نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی تلخ‌ترین لبخند - رحیم فتوره چی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
زینب عرب
۱۴۰۰/۰۹/۰۸
یه روایت اسفناک و شرم آور از جامعه علمی ایران سارا و ساراهای این جامعه قطعا تا آخر عمر به خودشون و استعدادهاشون بدهکار میمونن، پس به ناچار باید برن جایی که قدر استعدادهاشون دونسته بشه
فرار مغزها: عنوانی به شدت اشتباه و نامناسب و گاها عوام فریبانه برای افرادی از این دست که اگر بمونن نادیده گرفته میشن و از درون دچار فروپاشی میشن گاهی تا سر حد نابودی پیش میرن و اگر برن برچسب وطن فروش بهشون زده میشه، حداقل فایده خوانش این کتاب اینه که بدونیم که رسیدن به یک مراحلی واقعا سخته و مستلزم فدا کردن خیلی چیزهاست و آنقدر راحت آدم‌ها رو قضاوت نکینم و از این عنوان نابجا برای همچنین آدمهایی استفاده نکنیم
در مورد صداگذاری این کتاب، موسیقی متن به شدت آزاردهنده ست، میشد از یک موسیقی آرام‌تر استفاده کرد، گوش کردن به یک همچین موسیقی برای مدت طولانی واقعا تاثیر بدی بر روان آدمی می‌گذاره، برای من که کل کتاب رو بی وقفه گوش کردم بسیار آزار دهنده بود
و در مورد راوی صوتی کتاب: بعضی کلمات به وضوح بیان نمیشدند، و تاکید ایشون برای ادای بعضی کلمات بسیار نامناسب بوده و باعث ادای اشتباه کلمات با تشدید می‌شده
در مجموع این کتاب رو به خاطر بیان و شفاف سازی بسیاری از حقایق جامعه دانشگاهی ایران دوست داشتم
و البته بسیار متاسف شدم از سرانجام بهرام و امیدوارم روزی برسه که بهرام‌های جامعه‌ی ما مجبور به ترک دیار نشن و همچنین سرنوشت شومی براشون رقم نخوره
ممنون از کتابراه
رحیم فتوره چی
۱۴۰۱/۰۲/۰۵
سلام و عرض ادب
فتوره چی هستم نویسنده کتاب تلخ‌ترین لبخند
قبل از هر توضیحی از همه شما عزیزانی که وقت گذاشتید و کتاب من رو گوش دادید تشکر ویژه‌ای میکنم. چه از عزیزانی که کتاب رو دوست داشتن و چه عزیزانی که از کتاب خوشتون نیومد.
از شنیدن تعاریفتون خیلی شرمنده و‌ در عین حال خوشحال شدم و خیلی چیزها از انتقاداتتون یاد گرفتم.
بایستی به این نکته اشاره کنم که من به هیچ عنوان ادعایی در زمینه نویسندگی ندارم و از همه متخصصین این حوزه عذرخواهی میکنم.
این کتاب برآمده از مسائل و مشکلاتی هست که لمسش کردم و به نوعی احساس وظیفه کردم که در موردش بنویسم.
در نوشتن کتاب سعی کردم به مسایل بر اساس سن کاراکتر نگاه کنم به خصوص بهرام و شیدا که در ابتدا حال و هوای عاشقی جوون‌های هجده ساله رو تجربه میکردن و در ادامه پخته تر و واقعی تر به زندگی نگاه میکردن
در مورد موسیقی بکار رفته در کتاب من هم با منتقدین موافقم و میتونست موسیقی بهتری برای کتاب استفاده بشه.
همچنین به نظر میرسه برخی از منتقدین عزیز کتاب رو تا انتها ادامه نداده‌اند. از همه این عزیزان تقاضامندم در صورت امکان کتاب رو تا انتها گوش کنند.
در نهایت برای همتون آرامش و سلامتی آرزومندم.
تشکر ویژه‌ای هم از کتابراه برای ایجاد چنین بستر مناسبی دارم.
دوستدار شما
رحیم
Ayda Azimi
۱۴۰۰/۰۹/۰۵
نظرات رو که می‌خونم از این حجم پایین بودن دانش ادبی متحیر و حیرون می‌شم😐همه گفتن این اثر عالی و شاهکاره و... در صورتی که چیزی جز یه داستان سطحی و کودکانه نیست. نویسنده‌ای که در پیشگفتار ادعا می‌کنه رمانی از دغدغه و مشکلات نوابغ و نخبه‌ها و نبود اشتغال و سیل مهاجرتشون نوشته با ارائه‌ی یک کتاب قصه عاشقانه به تمام اون ادعا‌ها گند زده. 😑
حداقل کاش داستان عاشقانه جذاب و پر چالشی می‌داشت. 😐 انگار رمانی از رمان‌های کانال‌های تلگرامی یا اینستاگرامی می‌خونی. داستانی به شدت حوصله سر بر و خسته کننده. شخصیت‌های اصلی انگار به جای نوابغ دانشگاهی چند تا دختربچه و پسربچه بودن که درگیر عشق‌های لجوجانه شدن...
گویندگی داستان هم دیگه تیر خلاص بر پیکر خاکستر شده این کتاب هست. گوینده‌ی اثر جوری داستان رو روایت می‌کنه که اگر بم بودن صداش نبود تصور می‌کردم ایشون هم نهایتاً پنج شیش سالشه😂
و در نهایت من کتاب رو در نیمه رها کردم چون واقعاً ادامه دادن به این چرندیات توهینی عظیم به شعور خودم می‌بود...
کاش به خودمون بیایم و با آثار ادبی واقعی آشتی کنیم هنوز که این ابتذالات آخرین نفس‌های اون‌ها رو در نطفه خفه نکردن😔
آهان اون یه ستاره هم نمی‌خ. استم بدم حیف که برای ثبت نظر مجبور بودم....
Mohammad Bagheri
۱۴۰۱/۰۲/۰۴
داستان ساده ولی حاوی بخشی از دغدغه‌ها و مشکلات دسته‌ای از تحصیل کرده‌های نخبه کشور بوده که بعضا برخلاف میل باطنی خودشون برای ادامه تحصیل و کار مجبور به ترک وطن می‌شن چون متاسفانه درحال حاضر کشور جایگاه و ارزشی برای شایستگی و نخبگی اونها نداره.
گویندگی و موسیقی‌های متن خوب بود ولی موسیقی ابتدا و انتهای قسمت‌ها خیلی اعصاب خوردکن بود.
