
وقتی این کتاب را میخوانی همهی حسهای منفی به سوی تو میآیند و نمیتوانی هیچ حس مثبتی از این کتاب بگیری وای به دلیل آن است که همه رابطهها را نادرست و بد جلوه میدهد در حالی که اینطور نیست و درسته که بعضی موقع واقعا روابط زناشویی به بدترین شکل خود میرسند اما میگیم بعضی اوقات همیشه که این گونه نیست.
این کتاب 9 داستان کوتاه دارد و موضوعش که همان طور که گفتم درمورد روابط زناشویی است.
در مورد انتشارات این کتاب باید بگم که از بهترین انتشاراتی است که میشناسم. از کتابهای انتشارات تازهها من به شما کتاب عشق زود میبخشد را پیشنهاد میکنم.
در آخر باید از نویسنده محترم و انتشارات و از همه مهم تر کتابراه عزیز تشکر کنم.
این کتاب روابط زندگی زناشویی را شرح میدهد ولی حیف که به طرز نادرست.
وقتی این کتاب را میخوانی همهی حسهای منفی به سوی تو میآیند و نمیتوانی هیچ حس مثبتی از این کتاب بگیری وای به دلیل آن است که همه رابطهها را نادرست و بد جلوه میدهد در حالی که اینطور نیست و درسته که بعضی موقع واقعا روابط زناشویی به بدترین شکل خود میرسند اما میگیم بعضی اوقات همیشه که این گونه نیست.
این کتاب 9 داستان کوتاه دارد و موضوعش که همان طور که گفتم درمورد روابط زناشویی است.
در مورد انتشارات این کتاب باید بگم که از بهترین انتشاراتی است که میشناسم. از کتابهای انتشارات تازهها من به شما کتاب عشق زود میبخشد را پیشنهاد میکنم.
در آخر باید از نویسنده محترم و انتشارات و از همه مهم تر کتابراه عزیز تشکر کنم.
من زیاد کتاب و دوست نداشتم البته که زندگی زناشویی ۲ طرف داره یه طرف که بقیه میبینن ویه طرف که ۲طرف رابطه میبینن
ولی این کتاب از طرف بد زندگیمیگفت نه اینکه بد باشه نه ولی در تمامداستانها زنها مقصر بودن
خیانت بود و جدایی
اول داستان خوب شروع میشد ولی اخر داستانها گنگ و نامفهموم بود معلوم نمیشد که سرگذشت طرف چی شده
اگه یه پسر لین کتابو بخونه یا یه مردی متاهل میگه وای نکنه زن منم اینطوری باشه و اینجوری بشه زندگی مون و تاثیر خوبی رویه زندگی نمیذاره این داستان ها
رویه باور خواننده
تویه کتاب تمام داستانها ۲ نفر عالی بودن اول زندگیو کم کم مشکل پیش میومد و جدایی
اول داستانها همه به این ۲ نفر حسودی میکردن ولی اخرش این ۲ نفر با هم نمیساختن و جدا میشدن
ظاهر زندگی کسی و با باطن زندگی خودتون مقایسه نکنید
ولی این کتاب از طرف بد زندگیمیگفت نه اینکه بد باشه نه ولی در تمامداستانها زنها مقصر بودن
خیانت بود و جدایی
اول داستان خوب شروع میشد ولی اخر داستانها گنگ و نامفهموم بود معلوم نمیشد که سرگذشت طرف چی شده
اگه یه پسر لین کتابو بخونه یا یه مردی متاهل میگه وای نکنه زن منم اینطوری باشه و اینجوری بشه زندگی مون و تاثیر خوبی رویه زندگی نمیذاره این داستان ها
رویه باور خواننده
تویه کتاب تمام داستانها ۲ نفر عالی بودن اول زندگیو کم کم مشکل پیش میومد و جدایی
اول داستانها همه به این ۲ نفر حسودی میکردن ولی اخرش این ۲ نفر با هم نمیساختن و جدا میشدن
ظاهر زندگی کسی و با باطن زندگی خودتون مقایسه نکنید
با تشکر از نویسنده و تیم کتابراه. اول بگم خوشبختانه هیچ غلط املایی و نگارشی نداره و با خیال راحت میشه خوند. در مورد داستانها باید بگم از نظر انتقال حس عالی هستن، نویسنده با استفاده از اغراق در رفتار و حالات اشخاص داستانش سعی کرده حس درونی شان رو به درستی به خواننده منتقل کنه و موفق هم بوده. فقط اینکه متاسفانه مضمون همه داستانها روابط زناشویی ناموفق و بیمارگونه هست که خب آدم رو نسبت به زندگی متاهلی نا امید و نگران میکنه! البته حقایق بعضی از رابطهها همین هست و قابل انکار نیست ولیای کاش داستانهایی هم از روابط سالم وجود داشت. بهرحال فکر میکنم خوب باشه افراد متاهل یا کسانی که قصد ازدواج دارن این کتاب رو مطالعه کنن.
