نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مردی به نام مادر - مجید اوریادی زنجانی
3.8
914 رای
مرتبسازی: پیشفرض
منیر تیموری
۱۴۰۰/۴/۱۱
10916
خسته نباشید خدمت نویسنده کتاب خوبی بود ولی شما چرا شان یک زن یانه شان یک مادروبااستعاره مرد آورده بودید من خودم مادرم بادوتا بچه به خداوندی خدا حوصله و صبری که من نسبت به بچه هام دارم همسرم قدسرسوزن بهشون نداره چراپس بایدکنار اسم استورهای به نام مادر اسم مرد بیاد من به خاطر اسم کتابتون یک ستاره کم دادم ولی کتاب موضوع خوبی داشت درحین غم انگیز بودن وداشتن فقرفرهنگی که بازهم به وفورتوی جامعه بیدادمیکنه شیرزنهایی هستن که جلوی کل دنیا میایستن مانندشیرزن قصه من که لذت بردم
سلام... خسته نباشید... ممنون از نویسنده عزیز، رنج و درد و حقارت یه مادر رو بخاطر بچه ش توصیف کردند.. به نظر من قیاس دو مادره... بخوام از عنوان نویسنده کمک بگیرم یکی مرد به معنای واقعی مادر فرشته گونه.. ودومی بد سیرت و بد خواه.. من و مادرم قصه رو شنونده بودیم. مادرم میگفت واقعا هستن مادرایی که مثل مادر احمد اینقد بد جنس و بد ذات باشن.. عنوان قصه قطعا نویسنده استعارهای جاندار در خور شان و منزلت مادر پیدا نکردن.. چه بسا مادر بسان کوه... خورشید... پروانه.. وووو... راوی قصه آقای رضایی من روایات دیگهی شمارو شنیدم.. به کرات گفتم.. شما تن و لحن صداتون خوبه. تو اجرا تو رل شخصیتها فوق العاده این. تو روایت متاسفانه راوی خوبی نیستین.. هیچ فراز و فرودی تو گفتهها ندارین.. وجالب اینجاست.. بدون مکث و یه نفس میرین جلو.. تا شنونده بخواد به شما برسه.. ذهنش پرتاب میشه... چرا دروغ روایت ((اندوه)) چخوف رو هیچ وقت از یادها نخواهم برد.. کتابر اه نازنین تشکر ویژه از شما... امیدواریم در آینده آثار گوهر بار رو از شما داشته باشیم..... با آرزوی بهترینها برای همهی ما....
محتوای این کتاب درباره خانوادهای سه نفره است متشکل از یک زن و مرد و یک پسر کوچک به نام سهیل که مادرش متوجه میشود که سهیل توانایی تکلم ندارد و به صداها پاسخی نمیدهد به همین خاطر این موضوع را با همسرش در میان میگذارد تا به اتفاق سهیل را به گفتار درمانی ببرند اما همسرش از مادرش (که همراه با خانواده به خاطر مسائلی مجبور شدهاند خانه خود را اجاره بدهند و با پسرشان در یک خانه باشند) که مخالف رفتن به گفتار درمانی است و میگوید که پسر خودش نیز دیر به حرف آمده و خودش خوب میشود؛ حرف شنوی دارد.. مادر سهیل نگران است و از سوی دیگر به خاطر تمسخرهای مادرشوهرش به ستوه آمده و در نهایت وقتی بی توجهی همسرش را میبیند از خانواده خودش هزینه درمان پسرش را گرفته و زندگی آزادانه و جدا از همسرش را شروع میکند.. این داستان قدرت و شجاعت و شهامت زن را به تصویر کشیده که در عین ظرافت زنانگی میتواند شیرزنی در برابر مشکلات باشد.
محتوای داستان خوب بود اما جمله بندیهایی گاها اشتباه و غیر ادبی دیده میشد. همچنین فهم ماجرا برای من گنگ بود در صورتیکه اول مادر میگفت سهیل صداها را میشنود اما سخن نمیگوید و اول به گفتار درمانی رفت اما در حین داستان سهیل به خوبی حرف میزد و درباره شنوایی نیز گاها مادر با سهیل حرف میزد که میشود این را عشق مادر دانست که نمیخواست ناشنوایی سهیل را قبول کند. از جهت گویندگی نیز در سطح متوسط بود. در کل داستان نسبتا خوبی بود اما انتخاب موضوع از نظر من میتوانست بهتر باشد و اگر از کلمه (مرد) به عنوان صفت استفاده نکنیم بهترست چون مرد یا زن بودن صرفا برای جنسیت است و یک زن قدرتمند را میشود (شیرزن) خطاب کرد.