خدا قسمت هیچ خانواده‌ای نکنه از دست دادن عزیزی رو، از دست دادن جوانی رو، مخصوصا جوانی تحصیل کرده و نخبه رو، حتی نمی‌شه حال اون خانواده رو هم درک کرد، حالا باید بهتر بفهمیم درد خانواده‌هایی مثل خانواده‌های جانباختگان پرواز اوکراین چقدر سنگینه، خدا همه جانباختگان اینگونه حوادث مخصوصا هواپیمای مذکور رو بیامرزه و به بازماندگان اون صبری عظیم عطا کنه و به حق همین شب‌های عزیز قدر از مصببین اون به بدترین و بالاترین شکل ممکنه بازخواست کنه و عذاب الهی رو نصیب اونها کنه.
جلالی
۱۴۰۱/۰۳/۲۰
داستان بسیار جذاب بود، لحظه به لحظه با داستان پیش رفتم و خودم را جای شخصیت‌های داستان قرار میدادم و موضوع را به خوبی درک میکردم زیرا ناشی از واقعیت‌ها و مشکلات روز کشورم بود
قلم نویسنده قوی بود، صدای گوینده عالی بود و موسیقی متن بسیار خوب و به جا تنظیم شده بود
با پایان داستان بسیار متاثر و غمگین شدم حتی تا چندین روز این غم و اندوه با من همراه بود چون این داستان واقعی بود و ناشی از تخیل و زاییده ذهن نویسنده نبود.
با همه این وجود بنده به کشورم با همه ضعفهای موجود احترام میگزارم و معتقدم اگر ضعفی هست از خود ماست و برای از بین بردن ضعفها باید ماند و تلاش کرد، ترک کردن و رفتن با ادعای اینکه کسی در این خاک قدرمان را نمی‌داند بزرگترین اشتباه است.
نابغه‌های هر کشور باید در همان کشور بمانند و قدر خاک خود را بدانند، دزدان مغزها به خوبی راه دزدی و فریب را بلدند.
نابغه‌ها ودانشمندانی که در این خاک مانده‌اند و با جان و دل برای سربلندی کشورشان تلاش می‌کنند به اندازه کسانی که هیچ کاری برای کشور نکرده‌اند و همیشه نا راضی‌اند، ادعا ندارند!!
دستان مغزهای متفکر، نابغه‌ها، تلاشگران و ایثار گران بی ادعا را باید بوسید، آنهایی که ترک وطن نمی‌کنند، خود را نمی‌بازند و به وطن خود افتخار می‌کنند.
می‌مانند و برای سازندگی با همه موانع می‌جنگند و پیروز می‌شوند.
pegah raesi
۱۴۰۱/۰۲/۱۹
ممنون جناب فتوره چی که این کتاب رو نوشتید، به چند دلیل
اول اینکه نسل جوان ببینند اگر چه مسیر رفتن به دانشگاههای خوب سخته اما اونجا آدم به اشخاصی همردیف و هم شأن خودش آشنا میشود
دوم اینکه شناخت مشکلاتی که نخبه‌های ما با اون در داخل کشور دست به گریبان هستند و مجبووووور به رفتن از ایران میشن که برن جایی که بتونن از اینهمه نبوغ استفاده کنن و قدرشون هم بدونن
و اما منم مثل خیلی از دوستان ربطی بین پیشگفتار که گفته شده بود خیلی از خانواده‌ها پشیمون میشن از اینکه بچه هاشون از ایران برن و فرار مغزها و.... با داستان ندیدم، دو مقوله‌ی کاملا مجزا بود، اگر *خطای انسانی* نبود الان تمام مسافران اون هواپیما به زندگیشون ادامه می‌دادند و داستان پایان خوش وصال و موفقیت میداشت و چه بسا در آینده اختراعات موثری میکردند اما امان از *خطای انسانی*
و اینکه موسیقی متن واقعااااااا بد بود تا اونجا که چند بار اومدم دیگه کتاب رو‌نخونم و از همون وسط داستان در قسمت نظرها، انتقاد کنم، اما موسیقی رو زدم جلو.
و دیگر اینکه باز مثل همون زمان ماجرای هواپیما گریه کردم و هق هق کردم و همدردی با خانواده‌ی این عزیزان که ناجوانمردانه عزیزانشون پرپر شدند
حداقل این کتاب تونست ذره‌ای از احساس سرنشینان اون هواپیما رو انتقال بده، حس نخبه‌های که به دلیل مشکلات عدیده‌ای نه میتونن اینجا بمونن و نه میتونن از اینجا برن و حس اونایی که رفتن و از خانواده هاشون دورن و......
سپاس از کتاب راه عزیز
م مسعودی
۱۴۰۱/۰۱/۳۱
به نظرم این کتاب از چند جنبه قابل بررسی است.
نخست به نسخه صوتی آن می‌پردازم. اجرا به دور از نظرم در مورد متن کتاب خیلی خوب بود و آقای عسگری کاملاً مسلط مانند یک نمایشنامه شخصیت‌های متفاوت را به صحنه می‌آوردند و دیالوگ‌ها را اجرا می‌کردند ولی انصافاً موسیقی ابتدا و انتهای هر بخش روی مُخ بود و عذاب آور.
و اما متن:، مشکلات تحصیل برای قشر دانشجو از نظر هزینه و خوابگاه (که در این مورد اشاره نشده بود) و ادامه در مقاطع تخصصی‌تر؛ پیدا کردن کار متناسب با تخصص و تامین کننده مخارج زندگی و..... همه واقعیاتی است که به درستی اشاره شده بود.
این که هیچ هدف مدون و حساب‌شده‌ای برای میزان ظرفیت پذیرش دانشجو در رشته‌های مختلف وجود ندارد و حتی مهم‌تر تمام کسانی که ادامه تحصیل می‌دهند لزوماً علاقه‌ای به رشته تحصیلی خود و اصولاً ادامه تحصیل ندارند و از روی اجبار یا بی برنامه بودن اقدام می‌کنند و دیگر موارد را هم کنار بگذاریم، می‌پردازیم به کسانی که واقعاً با علاقه و هدف ادامه تحصیل می‌دهند؛ شخصاً به عنوان مادری که پسر و دخترم از فعالان عرصه علم و دانش بوده‌اند و در کنار فرزندان نخبه این آب و خاک تحصیل کرده‌اند و شاهد بوده‌ام که با این‌که تخصص و دانش کافی داشتند کمتر موفق شدند در کار مربوط به تخصص خود به کار گرفته شوند و متاسفانه عدم فرهنگ شایسته سالاری تعداد زیادی را سرخورده و مایوس راهی کارهای خارج از تخصص و یا دیار بیگانه کرد.
