نقد، بررسی و نظرات کتاب چشمهایت - سیر سدریک
4.4
425 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان در مورد مردی به نام توما است که از مشکل بی خوابی رنج میبرد او برای درمان به پزشک روانشناس مراجعه میکند و به پیشنهاد او تصمیم میگیرد یک جلسه هیپنوتیزم انجام دهد در میانهی جلسه شیطانی را میبینید و جلسه را به هم میزند از آن پس با چشمهای قاتلی صحنات قتل او را میبیند او خود را در حال شکنجه و کشتن دختری به نام لیزا میبیند و از طریق مناطق اطراف آن جا را میشناسند و به آن جا میرود و به وسیلهی یکی از دوستهای لیزا به نام ناتالی که اتفاقا پلیس هم هست در صحنهی قتل لیزا دستگیر میشود و به زندان میرود پلیسها که هیچ مدرکی ندارند
مجبور میشوند توما را آزاد کنند اما ناتالی که دنبال قاتل است دنبال او میافتد و......
خوبه پیشنهاد میکنم حتما بخونید پشیمون نمیشین البته شاید کمی بترسید البته من خیلی ناراحت شدم چون توما مرد آخرهای داستان هم یه غافلگیری عالی منتظر تون هست
مجبور میشوند توما را آزاد کنند اما ناتالی که دنبال قاتل است دنبال او میافتد و......
خوبه پیشنهاد میکنم حتما بخونید پشیمون نمیشین البته شاید کمی بترسید البته من خیلی ناراحت شدم چون توما مرد آخرهای داستان هم یه غافلگیری عالی منتظر تون هست
کتاب بسیار خشنی بود وداستان خیلی بیرحمی داشت انقدر هیجان داشت نمیتونستم داستانو زمین بگذارم ولی دوتا نقص خیلی بزرگ داشت که از تکنیک فنی کتاب کم میکرد اول اینکه پلیس هارو خیلی احمق جلوه داده بود درخصوص نشانه بزرگ قاتل، که نوک انگشتانشو سوزونده بود ولی وقتی کس دیگری رو بجاش دستگیر کردن خیلی راحت بجای قاتل قبولش کردن واون نشانه بزرگ رو نادیده گرفتن دومین نقص کتاب برمیگرده به توما که از چشم قاتل داره میبینه اگر همچنین ارتباطی برقرار شده باشه چرا فقط یکطرفه بود واون هم زمانی آغاز میشد که قاتل دست به قتل میزد چرا این ارتباط درزمانهای دیگهای رخ نمیداد؟ واین کاستی قلم نویسنده رو نشون میده واخر کتاب هم خیلی عالی تمام شد ودلیل کابوسهای توما در اخر روشن شد وبه سزای عملش رسید احسنت به نویسنده این اثر بزرگ وخیلی ممنون از کتابراه عزیز
اگر از کتابهای ژانر جنایی معمایی خوشتون میاد، پیشنهاد میکنم. خلاصه داستان: در مورد یه مردی که بعد از اینکه به یک روان پزشک مراجعه میکنه، توهمهاش شروع میشه و یجورایی از چشم یه قاتل، مقتولها و روش قتلها رو میبینه ولی نمیدونه قاتل کیه! و... تو این کتاب تقریبا شما از دو جهت داستان رو میبینید: یک جهت (بیشتر داستان) همین مرد نقش اصلی داستان و جهت دیگه پلیسی که میخواد این قتلها رو حل کنه! درسته روی کتاب زده از ترس خوابتون نمیبره: / ولی اصلا ترسناک نیست ولی حالت معمایی و ماجراجویی داره که نمیذاره کتاب رو ول کنید! ولی خب آخر داستان اونجوری که میخواستم نشد (ضعیف بود)! پ. ن: قلم و ترجمه روان بود.
در کل کتاب خوبی بود
اسپویل
اگر نویسنده بیشتر تمرکزش رو روی قاتل سریالی مخصوصا در آخرای داستان بیشتر میکرد خیلی خوب بود. ویلن اصلی یک قاتل کاریزماتیک با ایده لوزی بسیار روانشناسانه معرفی میشود ولی در آخر از ابهت این ویلن کم میشود به طوری که این قاتل که همه را هنگامی که احساس خطر میکند، میکشد ولی به یکباره تصمیم میگیرد از یک نوجوان بیست ساله تبعیت کند هر چند که میخواسته او را بعداً بکشد ولی این کار از ابهت ویلن اصلی کم میکند قاتل سریالی در هر اثری ابهتی دارد که نویسنده نباید به آن لطمه وارد کند. و اضافه کردن یک ویلن دیگر حداقل به نظر من داستان را شلوغ کرده. به نظرم نویسنده به هر دری زده تا خوانندهاش را غافل گیر کند.
