نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خون خورده - مهدی یزدانی خرم
4.6
137 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب صوتی خون خورده روایت ارواح گونه از زندگی پنج برادر هست که بصورت زیبا و در زمانهای مختلف در ایران و بیروت با صدای زیبای جناب سرابی روایت میکند داستان نو و تازهای که ابتدا توسط پسری روایت میشود پسری به اسم مفتاح که کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی را دارد و قصد ادامهی تحصیل در مقطع دکترای همین رشته اما برای اینکه بتواند هزینهی تحصیلش را تامین کند کار پدرش را که کار عجیبی هست دنبال میکند کار پدرش خواندن دعا و زیارت و نماز و گرفتن روزه برای اموات بوده پسر هم برای اینکه بتواند به آرزویش برسد به این کار روی میاورد
او در این میان از قبر پنج برادر دیدن میکند. پنج برادر که هر کدام ماجرایی عجیب را تجربه کرده و بعد از عاشقی به مرگهای عجیب از بین رفتهاند و حتی قبر بعضی هایشان خالی هست او سر قبر هر برادر که میایستد، ماجرایش را هم روایت میکند روایتی زیبا و خاص به سبک جدید به نظر من کتاب جالبی بود که قابلیت چند بار شنیدن را داشت. ممنون
او در این میان از قبر پنج برادر دیدن میکند. پنج برادر که هر کدام ماجرایی عجیب را تجربه کرده و بعد از عاشقی به مرگهای عجیب از بین رفتهاند و حتی قبر بعضی هایشان خالی هست او سر قبر هر برادر که میایستد، ماجرایش را هم روایت میکند روایتی زیبا و خاص به سبک جدید به نظر من کتاب جالبی بود که قابلیت چند بار شنیدن را داشت. ممنون
ما همه انسان هستیم؛ به دور از ملیت و دین ومذهب. میخواهیم همدیگر را دوست بداریم بدون درنظر گرفتن شما؛ دیکتاتورهای زمان. شمایی که با نام دین نسل کشی میکنید. ماوقتی عاشق میشویم و دل میسوزانیم برای هم نیازی نیست تا از ملیت و نژاد و دین ومذهبش جویا شویم، نیازی نیست تا مرگ فاحشهای را به تماشا بنشینیم، چون اوهم اگر ممکن مالی داشت به فاحشگی رو نمیآورد.... ما انسانها دست سازهای خداوندی هستیم که زیباست وعاشق... صداو خوانش راوی فوق العادس. نگارشی زیبا و ظریف برای افشاگری روسیه...
بسیار جذاب و پر کشش بود. ولی در تعجبم نویسندهای با این همه توانایی و این نوشتار زیبا که این قدر قشنگ صحنهها رو توصیف میکنه و به تمام جزییات هم توجه میکنه چرا داستانی به این تلخی رو روایت میکنه.
کاش کمی به زیبایها و شادیهای دنیا توجه میکرد تا امید و عشق رو به خواننداش القا میکرد در هر حال به خاطر هنر نوشتاری نو و جدید و همچنین پرداختن به تمام ریزه کاریهای داستان و پیوند مناسب قصهها با هم ترجیح دادم پنچ ستاره برای این کتاب ثبت کنم
کاش کمی به زیبایها و شادیهای دنیا توجه میکرد تا امید و عشق رو به خواننداش القا میکرد در هر حال به خاطر هنر نوشتاری نو و جدید و همچنین پرداختن به تمام ریزه کاریهای داستان و پیوند مناسب قصهها با هم ترجیح دادم پنچ ستاره برای این کتاب ثبت کنم
و تاریخ پر است از حوادث عجیب و غریب ریز درشت که مانده است در خاطرها تا سالها تا بنویسندشان برتارک عصرها و نوشتند و کسی چه میداند چطور نوشتندشان همانطور که بود یا آغشته شد به ذهنها....
و تاریخ پر نیست از نقطههای سیاهی که بکاوندشان عمیق و زندگی کنند آن را و تارهای نامرئی پیوندشان را بتنند فکر کنند خلق کنند بنویسند بنویسند بنویسند در گیرکنند ذهن را دل را احساس را.... ودر گیر کنند.....
خوانش عالی بود بجز یکی دو مورد اشتباه در تلفظ
و تاریخ پر نیست از نقطههای سیاهی که بکاوندشان عمیق و زندگی کنند آن را و تارهای نامرئی پیوندشان را بتنند فکر کنند خلق کنند بنویسند بنویسند بنویسند در گیرکنند ذهن را دل را احساس را.... ودر گیر کنند.....
