نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی پر - شارلوت مری ماتیسن
4.1
24 رای
مرتبسازی: پیشفرض
یک رمان عاشقانه و احساسی و داستان یک عشق ممنوعه هست که به سرانجامی غم انگیز ختم میشه. عاشقانهای زیباست و به نظرم ارزش خواندن یا شنیدن داره.
گاهی در جهان، عشقها و محبتهایی رقم میخوره که اگرچه شاید در درون، بیریا و مالامال از صداقت باشه، ولی به دلیل ماهیت قراردادی بودن زندگی اجتماعی انسان، مسئولیتهایی که به عنوان همسر، والد، قوم و خویش، شهروند و... به عهده گرفته، شاید چندان قابل پذیرش نباشه و در موارد بسیاری شانه خالی کردن از وظایف خانوادگی و عاطفی، ممکن نباشه و یا به دردسری که ایجاد میکنه نیرزه و چه بسا سرانجامی تلخ رو هم رقم بزنه.
کاش آدمها همیشه در موقعیت و زمان مناسب، میتوانستند در برابر اتفاقات مهم زندگیشون قرار بگیرند، به گونهای که کمتر قدمهایی بردارند که بعدها افسوسهای غیرقابل جبرانی رو بخورند.
گاهی انسان درست جایی که فکر میکنه مالامال و غایت خوشبختی هست و دقیقا همون هدفی هست که باید بهش برسه و براش تلاش کنه، در واقع آرامش و سعادتی که در همون لحظه و دقایق لمس و تجربه کرده رو هم به کام خودش و اطرافیانش، زهر و ناخوشایند میکنه. به طوری که زمان میگذره و با تمام وجود، حسرت لحظاتی رو میخوره که اونها رو تمام و کمال داشت، ولی قدرش رو ندونست.
این داستان با گذشت و سکوتهای طولانی آمیخته شده، گذشتها و سکوتها به مرور فاصلهی فکری، اقتصادی، جایگاه اجتماعی و... بزرگتری رو پدید آورده تا جایی که به نظر بازگشت به گذشته، ناشدنی و محال به نظر میرسه.
کتاب با صدای رسا و زیبا و با تامل خوانده شده بود، فقط اگر شاید زمانی که متن داستان، به گفتگوهای دونفره میرسید، دو صدا داستان رو روایت کرده بودند، اثر گذاری لحظات عاطفی و احساسی، به دلیل صوتی بودن کتاب، افزایش پیدا میکرد.
گاهی در جهان، عشقها و محبتهایی رقم میخوره که اگرچه شاید در درون، بیریا و مالامال از صداقت باشه، ولی به دلیل ماهیت قراردادی بودن زندگی اجتماعی انسان، مسئولیتهایی که به عنوان همسر، والد، قوم و خویش، شهروند و... به عهده گرفته، شاید چندان قابل پذیرش نباشه و در موارد بسیاری شانه خالی کردن از وظایف خانوادگی و عاطفی، ممکن نباشه و یا به دردسری که ایجاد میکنه نیرزه و چه بسا سرانجامی تلخ رو هم رقم بزنه.
کاش آدمها همیشه در موقعیت و زمان مناسب، میتوانستند در برابر اتفاقات مهم زندگیشون قرار بگیرند، به گونهای که کمتر قدمهایی بردارند که بعدها افسوسهای غیرقابل جبرانی رو بخورند.
گاهی انسان درست جایی که فکر میکنه مالامال و غایت خوشبختی هست و دقیقا همون هدفی هست که باید بهش برسه و براش تلاش کنه، در واقع آرامش و سعادتی که در همون لحظه و دقایق لمس و تجربه کرده رو هم به کام خودش و اطرافیانش، زهر و ناخوشایند میکنه. به طوری که زمان میگذره و با تمام وجود، حسرت لحظاتی رو میخوره که اونها رو تمام و کمال داشت، ولی قدرش رو ندونست.
این داستان با گذشت و سکوتهای طولانی آمیخته شده، گذشتها و سکوتها به مرور فاصلهی فکری، اقتصادی، جایگاه اجتماعی و... بزرگتری رو پدید آورده تا جایی که به نظر بازگشت به گذشته، ناشدنی و محال به نظر میرسه.