محتوای داستان خوب بود اما جمله بندیهایی گاها اشتباه و غیر ادبی دیده میشد. همچنین فهم ماجرا برای من گنگ بود در صورتیکه اول مادر میگفت سهیل صداها را میشنود اما سخن نمیگوید و اول به گفتار درمانی رفت اما در حین داستان سهیل به خوبی حرف میزد و درباره شنوایی نیز گاها مادر با سهیل حرف میزد که میشود این را عشق مادر دانست که نمیخواست ناشنوایی سهیل را قبول کند. از جهت گویندگی نیز در سطح متوسط بود. در کل داستان نسبتا خوبی بود اما انتخاب موضوع از نظر من میتوانست بهتر باشد و اگر از کلمه (مرد) به عنوان صفت استفاده نکنیم بهترست چون مرد یا زن بودن صرفا برای جنسیت است و یک زن قدرتمند را میشود (شیرزن) خطاب کرد.
داستان بسیار خوبی بود از ظلمی که در حق خانمها میشه وصبر واستقامت واز خود گذشتگی که یک مادر به خاطر فرزندش انجام میده ودر برابر هر ظلم وتوهین تحقیر برای فرزندش به جون میخره اما چند نکته حائز اهمیته یکی اینکه صدای گوینده اصلا خوب نیست دوم اینکه چرا از صدای یک خانم استفاده نشده وسوم اسم کتاب هست چرا مثلا نگذاشتند قهرمانی به نام مادر اون مردی که درداسنان هست که پدر هم هست هم به زنش وهم بچه داره ظلم میکنه تازه اسم داستان روهم گذاشتند مردی به نام مادر به خاطر همین من یک ستاره کم میدم
بخاطر کنجکاوی تا انتهای داستان را گوش دادم. موضوع جالبی نداشت. یک خانم تحصیل کرده با خانواده فرهنگی بعید میدونم تا چهار سالگی بچهاش اونو دکتر نبره. و از همه بدتر سروش تنها نوه آنها بود بعید میدونم پدر هیچ احساسی به بچهاش نداشته. پدری که دو میلیون پول سمعک داده حتما براش مهم بوده. داستان ضد و نقیض داشت. اشاره شد که چهار سال با شوهرش هیچ رابطهای نداشته. مسئله مهم اینه که اتاق خواب آنها یکی بوده و این موضوع باید از فرهنگ ما بیرون بره که خانمها منتظر ابراز عشق از شوهرشون باشن. چرا تو داستان خواستید بگید که احمد کم توجه بوده؟ من در کل داستان دیدم که این خانم در حال گله و گریه بود. اصلا سعی نکرد با دلبری و عشق شوهرش را به طرف خودش بکشه. مرد خسته بود و سعی داشت هم پسر خوبی برای خانوادهاش باشه هم پدر خوبی باشه. این داستانها کلیشهای شده که همیشه مردها مقصر هستند. و چرا همه این داستانها در شیراز اتفاق میافته؟
داستانش بسیار معمولی و پیش پا افتاده بود اون خانم اگه واقعا مادر بود برای دفاع از بچش و درمان اون آنچنان فریادی سر شوهر و مادر شوهرش میزد که حساب کار دستشون بیاد نه اینکه با یک صدای یکنواخت و ناله کنان از شوهر بخواد که بچه رو ببرن دکتر. من به عنوان مادر سه فرزند اصلا اسم داستان رو مناسب اون مادر نمیدونم اون مادر بسیار منفعل و ضعیف و ناتوان بود اصلا مادری بلد نبود مادری که فقط به غصه خوردن و بیصدا اشک ریختن نیست.
