نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی قصه رستم - ارسلان رسولی عمارلویی
4.1
800 رای
مرتبسازی: پیشفرض
این اولین کتاب از آقای عمارلویی هست که میخونم. واقعیت ایشون رو نمیشناختم ولی گوگل مردم و با ایشون وکتاب هاش آشنا شدم. درکل کتاب کوتاه زیبایی بود و دلم میخواد به نقد طولانی از این کتاب بنویسم. اما این کتاب اینقد ساده و بی آلایش و ملموس بود که حرف اضافهای برای گفتن برامون نمیزاده!! صدای هم راوی بسیار دلنشین و متناسب با موضوع بود. کن خودم دوره فوق لیسانسام رو توی دانشگاه مشهد، دو سال مهمون امام رضا بودم. برای هر حرفی میرفتم حرم پیش امام رضا. دلم میگرفت میرفتم حرم سبک میشدم، استرس امتحان داشتم میرفتم حرم و دعا میکردم، دلتنگ خونه و خانواده میشدم، میرفتم حرم. نمرهی خوب میگرفتم برای تشکر میرفتم حرم، و... میخوام بگم، شاید توی نگاه اول بگیم که این پیرمرد چقد ساده دل بوده! ولی ماها تقریبا همه مون توی تنهایی مون قد ساده و بی رودربایستی با خدا و اماماش، دعا همین میکنیم و از اونها میخواییم که کمکمون کنه. خیلی هامون براشون نامه نوشتیم و حرفای دلمون و سبک کردیم. الان حتی روانشناس هام میگن که کلمات قدرت دارن، بگید و بیاریدشون روی کاغذ، تا اونها رو از افلاک طلب کنید... درکل کتاب خوب، آرامش بخش و عرفانی زیبایی بود و من لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه...
باتشکر از تیم کتابراه .. و گویندهی خوب و حرفهای داستان.. تنها چیزی که میتونه نام یک نویسنده رو ماندگار کنه. نشان دادن حقیقت بدون اغراقه. نویسندههای قدر غربی یا حتی ایران خودمون.. همچون محمود دولت آبادی، هدایت ووو... وقتی دست به قلم میشدند آنقدر تلاش داشتند که برای آسان شدن این هنرنویسندگی وقایع داستان رو انقدر آسان و بی دردسر ننویسند که به خواننده حس غیر واقعی بودن منتقل کنه.. دلم میخواد به نویسنده داستان یک جمله بگم.. کاش زندگی مثل داستان رستم انقدر ساده و همه مشکلات و ناراحتیهای ما مثل آرزوی رستم حل شدنی بود.. اما نیست.. چه چشمهایی که یک عمر شب و روز گریه کردند و درخواستی داشتند و سرآخر بسته شدند و ارزوهایی که به گوربرده شده.. ادمهایی که واقعا تنها و بی دادرس مونده اند.. این سبک داستان.. قشر کمتری رو به سمت نویسنده جلب میکنه.. و بقیه رو حس دلزدگی میبخشه که ما کجای کاریم و اینا کجای کاااااارررر. ..
کتاب کوتاه و جذابی بود البته من چون بیشتر شاهنامه وداستانای شاهنامه رو میخونم وگوش میدم بیشتر شبا قبل خواب از اسم کتاب فکر کردم راجع به رستم شاهنامه است و از اونجایی که رایگان بود بدون خوندن نظرات و این چیزا سریع دانلود کردم دیشب که موقعه خواب این کتاب و گذاشتم منتظر یه داستان از شاهنامه بودم اما متوجه شدم که داستان راجع به امام رضاست اول اومدم قطعش کنم و برم سراغ کتاب دیگه اما یهو دلم لرزید و به عشق امام رضا تا ته گوش کردمو کلی دردو دل کردم با امام رضا تا خوابم برد واقعا ساده و جذاب و کوتاه بود یه جورای دردو دل عامیانه خودمون با خدای خودمون بود زیبا بود ممنون از کتابراه خوبیش اینه رایگان بود و هر کسی میتونه تهیه کنه
قلم نویسنده خوب و گیرا بود و مخاطب رو همراه میکرد اما موضوع داستان خیلی معمولی بود یه مرد سادهی روستایی که نذر کرده و نذرش ادا میشه طبیعیه که تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته و هرکسی بسته
به ارادت و محبتی که داره گاهی شخصی رو واسطهی نذرش میکنه رستم داستان حضرت امام رضا رو واسطهی خودش و خداوند قرار دادند و خداوند هم صلاح رستم رو در این دید که حاجت رواش کنه
فراز و فرودهای داستان رو هم دوست نداشتم خیلی سطحی بود گاهی اصلا نمیفهمیدم منظور نویسنده چیه امام رضا چجوری باید جواب نامه رو میداد اگر منظور شفا گرفتن زن رستم بود که رستم هنوز اطلاع نداشت حال زنش چطوره پس چرا ناامید به امام زاده رفت!!!
