نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین دروغ - ماری کوبیکا
3.6
18 رای
مرتبسازی: پیشفرض
خاطره
۱۴۰۳/۰۹/۳۰
00
داستانی هیجانی و معمایی وجذاب درباره زندگی یه زوج جوان عاشق وخوشبخت به نامهای کلارا ونیک که. یه دختر چهارساله ونوزادی به نام فلیکس دارند. مادر نیک، کلارا رو دوست نداره و پدر کلارا هم از نیک خوشش نمیاد و نیک رو در سطح کلارا نمیدونه این یکی از چالشهای داستان هست. چند روز بعد تولد فلیکس نیک در حالیکه دخترش میسی هم داخل ماشین بوده تصاذف میکنه و میمیره. کلارا ناگهان با کلی بدهی و صورت حساب و مشکلات متوجه وضع وخیم مالیشون میشه. اما نمیتونه بفهمه چرا هیچ پولی ندارند در حالیکه نیک که دندانپزشک خوبی بود همیشه از وضعیت درآمدش راضی بود. کانر دوست صمیمی نیک اونی نیست که کلارا فکر میکنه ویه ادم تنبل پرخاشگر که نیک اونو اخراج کرده وکلارا نمیدونه و حالا بعد مرگ نیک، میخواد به کلارا نزدیک بشه. زنی به نام ملیندا گری از نیک شکایت کرده، خمسایه عصبی ومشکوک شون مری وتئو، زنی به نام کیت که به تازگی پیذاش شده و با نیک صمیمی هستش و خیلی ماجراهای پر رمز وراز که کلارا ازشون خبری نداره وبدتر از همه کابوسهای شبانه میسی و یه اتومبیل سیاه و مرد بد که در فصل نهم مو بر تنتون سیخ میکنه. داستانی دلهره آور و سراسر ترس وتعلیق
خیلی داستان جذابی بود. نویسنده، قلم توانایی داره و البته به لطف ترجمهی عالی و روان خانم جعفری، این توانمندی چشمگیرتر هم شده.
قصه از زبان دو راوی مختلف بیان میشه با قضاوتهای متفاوت از زندگی مشترک و چالشهایی که باهاش درگیر هستن.
ذهن انسان چقدر میتونه فریبکار باشه و کاری کنه حقایق رو کاملا وارونه جلوه بده.
داستان در عین سادگی، اسرارآمیز و پر از هیجان بود و دوست داشتم هرچه زودتر همهی این ابهامات برام روشن بشه.
شخصیتها پیچیده و عجیب و غریب نبودن و فقط واکنشهاشون به مسائل و مشکلات، کار رو براشون سخت کرده بود و به راحتی میشد باهاشون هم ذات پنداری کرد.
قصه از زبان دو راوی مختلف بیان میشه با قضاوتهای متفاوت از زندگی مشترک و چالشهایی که باهاش درگیر هستن.
ذهن انسان چقدر میتونه فریبکار باشه و کاری کنه حقایق رو کاملا وارونه جلوه بده.
داستان در عین سادگی، اسرارآمیز و پر از هیجان بود و دوست داشتم هرچه زودتر همهی این ابهامات برام روشن بشه.
شخصیتها پیچیده و عجیب و غریب نبودن و فقط واکنشهاشون به مسائل و مشکلات، کار رو براشون سخت کرده بود و به راحتی میشد باهاشون هم ذات پنداری کرد.
این داستان یک تراژدی معمایی غم انگیز ولی جذابه، فقط میتونم بگم نویسنده بسیار تواناست و قلمی خیلی قوی داره، به تک تک جزئیات و مسائل پرداخته و در پایان داستان میبینید که تکلیف همه چیز روشن شده، البته خوب بودن ترجمه هم به جذابیت داستان اضافه کرده. مهارت نویسنده آنقدر زیاده که شما تمام حس و حال شخصیتهای داستان رو میتونید به طور کامل درک کنید، انگار که خودتون در اون لحظه و موقعیت قرار دارید. حتما این کتاب رو بخوانید... ممنون از کتابراه♥️
نمیدونم بقیه خوانندهها هم با خوندن این کتاب عصبی شدن یا فقط تاثیر منفی روی من گذاشته تقریبا یک سوم کتاب رو خوندم و تصمیم گرفتم فعلا کنار بزارم امیدوارم بعدا بتونم ادامه بدم کتاب نثر روانی داره ترجمه هم خوب و روان هست تا حدودی هم موقعیتهای خوبی ایجاد کرده تا اینجای کتاب ولی توصیه نمیکنم بخونید