اسپویل
اگر نویسنده بیشتر تمرکزش رو روی قاتل سریالی مخصوصا در آخرای داستان بیشتر میکرد خیلی خوب بود. ویلن اصلی یک قاتل کاریزماتیک با ایده لوزی بسیار روانشناسانه معرفی میشود ولی در آخر از ابهت این ویلن کم میشود به طوری که این قاتل که همه را هنگامی که احساس خطر میکند، میکشد ولی به یکباره تصمیم میگیرد از یک نوجوان بیست ساله تبعیت کند هر چند که میخواسته او را بعداً بکشد ولی این کار از ابهت ویلن اصلی کم میکند قاتل سریالی در هر اثری ابهتی دارد که نویسنده نباید به آن لطمه وارد کند. و اضافه کردن یک ویلن دیگر حداقل به نظر من داستان را شلوغ کرده. به نظرم نویسنده به هر دری زده تا خوانندهاش را غافل گیر کند.
کتاب فوق العادهای بود، بسیار جذاب به طوریکه یک لحظه هم حس دلزدگی رو به مخاطب منتقل نکرد، ریتم داستان سریع بود و مخاطب رو با اشتیاق به دنبال صفحههای بعدی میکشوند. من این کتاب رو دو روزه تموم کردم.
شخصیتها به خوبی نقششون رو در داستان ایفا میکردن و آخر داستان که فکر میکردم همه چی تمومه یه مرتبه همه چی عوض شد. طرح داستان عالی بود ونویسنده بامهارت بالایی حس وحشت رو به مخاطبش منتقل کرد و در هر صحنه یا فصل مخاطب رو وارددنیای اسرار آمیز و پر از ابهام میکرد.
انتشارات البرز هم که جزو بهترین ناشران رمانهای خارجی هست.
از کتابراه عزیز هم ممنونم
شخصیتها به خوبی نقششون رو در داستان ایفا میکردن و آخر داستان که فکر میکردم همه چی تمومه یه مرتبه همه چی عوض شد. طرح داستان عالی بود ونویسنده بامهارت بالایی حس وحشت رو به مخاطبش منتقل کرد و در هر صحنه یا فصل مخاطب رو وارددنیای اسرار آمیز و پر از ابهام میکرد.
انتشارات البرز هم که جزو بهترین ناشران رمانهای خارجی هست.
از کتابراه عزیز هم ممنونم
کتاب در حقیقت خوب نبود. تعلیقش چندان در ژانر خودش موفق نبود و مترجم هم نتونسته بود خوب جمله بندی کنه. کلمات بدی از رمان خارج شده بود که هر دفعه خواننده رو از دنیای کتاب بیرون می اورد و به این فکر می کرد که مشکل از نویسنده ست یا مترجم. با کمال تاسف هم مترجم خوب داخل کشورمون خیلی کم داریم و همین باعث می شه خواننده نتونه از کتاب لذت کافی رو ببره. کتابی که اگه دستِ یه مترجم بهتر می افتاد، می تونست خیلی حرفه ای تر انجام بشه. من که دلم خیلی از این مترجم ها پُره. انگار بیشتر صفحات کتاب رو با گوگل ترجمه کردن!
خیلی جذاب و گیرا بود.
با تمام وجود همه اتفاق هارو حس میکنی.
اوایل از خانوم پلیسه ناراضی بودم اما اواسط دیگه این حسو نداشتم. در کل کتاب خوبی بود اما واقعا انتظار پایان زیبا تری رو داشتم. کتاب عالیی بود واقعا کامل بود و همهی جزییات ذکر شده بود. این رمان ترسناک نیست فقط دلهره اوره یا بهتره بگم هراس آور.
شخصیت ناتالی درک روانشناسی لازم داره. باید بگم از همون اول که نمیدونستم قضیه از چه قراره به ناتالی احساس بهتری داشتم تا فوکس.
من پایان رمان رو دوست نداشتم اما این از جذابیت رمان کم نمیکنه.
با تمام وجود همه اتفاق هارو حس میکنی.