مشکل دیگه داستان صدای هنرپیشهها بودکه بسیار غیرحرفهای و ناشیانه بود انگار برای اولین بار داشتن بازی میکردن. آخه تو دنیای واقعی کی اینجوری صحبت میکنه صداها هیچ فراز و فرودی و هیچ هیجانی نداشت بسیار یکنواخت و کسل کننده بود
مشکل دیگه داستان صدای هنرپیشهها بودکه بسیار غیرحرفهای و ناشیانه بود انگار برای اولین بار داشتن بازی میکردن. آخه تو دنیای واقعی کی اینجوری صحبت میکنه صداها هیچ فراز و فرودی و هیچ هیجانی نداشت بسیار یکنواخت و کسل کننده بود
متاسفانه داستان اصلا موضوع جدید و یا جالبی نبود
هیچ ابتکار و خلاقیتی در شرح داستان وجود نداشت
و نحوه نگارش داستان هم ضعیف بود (شیوه شکسته نویسی که در بسیاری از موارد باعث جذابیت دوچندان داستان میشود در اینجا صرفا باعث گمراهی و سردرگمی شنونده میشود)
از نظر شخصیت پردازی هم این ضعف وجود داشت که شخصیتها سیاه و سفید بودند
یعنی راضیه خوب مطلق و خانواده شوهرش بد مطلق بودند که البته نحوه گویندگی اثر هم باعث تشدید این امر میشد
نویسنده با نگارش این داستان بحث جایگاه زن در خانه و اجتماع رو مورد هدف قرار داده ولی هیچ چیز تکان دهنده یا حتی آموزندهای در مورد این داستان وجود نداره و داستان به شکل بیخود و بی جهتی تمام میشود
هیچ ابتکار و خلاقیتی در شرح داستان وجود نداشت
و نحوه نگارش داستان هم ضعیف بود (شیوه شکسته نویسی که در بسیاری از موارد باعث جذابیت دوچندان داستان میشود در اینجا صرفا باعث گمراهی و سردرگمی شنونده میشود)
از نظر شخصیت پردازی هم این ضعف وجود داشت که شخصیتها سیاه و سفید بودند
یعنی راضیه خوب مطلق و خانواده شوهرش بد مطلق بودند که البته نحوه گویندگی اثر هم باعث تشدید این امر میشد
نویسنده با نگارش این داستان بحث جایگاه زن در خانه و اجتماع رو مورد هدف قرار داده ولی هیچ چیز تکان دهنده یا حتی آموزندهای در مورد این داستان وجود نداره و داستان به شکل بیخود و بی جهتی تمام میشود
سلام و درود
خیلی زیبا و خوب مشکلات یک فرد بدون همراه و شریک در زندگی بنمایش گذاشته شد. زنی که از مشکلات فرزندش با خبره و مردی که پذیرفتن مشکل براش غیرممکنه.
مردان و زنان نابالغی که هنوز از نظر روانی و شخصیتی کودک هستند و تصور میکنند اگر به اطرافیان نه بگویند، آسمان به زمین میآید. حالا هرچقدر هم که باعث سلب آرامش خود و اطرافیانشون باشه و والدین و خواهر و برادرهایی که بنام دلسوزی یا هم خونی، زندگی دو نفر دیگه رو تحت الشعاع افکار، عقاید، خواستهها و خلاصه خودخواهی خودشون میکنن.
و مایی که هنوز یاد نگرفتیم مسئولیت پذیر باشیم، وقتی که فرد یا افراد دیگهای رو وارد زندگی خودمون میکنیم.
ممنون از عوامل کتاب و کتابراه
خیلی زیبا و خوب مشکلات یک فرد بدون همراه و شریک در زندگی بنمایش گذاشته شد. زنی که از مشکلات فرزندش با خبره و مردی که پذیرفتن مشکل براش غیرممکنه.
مردان و زنان نابالغی که هنوز از نظر روانی و شخصیتی کودک هستند و تصور میکنند اگر به اطرافیان نه بگویند، آسمان به زمین میآید. حالا هرچقدر هم که باعث سلب آرامش خود و اطرافیانشون باشه و والدین و خواهر و برادرهایی که بنام دلسوزی یا هم خونی، زندگی دو نفر دیگه رو تحت الشعاع افکار، عقاید، خواستهها و خلاصه خودخواهی خودشون میکنن.
و مایی که هنوز یاد نگرفتیم مسئولیت پذیر باشیم، وقتی که فرد یا افراد دیگهای رو وارد زندگی خودمون میکنیم.
