نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی بهار برایم کاموا بیاور - مریم حسینیان
3.5
20 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب صوتی بهار برایم کاموا بیاور با روایت گرم و زیبای خانم عباسی از نظر من فوق العاده بود کتابی که برای درک بهتر و بیشتر ان باید چند بار شنید تا بفهمی که نویسنده چه میخواسته بگوید در ابتدای داستان به نظر میرسد که مریم نامی به همراه همسر و دو فرزند خود به منطقه متروکهای مهاجرت میکنند تا همسرش کتاب رمان خود را بنویسد در این کتاب که ما با فضای راز الودی مواجه می شویم و همچنین موجودات خیالی و ماورایی در این داستان ما با مریم و همسرش و نگار و بنیامین که گویا فرزندانش هستند و سلام که گویا موجودی ماورایی و محافظ این خانواده هست رو به رو می شویم در کل ماجرا قرار هست که همسر مریم رمان بنویسد ولی ما در قسمت اعظم کتاب متوجه می شویم که این مریم هست که برای همسرش نامه مینویسد (همسری که ما اصلا نمیبینیم) و تخیلات خودش را به صورت نامه بروز می دهد اما بالاخره در اخرین فصل تمام تفکرات ما از این نامهها به هم می ریزد و متوجه می شویم داستان چیز دیگری هست و اصلا مریم و همسری وجود ندارد به عزیزان گوش دادنش را توصیه میکنم اما اگر حوصله چند بار شنیدنش را داشته باشند. ممنون از کتابراه
من قبلا نسخه متنی این کتاب رو خونده بودم و حسابی تحت تاثیر داستان قرار گرفته بودم فضایی که نویسنده با هنرمندی ترسیم کرده یک جهان دو لبه و متغیر که هیچی قطعی و همیشگی نیست و هر لحظه باید آمادهی خراب شدن باوری باشیم که حتی مطمئن نبودیم درسته و در مسیر این جهان دو لبه یک قصهی عاشقانه بی نظیر و ساده روایت میشه که اگرچه پر از نقص ولی در کل قشنگه حتی شروع این رابطه مثل روابط عاشقانه دیگه نبوده و اگرچه محبت و عشق بینشون بوده ولی لحظات رویاییش با بقیه روابط متفاوته و زوج داخل قصه از سختیاشون لحظات شیرین و به یاد ماندنی ساختند که در ادامه قصه موقعی که به پستی و بلندیهای زندگی برخورد میکنن به یاد میارن و نمیذارن هیچ تندبادی این آشیانهای که با عشق ساختند رو خراب کنه واسه همین دوس داشتم نسخه صوتیش رو هم تهیه کنم و ببینم چجوریه که صوتیش هم عالی بود مسیر داستان کاملا همخونی داشت با صدای گوینده و تونسته بود فضای پر رمز و راز داستان رو با بهترین حالت توصیف کنه خیلی لذت بردم از شنیدنش ممنون از کتابراه
عجب کتابی بود. دنیای مالیخولیایی شخصیت رو عالی توصیف کرده بود نویسنده. از جایی که متوجه میشی مریم مالیخولیایی هست و دچار عذاب وجدانی داستان برایم گنگ شد که با خواندن دوباره متوجه منظور نویسنده و روند داستان شدم. داستان خطی و ساده نیست که سریع متوجه بشوی اما واقعا زیبا بود و لذت بردم از خواندن کتاب
قصههایی که قرار است ما را روایت کنند تا قصههای واقعی را باور کنیم.
داستان روایت نگار «زل زده به دیوار سفید» است که با عذاب وجدان داستانی دیگر میآفریند و در آن زندگی میکند تا به پایانی که در واقعیتش بوده رضا دهد و «سلام» برای او همراه است.
حسینیان در رمانهایش یک آدم یا چیز خیالی دارد که جهان سودازده داستانش را قوام میدهد. اینجا سلام و در کار دیگرش گوزن.
من شنیدن کارهایش را دوست داشتم. راوی این کتاب به نگار/مریم/نویسنده میخورد و کشش دارد. اما درباره این کتاب چون متن نبود و تنها شنیدن بود، گاهی بخشها را مکرر گوش میکردم. به متنهای قبلی رجوع میکردم.
نکته جالب روایت گلاره عباسی است که توانسته دوسطحی بودن متن را از واقعیت نشان دهد