تا سال‌ها تعصب وطن‌پرستی مانع موافقتم برای مهاجرت برای ادامه تحصیل در کشور دیگر بود ولی در نهایت منطق حکم می‌کرد کسانی را که مهاجرت کردند به قضاوت ننشینم زیرا به تکرار دیدم رتبه‌های بالای علمی در میان دوستان فرزندانم را که موفق به پیدا کردن یک کار ساده مرتبط نشدند.
نونا
۱۴۰۳/۰۴/۳۱
با تشکر از نویسنده محترم داستان بسیار زیبا و جذاب بود ولی عیب اون در بسیار غیر واقعی بودن شخصیت ها بود چطور ممکنه تمامی شخصیت ها کلا بسیار مثبت بودند و هیچ جنبه منفی و حتا خاکستری هم در هیچ یک نبود انگار که ایران و ایرانی ها کلا مدینه فاضله ای هستن و فقط شرایط و اوضاع خرابه والا همه خیلی خیلی خوب و کامل و اوکی هستن که خودمونم می دونیم چنین نیست و حتا در آدمای نخبه و خانواده هاشون ضعف های شخصیتی زیادی موج می زنه در واقع خوبی و بدی با همه و اینکه فضای داستان دیگه زیاده از حد منفی و مأیوسانه بود و هر گونه امید با بهبود و آینده بهتری رو حتی در خارج از کشور برای نسل جوان نخبه متصور نبود فضایی بخ شدت منفی که برای من ۴۲ ساله شاید چیزی نباشه ولی تصور کنین نوجوان ۱۵ ساله ای که این اثر و عاقبت شوم درس خوندن و زحمت کشیدن و جنگیدن برای هدف رو ببینه چقدر سرد و مخربه درسته شرایط بده افتضاحه ولی ما محکومیم به امید به فردایی بهتر پس چه بهتر که در داستان ها جو رو کاملا منفی نکنیم اگه اینقدرمایوس باشیم باور کنین دیگه کلا هیچ حرکت مثبتی هم رخ نخواهد داد انسان به امید زنده ست به امید اینکه این نویسنده توانا که اینقدر خوب تونست غم و یاس رو به قلم بیاره به طوری خودم بارها در خلال داستان گریه کردم بتونه با همون قلم جادویی ش اینبار داستانی امید وار کننده و واقعی با پایانی شاد و زیبا به تصویر بکشه به امید فردایی بهتر و ایرانی بهتر
محمدعلی کلوندی
۱۴۰۱/۰۳/۲۷
کتاب به مسائل ومشکلاتی که برسر راه قشر نخبه کشور
می پردازد. سه مشکل اساسی وبزرگ درکتاب مطرح
می شود.
مسئله اول دغدغه مالی ومشکلات اقتصادی است که این قشر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. به نظر منبرای حل مشکلات مالی نخبه‌های کشور دولت باید باحمایت‌های مالی مناسب این دغدغه را برطرف کند تا دانشجویان نخبه به دلیل مشکلات مالی از ادامه تحصیل محروم نشوند.
مشکل دوم آینده شغلی مبهم ونامعلوم این قشر است که مانع از ادامه تحصیل آن‌ها می‌شود ویاباعث مهاجرتشان می‌شودکه در این زمینه هم دولت با ایجاد شغل‌های مرتبط با مدرک تحصیلی این قشر می‌تواند این
سرمایه‌های کشور در کشور خود بمانندو ایران را به جای آمریکا واروپا آباد کنند.
مشکل سومی که این قشر با آن مواجه هستنند مسئله ازدواج است که این مشکل در همه جامعه وجود دارد. برای حل مشکل ازدواج دولت با چندحمایت ساده مانند دادن مسکن وهزینه ازدواج می‌تواند به کمک این قشر بیاید.
برخی از مشکل‌های موجود نه دولت مقصر است نه دانشجویان مانند مشکل پویا وحتی پدرومادر پویا هم مقصر نیستند ولی دولت با تقبل هزینه‌های درمانی مادر پویا می‌تواند مسیر ادامه تحصیل پویارا هموار کند. کتاب دربرخی موارد تند رفته وغیر منطقی برخورد می‌کندودور از منطق نوشته است وخیلی از مطالب از زبان دوشخصیت بیان می‌شود که به نظر من باعث طولانی تر شدن بی دلیل کتاب شده است وای کاش نویسنده راه حلی هم ارائه
می کرد واینقدر کتابی نمی‌نوشت. اجرای راوی بسیار ضعیف بود ودر بعضی موارد تند می‌خواند وبعضی کلمات را باتاکیدی بی منطق ادا می‌کندکه باعث سخت شدن ارتباط من با کتاب می‌شود.
کاربر سرو
۱۴۰۱/۰۳/۱۲
بدترین اتفاق تو این کتاب، موزیک پس زمینه است ک بینهایت رو اعصاب است.
بهر ترتیب ک بود کل کتاب رو گوش دادم.
اول باید بگم نمیدونم چرا اینقدر باید تاکید بر تافته‌ی جدا بافته بودن بچه‌های شریف میکردید؟!
نخبه همه جا هست، استعدادهای بر باد رفته فقط تو قلب تهرون و تو شریف نیست!
کلا آمال و آرزوههی همه‌ی ما تو این سرزمین ب باد رفته علی الخصوص ما دهه شصتیها! ما ک کل زندگیمونو گذاشتیم بپای احترام و حرف گوش کردن و درس و درس و درس!
الانم بخاطر خانواده هامون پابند شدیم و دنبال خیلی از چیزا ک حق مسلممون بود نرفتیم.
یه چیزی ک خیلی تو ذوق میزد قضیه دوست شدن بهرام با شیدا بود. آخه مگه ملت میرن دانشگاه برای دوستی؟! اونم نخبه‌هایی مثل اینا، این قسمت داستان خیلی چیپ بود!
ولی از لحظه‌ای ک فهمیدم کل داستان میخواد ب قضیه سقوط هواپیمای اوکراینی برسه حالم بدتر شد...
اتفاق تلخی بود و داستان رو تلختر کرد!
...
باید بگم کل داستان رو بخاطر موسیقی بد پس زمینه و جریانات دلتنگی و تنهایی و بعدم مرگ بهرام ب شدت دپرس و افسرده و گریون بودم....
نسیم افتخار
۱۴۰۱/۰۴/۱۳
با سلام خدمت دوستان فرهیخته و‌کتاب خونم
اکثر نظرات رو‌خوندم و برای اینکه تکرار مکررات نکنم ازشون رد میشم چون خیلی جاها با انتقادهای دوستان موافقم. ولی به نظرم داستان با زبان ساده رابطه یک زوج جوان رو روایت کرد هرچند که زیاد به مشکلاتشون نپرداخت و بزرگترین دغدغه ش وصال یار بود ولی به هر حال نخبه هاهم زندگی شخصی و معمولی دارن و صددرصد تو زمینه‌های عاطفی فرق چندانی با بقیه ندارن.