اوایل از خانوم پلیسه ناراضی بودم اما اواسط دیگه این حسو نداشتم. در کل کتاب خوبی بود اما واقعا انتظار پایان زیبا تری رو داشتم. کتاب عالیی بود واقعا کامل بود و همهی جزییات ذکر شده بود. این رمان ترسناک نیست فقط دلهره اوره یا بهتره بگم هراس آور.
شخصیت ناتالی درک روانشناسی لازم داره. باید بگم از همون اول که نمیدونستم قضیه از چه قراره به ناتالی احساس بهتری داشتم تا فوکس.
من پایان رمان رو دوست نداشتم اما این از جذابیت رمان کم نمیکنه.
واو یک داستان فوقالعاده با جوی تاریک و جنونآمیز. شروع عالی، افت و خیزهای بی نظیر حین جریان داستان و پایان محشری که داشت. من فقط یک ایراد جزئی نظرم رو جلب کرد که اگه مثلا قاتل هم میتونست گاهی از چشم توما ببینه جالب تر و هیجان انگیز تر میشد. یا صحنههایی مثل وقتی که قاتل توی هتل هست و توما ان رو میبینه زیاد تر بودن و به وسیله ان اطلاعات قاتل پیدا میشد نه به صورت آبکی و از طریق مراسم تشیع جنازه. ولی این چیزها از زیبایی این داستان چیزی کم نمیکنه
تصویر جلد و فهرست جایزهها مشوق خوبی برای شروع به خواندنه، سیر پرکشش و جذابی داره از نشانههای دیداریِ زن جوان و زیبا و قتلهای عجیب و مرموز سریالی گرفته تا حضور قدرتمند شیطان در وجود انسانها، سریع و بی وقفه خوندمش تا پایان... نکته عجیب این بود که توما با وجود اتفاق مهم گذشته ش که آرامش شب و روز رو ازش گرفته بود به هیچیک از خصوصیات و مرموزبودن فوکس اصلا شک نمیکرد
تشخیص و تمایز گفتگوها بدون علامت سخت بود اگر مشخص بشه خیلی بهتره، ممنون کتابراه عزیز بابت این هدیه♡
تشخیص و تمایز گفتگوها بدون علامت سخت بود اگر مشخص بشه خیلی بهتره، ممنون کتابراه عزیز بابت این هدیه♡
خیلی عالی بود. فوق العاده جذاب و خوش ریتم. به هیچ عنوان کسل کننده نیست. در تمام طول داستان سرعت بالا بود و با همین سرعت پیش میرفت. بسیار نفس گیر و غیر قابل پیش بینی بود و در اوج این که در طول داستان مخاطب رو برای دست یافتن به حقیقت به دنبال خودش میکشونه از لذت بردن از تمام حوادث جاری در طول داستان بی بهره نمیگذاردش. هیجان لازم را داشت. ممنونم از کتابراه. ممنونم از خالق این داستان.
ترکیبی از جنایت ترس رازآلودی، دقیقا ترکیب مورد علاقهام اولین کتابی بود که از سیر سدریک خواندم و خیلی از آشنایی با این نویسنده خوشحال شدم تقریبا تمام نویسندههای ژانر وحشت و پلیسی و … رو دنبال میکنم و از مطالعه نوشته هاشون و بالا رفتن آدرنالین در خونم بال در میاوردم
از کتابراه ممنونم که همچین کتابهایی رو با قیمتهای بسیار مناسب در اختیار خوانندهها میگذاره
از کتابراه ممنونم که همچین کتابهایی رو با قیمتهای بسیار مناسب در اختیار خوانندهها میگذاره
شروعش مثلِ یه تابلوی نقاشی بود که روش رنگ ریخته باشن تعدد شخصیتها مثل رنگهایی پراکنده بود که تصویری رو نشون نمیداد. کم کم تصاویر واضح شدن و این رفع ابهام تا آخر داستان طول کشید. ۱۰۰ صفحهی آخر رو نفهمیدم چطوری خوندم! کی تموم شد!؟! اگه روحیهی حساسی دارین بهتره نخونینش چون توصیفات ترسناکی داره. برای کسایی که به هیجان و ژانر وحشت علاقه دارن میتونه داستان جذابی باشه
خیلی کتاب عالی بود. من عاشق اینجور داستانهای جنایی و معمایی هستم و به قدری روال داستان خوب بود که یک روزه تمومش کردم چون اصلا نمیتونستم ادامه ندم و نخونم. همش میخواستم بدونم آخرش چی میشه و قاتل کیه ولی آخر داستان به نظرم خوب تموم نشد توقع پایان بهتری داشتم. ولی ممنون بابت ارائه این کتاب. من این کتاب رو رایگان در هفته کتاب گرفتم و از کتابراه ممنونم
وای وای با جرئت میتونم بگم این بهترین کتابی بود که توی همهی عمرم خونده بودم، داستان و قلم نویسنده که عالی و اینکه من این کتاب رو توی دو روز تموم کردم و واقعا ازش لذت بردم، اینقدر این کتاب هیجان انگیز بود که شما نمیتونید بهش فکر نکنید، ذهن شمارو کاملا بهم میریزه و باعث میشه توی یا زمان بسیار کوتاه کتاب رو تموم کنید..... خلاصه که عالییییی
ممنون از کتاب اه برای این کتاب جذاب واقعا عالی بود از نثر نویسنده تا کوتاهی فصلها و اینکه خیلی واضح شخصیتها از هم تفکیک میشدن و خواننده از خودش نمیپرسید الان داره کی حرف میزنه؟؟ مشکلی که اکثر رمانها دارن همینه که ادم باید حدس بزنه کی داره صحبت میکنه ولی این کتاب عالی بود وبه شدت پیشنهادی!!