چقدر داستان اول برام اشنا بود واقعا باید جوانها قبل از ازدواج در مورد علایق و رویاهای هم سوال کنن این که طرف با چی سرگرم میشه با چی به ارامش میرسه از چی لذت میبره چه نوع موسیقی دوست داره چه نوع کتابی دوست داره واقعا مهمه این که همسرش بتونه باهاش همزاد پنداری کنه وگرنه رنگ مورد علاقه و غذای مورد علاقه زیاد مهم نیست در مورد داستان دوم هم زنها هیچ وقت بیخود و بی جهت شک نمیکنن در کل داستانهای جذابی بود واقعیتهای جامعه رو نشون داده بود این حقیقت جامعه ماست هرچند تلخ هزاران انسان زیر اسمان شهرها و روستا هازندگی میکنن و هر کدوم با مشکلی سر و کله میزنن ممنون از همه برای نشر این اثر
یه چند تا نکته مثبت و منفی در مورد این کتاب هست که باهاتون به اشتراک میزارم
اول اینکه داستانهای کتاب با ناامیدی پیش میره و داستانها با ناامیدی تموم میشه
دوم اینکه در اکثر داستانها میشه دیدگاه زن ستیزی نویسنده رو دید که آدم رو آزار میده
از نکات مثبت میشه به این اشاره داشت که نویسنده خیلی خوب وقایع رو با تمام جزیات توصیف میکنه و چیزی رو از قلم نمیندازه.
در کل کتاب من کلمهای پیدا نکردم که اشتباه تایپی یا املایی داشته باشه که این خوبه
کارکترها به خوبی ساخته شدن و میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد
امیدوارم نقدها باعث پیشرفت داستانهای آینده باشه با تشکر از کتابراه
اول اینکه داستانهای کتاب با ناامیدی پیش میره و داستانها با ناامیدی تموم میشه
دوم اینکه در اکثر داستانها میشه دیدگاه زن ستیزی نویسنده رو دید که آدم رو آزار میده
از نکات مثبت میشه به این اشاره داشت که نویسنده خیلی خوب وقایع رو با تمام جزیات توصیف میکنه و چیزی رو از قلم نمیندازه.