به ارادت و محبتی که داره گاهی شخصی رو واسطهی نذرش میکنه رستم داستان حضرت امام رضا رو واسطهی خودش و خداوند قرار دادند و خداوند هم صلاح رستم رو در این دید که حاجت رواش کنه
فراز و فرودهای داستان رو هم دوست نداشتم خیلی سطحی بود گاهی اصلا نمیفهمیدم منظور نویسنده چیه امام رضا چجوری باید جواب نامه رو میداد اگر منظور شفا گرفتن زن رستم بود که رستم هنوز اطلاع نداشت حال زنش چطوره پس چرا ناامید به امام زاده رفت!!!
رستم مرد ساده و بی آلایش روستایی که برای شفاعت همسرش با آن سادگی و بی آلایشی خود به زیارت امام رضا میرود. چند روزی مهمان امام رضا است و وقتی میبیند مردم چقدر درماندگی و مشکلات دارند مشکل خود رو فراموش میکند و از امام رضا میخواهد اول حاجت آنها را بدهد و سپس به او برسد. در انتهای داستان مردی در لباس خادمین حرم سر راه او سبز میشود دنبالش میرود رهایش نمیکند و تا ترمینال و آخرین لحظه که سوار اتوبوس میشود در صورتی که نا امید شده است دل شکسته شده است با او همراه است که به نظر من در واقع این همان آقای مهربان ما امام رضا است نویسنده خیلی ساده و رسا همه چی رو تعریف میکنه بدون ابهام و... راوی هم صدای دلنشینی داره.
کتاب خوبی بود و گوینده خوبی هم داشت اما داستانش تکراری بود، بارها اینگونه قصهها را شنیده بودم، نویسنده خیلی کلی گویی کرده بود، یا حداقل در این کتاب صوتی اینگونه بود که چیزی از جزئیات گفته نشده بود، اصل زیبایی داستانها به جزئیات آن است، حتی اگر واقعی نباشد، بنابراین من از این کتاب صوتی چون حس خوبی به من منتقل کرد خوشم آمد اما از اصل داستان که بسیار کلی گویی کرده بود خیلی رضایت نداشتم چون اساسا من داستان با جزئیات را دوست دارم، اما این کتاب برای کسانی که به کتابهای صوتی کوتاه و خلاصه علاقمند هستند بسیار مناسب است و به آنها این کتاب را پیشنهاد میکنم، از کتابراه هم بخاطر اینگونه کتابهای رایگان نشکرم میکنم❤
پر از محتوی رنگارنگ بود مثلاً وقتی زن رستم مریض شد افسوس که خود رستم نرفت اول از خدا بخواهد که زنش خوب شود و تازه التماس دعا داریم که ما مثل رستم نشویم و خدا را فراموش کنیم خدا در همهی حالات به یادمان هست تا بتوانیم برای همدیگر دعاهای فوق العاده زیبا کنیم بعضی وقتها نیاز شدید به دیگری داریم که برایمان کاری بکند اما بنده حقیر این کتاب را توصیه به کسانی که غیر از خود را در این دنیا کوچک میبینند ولی خدا مهربان را از یاد بردهاند سر خدا هر وقت شلوغ باشد بهتر است چون برای همه جهانیان دعا نماییم نه تنها برای خود بلکه برای همگان دعا نماییم
کتاب خوبی بود داستان زندگی یه مرد ساده روستایی با یک دل دریایی، مردی که وقتی به درگاه پروردگارش میرود چه خوب اعتراف به خطاهایش میکند حتی خطاهایی که شاید به دید خیلیها ناچیز و بی ارزش باشد، مردی که خیلی خوب شکر گزاری پروردگارش رو میکند، مردی که در اوج گرفتاری باز به انسانهای دیگر احترام میگدارد و دغدغه مشکل هم نوعان خود را دارد و برای حل مشکل دیگران دعا میکند و خدای مهربانی که از همه مهربانتر است و صدای او را میشنود و مشکل او رو بر طرف میکند، سپاس از کتاب راه و گوینده عزیز با صدای دلنشین و خوبی که دارند
اسم داستان برگرفته از شخصیت اصلی داستان یعنی مردی بنام رستم است. یک مرد ساده دل روستایی که با دامداری امرارمعاش میکند. زن رستم که نازبانو نام دارد مریض میشود و رستم برای شفای همسرش دست به دامن امام رضا میشود. ماجرای نامه رستم به امام رضا و سفرش به مشهد که نشان دهندهی سادگی و پاکی رستم است به قدری احساسات انسان را تحت الشعاع قرار میدهد که من به شخصه بغض کردم. صدای گوینده داستان هم خوب و دلنشین است. شنیدن این داستان را حتما توصیه میکنم
چقد عشق رستم به زنش قشنگ بود به خصوص وقتی آدم بعضیها رو میبینه که به هر کسی توجه دارن غیر از زنشون... گاوهاش و فروخته بود تا زنش درمان بشه. حرف زدنش با امام و دیگران هم قشنگ بود و امیدی که داشت.
