نقد، بررسی و نظرات کتاب شاید اگر عشقی بود - نسرین سرومیلی
4.1
629 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان جالبی بود با شخصیت پردازی حرفهای و چیزی شبیه داستانهای هرکول پوارو
بهتره خودتون بخونید ولی این را هم در نظر داشته باشید داستانها همیشه نمایی از واقعیتهاست و میشه ازشون درس گرفت. در مورد این داستان نمیگم به همه بدبین باشیم ولی برای راحت بودن در زندگی درست نیست همه اختیارات و مسئولیتها را به دیگران هر چه قدر هم که امین باشند واگذار کنیم. برای داشتن روحیه قوی و مدیریت بحران در زندگی همچنان باید قدرت و اراده تصمیمگیری را حفظ کنیم و همراه با دیگر اعضای خانواده در همه چیز برنامهریزی کنیم و تا حد امکان به روز باشیم. حتی وابستگی زیاد به فرزندان و دیگر اعضای خانواده با فرض اطمینان محض به آنها باعث ایجاد وابستگی در آنها و احساس گناه برایشان میشود از اینکه روزی بتوانند به دنبال سرنوشت خودشان بروند.
هر کس باید بتواند در حالی که با خانوادهاش صمیمی است مستقل باشد و اختیار زندگی خودش را داشته باشد.
سپاس🙏🙏🙏⚘⚘⚘
بهتره خودتون بخونید ولی این را هم در نظر داشته باشید داستانها همیشه نمایی از واقعیتهاست و میشه ازشون درس گرفت. در مورد این داستان نمیگم به همه بدبین باشیم ولی برای راحت بودن در زندگی درست نیست همه اختیارات و مسئولیتها را به دیگران هر چه قدر هم که امین باشند واگذار کنیم. برای داشتن روحیه قوی و مدیریت بحران در زندگی همچنان باید قدرت و اراده تصمیمگیری را حفظ کنیم و همراه با دیگر اعضای خانواده در همه چیز برنامهریزی کنیم و تا حد امکان به روز باشیم. حتی وابستگی زیاد به فرزندان و دیگر اعضای خانواده با فرض اطمینان محض به آنها باعث ایجاد وابستگی در آنها و احساس گناه برایشان میشود از اینکه روزی بتوانند به دنبال سرنوشت خودشان بروند.
هر کس باید بتواند در حالی که با خانوادهاش صمیمی است مستقل باشد و اختیار زندگی خودش را داشته باشد.
سپاس🙏🙏🙏⚘⚘⚘
کتاب خوبی بود هر چند تشخیص قاتل زیاد سخت نبود اما در مورد شخصیت های داستان بنظرم قربانی اصلی این رمان مینا بود البته اونم یجورایی خودش مقصر بود که وابستگی بیش از اندازهای که به جهان داشت باعث شده بود اشتباههای بزرگی بکنه مثل فهمیدن داستان خیانت جهان و توجیه کردن خودش با جمله بسیار اشتباه که روشون به روی هم باز نشه و چشم پوشی کردن از خیانت
شخصیت جهان به عنوان یک مرد هوس باز و خیانت کار که انگار هیچوقت هوس بازیش تمومی نداشت به خوبی به نمایش گذاشته شده بود
در مورد آتنا اصلا هیچ حس ترحمی نداشتم بنظر من اینجور آدمها که وارد زندگی یک مرد متاهل میشن و خودشون و عاشق جلوه میدن هر بلایی سرشون بیاد حقشونه
اما در مورد سهیلا خیلی جاها نمیتونستم با شخصیتش ارتباط بگیرم اما در مورد قتل جهان با اینکه این موضوع رو میدونم که قتل کار اشتباهی اما درکش هم میکردم
شخصیت جهان به عنوان یک مرد هوس باز و خیانت کار که انگار هیچوقت هوس بازیش تمومی نداشت به خوبی به نمایش گذاشته شده بود
در مورد آتنا اصلا هیچ حس ترحمی نداشتم بنظر من اینجور آدمها که وارد زندگی یک مرد متاهل میشن و خودشون و عاشق جلوه میدن هر بلایی سرشون بیاد حقشونه