در کل کتاب من کلمهای پیدا نکردم که اشتباه تایپی یا املایی داشته باشه که این خوبه
کارکترها به خوبی ساخته شدن و میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد
امیدوارم نقدها باعث پیشرفت داستانهای آینده باشه با تشکر از کتابراه
داستان اول رو که خوندم برام جالب بود بعد طبق عادت همیشگیم اومدم نظرات رو خوندم که همگی گفته بودن نویسنده خودخواهه و همه تقصیر هارو گردن زنهای داستان میندازه بعد از خوندن نظرها باقی داستانها رو هم خوندم و به این پی بردم که به شدت نویسنده زن ستیز هستش و اواخر داستانها دیگه حتی دوست نداشتم متن رو بخونم. پایان داستانها هم اصلا جالب نبود. به نظرم اصلا ارزش وقت گذاشتن رو نداشت به اصطلاح این کتاب که اصلا شبیه کتاب نبود
دوستانی که میگن زن ستیزی بود به نظرم گارد گرفتنداستان ها از زبان اول شخص و آقا بغیر از داستان عباس سمندری که مشخص نکرده مرد یا زنداستان ها درباره مشکلات روانی افرادداستان فریدون و مادر فریدون شخصیت فریدون درون گرا کم حرف گوشه گیر بود، و مشکل از بچگی داشتهنسترن و حمید هم دچار خودشیفتگی هستنب قول بعضی دوستان ک کتاب فقط یاس ناامیدی درست میگن اماااا مشکلاتی هست اگر درمان نشه یا صحبت نشه دردسر ساز میشه مثل داستان دوشنبه نازنین اون استاد مشکل داشته ولی درمان رو کامل نکرده،داستان عباس سمندری رو برای شوهرم خوندم اونقدری سرتا پا گوش بود که حد نداشت در کل جذاب بود برام سلایق متفاوت
مشکل بزرگ داستانهای ایرانی و نویسندگان ایرانی.. انتقال انرژی منفی توی کتاب هست که اکثرا توی رمانها این جور نوشتن به وفور به چشم میاد.. مثل مرگ و غم و تنهایی و غیره
از شادی حرف بزنید..
اولین کلمهی این کتاب زنم مرد بود.. بعد توی ادامه شخصیت بسیار ضعیف که به زنها در واقع حمله کرده و تک جانبه فکر کرده که نباید اینجوری مینوشت.. هست
ایراد بزرگیه و امیدوارم حل بشه
قبل چاپ و نشر لطفا یکبار بخونید و بعد تقدیم مردم کنید
با تشکر از کتابراه
از شادی حرف بزنید..
اولین کلمهی این کتاب زنم مرد بود.. بعد توی ادامه شخصیت بسیار ضعیف که به زنها در واقع حمله کرده و تک جانبه فکر کرده که نباید اینجوری مینوشت.. هست
ایراد بزرگیه و امیدوارم حل بشه
قبل چاپ و نشر لطفا یکبار بخونید و بعد تقدیم مردم کنید
با تشکر از کتابراه
داستانها رودوست داشتم چون درباره زندگی اکثرروجها بود. بیشتر زن وشوهر هابعد یه مدت ازهم خسته میشن ولی بنا به اجبار کنار هم زندگی میکنندیا از اول همو دوست ندارند ولی بنابراجبار ومصلحت ازدواج کردندوزندگیشان بازجر واجبار میگذره. زن وشوهرهایی هم هستند عاشق هم بودند وازدواج کردندبه ندرت تا اخر عاشق میمونند ولی بیشتر براثر فسارهای اقتصادی خانوادگی اجتماعی ودر حال حاضر تاثیرهای فضای مجازی وچشم هم چشمی عشقشان خاموش ونفرت یا اجبار جای عشق رو میگیره درست مثل داستانهای این کتاب که خیلی زیبا با نوشتاری ساده وبه تصویر کشیدن زندگی زوجهای معمولی،، مشکلات رو نشون داده
بسیاری ازکتابها از حقایق زندگی میگویند