اغلب قدیمیها یا آدمهای بی آلایش خیلی راحت مسلمونی میکردن اعتماد میکردن و امید میبستن و نتیجه میگرفتن و راحت تر زندگی میکردن. نویسنده تونست حس و انتقال بده و دل آدم و متوجه مشکل و امام کنه و آرامش بده.
اغلب قدیمیها یا آدمهای بی آلایش خیلی راحت مسلمونی میکردن اعتماد میکردن و امید میبستن و نتیجه میگرفتن و راحت تر زندگی میکردن. نویسنده تونست حس و انتقال بده و دل آدم و متوجه مشکل و امام کنه و آرامش بده.
✍سپاس فراوان از جناب عمارلویی که با روایت زیبای سرگذشت یک خانواده روستایی که با توسلشان به ولی نعمتمون حضرت علی ابن موسی الرضا"ع"حال و هوای حرم رو توی دلمون زنده کردند....
✍قشنگی کار سادگی و دل پاک شخصیت اول داستان اقای رستم بود که به خاطر خانوادهاش که از مهمترین داراییها ما انسانهاست همه سرمایهاش رو فداکرد، ولی این فرد با این همه گذشت و فداکاری حاضر نبود برای رسیدن به ضریح دل سایر زوار آقا رو بشکونه...
✍قشنگی کار سادگی و دل پاک شخصیت اول داستان اقای رستم بود که به خاطر خانوادهاش که از مهمترین داراییها ما انسانهاست همه سرمایهاش رو فداکرد، ولی این فرد با این همه گذشت و فداکاری حاضر نبود برای رسیدن به ضریح دل سایر زوار آقا رو بشکونه...
با سلام وخسته نباشید ودست اندر کاران کتابراه
من زیاد کتاب صوتی گوش نمیدهم بیشتر دوست دارم خودم بخوانم. گذشته از همه چیز نویسنده میتوانست خیلی بیشتر از این به آن شاخ برگ بدهد چون سوژه داستان از آن دسته سوژههای است که خواننده زیادی میتواند جلب کند. البته بستگی دارد که این داستان برای چه رده سنی نوشته شده باشد. موفق وپیروز باشید. پنج ستاره هم برای اینه که دانش آموزانم از آن خیلی خوششان آمده بود.. حق نگهدار
من زیاد کتاب صوتی گوش نمیدهم بیشتر دوست دارم خودم بخوانم. گذشته از همه چیز نویسنده میتوانست خیلی بیشتر از این به آن شاخ برگ بدهد چون سوژه داستان از آن دسته سوژههای است که خواننده زیادی میتواند جلب کند. البته بستگی دارد که این داستان برای چه رده سنی نوشته شده باشد. موفق وپیروز باشید. پنج ستاره هم برای اینه که دانش آموزانم از آن خیلی خوششان آمده بود.. حق نگهدار
اسم کتاب یک پارادوکس زیبا و زیرکانه بود
این نشون از هوش نویسنده میداد
پاراگرافها کاملا جذاب و احساسی از زبان گوینده بیان میشد
با این که داستان خیلی کوتاه بود ولی تونست در همین پونزده دقیقه کاملا ذهن رو به خودش جذب کنه
ولی ضعف اصلی داستان در پیش بینی انتهای داستان بود
نقطه اوج بنظر من اون لحظه بود که زرگل رو بغل کرد
این بهترین استعاره از برداشتن پرده از میان دلهاست
این نشون از هوش نویسنده میداد
پاراگرافها کاملا جذاب و احساسی از زبان گوینده بیان میشد
با این که داستان خیلی کوتاه بود ولی تونست در همین پونزده دقیقه کاملا ذهن رو به خودش جذب کنه
ولی ضعف اصلی داستان در پیش بینی انتهای داستان بود
نقطه اوج بنظر من اون لحظه بود که زرگل رو بغل کرد
این بهترین استعاره از برداشتن پرده از میان دلهاست
ممنون از خواننده داستان که زیبا و با صدای دلنشین خود این داستان رو خوند دعا و ثنای رستم برای سلامتی همسر مهربانش و متوسل شدن به امام رضا و خالصانه استغاثه کردن به درگاه خداوند و شفای همسر رو گرفتن نشاندهنده عقاید محکم ما مسلمانها داره در هر مشکلی که داریم توسل به امام و توکل بخداوند در هر موقعیتی که بهتر از او کسی نمیتونی. یاری رسان باشه
چند بار بود این کتاب تو لیست کتابراه میومد، متن خلاصهاش که میخوندم، میدیدم غمگینه، دانلود نمیکردم. حالا که گوشش کردم، دیدم بی پیرایه و ساده با یک ریتم، نوشته شده و حاجت روایی و تندرستی توش داره. خرسندم که گوشش کردم و خوشحالم که اولین بار از این نویسنده، که بارها اسمشون شنیده بودم، ارسلان رسولی عمارلویی، کتابی کوتاه به این زیبایی، شنیدم. سپاس کتابراه.