ممنون از عوامل کتاب و کتابراه
اول از همه اسم کتاب را نپسندیدم. کلمه مادرسرشار از عرفان و انسانیت و فداکاری هست دلیلی ندارد کلمه مرد را کنارش بگذاریم. اگر هم مرد واقعی در جامعه پیدا شود دلیلش داشتن مادری واقعی بوده است. تنها مرد این قصه احمد بود. احمد متاسفانه مادرنااگاهی داشت و قصه این زن قصه بسیاری از زنان سرزمین است مداخله مادرشوهرها در زندگی عروس ها... پس دو مادر اینجا داریم یکی مادر احمد ناآگاه و قدیمی و یکی مادر سروش آگاه و امروزی.. بنده از صمیم قلب مادر سروش را درک میکنم و بسیاری از مشکلات زناشویی به علت عدم تربیت صحیح در دوران کودکیش. به وجود آمدن اختلالات شخصیتی و در نتیجه زنی که چون پای بچه در میانه باید بسوزه و بیازه
باید بگویم نویسنده بسیار زیبا فقر فرهنگی را توضیح داده، البته نوشته دوستان هم خواندم، (همیشه مثل مردا بودی) این سخن ازروزی که بیاد دارم بهم گفته شده، البته شاید لفظیست ولی به این زودی ازبین نمیره، شاید به خاطر اینکه جنس مخالف همیشه قوی تربوده یک اصطلاح است، به امید روزیکه همه از تعصبات خشکشون دست بردارن وعاقلانه بیندیشن ومردمی آگاه باشیم.
آقای اوریادی زنجانی و آقای رضایی، فکر نمیکنین دیگه دوره واژههای جنسیت زدگی رو به اتمامه؟؟؟ چرا به وجود یک انسان برچسب جنسیت دیگه رو میزنین؟؟ یک مادرِقوی به تنهایی ارزشمند بودنش رو ثابت کرده ، چطور کنار اسم مادر واژه مرد رو به کار میبرین؟؟ 😡😡😡 مرد یک انسانه زن هم یک انسانه و کاملا با هم برابرند. هیچکدام بر دیگری برتری ندارند، دیگه دوره اینکه بگی مرد نماد قوی بودنه تموم شده ، انسانهای آگاه و کتابخوان امروز دیگه برچسبی رو به هیچ جنسیتی نمیزنند.
خوشبختانه امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی تقریبی ۶۰ تا ۸۰ درصد مشکل ناشنوایی درمان میشود و در کنارش گفتار درمانی و مدارس ناشنوایان کمک بزرگی به عزیزان ناشنوا میکند. داستان در مورد مادری بود که همسر و خانوادهاش او را با رفتارشان اذیت میکردند و ناشنوایی فرزندش را به او نسبت میدادند شوهرهم از مادر پشتیبانی میکرد. زن که مشکلات زیادی داشت و مشکل فرزندش هم بیشتر از همه غمگینش کرده بود ولی مشتاقانه برای درمان فرزندش تلاش میکرد مثل همه مادران. به نظر من نام کتاب باید زنی به ناممادرتغییر کند.
داستان بسیارزیبا و آموزنده، که برگرفته از نتایج کارهای خود انسان است واینکه در بیشتر خانوادهها به جای اینکه به موضوع اصلی بپردازند (در اینجا ناشنوایی سروش) به فرعیات (اینکه توی خانواده ما اینجور بیماریها اصلا نبوده حتما عیب از طرف مقابل هست) میپردازند، درصورتی که اون مادر فقط دلش میخواد بچهاش سلامتی داشته باشه و مثل بقیه بچهها بازی کنه و اینکه ازدواجی که درست و اصولی نباشه و این خانم راضیه برای سقط بچه شروع کرده به قرص خوردن که بچه سقط نکرده و فقط باعث ناشنوایی بچه شده بود
متاسفانه این کتاب واقعیت جامعهی ماست.. بچه اگه باهوش وباادب و... باشه میشه بچهی باباش وگرنه بچهی مادرشه... این داستان اوج عشق مادر به فرزند ناشنواشو نشون میده که بخاطرش حتی از غرورش میگذره، همه چیزو تحمل میکنه، متلکها و غرغرها رو به جون میخره فقط به خاطر پسرش... نویسنده اوج عشق و درماندگی یه مادرو به تصویر کشیده... درسته تلخه ولی ارزش وقت گذاشتن برای گوش کردن داره پیشنهاد میکنم گوش کنید⚘⚘⚘
به نظرم کتاب قشنگی بود و فقر فرهنگی رو خوب به نمایش کشیده بود، اما اسم کتاب خودش از درجه دو بودن زن حکایت داره که اینطور نیست، و اینکه زنها خودشونن که به خودشون جایگاه میدن و سکوت بیش از حد باعث این نوع زندگیا میشه
در آخر از کتابراه میخوام کتابهای صوتی رایگان رو بیشتر کنه🙏🏻
در آخر از کتابراه میخوام کتابهای صوتی رایگان رو بیشتر کنه🙏🏻
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم کتاب
داستان خوبی بود و میشه گفت که این فقط بخش کوچکی از ایثار و از خودگذشتگی مادرهاست، واقعا فقط یک مادر به این شکل میتونه بچهاش رو به هر شکلی که هست بپذیره، دوستش داشته باشه و ازش محافظت کنه!