که هم جنبه مثبت دارد هم منفی ک بسیار هم آموزنده هستند و باعث میشه در زندگی ب صورت یکطرفه یعنی بدبختی مطلق یا خوشبختی مطلق فکر نکنیم. وهمیشه حد وسط رو درنظر بگیریم. اما کتاب دیگران فقط بدبختی، بیچارگی و خیانت رو درنظر گرفته بدون هیچ حس شادی در زندگی. یعنی منفی نگری مطلق. کسانی ک خودشون در زندگی کمی بدبین وشکاک هستند یا نیاز ب یک کتاب شاد دارند یا افسرده هستند اصلا اینکتاب رونخونند. اصلا در ناامیدی کامل میرید و نسبت ب همه بدبین میشید
که هم جنبه مثبت دارد هم منفی ک بسیار هم آموزنده هستند و باعث میشه در زندگی ب صورت یکطرفه یعنی بدبختی مطلق یا خوشبختی مطلق فکر نکنیم. وهمیشه حد وسط رو درنظر بگیریم. اما کتاب دیگران فقط بدبختی، بیچارگی و خیانت رو درنظر گرفته بدون هیچ حس شادی در زندگی. یعنی منفی نگری مطلق. کسانی ک خودشون در زندگی کمی بدبین وشکاک هستند یا نیاز ب یک کتاب شاد دارند یا افسرده هستند اصلا اینکتاب رونخونند. اصلا در ناامیدی کامل میرید و نسبت ب همه بدبین میشید
اصلانفهمیدم چی ب چیه داستان اول ودوم ایا ربطی بهم داشتن انگیزه نویسنده چی بود بعد اینکه مرد بعد مردن زنش در داستان اول وقتی بیرون رفت بعدش چ شدنمیدونم چرا بعد خوندن این کتاب استرس گرفتم خیلی کتاب منفی بود یا در یکی از داستانها چرا باید جذابیت این همه مهم باشه مگه میدان جنگه خه یا در داستان فریدون واقعا نویسنده میخواست چی بگه مادر با فریدون چرا رفت چرا پدرش فریدون رو مرد غریبه میدونست این کتاب رابطه زناشویی رو زیر سوال میبره
کتاب خوبی نبود. نصفه خوندمش و حذفش کردم. ذهن نویسنده آشفته بود، داستانها نه آغاز مشخصی داشت و نه انتهای مشخصی. اینطور به نظر میرسد که نویسنده به هر علتی یه خشم درونی نسبت به خانومها داره و با نوشتن این مطالب سعی در تخلیه کردن اون خشم داره بلکه آرامش بگیره. هر انسانی یک ضعفی داره و هیچ انسانی وجود نداره که از همه نظر عالی باشه اما اکثر آقایونی ک توی این رمان اومدن از همه نظر عالی بودن که این کاملا تخیلی هست و ناشی از خودبزرگ بینی و جنسیت زدگی نویسنده هست
به نظرم کتاب قشنگی بود. سبک نگارش نویسنده رو خیلی میپسندم. به عنوان یک کتاب با داستانهای کوتاه زیادی عالی بود. جذابیت و کشش متن به قدری زیاد بود که دوست داشتم هی بخونم و بخونم تا بدونم داستانها با هم چه اشتراکی دارند. در این داستان روایت فردیتهای دیده نشده ناشی از صحبت نکردن و هم چنین اجبار در ازدواج رو میبینیم که عملا در واقعیت بسیار ترسناک هستند چه بسا میتونه زندگی رو به کام هر دو طرف تلخ کنه. توصیه میکنم مطالعه کنید
کتاب دیگران در مورد زندگی است و چند داستان کوتاه را تعریف میکند. کتاب داستانهای ندارد که مسائل را حل کند بلکه خیلی راحت صورت مسئله را پاک کرده و راهی اشتباه را نشان میدهد. شاید هدف نویسنده به چالش کشیدن خواننده باشد اما به نظرم میتوانست جور دیگهای تمام کند هر داستان را و نتیجه مثبت و رفع مشکل ارائه دهد. متاسفانه علاقه زیادی نداشتم. اگر کسی به داستان کوتاه علاقمند است این کتاب را در لیست مطالعه خود قرار دهد. سپاسگزارم از کتابراه
اولش که داستان رو خوندم متوجه شدم، نویسنده چه قدر تو توصیف کردن مهارت داره و خطها بدون تکرار داشت جلو میرفت.
اما بعد دیدم، این شبیه به کتاب نیست، انگار نوشتههای آشفتهی یک انسانِ کلافه و عصبیِ که، تو دُنیاش فقط واسه یه نفر جا هست اونم خودشه.