داستان کوتاه خوبی بود. داستان مردی ساده که برای طلب شفای همسرش نازبانو به مشهد میرود و نامهای که خود نوشته را میخواهد به امام بدهد. اما بعلت زیادی جمعیت فقط از دور دعا میکند و هنگام برگشت نامه را به خادمی میدهد تا به دست امام برساند. در نهایت به روستا برمیگردد و میفهمد که دعایش مستجاب شده و همسرش سلامت خود را بازیافته است.
روایت ساده و نثر روان بود . اگر در پایان داستان وقتی رستم برمیگشت نازگل مرده بود، داستان واقعی تر بود و پیام درست را میرساند کا حکمت خدا هرچه هست باید پذیرفت و زندگی واقعی سخت و گاهی بسیار تلخ است. وظیفه هنرمند ارتقای فرهنگ و نشر حقیقت است. نه نشر خرافات. نوشتن نامه و موارد دیگر خرافاتی ست که چه بسا اساس بدبختی و عقب ماندگی یک ملت است.
با سلام. داستان بسیار کلیشهای هست و در مورد خرافات مردم روستایی و کم سواد هست و از طرفی خود داستان هم خرافات رو تشویق میکنه و رواج میده که در عصر امروز، عصر علم و تکنولوژی کار کاملا اشتباهیه، در هر صورت اصلا نپسندیدم. موضوع اصلا امام رضا یا... نیست موضوع اینه که عقله آدم باید یکم فکر کنه و هر چیزیو نپزیره
کتاب ساده و عادی بود. من با وجود عشق و علاقه به ائمه اطهار و اعتقاد به شفا و معجزه امام رضا این داستان را نپسندیدم. این قصهها مرز واقعیت معجزه را ناخواسته جابجا میکند و دستاویز و بهانه برای مخالفن اسلام و شیعه جور میکند. نقل این داستانها باید بر اساس واقعیت باشد تا ارزش آن حفظ شود نه با داستان سرایی مخلوط به قصه شود
به عقیده من یک داستان زمانی خوبست که تغییری در من وبه طبع آن در اشخاصی که پیرامون من میباشن بشود. نکته مثبتی که این داستان برای من داشت این بود که انسان قبل از درخواست از خدا ویاپیشوا باید به خودش رجوع کند که آیا حقی برگردن دارد که به مظلوم اعطائ نکرده یعنی پاکی روح وجسم قبل از دعا.
صدای راوی هم بسیار دلنشین و متناسب با موضوع بود.
کن خودم دوره فوق لیسانسام رو توی دانشگاه مشهد، دو سال مهمون امام رضا بودم. برای هر حرفی میرفتم حرم پیش امام رضا. دلم میگرفت میرفتم حرم سبک میشدم، استرس امتحان داشتم میرفتم حرم و دعا میکردم، دلتنگ خونه و خانواده میشدم، میرفتم حرم. نمرهی خوب میگرفتم برای تشکر میرفتم حرم، و …
می خوام بگم، شاید توی نگاه اول بگیم که این پیرمرد چقد ساده دل بوده! ولی ماها تقریبا همه مون توی تنهایی مون همین قد ساده و بی رودربایستی با خدا و اماماش، دعا میکنیم و از اونها میخواییم که کمکمون کنه.
خیلی هامون براشون نامه نوشتیم و حرفای دلمون و سبک کردیم. الان حتی روانشناس هام میگن که کلمات قدرت دارن، بگید و بیاریدشون روی کاغذ، تا اونها رو از افلاک طلب کنید…
درکل کتاب خوب، آرامش بخش و عرفانی زیبایی بود و من لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️