اما در مورد سهیلا خیلی جاها نمیتونستم با شخصیتش ارتباط بگیرم اما در مورد قتل جهان با اینکه این موضوع رو میدونم که قتل کار اشتباهی اما درکش هم میکردم
این داستان میتونه بهمون بگه که اطرافمون رو با دقت نگاه کنیم و از چیزی نگذریم
بدی مینا این بود که از چیزی که ندیده بود یه بت ساخته بود و همین باعث این اتفاقات شد و این که خیانت جهان و به روی خودش نیاره فقط به خاطر اینکه روشون به روی هم باز نشه
ادمهایی مثل جهان کم نیستن و همه جا یافت میشن همه جا میتونیم ببینیمشون فقط دقت نمیکنیم هر کدوم از ادمای دوروبر ما میتونن جهان باشن فقط جلوی همه خودشون و یه آدم متشخص و با فرهنگ و خانواده دوست نشون و با زبون بازی دل دخترایی و میبرن که بعدا میشن مث آتنا و مینا
موجوداتی مث جهان حتی تکلیفشون با خودشون مشخص نیست فقط به دنیا اومدن برای هوس بازی نمیکن آقا من یه دختر دارم فردا خانواده پسره بیان تحقیق کنن درباره زندگی من میگن که دخترشم یکیه لنگه خودش نمیگن آقا من زن دارم زندگی دارم دیگه چی میخوام از دنیا؟
بدی مینا این بود که از چیزی که ندیده بود یه بت ساخته بود و همین باعث این اتفاقات شد و این که خیانت جهان و به روی خودش نیاره فقط به خاطر اینکه روشون به روی هم باز نشه
ادمهایی مثل جهان کم نیستن و همه جا یافت میشن همه جا میتونیم ببینیمشون فقط دقت نمیکنیم هر کدوم از ادمای دوروبر ما میتونن جهان باشن فقط جلوی همه خودشون و یه آدم متشخص و با فرهنگ و خانواده دوست نشون و با زبون بازی دل دخترایی و میبرن که بعدا میشن مث آتنا و مینا
موجوداتی مث جهان حتی تکلیفشون با خودشون مشخص نیست فقط به دنیا اومدن برای هوس بازی نمیکن آقا من یه دختر دارم فردا خانواده پسره بیان تحقیق کنن درباره زندگی من میگن که دخترشم یکیه لنگه خودش نمیگن آقا من زن دارم زندگی دارم دیگه چی میخوام از دنیا؟
کتاب جالبی بود نمیدونم چرا از اول داستان به سهیلا شک کرده بودم و حس ششم میگفت همین همسایه شوهر مینا را کشته،
ولی داستان طوری پیش میرفت که در طول داستان آدم به همه شخصیتها شک میکرد و چرا همه دروغ میگن و پنهان کاری میکنن باعث میشد ذهن آدم درگیر آدمهای دیگه بشه، ولی انگار همه مقصر بودند از پری گرفته تا مینا و برادر مینا و دختر پری و شوهر مینا وو
آخر داستان که همه چیز روشن میشه جالبه.
چرا ما زنها واقعا به هم احترام نمیگذاریم و توی زندگی مردی که متاهل هست پا میگذاریم و یه زندگی را ویران میکنیم.
البته مردها هم مقصر هستند چون خیلی تنوع طلب هستند و خیانت میکنند و حرص و طمع پول هم بی تاثیر نیست.
البته این مطالب در مورد همه مردها و زنها صدق نمیکنه، چون خیلی از مردها و زنها هستند که به اصول اخلاقی پایبند هستند.
ولی داستان طوری پیش میرفت که در طول داستان آدم به همه شخصیتها شک میکرد و چرا همه دروغ میگن و پنهان کاری میکنن باعث میشد ذهن آدم درگیر آدمهای دیگه بشه، ولی انگار همه مقصر بودند از پری گرفته تا مینا و برادر مینا و دختر پری و شوهر مینا وو
آخر داستان که همه چیز روشن میشه جالبه.
چرا ما زنها واقعا به هم احترام نمیگذاریم و توی زندگی مردی که متاهل هست پا میگذاریم و یه زندگی را ویران میکنیم.