اما یک انتقاد دارم آن هم به اسم داستان است و به نظرم زنها برای نماد قوی و با گذشت بودن نیازی به یدک کشیدن اسم مرد ندارند و به خودی خود شیرزنان زمانه خودشان هستند.
باتشکر
داستان خوبی بود و میشه گفت که این فقط بخش کوچکی از ایثار و از خودگذشتگی مادرهاست، واقعا فقط یک مادر به این شکل میتونه بچهاش رو به هر شکلی که هست بپذیره، دوستش داشته باشه و ازش محافظت کنه!
اما یک انتقاد دارم آن هم به اسم داستان است و به نظرم زنها برای نماد قوی و با گذشت بودن نیازی به یدک کشیدن اسم مرد ندارند و به خودی خود شیرزنان زمانه خودشان هستند.
باتشکر
خوب بود مبارزه یک مادر برای سلامت فرزندش بود راستش خوشم نیامد عروس بیچاره کتک میخورد و تحقیر میشد ولی فقط به فکر بچهاش بود به نظرم بهتر بود اول خودش را نجات میداد بعد بچه را
بهر حال این کتاب کهنهای است دیگه زمان آن گذشته که شوهر کتک بزنه و تو کاری نکنی با اینکه کار کتابراه مثل همیشه خوب بود راوی خوب بود ولی از قوانین حاکم بر زندگی درون این کتاب خوشم نیامد اصلا دوست ندارم دوباره گوش کنم
بهر حال این کتاب کهنهای است دیگه زمان آن گذشته که شوهر کتک بزنه و تو کاری نکنی با اینکه کار کتابراه مثل همیشه خوب بود راوی خوب بود ولی از قوانین حاکم بر زندگی درون این کتاب خوشم نیامد اصلا دوست ندارم دوباره گوش کنم
اسم کتاب کاملا نامناسب! درواقع شما باید میذاشتید زنی به نام مادر یا میتونستید از کوهی به نام مادر، دریایی به نام مادر و … استفاده کنید! پدر خانواده و پدر بزرگ خانواده مرد بودن ولی طبق نوشته کتاب کاملا ضعیف بودن تا حدی که مدیریت مالی و زندگی خودشون رو نداشتن! شوهر این زن حال حرف زدن با زنشو نداشت ولی مرد خطاب میشه!!! این خانوم یک زن بود که با ارامش با همه حرف میزد.
مطالب خیلی مفید بود، انسان هرچه مطالعه بکند علم و آگاهی او بیشتر میشود و دیدش نسبت به آینده خودش تغییر میکند الان بنظر من فضای مجازی و کتابهای صوتی و دیگر امکانات راه کتاب خواندن خیلی نسبت به چند دهه قبل تر راحت تر کرده، امروز در منزل با سرچ هر کتابی میتوانیم آن را تهیه کنیم به امید اینکه رشد مطالعه و کتاب خواندن افزایش پیدا بکند و همه علاقه مند به کتاب بشن.