خوانش عالی بود بجز یکی دو مورد اشتباه در تلفظ
من چند ماه پیش این کتاب خواندم به توصیه یکی از دوستانم تا مدتها فکرم درگیر اتفاقات عجیب و در عین حال جالب که رخ داده بود و خیلی لذت بردم از ظرافتی که بکار برده بودند در مورد اسلام و مسیحیت و عشقهای پاک و زیبا اکنون نسخه صوتی رو تهیه کردم تا برای یکی از عزیزانم بگذارم تا لذت ببرد از این داستان و روایت زیبای آن توسط جناب سرابیتوصیه میکنم دوستانی که علاقه به خواندن داستان متفاوتی دارند حتما این رمان زیبا رو بخوانند
داستان از زبان یه پسر دانشجوعه که کارش قرآن خوندن و روزه گرفتن و فاتحه خوندن برای اموات مردمه، میاد سر قبر ۵ تا برادر، که ۴تای این برادرا توی سال ۶۰ فوت شدن رو روایت میکنه.
کتاب بنظر من و نسبت به چیزهایی که قبل از این کتاب خوندم، کتاب خیلی قوی نیست و یه داستان موازیش هست که عصبیم میکرد برای گذشته بود و یهو میپرید در خلل داستان، اما توی دل روایت هر برادر که میری جالبه.
ناصر، مسعود، محمود، منصور و طاهر.
کتاب بنظر من و نسبت به چیزهایی که قبل از این کتاب خوندم، کتاب خیلی قوی نیست و یه داستان موازیش هست که عصبیم میکرد برای گذشته بود و یهو میپرید در خلل داستان، اما توی دل روایت هر برادر که میری جالبه.
ناصر، مسعود، محمود، منصور و طاهر.
چشمانم نای دیدن ندارد ازبس که اشک ریخته است، دوروح مراهم میبینند، آقای یزدانی قلمتان بسیار روان، نمیدانم چگونه در ذهنتان سالهای درد ورنج را چنین واضح بیاد دارید، چقدر عالی همه حوادث را بهم ربط داده اید، آفرین موزیککه هوش ازسر میپراند، گوینده بسیار توانا، چقدر نکات حیران کننده در این نوشتهها برای من بودوچه چیزهایی ازدرون خاموش کلمات دانستم، سپاس فراوان
بااینکه خواندن هر فصل غم انسان را از این همه تراژدی سنگین تر میکرد ولی داستان ویا واقعیت زیبا به تصویر کشیده شده بود. و تلفیق صدای این کلیسا ودعای گروه کر درکلیسا وادغام آن با آیههای قرآن بسیار زیبا بود.. به نظر این را میخواسته نشان بدهد که ادیان فرقی ندارند همه به توحید منتهی میگردند وما انسانها با نادانی وسیلهای برای خونریزی هم کرده ایم... بسیار عالی
داشتم از خوندن کتابهای نویسندههای جدید ایرانی ناامید میشدم که این داستان رو خوندم و متحیر موندم. چه داستانی و چه قلمی! چقدر نویسنده آگاه و مطلع بوده نسبت به مسائل مختلف! واقعا متفاوت و به شدت جذاب و درگیرکنندست. خوانش و انتخاب آهنگها هم بسیار عالیه و جالبتر میکنه فضای داستان رو
حقیقتش را بخواهید وقتی خود نویسنده هم صحبت میکرد، دیگر مطمئنتر میشدم به این کتاب اصلأ نباید حتی دست بزنم. نمیدانم چه ویری تمام وجود من را گرفته بود که این نویسنده با ریشهای به این بلندی آخر مگر میتواند رمان بنویسد!!!
از بخت بد، چند صفحهای از رمان «خون خورده» را تورق میکردم که ناگهان هوک داستان ما را گرفت و با خود برد. به خود آمدم و دیدم دخترم مرا صدا میکند و من فارغ از همه عالم، تمام وجودم در زیر زمینی است که دو باستانشناس جوان چیزی را در آن یافتهاند که جهان مسیحیت و اسلام را میتواند تکان دهد. به لحاظ تکنیکال نمیتوانم درباره رمان صحبت زیادی بکنم چرا که در تخصص من نیست اما شاید بتوانم بگویم به نوعی کارهای «رضا جولایی» را برایم یادآور شد. توصیه میکنم اگر میخواهید به دام این رمان نیفتید، حتی به تورق آن هم فکر نکنید چرا که ممکن است یکباره خود را وسط بخشهای مختلف کتاب پیدا کنید.
الان دیگر میتوانم با اطمینان بگویم رمان مهدی یزدانی خرم آنقدر خوب است که شاید بهتر باشد هر چه مینویسد را بخوانیم.