نقد، بررسی و نظرات کتاب مادهی تاریک - بلیک کراوچ
مرتبسازی: پیشفرض
hossein moghadam
۱۴۰۴/۰۶/۰۸
00
داستان جالبی بود سفر و سردر گمی در دنیای موازی برای کسایی که به ژانر علمی تخیلی علاقه دارند عالیه بگم این کتاب از اون کتاباییه که وقتی برداشتی، دیگه نمیتونی بذاری زمین. دلیل اصلی گیراییاش هم اون ایده مرکزی و سوال خفنشه: «اینا همه مسیرهایی که میتونستی تو زندگیت داشته باشی، کدومشون رو واقعاً میخوای؟» این سوال آدم رو تا روزها بعد از تموم کردن کتاب هم درگیر خودش میکنه. داستان درباره یه پروفسور فیزیک به نام جیسون دسن هست که یه زندگی عادی و نسبتاً روتین داره با همسرش دانیلا و پسرش چارلی. یه شب که برای خرید بیرون میره، یهویی دزدیده میشه و وقتی به هوش میاد، میبینه خودش تو یه دنیای کاملاً متفاوته. دنیایی که در اون به ظاهر همه چی براش آمادهست، به یه دانشمند معروف تبدیل شده، ولی همسر و پسرش رو از دست داده. از همینجا سفر جنون آمیز جیسون شروع میشه برای برگشتن به خانۀ واقعیش. چیزی که واقعاً کتاب رو میچرخونه و خفن کرده، ایدۀ چندجهانیه بلیک کراچ خیلی قشونگ نشون میده که هر انتخاب کوچیک ما در زندگی، میتونه یه دنیای کاملاً جدید و موازی بسازه. این مفهوم که معمولاً توی کتابای خشک فیزیک میخونی، اینجا با پوست و خونت درک میکنی و حسابی آدم رو به فکر میندازه کهای کاش فلان کار رو میکردم یاکردم چی میشد؟ این بخش کتاب واقعاً فلسفی و عمیقه. از نظر ریتم داستان هم باید بگم کتاب از همون صفحات اول گاز میده و مثل یه قطار سریع السیر تا آخرین صفحه سرعتش رو حفظ میکنه. پر از تعلیق و صحنه های فرار و اکشن هست و اصلاً احساس خستگی نمیکنی. هر فصلی که تموم میشه، یه سوال جدید تو ذهنت ایجاد میشه حتی اگه اهل ژانر علمی تخیلی هم نباشی مجبورت میکنه تا تهش بری.
دلیل اصلی که میتونه افراد رو مشتاق خوندن این رمان بکنه، جهانهای چندگانه و موازی هست و این مورد به خوبی توی داستان به تصویر کشیده شده، بخصوص سردرگمی و سرگردانی شخصیت اصلی. نویسنده به خوبی احساسات و افکار درونی شخصیت اصلی را به تصویر کشیده و خواننده رو با درگیریهای روانی شخصیت آشنا کرده. اما در قسمتهایی از داستان ضعف رو توصیف کردن مکانها و صحنهها میشد دید مخصوصا مواقعی که شخصیت اصلی وارد جهان جدیدی میشد اما به طور کلی جذابیت داستان به قدری بود که این مورد رو میشد به راحتی چشم پوشی کرد پایان داستان هم از هر نظر یکی از بی شمار پایانی بود که این داستان میتوانست داشته باشه. پایانی شاد، به شخصه پایانی تاریک جایی که شخصیت اصلی به اونچه که میخواست، یعنی خانوادهاش نتونسه برسه. به هر حال شاید توی جهانی دیگر نویسنده پایانی متفاوت برای داستان نوشته، کسی چه میدونه:) ) )
کتاب بسیار خوبی بود.
از همون اول آدم جذب داستان میشه، در طول داستان هم جذابیتش بیشتر میشه.
درک جهانهای موازی سخته و اینکه نمیتونه حقیقت داشته باشه ولی این کتاب درست مثل کتاب کتابخانه نیمه شب میخواد بهمون یادآوری کنه، این زندگی که در اون هستیم، حاصل بهترین انتخابامون بوده و چون بهش عادت کردیم، خوشبختی درونمایه زندگی مون رو نمیبینیم.
میخواد بگه تمام چیزای کوچیک و به ظاهر بی ارزشی که برامون عادی شدن، عین خوشبختی هستن.
دوست داشتم پایان کتاب جور دیگهای رغم میخورد، اما در مجموع کتاب خوبی بود و ارزش خوندن داشت.
ممنون از مجموعه خوب کتابراه
از همون اول آدم جذب داستان میشه، در طول داستان هم جذابیتش بیشتر میشه.