در واقع داستان بسیار زیبایی بود ولی من با هر کلیشه یک ستاره کم کردم
کلیشه اول و بدترین کلیشه اینکه یک پدر همیشه به فکر جیبشه و ثروت براش مهم تر از بچشه، کلیشه دوم اینکه یک خواهرشوهر یا یک مادر شوهر همیشه بد و بدجنسه، کلیشه سوم اینکه یک مرد همیشه مادرش رو به همسرش ترجیح میده حتی اگه حق با همسرش باشه و کلیشه بعدی هم اینکه عشق فقط مال اول رابطس بعدش تموم میشه😐
کلیشه اول و بدترین کلیشه اینکه یک پدر همیشه به فکر جیبشه و ثروت براش مهم تر از بچشه، کلیشه دوم اینکه یک خواهرشوهر یا یک مادر شوهر همیشه بد و بدجنسه، کلیشه سوم اینکه یک مرد همیشه مادرش رو به همسرش ترجیح میده حتی اگه حق با همسرش باشه و کلیشه بعدی هم اینکه عشق فقط مال اول رابطس بعدش تموم میشه😐
سلام و خداقوت
کتاب صوتی آموزندهای بود، این دیدگاه که یه زن با وجود مخالف و سختیهایی که سد راهش میشه میتونه بازم محکم و قوی بایسته خیلی خوبه
دیدگاه دیگهای که من ازش گرفتم این هست که یک زن توی زندگی به یه حامی یا حسی که بتونه اون رو ترغیب کنه به انجام کارهاش نیاز داره
و اینکه من داستانهای صوتی زیادی گوش دادم قشنگتر بود که راوی یکم با تامل تر داستان رو بیان میکردن
کتاب صوتی آموزندهای بود، این دیدگاه که یه زن با وجود مخالف و سختیهایی که سد راهش میشه میتونه بازم محکم و قوی بایسته خیلی خوبه
دیدگاه دیگهای که من ازش گرفتم این هست که یک زن توی زندگی به یه حامی یا حسی که بتونه اون رو ترغیب کنه به انجام کارهاش نیاز داره
و اینکه من داستانهای صوتی زیادی گوش دادم قشنگتر بود که راوی یکم با تامل تر داستان رو بیان میکردن
درود، داستان غم انگیز و کلیشهای داشت، دعوتی بین مادر شوهر و نیشخندهای خواهر شوهر نیز همه حالت کلیشه داشت. صداها برای نقشها خوب انتخاب شده بود ولی گویندهها احساسی در گفتارشون نداشتن. سخت بود کمی فهمیدن زمانهای داستان زیاد از این شاخه به اون شاخه میپرید. و اینکه یک مادر قوی رو اینقدر حقیر و تو سری خور به تصویر کشیده بود آدم رو ناراحت و عصبانی میکرد. سپاس.
من اول با شنیدن این کتاب فکر کردم مردی انقدر فداکاره
که صفت مرد رو بهش دادن
اما به قول یکی از دوستان معنی این رو خیلیا متوجه نمیشن
چون این زن با توجه به داستان در برابر
ناشنوایی فرزندش، بد رفتاری شوهرش، بیشعوری خواهر شوهرش، بد بودن مادرشوهرش، حاملگیش
و خیلی از مشکلات دیگش مقاومت کردو امید وار بود
که بچش به وضعیت خوبی راه پیدا میکنه برای همین صفت مرد رو بهش دادن
که صفت مرد رو بهش دادن
اما به قول یکی از دوستان معنی این رو خیلیا متوجه نمیشن
چون این زن با توجه به داستان در برابر
ناشنوایی فرزندش، بد رفتاری شوهرش، بیشعوری خواهر شوهرش، بد بودن مادرشوهرش، حاملگیش
و خیلی از مشکلات دیگش مقاومت کردو امید وار بود
که بچش به وضعیت خوبی راه پیدا میکنه برای همین صفت مرد رو بهش دادن
از نظر من داستان مفهوم کلی داشت و کمی جالب بود اماای کاش راوی (احمد) کمی صداش قابل درک تر بود. همچنین اسم داستان هم درست نیست میدونم که دلیل نامگذاری چیه ولی هیچ گاه مردها با زنان قابل مقایسه نیستند البته نه تمام زنان.، بهتر بود نام داستان اسطورهای به نام مادر یا چیزی شبیه به این بود.
سلام و درود خدمت نویسنده محترم.
مفهوم داستان مشخص میکرد در مورد مادری است که مثل یک مرد حواسش به پسرش بوده. ولی داستان از یک طرف هم گنگ بود، داستان باز مونده و اتمام نادرستی داشت، جوری بود که از یک طرف پسر نمیشنود و نیز با سمعک هم باز نمیشنود ولی بعد وسط داستان میشنود و مادر را صدا میزند.
در مورد اسم کتاب هم اگر اسم دیگری داشت بهتر بود
مفهوم داستان مشخص میکرد در مورد مادری است که مثل یک مرد حواسش به پسرش بوده. ولی داستان از یک طرف هم گنگ بود، داستان باز مونده و اتمام نادرستی داشت، جوری بود که از یک طرف پسر نمیشنود و نیز با سمعک هم باز نمیشنود ولی بعد وسط داستان میشنود و مادر را صدا میزند.