اگر شخصیتِ واقعیه، نویسنده منفی نباشه به نظرم نویسندهی واقعا خوبیه، و اگر سعی کنه انقدر زندگی رو دارک و سنگین نشون نده، میتونه کتابهای جذابی بنویسه👌🏽
اما بعد دیدم، این شبیه به کتاب نیست، انگار نوشتههای آشفتهی یک انسانِ کلافه و عصبیِ که، تو دُنیاش فقط واسه یه نفر جا هست اونم خودشه.
اگر شخصیتِ واقعیه، نویسنده منفی نباشه به نظرم نویسندهی واقعا خوبیه، و اگر سعی کنه انقدر زندگی رو دارک و سنگین نشون نده، میتونه کتابهای جذابی بنویسه👌🏽
دروغ چرا، با اینکه به قول دوستان، نویسنده به اصطلاح زن ستیز بود من داستان رو دوست داشتم... به نظرم نویسنده خیلی خوب به جزئیات احوالات پرداخت بوده، اون افکاری که شخصیتهای داستان با خودشون داشتن خیلی حقیقی بود... حتی پایان نداشتهی داستانها برام جذابیت داشت، فکر میکنم آقای هدایتی از پس نوشتن داستانهای ترسناک هم به خوبی بربیان.
اما، اما من هم مثل مژده از آقای نویسنده ترسیدم!!!
ممنون از نویسنده و کتابراه عزیز.
اما، اما من هم مثل مژده از آقای نویسنده ترسیدم!!!
ممنون از نویسنده و کتابراه عزیز.
داستانهای اول من رو به فکر وامیداشت اما پس از داستان ده کثافت، روند کتاب نزولی شد.
دید نویسنده افول پیدا کرد و نگاه به زندگی زناشویی نگاه سطحیای شد.
از استفاده از کلمات صریح خوشم نیامد. نویسنده میتونست از کلمات بهتری استفاده کنه.
برخی از رویدادهای کتاب که جلوه عادی داشت مخالف هنجارهای جامعه بود که من به عنوان یه ایرانی نپسندیدم
در کل پیشنهاد میکنم خونده بشه منتهی تا داستان ده کثافت.
دید نویسنده افول پیدا کرد و نگاه به زندگی زناشویی نگاه سطحیای شد.
از استفاده از کلمات صریح خوشم نیامد. نویسنده میتونست از کلمات بهتری استفاده کنه.
برخی از رویدادهای کتاب که جلوه عادی داشت مخالف هنجارهای جامعه بود که من به عنوان یه ایرانی نپسندیدم
در کل پیشنهاد میکنم خونده بشه منتهی تا داستان ده کثافت.
کتاب خوبی بود. به این دو دلیل نمره عالی ندادم یکی اینکه همش زنها مقصر میشد توی داستانها و دیگری هم کهای کاش پایان یک داستان به خوبی و خوشی و امید به زندگی پیش میرفت؛ حتی در کتاب عشق زود میبخشد این نویسنده هم بیشتر نثرها موضوع شکست عشقی رو بیان میکند، مثل نثر رابطه شکننده در صفحه۵۵ کتاب عشق زود میبخشد. به هر حال موضوع سختی رو انتخاب کردن، یک موضوعی که درد اجتماعی هست... مخصوصا در کشور خودمون
کتاب برای افراد خاص تعبیه شده بود من تعبیر کردم و بعدش برای نامزدم هر آنچه از عشق بود سراییدم یک نفر ممکنه بره تو فکر خیانت که اره همه خیانت میکنن به هر جایگاهی میشه بسط داد و هر نوع برداشتی ولی پر از تلنگر بود میشد خودتو جای اون لحظه بذاری و به جای اون نفر فکر کنی... کتاب غمگین و بی حاشیه و پر از مفهومهای سنگین زندگی بود. زیبا بود.