کتاب با صدای رسا و زیبا و با تامل خوانده شده بود، فقط اگر شاید زمانی که متن داستان، به گفتگوهای دونفره میرسید، دو صدا داستان رو روایت کرده بودند، اثر گذاری لحظات عاطفی و احساسی، به دلیل صوتی بودن کتاب، افزایش پیدا میکرد.
من این کتاب رو سال ۸۷ تو خدمت سربازی در اردوگاه بادینده خوندم اونجا برق نداشتیم چون وسط کویر بود با نور فانوس نفتی که بالای تختم گذاشته بودم جوری که تلفیق نور فانوس و شبهای مهتابی کویر بود این کتاب رو خوندم وای که چه لذتی بردم الان که این رو مینویسم بعد سالها دارم دوباره صوتیش رو گوش میدم تمام خاطراتم زنده شد صدای راوی داستان هم صدای بی نظیری داره ممنونم از شما ❤️
این کتاب رو سالهای جوانیم خوانده بودم . کتابی تاثیرگذار و شدیدا عاشقانه بود. با خواندن دوباره کتاب خاطرات دوران خاطرات جوانی برام زنده شد و البته الان در این سن با یک دیدگاه دیگهای به کتاب نگاه کردم ولی در کل بازهم نظرم اینه که عشق زیباست و همیشه پیروز است حتی اگه وصالی نباشه که البته این رو هم صددرصد قبول دارم که وصال باشه عشق نیست
این کتاب را چندین سال پیس خوانده بودم داستان شیرین و آشنایى دارد از اینکه نسخه صوتى آن را هم گوش کردم خیلى خوشم آمد کتابى است که عشق و فداکارى را از دیدگاه دو نفر به تصویر میکشد و خواننده خودش و مرد عاشق را به چالش میکشد که آیا درست عمل کرده موفقیت معشوق در برابر از دست دادنش!! جالب بود.
داستان خیلی رویایی و خیالی که باعقل و علم و واقعیت امروز خیلی جور در نمیاد و باعشق مانند یک حس خلسه وار و ماورایی برخورد کرده در حالیکه به نظر من انسان نرمال اینگونه با عشق برخورد نمیکند و تعریف عشق از نظر من این نیست برای تجربه کردن یک حال خیالی و خلسه اور جالب بود اما واقعیت نبود.
داستان خوبی نبود حتی اگه واقعی هم باشه جالب نیست خسته کننده وکسالت آوره، چیزی به نام عشق وجود نداره، واین کاری که این مرد (دالتون) انجام داده اصلا قابل تقدیر نیست کسی که خانواده خودش رو رها کنه ودرجای دیگه عاشقی کنه وبعد هم خود کشی، که هیچ کدوم این کارا شایسته تقدیر نیست ولایق نکوهشه😕
این اثر صرفا بواسطهی دیالوگهای عاشقانه و داستان رمانتیکش ممکن است برای بسیاری عزیزان قابل توجه باشد. لیکن بسیاری از عوامل مورد نیاز یک رمان خوب در آن دیده نمیشود. شخصیت پردازی سطحی، پیرنگ آبکی و عدم توجه به علت و معلول بشکل معقول، روند داستان بدون منطق و تحلیلهای کودکانه و...
شاید برخی معتقد باشند در داستانهای رمانتیک نباید به دنبال منطق محکمی گشت لیکن قرار نیست با این استدلال هر ناهنجاری را هنجار تصویر کرد.
نویسنده گویا برداشت درستی از عشق ندارد.
شخصیت اول داستان که حتی به بالاترین مظهر عشق یعنی فرزند هیچ احساس خاصی ندارد چگونه میتواند از عشق حرف بزند. از نظر او همه و همه از جمله فرزند و زن و برادران و دوستان و تقریبا همه مردم قابل دوست داشتن و ابراز احساسات نیستند.
متاسفانه نویسنده از فردی تقریبا بی عرضه که که حتی قدرت جمع جور کردن خود و خانوادهاش را ندارد و هیچ زمینهای برای احساسات و فداکاری ندارد، ابر انسانی میسازد که انتهای ازخودگذشتگی است و صرفا با جملات آبکی احساسات خواننده را به بازی میگیرد.
در یک مقایسه ساده با آثار بزرگ عاشقانه از جمله غرور و تعصب و بلندیهای باد گیر و آناکارنینا و... درمی یابیم که این اثر عاشقانه به حساب نمیآید. البته این موارد نظر من است و اصراری بر پذیرش آن از سوی دیگر عزیزان
با این اوصاف از از همه عوامل سپاسگزارم