به نظرم نقطه عطف داستان دی ماه ۹۸بودوقتیکه بهرام داشت آخرین حرفهاشو میزد و اون صدا که در پس زمینه بود خودش همه چی رو بیان کرد. متاسفانه ما جایی زندگی می‌کنیم که موندن یا رفتن هردومساوی با نابودیه. اولی تدریجی و دومی به یکباره😔
به هرحال از آقای فتوره چی عزیز بابت اثر خوبشون ممنونم همچنین ممنون از کتابراه عزیز که مثل همیشه زحمت کشیدن و گام بزرگی درجهت کتابخونی وفرهنگ مطالعه برداشتن
فرشته رزاقی
۱۴۰۰/۱۰/۲۶
خیلی یک جانبه به تصویر شرایط کشور پرداخته شده، همون کشورهایی که به عنوان سنبل رفاه و احترام و پیشرفت تعریف می‌شوند با تحریم‌های ناحقشون حصار مصرف گرایی صرف رو در کشورهای امثال ما نهادینه کردند، با این حال نوابغی بالاخص از نظر هوش هیجانی بودند که تونستند با همین مصیبت سرایی که در این متن نقل شده دکتری بگیرند و زندگی خوبی برای خودشون و دیگران بسازند، آشنایانی در امریکا داشتیم که برای خرج تحصیلشون شاگردی و پادویی کردند تا خرج زندگی و تحصیلشون رو بدهند و به محض دریافت دکتری به کشور برگشتند و الان هم جزو هیئت علمی دانشگاه و سرپرست کارهای خصوصی و زندگی خانوادگیشون هستند
عجیب این کشورهای پیشرفته چرا مردم خودشون رغبت چندانی به دریافت این بورسیه‌ها و دکتری ندارند، چون خدمات از جوامعی که اقتصادش رو فلج کردند، براشون سر ریز میشه
شخصیت پردازی جالبی نداشت، متن تیره و سطحی، موسیقی بد و راوی هم تطابق موفقی برای روایات افراد مختلف و حالاتشون نداشت، یعنی خطی روایت می‌کرد
نرمین صوفی
۱۴۰۱/۰۸/۱۹
نه‌ی شاهکاره و نه‌ی اثرادبی. روایات اسفناک و ناراحت کننده‌ی نخبه‌ها و جوانان این سرزمینه که به هزاران دلیل مختلف نمیتونن دراین آب و خاک بمونن و مجبوربه مهاجرت میشن که متاسفانه با صدای خیلی ناهنجارگوینده اسفناک‌تر و جان گدازترشده. واقعا از شنیدن چنین حوادثی که درقالب داستان تعریف شده قلب ادم به درد میاد و تا همیشه جای این زخم روی تن تک تک ما ملت ایران میمونه.. اما درمورد نوع نگارش و نقد کتاب تخصصی ندارم و فقط نظرات شخصی خودمه باید بگم خیلی طولانی بود و خیلی به جزئیات که اصلا مهم نبودن پرداخته و صدای گوینده و طرز بیانش اصلا خوشایند نیست‌. ی صدای خیلی بلند و تیز که اصلا مناسب حال و هوا و محتوای داستان نیست. تشکر از نویسنده بابت زحماتشون و همینطور کتابراه عزیز به امید روزی که دیگه هیچ وقت شاهد چنین رخدادهای دلخراش و جان گدازدرایران عزیزمون نباشیم
Aynam H
۱۴۰۱/۰۴/۰۹
این کتاب به بهترین وجه ممکن حس از دست دادن فرزندان و برای مادر، خواهر، و یک همسر رو توصیف کرده با اینکه داستانی ساده بنظر می‌رسید ولی این داستان حقیقتی بود که در اطراف ما در حال رخ دادنه و چه بسا نخبه‌ها نخبگانی که مجبور به ترک خانواده هاشون یا رویاهاشون یا حتی جانشان شدن بخاطر این سیستم آموزشی تأسف بار کشورمون که فقط فقط بلدن از همان دوران مدرسه بر ما فشار بیاورن و هیچکسی به ما از مسئولیت‌هایی که در آینده قرار است به شدت با آن‌ها مواجه شدیم چیزی یاد نداده و صرفا دلمان را خوش کردند و هیچ ارزشی برای علم ما و دانش ما قائل نیستن و اقتصادی فکر کردن را به ما یاد ندادن که چه بسا اگر بلد بودیم مجبور به ترک آدمایی که از ته دل عاشقشون هستیم نمیشدیم از نویسنده تشکر ویژه‌ای بابت این داستان بینهایت زیبا میکنم و امیدوارم همواره موفق و تندرست باشید 🌹
آمین
۱۴۰۰/۰۹/۱۲
روایتی از دوراهی نخبگان بر سر ماندن و" حسرت همیشگیِ کاش میرفتیم" و رفتن و پیشرفت و رفاه به بهای سالها تحمل ِفراق... بیش از همه سالهای تنهایی و چشم انتظاری پدران و مادران رنج آوره و این در صورت موفقیت و خوشبختی فرزندانه و اگر غیر این باشه حسرت و رنج دائمی ه... من اینرو در زندگی یکی بستگانم دیدم... نی نوای استاد علیزاده رو خیلی دوست دارم و لذت میبرم اما در این داستان نپسندیدم و از اول قصه آخرش رو حدس زدم.
مونولوگ‌ها و گفتگوها ضعیف بود، ساختار فعلی غیرهمزمان و کلمات پرتکرار خانه به جای آپارتمان، ه همه افراد با تحصیلات و شان اجتماعی در هر جمعی مادر رو مامان صدا میزدند و لحن احساسی بهرام با وااای گفتنهایش.... بیان گوینده هم در ادای احساسی و تند کلمات پراشتباه بود.
با آرزوی موفقیت برای نویسنده محترم
ممنون کتابراه عزیز
شکوفه عصاره
۱۴۰۱/۰۶/۱۹
واقعاً خوشم اومد، واقعا جذاب و گیرا و دوست داشتنی بود. داستان زندگی بهرام مجد از لحظه قبول شدن در کنکور کارشناسی تا کارشناسی ارشد، عاشق شدن، ازدواج و ادامه تحصیل برای دکترا به واشنگتن.