در مورد اسم کتاب هم اگر اسم دیگری داشت بهتر بود
مرسی بابت این کتاب رایگان
درد و رنجی که یه مادر بابت فرزندش میکشه رو توصیف کرده بودید
و مادرش را مقصر میدونن
و اصلا توجهی ندارن که ممکنه برایه هرکسی پیش بیاد و هیچکس مقصر نیست
و داستان یه زنی بود که مادر شوهر وخواهر شوهرش تو زندگیش دخالت میکردن و نمیذاشتن زندگی شو کنه و به پسرش میگفت این بچه هیچیش نیست و پسرش قبول دار نمیشد بچه را ببره پیش دکتر
درد و رنجی که یه مادر بابت فرزندش میکشه رو توصیف کرده بودید
و مادرش را مقصر میدونن
و اصلا توجهی ندارن که ممکنه برایه هرکسی پیش بیاد و هیچکس مقصر نیست
و داستان یه زنی بود که مادر شوهر وخواهر شوهرش تو زندگیش دخالت میکردن و نمیذاشتن زندگی شو کنه و به پسرش میگفت این بچه هیچیش نیست و پسرش قبول دار نمیشد بچه را ببره پیش دکتر
واقعا بعضی ازکارها گاهی اشتباهات جبران ناپذیری بدنبال دارد. عشق مادر به فرزند بی مانند است. اما همان مادر باخوردن یک قرص بیشترین آسیبها را به پاره جگر خود واردمیکند مانند داستان. کاش به ما آموزش صحیح داده میشد. تفکر صحیح و مشورت بدون هیچ خجالت و رو دربایستی؛ کنارگذاشتن عقایدوافکار پوسیده قدیمی. تشکر میکنم از شما عزیزان کتابراه.
کتاب خوبی بود و تسکینی برای قلب دردمند مادرانی که یک تنه بار زندگی و مریضی و کمبود و رشد فرزندانشون رو به دوش میکشن و عاشقانه مسئولیت داشتن فرزند رو به سر انجام میرسونن و خطاب به دوستانی که به کلمه مرد خرده گرفتن عرض کنم که مرد اسم نیست صفت هستش و به کسی که مستقل هستش و استقامت و بزرگی و منش داره این صفت می چسبه خارج از جنسیت نر و ماده
داستان دردناکی که تو جامعه هم به وضوح دیده میشود. دخالت دیگران و نا اگاهی افراد، و نادیده گرفته شدن حق یک زن و یک مادر.
امیدوارم زنان جامعه به این دیدگاه برسند که قدرتمند تررفتار کنند. و به هر دلیلی از حق و حقوق خودشون و از همه مهمتر ارامششون نگذرن، گاهی بد نیست اقتدار داشته باشند و سرکشی کنند. و چهارچوب زندگی خود را در دست بگیرند.
امیدوارم زنان جامعه به این دیدگاه برسند که قدرتمند تررفتار کنند. و به هر دلیلی از حق و حقوق خودشون و از همه مهمتر ارامششون نگذرن، گاهی بد نیست اقتدار داشته باشند و سرکشی کنند. و چهارچوب زندگی خود را در دست بگیرند.
برای من جذابیت زیادی نداشت این روایت که در بسیاری از خانهها هنوز هم مرد سالاری است و درک متقابل وجود ندارد و زنان بار زیادی را متحمل میشوند و حتی خانوادههایی که از ترس آبروی خود فرزندانشان را که سالها زمان صرف آنها کردهاند را به شخص نادرست میسپارند حقیقت بزرگی است که میتوان در این کتاب دید.