درگیر کننده ست. یه جورایی میخواد افراد رو از این که به تدریج در زندگی زناشوییشون سرد بشن و با هم حرف نزنن و همهی اتفاقا و تغییرات تدریجا رخ بده بدون این که متوجهش باشن و متوقفش کنند بر حذر بداره. اما نگاه من اینه که علاوه بر این کسی که نگاهش فقط مادی باشه بالاخره دچار این بحرانها میشه
و یه نکته این کتاب بیشتر از اسن که زن ستیز باشه من حس میکنم نویسنده ستیز هست!
و یه نکته این کتاب بیشتر از اسن که زن ستیز باشه من حس میکنم نویسنده ستیز هست!
واقعا دیگران؟!
در کتاب، کلی دیدگاه برای ازدواج در حال حاضر به عنوان هدف کتاب به نگارش در میآورد.
کتاب، تم غمگین و منفی داره و برای نشون دادن روی ناخوش زندگی خوب کار کرده، نمیگم که نیست اما، شادیهامون جار نزنیم.
با خواندن داستانهایی از ازدواج و روابط دونفره مرد و زن، در مییابیم که نوع زندگی زوجها با چند سال قبل کلی تفاوت پیدا کرده و یه جور نیست؟!!! 😎🤔🙄🧐
در کتاب، کلی دیدگاه برای ازدواج در حال حاضر به عنوان هدف کتاب به نگارش در میآورد.
کتاب، تم غمگین و منفی داره و برای نشون دادن روی ناخوش زندگی خوب کار کرده، نمیگم که نیست اما، شادیهامون جار نزنیم.
با خواندن داستانهایی از ازدواج و روابط دونفره مرد و زن، در مییابیم که نوع زندگی زوجها با چند سال قبل کلی تفاوت پیدا کرده و یه جور نیست؟!!! 😎🤔🙄🧐
نویسنده قلم خوبی در نوشتن داره ولی خیلی منفی نوشته و گاهی هم پایانی بر داستانهایش نگذاشته و آدمای قصه بلاتکلیف رها شدند حداقل دوست داشتم پایان بعضی لز اون آدما رو بفهمم تا یک نتیجه عبرت آموز ازش گرفته بشه و اینکه کلا تا پایان هر قصه یک حس منفی بهت هجوم میاره اما در کلا نویسنده قلم روانی داره که باعث میشه علی رغم این ایراد بازم به خوندنش ادامه میدی
سلام خدمت همه کاربران کتابراه من داستان اول این کتاب را که خواندم خیلی حالم بد شد چون یک کلاغ هم وقتی جفتش میمیرد برای او اشک میریزد و او را دفن میکند از این همه بی انسانیتی که نویسنده در قالب داستان آن هم به تقاص اهمیت ندادن دنیای توسط همسرش و حالا که او مرده این گونه ناجوان مردانه تلافی میکند واقعا حالم بد شد و باقی کتاب را نخوانده حذف کردم
از بین داستانها،
وضعیت زرد، مژده یا آزادی؟، ده کثافت و دوشنبه نازنین رو خوندم
نویسنده ایده خوبی برای نوشتن داشته و به مشکلات جزئی و مخرب زندگی دقت کرده، اما مشکل این بود که مقصرهمیشه یک طرف بود (خانم).
فضای داستان مالیخولیایی و سرد بود، پایان داستانها هم فاقد یک نتیجه مطلوب بود که انگیزه ادامه مطالعه رو از خواننده میگیره...
وضعیت زرد، مژده یا آزادی؟، ده کثافت و دوشنبه نازنین رو خوندم
نویسنده ایده خوبی برای نوشتن داشته و به مشکلات جزئی و مخرب زندگی دقت کرده، اما مشکل این بود که مقصرهمیشه یک طرف بود (خانم).
فضای داستان مالیخولیایی و سرد بود، پایان داستانها هم فاقد یک نتیجه مطلوب بود که انگیزه ادامه مطالعه رو از خواننده میگیره...