یکی از کاربر‌ها توی نظرات نوشته بود مثل یک داستان تلگرامی ضعیف بود و یکی دیگه در نقد صدای گوینده نوشته بود که انشاوار روخوانی میکرد‌، در صورتی که اصلا اینطور نبود و آقای عسگری کاملاً با احساس متن رو منتقل کرده بودند.
داستان، اشاره به سقوط هواپیمای تهران-کیف بود، دی ماه ۹۸ که نزدیک به ۱۰۰ دانشجو و نخبه توی سقوط هواپیما جون خودشون رو از دست دادن.
بعد از سه سال با این داستان مجدداً اشکم یادآوری اون خاطره سرازیر شد.
روح همه درگذشتگان شاد، کاش واقعاً کشورمان جای بهتری بود که برای ادامه تحصیل به خروج از اون فکر نمیکردیم.
زینب کمالی
۱۴۰۰/۰۹/۱۴
باسبک جدیدی روایت شده و در عین حال اتفاقات روزمره ایست که الان در بین مردم وجود داره، از یک طرف عشق به وطن و خانواده و از طرف دیگر آینده نگری و انتخاب سبک زندگی و رسیدن به جایگاه تخصصی مورد علاقه (که بعضا امکانش در وطن نیست) ومحدودیتها و کمبودهایی و تناقض هاییکه در دو طرف هست شرایطی را ایجاد میکنه که تصمیم گیری را سخت و سختتر میکنه. نویسنده‌اش در اول راهه ولی بشدت آنچیزی را که هست روایت میکنه بدون هیچگونه دخل و تصرفی و بدون جانبداری خاصی همه این اتفاقات را خیلی ازمردم هموطنمان با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده‌اند و تلنگریست بسیار جدی برای تصمیم گیران بالای نظام که امیدوارم پیام این کتاب را گرفته باشند دست مریزاد میگیم به این نویسنده و بی صبرانه در انتظار نوشته‌های بعدیش هستیم.
Sana Rezaei
۱۴۰۰/۰۸/۰۵
سلام
تبریک میگم به نویسنده کتاب، کتاب فوق العاده عالی بود، شخصیت پردازی‌ها کاملا ملموس بود. محتوای کتاب خیلی روان و دلنشین بود. این کتاب رو توصیه میکنم به همه اونایی که دغدغه مهاجرت دارن، به همه دانشگاهیان و حتی غیردانشگاهیان، به همه اونایی ک برای ساختن زندگیشون و برای تحقق آرزوهاشون تلاش میکنن، صدای گوینده خیلی خوب و دلنشین بود و کیفیت صداگذاری فوق العاده عالی بود. این کتاب ارزش بارها گوش دادن رو داره چون حرفش حرف دل خیلی هاست. بی صبرانه منتظر کتاب‌های بعدی از این نویسنده هستیم. با تشکر از کتاب راه که این چنین کتاب‌های ناب و باکیفیتی رو منتشر میکنه.
KaMaL Ebrahimi
۱۴۰۱/۰۲/۰۹
نکات مثبت:
صدای گوینده و بس
نکات منفی:
۱. نویسنده دیدگاهش در برخی مسایل به شدت سطحی و ساده هست.
۲. اثر بیشتر به قصه و داستان‌های جوانها شبیه هست تا یک اثر ادبی، اجتماعی روانشناسی
۳. این اثر برخلاف آنچه در مقدمه گفته شده دغدغه جوانهایی که قصد تحصیل و.. رو دارند رو به نمایش بده بیشتر یک اثر فانتزی غیر واقعی بود.
۴. این اثر رو میشه یک تلاش برای نوشتن رمان عاشقانه دانشجویی تخیلی دانست.
من توقع داشتم خوب باشه حتی اگر عالی نیست اما...
این کتاب میتونه برنده افتضاح ادبی باشه و اینکه نویسنده خودش رو دکتر معرفی کرده ارزش اثر رو نه تنها بالا نبرده بلکه پایین برده چون توقعات من بالاتر بود.
در کل چیز خاصی برای گفتن نداشت
mahdi hariri
۱۴۰۲/۰۱/۰۴
کتاب راوی یک داستان عاشقانه وسطحی است که درحین بیان آن داستان سعی کرده معضلات و مشکلات ادامه تحصیل در جامعه فعلی ما وندانستن بایسته وشایسته قدر علم وعالمان را در این کشور بیان نماید. هرچند سطحی و بعضی مواقع پررنگ ولی دقیقا به این حقیقت تلخ ومشکلات آن بخوبی پرداخته است. علیرغم نظرات بعضی از شنوندگان من از صدا ونحوه بیان راوی استفاده بردم وبزعم من بیانی شیوا ومناسب داشت موسیقی متن هم بدنبود. از تاکیدزیاد روی دانشگاه خاص و اینکه هرچی نابغه است در آن جا جمعه چندان خوشم نیامد واغراق آمیز بود. همچنین عشق و عاشق و رفیق بازی و بعدش کسب رتبه‌های خیلی بالا درکارشناسی ارشد چندان مطابق واقعیت به نظر نمی‌رسید
ALI REZAEI
۱۴۰۱/۰۳/۱۶
نقد کتاب
این کتاب به افراد محصل توصیه میشه!
داستان بسیار زیبایی بود، در بعضی جاها تلخ و گاهی شیرین.
نویسنده در انتخاب موضوع بسیار عالی عمل کرده است و دست بر جایی گذاشته که باید برای جبران و جلوگیری از ان اقدام‌های مهمی انجام شود.
ابتدای کتاب آنچنان جذاب نبود و حس گرمی و کشش داستان، ضعیف بود.
اما به مرور که شخصیت‌ها اضافه شدند و داستان وارد چالش‌ها و تغییر‌هایی شد، توانست به خوبی جذابیت و کشش مخاطب را بر روی کتاب ایجاد کند.
نقاط قوت:
+ نگارش کامل و زیبای کتاب
+ گسترش مطالب به خوبی
+ انسجام بین مطالب
نقاط ضعف
_ گاها تناقص در بیان داستان‌ها دیده میشد
تایید کنید لطفاً
علیرضا امیری
۱۴۰۰/۰۸/۱۱
با سلام به نویسنده کتاب،
من فارغ‌التحصیل‌ گرایش عمران دانشگاه صنعتی شریف هستم و الان ساکن کانادا. حدود ۳ سال قبل هم برای ادامه تحصیل ناچار به سفر شدم.
من تعداد دوستان زیادی هم دارم که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کردند و باید بگم لحظه‌لحظه این کتاب حسی رو که در زمان خداحافظی داشتیم القا و خیلی زیبا تفسیر شده.