البته مردها هم مقصر هستند چون خیلی تنوع طلب هستند و خیانت میکنند و حرص و طمع پول هم بی تاثیر نیست.
البته این مطالب در مورد همه مردها و زنها صدق نمیکنه، چون خیلی از مردها و زنها هستند که به اصول اخلاقی پایبند هستند.
زیاد غیر قابل پیش بینی نبود اما جزئیات باعث میشد شک برانگیز بشه حدس مخاطب، درواقع نویسنده میتونست بهتر ذهن مخاطب رو گمراه کنه و اما نقطه قوتش این بود که خواننده رو با حس کنجکاوی تشویق به خواندن میکرد، بعضی جاها کمی حوصله سر بر میشد و با یک اتفاق دوباره به خواننده هیجان و شوک وارد میکرد. در کل به عنوان کسی که زیاد پروندههای جنایی میبینه، زیاد احساس هیجانم رو تحریک نکرد ولی تجربه بدی نبود. نویسده خیلی جای پیشرفت داره
تشخیص قاتل کار سختی نبود و همون چند صفحه اول مشخص شد. لحن داستان هیچ تفاوتی با داستانهای تلگرامی نداشت. شخصیتها جوری خلق شدند که همه در یک سطح و سن قرار داشتن، یعنی شما اصلا متوجه تفاوت مینا و یگانه که مادر و دختر هستن نمیشین و این ضعفه و اصلا به سلیقه مخاطب ربطی نداره. طرح داستان هم منطقی و غیرواقعبینانه بود و اگه نویسنده به جزئیات و خردهپیرنگهای مختلف بیشتر شاخ و برگ می. داد با کار بهتری روبرو بودیم.
سلام. عرض خسته نباشید میگم به نسرین جان بابت تمومکردن این کتاباین کتاب عالی بود. نسرین جان در این کتاب انواع خیانت و... و مردان هوس باز و افراد لجن وبدذات جاعمه رو به نمایش گذاشته بود که به نظرم به خاطر این قاتل و مقتول بودن و اینکه تالحظهی آخر نفهمی قاتل کی بود خیلی هیجانی و شبیه هرکول پوارو بود و خیلی مفید و لذت بخش بود. باید خودتون بخونید ممنون از کتابراه و نسرین جان بابت این کتاب زیبا
این کتاب سعی داشت انواع خیانت رو به تصویر بکشه که خیلی هم موفق پیش رفت
به نوشتهی گرامی خسته نباشی و احسنت باید گفت
وقتی واژهی خیانت میاد وسط وسعت دید فقط به صورت مرد به زن یا بلعکس باز هست
اما این کتاب خیانت دختر به مادر، رفیق به رفیق، خانواده به یک نفر، شوهر خواهر به برادر زن و..... رو روایت کرده بود در داستان
افرادی که ژانر درام و جنایی رو دوست دارن پیشنهادمیکنم از دست ندید
به نوشتهی گرامی خسته نباشی و احسنت باید گفت
وقتی واژهی خیانت میاد وسط وسعت دید فقط به صورت مرد به زن یا بلعکس باز هست
اما این کتاب خیانت دختر به مادر، رفیق به رفیق، خانواده به یک نفر، شوهر خواهر به برادر زن و..... رو روایت کرده بود در داستان
افرادی که ژانر درام و جنایی رو دوست دارن پیشنهادمیکنم از دست ندید
خیلی غم انگیز بود. دید من ب مردها بد بود بدترم شد. چطور میشه آنقدر راحت بی شرف بود!