اولین کتابی است که از آقای هدایتی خوانده ام. چندین داستان کوتاه در قالب یک کتاب، که وجه اشتراک تمامی داستانها، حس تنهایی و گذر از این حس میباشد. بحثی که در عصر جدید با پیشرفت تکنولوژی و از بین رفتن ارزشهای انسانی، قابل لمس و متداول است. همسو شدن با داستانها با نثر نویسنده به راحتی اتفاق میافتد. باتشکر از نویسنده عزیز و کتابراه
کتاب داستان گیرایی داره اما بدون نتیجه تموم میشه این بنظرم مثل پیان باز فیلم میمونه از مردی که از مرگ زنش خوشحال بود تا عباس سمندری که اصلا علت ترک همسرش معلوم نشد تا یگانه که خیانت مرده بودو.... تا مژده که همسرش بین نویسندگی و زنش ترک همسرش رو انتخاب کرد.... اگه نتیجه هم میداشت خوب بود اینکه بفهمیم ته داستان چی میشه
سلام به همه دوست داران کتاب. این کتاب، کتابی نبود که من بخوام دوباره بخونمش. فقط یک بار خوندنش کافی بود. نویسنده با اغراق بیش از حد تو بعضی جاها شخصیتهای کتاب رو به روایتی از چشمها میانداخت و خواننده کتاب رو خسته میکرد. البته که نمیشه از انتقال حس فوق العادهاش چشم پوشی کرد. ولی از نظر من کمی خسته کننده بود. باتشکر از تیم کتابراه
من یک نفس کتاب رو تموم کردم واقعا جذاب و گیرا بود داستان ها دوستانی که فرمودن داستانها ضد زن هستن باید عرض کنم که دنیای کتابها محصور در ممیزیهای صدا و سیما نیست به حمدلله وگرنه کتابها هم به سرنوشت سریالهای آبکی تلویزیون دچار میشدن توی کتابها دنبال ارمانشهر و قدیس نباشید در عالم کتابها میتونید با دنیای واقعی روبرو بشید
چرا که نه... اگه هر شب فقط یه داستان رو بخونی و راجع بهش فکر کنی... این که خاستگاه زن و مرد داستان چی بوده. چرا اصلا. نه این که بخوای ببینی حق با کیه نه، قضاوتشون احمقانه و بی فایدست اما این که هر کدوم چی میخواند خیلی جالبه... من رو که عمیقا به فکر فرو میبره... اگه بتونی خودت رو جای شخصی نزاری خوندش مفیده.
داستانهای سادهای بودن البته سلیقهها فرق میکنه. مثل کوتاه شدهی داستانها و فیلمهای تلویزیونی. بهتره بگم یکم زندگیهای مشکل دار یحورایی شبیه به این بود که بری و داستانهای یه مشاور خانوادهی دادگاه رو بگیری و به تحریر در بیاری و یکم بهش هیجان کاذب اضافه کنی. بازم میگم قشنگ و جالب بودن اما خاص و جدید نبودن. ممنون
داستانهای کتاب ذهن من را به هم ریخت
من نهایتا توانستم ۴ داستان را بخوانم
در اینکه نویسنده قلم قوی در نوشتن دارد شکی نیست
اما چه حیف......
به شخصه ترجیح میدهم مطالبی را مطالعه کنم که امید و هیجان مثبت را در زندگیام زیاد کند
خواندن این کتاب را به کسانی که در ابتدای مسیر زندگی مشترکشان هستند توصیه نمیکنم
من نهایتا توانستم ۴ داستان را بخوانم
در اینکه نویسنده قلم قوی در نوشتن دارد شکی نیست
اما چه حیف......
به شخصه ترجیح میدهم مطالبی را مطالعه کنم که امید و هیجان مثبت را در زندگیام زیاد کند
خواندن این کتاب را به کسانی که در ابتدای مسیر زندگی مشترکشان هستند توصیه نمیکنم
به نظرم ارزش اینکه دوبار اینکه کتابو بخونی داره
خلاصه این کتاب اینه که ادمارو باید با هر نوع دیدگاه و هر نوع عقیده و اخلاق پذیرفت
ادم نمیتونه همه دنیا افراد رو مطابق میلش درست کنه و اگه بخواد فقط خودشو ببینه
بلکه باید دنیا و ادمارو با همه تفاوت هاش پوسته داشته باشه
تا بتونه از زندگیش لذت ببره و بتونه عاشق بشه.