خیلی باحال بود. یه رمان جنایی تا حدود خیلی کمی ترسناک فوق العاده باحال. بعد هانیبال میتونم بگم یکی از جذابهای ژانر وحشت جنایی و روانشناختی. در رابطه با روند داستان که یجوری میگیره مخاطب رو که زمان رو از دست میدین انقدر که همه چی سریع اتفاق میوفته و کاملا غیر قابل پیشبینی. خیلی عالی بود...
قاتلی سریالی که بخاطر تولدش در روزی خاص قدرتی به او اعطا میشود و از این طریق قربانیانش را شکار میکند از قضا مرد دیگری هم همزمان و در یک بیمارستان با او متولد میشود تواناییهای مشتر ک این دو باعث میشود که قاتل متوجه حضورش شودو تصمیم بگیرد جلویش را بگیرد..... در آخر شکارچی شکار میشود
و به شدت احتیاج داشتم در یک داستان غرق بشم، که احساسات سرکوب شدهام رو اروم کنه، منو به یه دنیای دیگه ببره، اونقدر درگییرم کنه که بتونم از جو تاریک روانیم بیرون کشیده بشم، بتونم از یه دنیای دیگه به دنیام نگا کنم
آه، به نظرم میتونم درندهخویی همشون درک کنم، یه جورایی خشم فروخورده وجودم رو اروم میکرد
جذابه، ادم رو حسابی با خودش همراه میکنه، از همه داستان، سرتاسرش، لذت وافری بردم
احساس میکردم یه ادم دیگه شدم، حقیقتا من برای ادامه زندگیم نیاز داریم کتابهایی با قلمهای قوی بخونم، که تمام نهاراحتیهام برای لحظاتی ازم جدا بشن، غیر از چندتا درگیری روانی خیلی کوچیک، ترسی بهم منتقل نکرد
اینکه صرفا حاضر هیچکاره بودم، بهم حس امنیت میداد تا اخرش برم، نهایتا... نمیتونم بگم دلم برای توما سوخت ولی براش ناراحت شدم، تک تک شخصیتها خیلی اذیت شدن، من داستان های جنایی به خاطر متفاوت بوده زاویهدیدشون دوست دارم
کمکم میکنن کمی از خودم فاصله بگیرم، بعد برگردم به زندگی حالی که یه فصل دیگه زندگی رو شروع میکنم ادامه بدم
نیازی به تلاش برای کنار گذاشتنش نداشتم، اما نمیتونستم بیخیالش بشم وبرنگردم سراغش، از دیروز عصر تا شب که نمیدونم کی خوابم برد داشتم میخوندم، امروز بعد از ناهار دوباره اومدم سراغش، اول که ازش گذشته بودم، میترسیدم شروع کنمش ولی بعد دیدم اونقدرام ترسناک نیست، یعنی... حس کردم نویسنده مراعاتم رو کرده و کاملا دقیق عمل کرده که لذت خوندنش تو ترس گم نشه... و اینکه فکر میکنم نویسنده کمی هم از کتابهای هری پاتر الهام گرفته... فقط اونجا که اینا ذهنشون به هم مرتبط میشه
خیلی عالی بود، ممنون کتاب راه عزیزم!!