نقد، بررسی و نظرات کتاب مغازه خودکشی - ژان تولی
4.3
79 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Soheila Nasirpoor
۱۴۰۱/۱۱/۰۱
90
فضای داستان و تصویر سازی اون توی ذهن دقیقا خواننده رو پرت میکنه داخل ازدحام مغازه پررونقی که توسط یه خانواده اداره میشه و یهو خودتو میبینی که با یه جایی ایستادی و داری به این ازدحام نگاه میکنی. شخصیت پردازی زیبای هرکدوم از ادمها بسیار ظریف و وقابل توجه. انقدری که توی فضای درون مکالمشون غرق میشی. کتاب فوق العاده زیبا و روان بود و با پرداخت موضوعی زیبایی پیش رفت و بنظر من پایانش فوق العاده شگفت انگیز و بسیار تامل برانگیز بود و یک پایان در خور و شایسته. برای من دوتا نکته بسیار عمده و زیبا داشت اولیش اینکه آلن از زمانیکه به دنیا اومد با یه دنیا به تنهایی جنگید تنها و یه تنه مقابل اون حجم از تاریکی ایستادگی کرد. مدام خانوادش ارزوی نابودیش و نبودش رو داشتن و اون فقط میخندید انگار که رسالتش این باشه و تمام روحش هر ثانیه زیر این فشار سنگین بود. نهایتا این پسر انیان بود و این حجم از فشار یه دنیا رو فقط به روش نمیآورد. جمله معروفش به اون زن هم گویای همینه گفت دنیارو سخت نگیر انتظار زیادی ازش نداشته باش... آلن تحمل میکرد... این حجم سنگین رو. و وقتی رسید که دیگه لازم نبود تحملش کنه. نکته دیگهاش برای من این بود: ذات انسان بدون ایمان و باور به یگانگی کل هستی و هدفدار بودن این کائنات قادر به ادامه نیست واین نمود وقتی بارزتره که تنها باشیم یا یه تنهایی واقعی و یا تنهایی بشکل طرد شدن. ونهاد انسانی گویا برای اینگونه ساخته نشده. ومادامیکه نتونه ارتباط خودش رو باکاینات، خدا و هرچیزی که درون روحش نهادینه شده رو احساس بکنه زندگی در نهایت زیبایی هم یکنواخت و بی معنا میشه.. وبنظر من الن بازیگر بی نقص این نقش بود.
خیلی آخرش غیر قابل پیش بینی بود حس میکنم نویسنده میتونست آروم تر پیش بره و داستان رو طولانی تر بکنه ولی این طور که به نظر میرسه نویسنده از اول تا آخر داستان رو یه بار توی ذهنش دوره کرده و بعد روی کاغذ آورده (تایپ کرده) و دوست داشته که خواننده هارو متعجب کنه با پایان داستان و اینکه احتمال میدم نویسنده تجربه بدی توی زندگیش داشته و بعد نور امید رو دیده و هدفش از نوشتن این داستان این بوده که به ما بفهمونه این دنیا عالی نیست ولی اونقدرام بد نیست و من تحت تاثیر قرار گرفتم و بهتون پیشنهاد میکنم بخونیدش این کتاب در کل فقط 114 صفحه داره من به شخصه دو روز زمان برد که بخونمش
به نظرم روند داستان اگه آروم آروم پیش میرفت و اینطوری نبود که هر شخص اول تا نزدیک انتها یه شکل باشه و یهو اخر داستان بخواد تغییر کنه بهتر میشد و کاش همونقدر که روند رو واسه مرلین تا حدی توضیح دادن واسه سایر اعضای خانواده هم توضیحش میدادن و اینکه به نظرم آخر داستان خوب نبود چون آلن عامل انرژی اعضای خانواده بود و با اتفاقی که واسش افتاد این امکان توی ذهن مخاطب قوی میشه که خانواده بر میگرده به حالت قبلش
کتاب خیلی قوی نیست؛ نکته خوبش این بود توی دنیای سختی که همه دست و پا میزنن، میشه زنده بود و زندگی کرد و زندگی و فهمید و یه روزنهی نور و امیدی پیدا کرد و نکته بدش اینجا بود بالاخره همون آدمی که دنبال نشون دادن امید و نور به بقیه هست؛ خسته میشه و یه جایی کم میاره.
خسته از انتظار و صبر و امید و تلاش.
و حتی ادامه دادن.
خسته از انتظار و صبر و امید و تلاش.
و حتی ادامه دادن.