درک جهانهای موازی سخته و اینکه نمیتونه حقیقت داشته باشه ولی این کتاب درست مثل کتاب کتابخانه نیمه شب میخواد بهمون یادآوری کنه، این زندگی که در اون هستیم، حاصل بهترین انتخابامون بوده و چون بهش عادت کردیم، خوشبختی درونمایه زندگی مون رو نمیبینیم.
میخواد بگه تمام چیزای کوچیک و به ظاهر بی ارزشی که برامون عادی شدن، عین خوشبختی هستن.
دوست داشتم پایان کتاب جور دیگهای رغم میخورد، اما در مجموع کتاب خوبی بود و ارزش خوندن داشت.
ممنون از مجموعه خوب کتابراه
هنوز کتابو تموم نکردم ولی واقعا جذبش شدم یک نگرش جدید بهم میده این کتاب که میتونم بهتر بل خیلی از مسائل کنار بیام اینکه هزاران ورژن از من وجود داشته باشه پس من میتونم هزاران نفر باشم خوب یا بد قاتل یا یک آدم فرشته صفت پش با ادمای اطرافم بهتر میتونم کنار بیام چه خوب باشن چه بددر عین حال میتونم بفهمم بهتر درک کنم که یک انتخاب درست یا غلط چه تبعاتی میتونه داشته باشه و هر زمان دست به انتخابی میزنم به این فکر میکنمم اگر برعکس این کارو انجام بدم چه اتفاقی ممکنه بیفته
وایییی کتاب فوقالعادهای بود و حتی با اینکه قبلش کتاب خانه نیمه شب رو خونده بودم ولی بازم تونست دید وسیع تری رو از دنیاهای موازی بهم بده و متعجبم کنه و یجورایی من ازش برداشت کردم که خب حسرتامون خیلی وقتا اون چیزی نیستن که واقعا میخوایم فقط از دور قشنگن و به قول خود شخصیت داستان انگار چیزی رو که نداریم طلب میکنیم پس بهتره هر انتخابی که داشتیم رو دوص داشته باشیم و بدونیم که بهترین انتخابهای ممکن بودن و بپذیریمشون:)
این کتاب را به خاطر عنوانش اتتخاب کردم ولی چندان براساس نظریههای علمی نوشته نشده بود. در برابر نوشتههای دن براون که برای نگارش یک کتاب، سالها تحقیق میکنه انگار این نویسنده تنها نکتهای شنیده و برای ان نظریه پردازی کرده بود.
موضوع کتاب کمی شبیه (کتابخانه نیمه شب) بود که درنهایت خواننده را ترغیب به شکرگزاری و امیدواری میکنه.
درکل برای من چندان جذاب نبود.
موضوع کتاب کمی شبیه (کتابخانه نیمه شب) بود که درنهایت خواننده را ترغیب به شکرگزاری و امیدواری میکنه.
درکل برای من چندان جذاب نبود.
داستان جذااااااب با موضوع فیزیک کوانتوم و دنیاهای موازی.
کتاب رو از ابتدا تا انتها با اشتیاق و هیجان خوندم و لذت بردم البته گاهی درک اصطلاحات فیزیک برام سخت بود اما پانویسهای مترجم بسیار کاربردی و مفید بود.
حسته نباشید ویژه به مترجم محترم کتاب برای ترجمهی خوب کتاب.
اگر به داستانهای علمی تخیلی بر پایهی فیزیک علاقه دارید حتما بخونید کتاب رو
کتاب رو از ابتدا تا انتها با اشتیاق و هیجان خوندم و لذت بردم البته گاهی درک اصطلاحات فیزیک برام سخت بود اما پانویسهای مترجم بسیار کاربردی و مفید بود.
حسته نباشید ویژه به مترجم محترم کتاب برای ترجمهی خوب کتاب.
اگر به داستانهای علمی تخیلی بر پایهی فیزیک علاقه دارید حتما بخونید کتاب رو
درود، داستان بسیار جذابی داشت، با این که چهارچوب تکراری دنیاهای موازی رو دارا بود، اما روند داستان و شیوهی ادامه یافتن اون بسیار جذاب بود، انگیزه مشخص شخصیتهای داستان و تلاش برای رسیدن به اونها خواندنی و مغلوب کننده بود. نقطههای گنگ کمی داشت و فضا و اشخاص و افکار اونها به درستی و به اندازه ترسیم شده بود. بسیار لذت بردم، سپاس.
من تا حالا هیچ کتابی رو انقدر سریع نخونده بودم نصفشو تو یک روز تموم کردم، خیلی روان و جذاب بود. سریالشم جدیدا پخش شده البته من کتابو بیشتر ترجیح میدم. یکی از چیزایی که راجع بهش دوست دارم اینکه ژانرش هم عاشقانه ست هم علمی تخیلی و خواننده حس میکنه واقعا تو دنیای کتابه وقتی اون اتفاقات داره رخ میده.