خلاصه این کتاب اینه که ادمارو باید با هر نوع دیدگاه و هر نوع عقیده و اخلاق پذیرفت
ادم نمیتونه همه دنیا افراد رو مطابق میلش درست کنه و اگه بخواد فقط خودشو ببینه
بلکه باید دنیا و ادمارو با همه تفاوت هاش پوسته داشته باشه
تا بتونه از زندگیش لذت ببره و بتونه عاشق بشه.
تعدادی از صفحات رمان را خواندم توصیف نویسنده از چهره زنش خوب بود ولی به نظرم نباید زیادی وارد جزئیات میشد و حتی لبان و اندام او را برای بیننده توصیف میکرد بجای آن میتوانست به بیشتر به توضیح شخصیت زنش بپردازد و از آن صحبت کند در ادامه هم از رفتار و شخصیت کم حرف زنش گفت که به نظرم خوب توصیف کرده بود ممنون
باسلام به کتابراه دوستان عزیز. با خواندن اولین داستان کنجکاو شدم تا آخر کتاب را پیش بروم داستانها مضمون جالب و عجیبی داشت که تابحال همچین نگاهی به زندگی زناشویی را درهیچ کتابی نخوانده بودم. کاش فقط خانمهارا مقصر در خیانت و از بین بردن رابطهها نمیدانست خیلی خانمها را سیاه نشان داده که به دل نمینشیند
اولین داستان کوتاهش رو فقط خوندم خبلی نامفهوم بود واصلا آخر ماجرا رو متوجه نشدم اما در کل احساسات مرد رو نسبت به زنش خوب نوشته شده بود آدمهای زیادی تو این دنیا هستند که برای بقیه شاید خوب باشند اما برای اعضای خانواده شون اصلا اون جوری نیستند واین موضوع به خوبی تو این کتاب به تصویر کشیده شده
این کتاب خیلی تفکرات زن ستیزانه داشت و واقعا با خوندن این کتاب حس کردم نویسنده یه مشکل روانی توی عمق وجودش داره بر خلاف نظرات که قلم نویسنده و توصیفات رو دوست داشتن باید بگم که توصیف وقتی قشنگه که محتوا زیبا و آموزنده باشه. آدم بعد خوندن یه کتاب باید یه چیزی بهش اضافه بشه. ☘️☘️☘️🪴🪴🪴
کتاب حاوی داستانهای کوتاه هست که به نظر من اگر از روی بعضی از داستانهای فیلم بسازند از خوندنش جذاب تر است. برای اوقات بیکاری و فراقت خوبه و سرگرم کننده است. ولی برای نوجوانان و جوانان که لوح دلشون سفیده به عنوان اولین کتابها و اولین تجربهها از زندگی زناشویی خوب نیست ممکنه نا امید و افسرده بشن
خوشم نیامدکتابی است پر از خیانت چه خیانت در ذهن چه در عمل دوری زن و شوهر از همدیگر مناسبات کاسب کارانه در زندگی زناشوئی هوسبازی و خیانت در حالیکه از طرف مقابل انتظار وفاداری و محبت خالصانه دارند حتی با یکی از فصلهای کتاب احساس آشنایی نمیتوان داشت در میان اطرافم هیچ زوجی را اینگونه نمیدانم در کل خوشم نیامد
داستانهای این کتابو که خوندم بیشتر به مشکلات زناشویی و روابط بین زوجین اشاره داشت و اینکه از دیدگاه یک مرد بود و همهی داستان هاش در رابطه با زنهایی بود که برای همسرشون کامل نیستند یا به گونه ایی میخواست بفهمونه مردها هم نیازهای عاطفی و روحی دارند و گاه زنها این نیازهارو نمیبینند.