خدای روی زمین مادر
این کتاب واقعا دردهای یک مادر رو گفته اگر تب و تاب داستان بیشتر بود و آن سختیهایی ک مادر میتونه تحمل کنه رو بیشتر با آب و تاب و آه و سوز نوشته شده بود کتاب خوبی برای توصیه کردن به کسانی که مادرانشان واقعا با سختی آنها را بزرگ کرده است میشد. بعضیا واقعا تو سختی هستن. دم نویسنده گرم
این کتاب واقعا دردهای یک مادر رو گفته اگر تب و تاب داستان بیشتر بود و آن سختیهایی ک مادر میتونه تحمل کنه رو بیشتر با آب و تاب و آه و سوز نوشته شده بود کتاب خوبی برای توصیه کردن به کسانی که مادرانشان واقعا با سختی آنها را بزرگ کرده است میشد. بعضیا واقعا تو سختی هستن. دم نویسنده گرم
کتاب خوبی بود و اتفاقی که حتی الانشم کم توی ایران نمیوفته رو خیلی خوب نشون داده بود کاش راوی متن رو با احساس تر میخوند چون تا اخر داستان احساس میکردم راوی بدون اینکه از قبل تمرین کرده باشه داشت از روی متن روخونی میکرد و یکم خشک بود اگر متن کتاب طولانی تر بود و چیزای بیشتری میشنیدیم قطعا خیلی بهتر میشد
جالب بود. مشکلات یک زن رو در جایگاه همسر و مادر و عروس یک خانواده به خوبی در قالب یک داستان گنجانده بود. مشکل بیشتر با اسم کتابه که میگه مردی به نام مادر... نویسنده خود دغدغه زنان مارا دارد اما زنان را آنقدر قبول ندارد که جایگاه زن به اندازه کافی بالا هست که نیازی نباشد برای تعریف یک زن از صفت مردانگی استفاده کرد
منم از ایم مرده خوشم میاید که کتاب را صوتی میخواند و یک کتاب دیگرش را من خیلی دوست داشتم تاثیر گذار بدش ولی این داستان را اشتباه توشته اسم را به جایی که بنویسه زنی به نام مادر نوشته مردی به نام مادر
خیلی
از این خندم گرفته
ولی تمام کتاب هاش یه چیزی را به انسان میفهمونه
عالی هستش
نمیتونم چیزی بگم ولی خوبه
خیلی
از این خندم گرفته
ولی تمام کتاب هاش یه چیزی را به انسان میفهمونه
عالی هستش
نمیتونم چیزی بگم ولی خوبه
در مجموع داستان خوبی بود، با شنیدن داستان میشد با نقش مادر بهتر همراه شد و به سختیهای که داره پی برد اما خیلی جاها داستان پرشهای خاصی داشت که کلا قطع شدن داستان رانشان میداد ونقطه از سرخط. ای کاش یکم کاملتر شرح داده میشد. فقط بخاطر کوتاه بودن داستان خیلی از جاها زیبایی خودش رو از دست میداد.
منظور از نام کتاب رو خیلیا متوجه نمیشن. منظور از مرد؛ جنس نیست، منظور قوی بودن چیزی رو میرسونه واسه خاطر همین گفته مردی به نام زن چون با وجود ظریف بودنش میتونه از تمام جنس مذکر قوی تر باشه. و اینجا منظور از کلمه مرد مثلا زور بازو چون از نظر قدرت جسمانی و... خداوند مرد را قوی تر از زن آفریده تا بتونه از زن و بچه هاش محافظت کنه
اسم کتاب مردی بنام مادره توقع میره راجب فداکاریها و رنجهایی مادر و به چنگ و دندون کشیدن و پرورش فرزندش باشه
اما اصلا اینطور نیست
دعوای خونوادگی، مشکلات همیشگی مادر شوهر و خواهر شوهر با عروس هاشون، بی مسئولیتی شوهر و ارجیت دادن شوهر به مادر خودش، کل این داستان رو تشکیل میده اصلا پیشنهاد نمیکنم
اما اصلا اینطور نیست
دعوای خونوادگی، مشکلات همیشگی مادر شوهر و خواهر شوهر با عروس هاشون، بی مسئولیتی شوهر و ارجیت دادن شوهر به مادر خودش، کل این داستان رو تشکیل میده اصلا پیشنهاد نمیکنم
لذت بردم، خصوصا از اواسط داستان خیلی قشنگتر شد، راوی عزیز بگفته دوستان، یکم مکث و تغییر لحن کارتون رو بی نظیر میکنه، از همگی تون سپاسگذارم 👏🏻💖🌟 موضوع جالب بود و این قابل لمس بودن ماجرا حکایت از تلاش خوب اعضای کتابراهی هاست،
لطفا سری کتاب صوتی و صدالبته رایگان رو بیشتر بکنید
لطفا سری کتاب صوتی و صدالبته رایگان رو بیشتر بکنید
داستان روابط معیوبی هست که متاسفانه در ایران از قدیم وجود داشته و هنوز هم بشکلی دیگر ادامه دارد دو طرف رابطه تا نتونن خودشون رو جای همدیگه بذارن ادامه هم خواهد داشت
این جمله که هم از حضرت محمد و هم حضرت مسیح نقل شده "هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و...... " شاهکلید روابط سالم هست
این جمله که هم از حضرت محمد و هم حضرت مسیح نقل شده "هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و...... " شاهکلید روابط سالم هست