واقعا اونجاش که سهیلا میگه وقتی کشتمش تازه فهمیدم هیچ حسی بهش نداشتم، منو بفکر فرو برد و بهش حق دادم. اون هرروز لحظه ب لحظه داشته میمرده، اما جهان بدون هیچ عذاب وجدان و فکری به سهیلا، راحت زندگیشو میکرده و تازه نفر چهارمم تو زندگیش وا کرده. یه مرد گستاخ هوسران، واقعا حقش فقط مرگه
واقعا اونجاش که سهیلا میگه وقتی کشتمش تازه فهمیدم هیچ حسی بهش نداشتم، منو بفکر فرو برد و بهش حق دادم. اون هرروز لحظه ب لحظه داشته میمرده، اما جهان بدون هیچ عذاب وجدان و فکری به سهیلا، راحت زندگیشو میکرده و تازه نفر چهارمم تو زندگیش وا کرده. یه مرد گستاخ هوسران، واقعا حقش فقط مرگه
برای این که حوصلهی سر رفتتون رو سرکوب کنید خوب بود و بنظرم اسم کتاب خیلی به موضوع میومد شاید اگر عشقی این وسط بود جهان از زن اولش جدا نمیشد و با یکی دیگه ازدواج نمیکرد و با نفر سومی به دوتای قبلی خیانت نمیکرد شاید اگر عشقی بود مینا از همسر اولش جدا نمیشد و این اتفاقات هرگز پیش نمیومد
کتاب جالبی بود من به نویسنده محترم نسرین سرو میلی خسته نباشید میگم داستان پند آموزی بود اینکه حواسمون رو جمع کنیم و به همه اعتماد زیادی نداشته باشیم معمولا خیانت که تو زندگی میبینیم از نزدیکان خودمون هست فقط یه قسمت داستان یه جورایی غیر واقعی بود که در یک زمان همه با هم رفتن جهان رو ببینن،،،، ولی در کل داستان معمایی بود که تا آخر داستان خواننده را جذب میکرد
تنها خوبیش روند روان داستان بود که باعث میشد حوصله سر بر نباشه هرچند که به شدت قابل پیش بینی بود. نویسنده گاها میخواست ذهن رو به انحراف بکشونه ولی موفق عمل نمیکرد. داستان بد نبود ولی نویسنده مهارت زیبا به تصویر کشیدن ایدش رو نداشت. درکل برای اینکه بخوای یک ساعت بیکاریت رو پر کنی میشه ازش استفاده کرد
کتاب بدی نبود اما واقعا معلوم بود قاتل کیه و میشد حدس زد
شاید نویسنده میخواست خیلی جاها حواسو پرت کنه که مثلا یگانه غیبش زده یا شیوا دیر به مجلس امده یا نادر که گفت موقع خیانت دیدمش یا خیلی چیزا
ولی معلوم بود اخرش سهیلاس میشد کاملا حدس زد
داستان خیلی خوبی نبود اما بدم نبود
برای رفع حوصله سر رفتگی خوب بود
شاید نویسنده میخواست خیلی جاها حواسو پرت کنه که مثلا یگانه غیبش زده یا شیوا دیر به مجلس امده یا نادر که گفت موقع خیانت دیدمش یا خیلی چیزا
ولی معلوم بود اخرش سهیلاس میشد کاملا حدس زد
داستان خیلی خوبی نبود اما بدم نبود
برای رفع حوصله سر رفتگی خوب بود
کتاب خیلی خوبی بود، داستانی داشت که میتواند بسیار درسی خوبی برای آدم باشد و میتوان آموخت که نمیتوان به هر کسی اعتماد کرد حتی نزدیکترین فردی که ادعا دوست داشتن تو را دارد و حتی کارهایی انجام میدهد که تو فکر میکنی که او خیلی آدم خوبی است ولی تو نمیدانی که کاری است پست بودن آن را نشان میدهد.
توی واقعیت هم زیاده این مدل دخترهای بی گناه که تا اخر عمر بخاطر اشتباهات پدر و مادرشون و یا اطرافیان اونها عذاب میکشن...
البته فقط یگانه بی گناه نبود! همه شخصیتهای داستان یجورایی هم بی گناه بودن و هم مقصر!
و به نظرم نویسنده با هنرش بیشتر اینها رو در رمان جمع کرده بود و پیشنهاد میکنم بخونید و ازش درس بگیرید و هیچوقت همچنین کارایی رو نکنید...
و هنر دیگه نویسنده اینجاست که در کنار مفهومی بودن و مفید بودن، داستان رو هیجان انگیز خلق کرده که تا اخرین لحظه معلوم نباشه کی قاتله و خواننده به همه افراد شک کنه... و اینقدر جذاب و هیجان انگیز بود که من در چند ساعت یه شبه کلش رو خوندم و نتونستم صبر کنم:))))