مرسی بابت این کتاب عالی، داستان خوب و البته حقایق تلخ که باید باهاش مواجه شد. واقعا تاثیر‌پذیری بالای این کتاب رو تشویق میکنم.
عسل مهاجران
۱۴۰۲/۱۱/۱۶
داستان کتاب یک داستان معمولی از مشکلات روزمره جامعه ماست که همه ما هر روز این مشکلات را با گوشت و استخوان خود حس می کنیم و فقط باعث یادآوری و ناراحت کردن شنونده میشود. نقدی که می توانم به این کتاب بکنم این است که موسیقی متن کتاب واقعا دیوانه کننده است و اصلا مناسب نیست. نقد دوم این که، نویسنده محترم ساعت طول سفر از ایران به آمریکا را در نظر نگرفته اند، به طوری که گفته شده که بهرام ساعت 6 صبح پرواز داشته، و در همین زمان دوستانش در آمریکا غذاها را پخته‌اند و دور هم جمع شده‌اند و منتظر او هستند، انگار که از شهرستان خودشان مهمان دارند و قراره تا یکی دو ساعت دیگر برسد.
مصطفی ایمانی
۱۴۰۱/۰۹/۱۲
سلام جناب دکتر واقعا حقیقت تلخی هست که گرفتارش هستیم.
آخر کتاب بسیار غم انگیز بود که من اشکم در اومد. ولی بسیار زیبا نوشتید.
برای اولین کتابی که نوشتید خیلی موضوع مهمی بود از این بابت ممنون که حقیقت رو فرمودید.
میدونم که شما مخترع خیلی خوب و دانشمند بسیار بزرگی هستید.
ای کاش برای همه‌ی جوانان نخبه و دانشمند مملکت یه جوری این مشکلات بر طرف بشه که نیاز به رفتن نباشه و بمونند و ایران رو آباد کنن.
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمتون و با شما استاد بسیار بزرگ هم نشین بشم. به امید چنین روزی
امیدوارم که همیشه و در همه‌ی امور موفق و سر بلند باشید.
محمد کاظمی
۱۴۰۱/۰۷/۲۳
سلام و عرض ادب
۱. کشور آدم مثل هتل نیست که به راحتی بشه بیخیالش شد، مثل خونه آدم هستش، باید برای پیشرفتش از خودمون بزنیم
۲. به کشور میگیم مادر، مادر توی خونه همه کاری برای بچه هاش میکنه، با اینکه وظیفه‌اش نیست، اگه هم انجام نده باز هم مادر هستش، و احترامش واجب
۳. نخبگان زیادی داریم که برای بدست آوردن رفاه خودشون نرفتن از این کشور
۴. کسی که میره اونور، احتمال اینکه برای دشمن کشورش کار کنه برعلیه کشورش زیاد، تاریخ ثابت کرده این موضوع رو
۵. امیدوارم که سقوط هواپیما در دی ماه رو به عمد انتخاب نکرده باشه نویسنده
فاطمه فلاح
۱۴۰۱/۰۲/۲۶
کتاب رو خوندم که با مسائل نخبگان و مشکلات مهاجرتشان آشنا بشم.... بیشتر یک رمان نوجوانی و عزاداری برای هواپبمای سقوط کرده نخبگان بود... آخرش روضه خوانی خیلی زیادی داشت. متناسب با موضوع داستان نداشت و وصله ناجوری بود. گویا برای کش دادن داستان نیاز بوده اینطور باشد.... شخصیت‌های به ظاهر الگو‌اش را نمپسدیدم... به جای توصیف فقط مبالغه در تمجید شده بود ازشون‌.. ‌از کتاب چیز زیادی دستگیرم نشد... موسیقی بسیار قدیمی و دمده بود... خوانش راوی رو ولی دوست داشتم فقط.... بهرحال میدونستم احتمالا دانلود نمیکردم. تشکر از کتابراه
سعید عبدالهی
۱۴۰۱/۰۲/۲۲
بلاخره تمام کتاب رو دانلود و گوش دادم
آخرش با متن کتاب گریه کردم آخر من هم به تازگی پدرم را از دست داده‌ام
خیلی عذاب آور است خیلی بد است عزیزی را از دست دادن
آقای فتوره‌چی سوالی دارم تمام کتاب حاصل تخیل بود یا حاصل تحقیق و خاطره واقعی..؟
اوایل کتاب نه ولی اواخرش بشدت اعتیاد آور، چند بار پشت سر هم گوش دادم دیوانه وار عاشقش شدم
امیدوار باز هم شاهد کتابهای دیگری از جنابعالی باشیم
امکانش هست بفرمایید به چه علی نقش دوم داستان یعنی (شیدا) رو از اهالی ارومیه انتخاب کردین..؟
محمد فتوره چی
۱۴۰۱/۰۱/۲۴
سخنی با نویسنده،
به عنوان شخصی که مطالعه کتاب جزو کار‌های هر روزه خودم قرار داره، کتاب شما رو نقد می‌کنم شما قلمی شیوا و ساده و روان دارید،
این کتاب با توجه به این که اولین اثر شما هست در مجموع قابل قبول و زیبا ست.
نکته مهم این هست که خود شما توان و پتانسیل مهاجرت رو داشتید ولی ماندید تا بسازید وطنی را که در اوج مدینه فاضله خود تصور می‌کردید.
اگر از این منظر به کتاب شما نگاه کنیم شما یک شاهکار خلق کردید.
چرا که فرق است میان رفتن، ماندن و ساختن.
با احترام.
محمد
نیلوفر نصیری
۱۴۰۱/۰۲/۱۷
ساعت دو از خواب پریدم و به گمان اینکه داستان صوتی بتونه منو دوباره به خواب ببره این داستان رو پلی کردم اوایل داستان به اون صورت جذبم نکرد و اعصابم از موسیقی متن بهم ریخت ولی بعد جذاب شد و در نهایت غم انگیز... من خودم سودای مهاجرت دارم و دلم گرفت برای تمام ایرانی ها; چه اونها که هستن چه اونها که رفتن.. گریه کردم برای کسایی که تو سرنوشتی مشابه بهرام هستن سقوط هواپیما.. هواپیمای اوکراین... و سخن پایانی که کاش وطن جایی برای زندگی کردن بود ساعت هفت شد و باید برم سرکار
طاهره رنج بر
۱۴۰۱/۰۱/۳۰
انتظارداشتم مشکلات نخبگان موشکافی شده باشه درحالیکه ازهمون اول نخبگانِ داستان فقط به روابط بسیارسطحی عاشقانه فکرمیکنن وبس.. بعدشم بیشترِکتاب آهنگ بسیارآزاردهنده بودتاکلام (از8ساعت6ساعتش اهنگه😢)
همچنین راجع به شرایط ایران خیلی سیاه نمایی شده وخارج ازایران به ویژه آمریکا بهشت روی زمین تصورشده.. به طوری که فکر میکنی نخبگان که به اون کشورها میرن علاوه براینکه تحصیلاتشون رایگانه هنوز بهشون حقوق و مزایا و همه گونه امکانات رفاهی هم میدن...
واقعااینطوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معصومه توحیدلو
۱۴۰۱/۰۵/۱۵
باسلام. از اینکه بخشی از مشکلات جوانان نخبه و با استعداد را به نگارش در آوردید بسیار ممنون. این داستان آدمو به سالهای دانشجویی می‌بره. بسیاری از وقایع و اتفاقات مشترک بود. تلاشهای این جوانان برای ساختن آینده ستودنی بود. بخصوص سارا که برای پدر، مادر، همسر، برادر، و همسر برادر مثل یک حامی بود. با خیلی قسمتهای داستان گریه کردم. نمی‌شه گفت 5 ستاره بود (به دلیل فنون نویسندگی و خوانش) ولی اینکه با متن روان و سلیس و بی تکلف با خواننده صحبت کردید خیلی عالی بود.
Am Sn
۱۴۰۱/۰۲/۱۸
هرگز اثری خاص و شاهکار محسوب نمیشه
روایتی کند با جذابیت کم و گاهی تیره، قطعات موسیقی طولانی و خسته کننده در بین متن به جای ایجاد حس جذابیت و تعلیق در مخاطب بسیار خسته کننده دل نچسب است، روایت صوتی کتاب تبدیل متن به یک داستان صوتی و شنیداری نیست و فقط روخوانی یک متن است طوری که عبارت‌های محاوره‌ای هم با ادبیات رسمی کلاسیک خوانده میشه.
در مجموع خواندن این کتاب رو در صورت رایگان بودن توصیه میکنم اون هم اگر نسخه الکترونیکی در دسترس بود نه نسخه صوتی.
هوشیار محمدی
۱۴۰۱/۰۱/۲۷
با تشکر از کتاب راه بابت کتاب همچنین از نویسنده کتاب خواندن یا شنیدن کتاب را توصیه میکنم با این کتاب من گریستم: به حال مردم بیشتر به حال پدران چشم به دیدار فرزند پیشتر به نخبگان سر در گم بین وطن مجازی و آینده مبهم بین زمین و هوا بین سرد و سردتر بین آغوش پدر و مادر و مام وطن و تحقیر و تبخیر استعدادها بین صلاح کار و بیکاری و بین درد و دزد بین استرس مستمر و مستند مستعمره بین ارتقا آموزش و یا ابتلا به ترفیع نادانان بین غم و... هزار هزار خفه در قفس ناله دانی.
Nahal Zarei
۱۴۰۱/۰۱/۲۸
این کتاب بیشتر شبیه رمان‌های عاشقانه و اجتماعی بود، من اول کتاب انتظار داشتم بیشتر از فرار مغزها و شرایط کار و تحصیل و مهاجرت بشنوم اما بیشتر داستان درمورد قصه‌های عاشقانه بود که خب البته در داستان درمورد مهاجرت و‌ سختی هایش هم صحبت شد اما اونجور که انتظارش رو داشتم نبود.
آزاردهنده‌ترین قسمت برای من موسیقی بود.
اما درهرصورت خسته نباشید به نویسنده‌ی عزیز که تلاش خودشون رو کردن و در قالب داستان مقداری هم از شرایط تحصیل و مهاجرت گفتن.
Masoud Shafaei
۱۴۰۰/۰۸/۰۷
کاش از این نوع موضوعات که در این کتاب به صورتی روان و ملموس به دغدغه‌های دوران تحصیل جوانان و مهاجرت آن‌ها اشاره دارد در زمان تحصیل خودم هم بسیار بود و ازشون میتونستم کمک بگیرم، چقدر اون دوران سخت گذشت بر ما با تصمیماتی که به صورت کاملا مستقیم به آیندمون بستگی داشت
فوالعاده کتاب کاربردی برای پدر‌ها و مادر‌ها و جوان‌های سرزمینم میتونه باشه
ممنون از نویسنده کتاب
لیلا دلاوری
۱۴۰۱/۰۲/۱۶
سلام
سرنوشت تلخ و دردناک بهرام قلب آدمو به درد میاره
مشکلات کشور در قبال صنعت و مهندسان نخبه همچنان ادامه خواهد داشت مگر اینکه ایران برای عدم خروج دانشجویان از کشور سرمایه گذاری عظیمی انجام بده.
موزیکش بسیار تلخ و روی مخ بود. اصلا من احساس میکردم باید با شال مشکی کتاب رو گوش کنم 😑قصه لحظات عاشقانه و شیرین هم داشت که میشد لااقل از آهنگای بهتری استفاده کرد.
درکل داستان خوب و روانی بود
زهرا جلائی
۱۴۰۱/۰۲/۱۹
با سلام، تقدیم احترام و تشکر از کتاب راه
من داستان را دوست داشتم. چرا که خیلی زیبا و صادقانه مشکلات ادامه تحصیل و اشتغال نخبگان و به خصوص دانشجویان مهندسی رو بیان کرده است.
ولی پیشنهاد می‌کنم خانواده‌هایی که دارای دانشجو متقاضی رفتن به خارج برای ادامه ‌ی تحصیل می‌باشند این رمان را نخوانند، چرا که اضطراب عجیبی در فرد ایجاد می‌کند.
در ضمن موسیقی متن واقعا اعصاب خرد کن می‌باشد.
Zynb Krag
۱۴۰۳/۰۱/۰۱
برای افرادی که از رمان‌های با جزئیات زیاد خسته نمی‌شوند مناسب است.
گوینده، شنونده رو با صدای روان خود همراه میکند.
وقتی این کتاب شنیده میشود از پستی‌ها و بلندی‌های زندگی جوانان (دانشجویان) در سالهای پیش آگاه می‌شویم، حدر رفتن استعدادهای گران بها و.. با آنکه در عصر کنونی، خود در حال تجربه حتی بدتر از آن را هستیم.. بگذریم.. حوصله داشتید گوش بدید
عزیزه رضایی
۱۴۰۱/۰۴/۰۱
خیلی خوب وضعیت نخبه‌های کشور و رنج و بدبختی اون رو به رخ کشیده و تعریف داستان از طریق جای گذاری خیلی زیبا صورت گرفته و هر شخصیت بنا بر تفکر و نوع نگرش متفاوت سخن می‌گوید و دید گاهش را بیان میکنی و نویسنده خیلی خوب توانسته این حالت را بیان کند و به بهترین شیوه خود را جای تک تک شخصیت‌ها تصور کند و البته که همانند طرز تفکر آن‌ها سخن را بیان کند...
Monir Naghikhani
۱۴۰۱/۰۲/۰۴
با تشکر فراوان از آقای فتوره چی عزیز، که‌ تقریبا حق مطلب را با قلم شیوایشان بیان کردن، نمیدونم، انگار تمامی اون روزهای سخت برایم تداعی شد، رفتند و آنچه از ما به جا مانده یک چهار دیواری کوچک و دنیایی از افسردگی و طلب مرگ، خوشا آنان که قوی بودن و توانستند ایستادگی کنند، من که خودمو باختم، سرگرمیم همین کتابها است و دنیایی خالی و پوچ، سپاس فراوان
MEHRDAD .N
۱۴۰۰/۱۱/۰۶
نویسنده خوش ذوق و دوست داشتنیه ولی اگر روراست باشم، داستانش یکم سطحیه... یعنی نه مفاهیم عمیقی داره نه پند اخلاقیِ قوی داره نه باعث میشه آدم به فکر فرو بره... تازه هدف نویسنده تشویقِ خواننده به ارج نهادن به نخبگان کشورمونه ولی من یکی که تنها دغدغه م این بود که: "بهروز چرا اینقدر بچه مثبت و مامانیه😂"
alireza amiri
۱۴۰۰/۱۱/۰۴
در کلیت کتاب رو دوست داشتم.
کتاب میتونه برای عزیزانی که در رشته‌ی مهندسی تحصیل میکنن و به فکر مهاجرت از ایران هستن جالب باشه.
از دید افراد مختلف داستان کتاب رو بیان میکنه و به نظرم سرنوشت‌های متفاوتی که برای هرکدوم از شخصیت‌ها در نظر گرفته بود کتاب رو جالب تر کرده بود.
تو دوره‌ای خوندمش که خودم درگیر فرایند گرفتن ویزا بودم و خیلی جاهاشو خودم حس کردم.
آرزو حیاتی
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد موسیقی متن کتاب است که بیشتر مارش عزا بود و در طول خواندن کتاب کاملا منتظر یک اتفاق ناگوار بودم ولی در کل کتاب را دوست داشتم چون مشکلات روز جامعه را کاملا درست و بجا مطرح کرد. تمامی روایت‌های داستان را می‌توانیم به وضوح در جامعه ببینیم. با گوش دادن به این کتاب تصمیم گرفتم بیشتر به فکر آینده فرزندم باشم
Sepid Mmm
۱۴۰۱/۰۶/۱۸
کتاب خوبی بود ولی با اینکه قرار بود در رابطه با موضوعات قسمت اول کتاب بحث شود، بیشتر به سمت یک داستان عاشقانه کشیده شده بود کاش این داستان اگر قرار بود عاشقانه باشد لاقل کمی هیجان نیز داشت
موسیقی اصلا با متن سازگار نبود و واقعا آزار دهنده بود این کتاب برای کسانی که به مشکلات جامعه و رمان‌های عاشقانه علاقه مند هستند مناسب میباشد
Sevda Ghanbari
۱۴۰۰/۱۱/۰۷
رسالت این کتاب، به تصویر کشاندن معایب و مزایای مسیرهای مختلف دانشجویان، به خصوص دانشجویان رشته‌های مهندسی است که برای ادامه مسیر علمی و همچنین زندگی شخصی خود، مجبورند دست به انتخاب بزنند.
اما بیشتر از آنکه به ما نیرو و انگیزه بدهد ما را از انتخاب این مسیر دور می‌کند و من اصلا پیشنهاد نمی‌کنم که این کتاب را بخوانید با سپاس از کتابراه
MoonRiver
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
موضوع داستان و خلاقیتی که نویسنده در ربط دادن مهاجرت به اتفاقی که سه سال قبل رخ داد جالبه ولی فقر محتوای ادبی و گنجاندن عقاید سنتی منسوخ شده باعث شده به اثری سطح پایین تبدیل بشه، بطوری که من به زور خودم رو وادار کردم تا انتها ادامه بدم، روایت راوی بد نبود ولی موسیقی متن به معنی واقعی کلمه افتصاح بود.
نرگس نظری
۱۴۰۱/۰۲/۲۷
کاش دلیل این آهنگها اول و آخر و وسط هر پارت رو میفهمیدم، اونم با میزان صدایی که اصلا با روند صدای گوینده مطابقت نداره، بلنده خیلی بلند، برای همه کتابها همینطوره نه فقط این کتاب و آزاردهندس واقعا هی باید کم و زیاد کرد،
کتاب هم معرفیش با مزمونش متفاوت بود، خیلی حاشیه و عشقی لوس بود تا مشکلات مهاجرت و......
الهام نقابی
۱۴۰۱/۰۲/۰۵
واقعا کتاب افتضاحی بود. حتی دختر هجده سالم اصرار داشت که وقت و اینترنتم رو تلف نکنم برای همچین داستان سطحی و کودکانه‌ای.
فکر نمی‌کنم خود نویسنده چند تا کتاب معروف خوانده و یکم با نگارش داستان آشنا باشند. ایشون به قدری توصیفاتشون ناشیانه بود که انگار یه انشاء برای کلاس پنجم نوشتن. موسیقی هم که کلا تعطیل بود.
کاربر اصلان
۱۴۰۱/۰۱/۳۰
خیلی کتاب سطح پایینی بود...
موسیقی و متن تطبیق نداشت...
بعضی از جاها اشتباه گفتاری وجود داشت...
اطلاعاتی که داده شد بیشتر جنبه درد دل داشت تا نگارش یک داستان مفید...
شاید برای گروه سنی پایین‌تر جذاب‌تر باشه البته اطلاعات خیلی کمی هم به همان گروه سنی در مورد نحوه درس خواندن و پیشرفت کردن میده...
فاطمه دریکوند
۱۴۰۱/۰۱/۲۶
این کتاب یه روایت دردناک از مشکلات نخبه‌های این سرزمین و مهاجرت اونهاس. تم کتاب کتاب عاشقانه س.
موسیقی ابتدا و انتهای فصلها آزار دهنده س چون شنونده مشتاقه هر چه سریعتر از ادامه ماجرا مطلع بشه. تعداد زیاد راویان کمی کسل کننده س.
در کل من از این کتاب لذت بردم و از نویسنده محترم و گوینده خوبش سپاسگزارم.
1 2 3 4 5 >>