نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دعا برای ربوده شدگان - جنیفر کلمنت
4.3
585 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستانی دلخراش از عشق و بقا که قهرمان زنی فراموش نشدنی را معرفی میکند.
لیدی دی گارسیا مارتینز خشن، بامزه و باهوش است. او در دنیایی متولد شده که دختر بودن امری خطرناک است. در کوههای گوئررو، مکزیک، زنان باید از خود مراقبت کنند، زیرا مردان آنها به دنبال فرصتهای دیگری رفتهاند. در اینجا در سایه جنگ مواد مخدر، جسدهایی در حومه روستا ظاهر شده و توسط عقربها و مارها و مورچهها به زمین بازگردانده میشوند. مدرسه گاه به گاه برگزار میشود، آن هم وقتی که تازه معلمی از شهر بزرگ را برای دورهای یک ترمه مجبور به اینکار کنند. در گوئررو اربابان مواد مخدر پادشاه هستند و مادران دختران خود را پسر معرفی میکنند، یا اگر نشد آنها را زشت میکنند- موهایشان را کوتاه میکنند، دندان هایشان را سیاه میکنند- هر چیزی که آنها را از دستبرد مافیا در امان نگه دارد. و وقتی شاسی بلندهای سیاه در شهر میچرخند، لیدی دی و دوستانش مانند حیوانات در سوراخهای خود در زمین پنهان میشوند.
در حالی که مادرش بیهوده انتظار بازگشت شوهرش از آمریکا را میکشد، لیدی دی و دوستانش رویایی در سر میپرورانند که آیندهای بیش از زنده ماندن را به آنان وعده میدهد و در برابر این همه تراژدی، طنز، همبستگی و سرگرمی مییابند.
پرتره درخشان و تأثیرگذار وضعیت زنان در روستاهای مکزیک، و بررسی خیره کننده پیامدهای پنهان جنگ ناعادلانه، دعا برای ربوده شدگان را بدل به داستان فراموش نشدنی دوستی، خانواده و اراده میکند.
لیدی دی گارسیا مارتینز خشن، بامزه و باهوش است. او در دنیایی متولد شده که دختر بودن امری خطرناک است. در کوههای گوئررو، مکزیک، زنان باید از خود مراقبت کنند، زیرا مردان آنها به دنبال فرصتهای دیگری رفتهاند. در اینجا در سایه جنگ مواد مخدر، جسدهایی در حومه روستا ظاهر شده و توسط عقربها و مارها و مورچهها به زمین بازگردانده میشوند. مدرسه گاه به گاه برگزار میشود، آن هم وقتی که تازه معلمی از شهر بزرگ را برای دورهای یک ترمه مجبور به اینکار کنند. در گوئررو اربابان مواد مخدر پادشاه هستند و مادران دختران خود را پسر معرفی میکنند، یا اگر نشد آنها را زشت میکنند- موهایشان را کوتاه میکنند، دندان هایشان را سیاه میکنند- هر چیزی که آنها را از دستبرد مافیا در امان نگه دارد. و وقتی شاسی بلندهای سیاه در شهر میچرخند، لیدی دی و دوستانش مانند حیوانات در سوراخهای خود در زمین پنهان میشوند.
در حالی که مادرش بیهوده انتظار بازگشت شوهرش از آمریکا را میکشد، لیدی دی و دوستانش رویایی در سر میپرورانند که آیندهای بیش از زنده ماندن را به آنان وعده میدهد و در برابر این همه تراژدی، طنز، همبستگی و سرگرمی مییابند.
پرتره درخشان و تأثیرگذار وضعیت زنان در روستاهای مکزیک، و بررسی خیره کننده پیامدهای پنهان جنگ ناعادلانه، دعا برای ربوده شدگان را بدل به داستان فراموش نشدنی دوستی، خانواده و اراده میکند.
رمانی قابل تآمل و گویای روزگار تلخ وظلمانی بخشی از بشریت در این کره خاکی است وستمی که بزنان روا داشته میشود. نویسنده با قلمی شیوا خواننده را باین تفکر وا میدارد که انسانهاعلیرغم اشرف مخلوقات نامیده شدن نه از روی غریزه حیوان گونه بلکه آگاهانه تا چه حدوحشی تر و پست تر از حیوانات میتوانند باشند. باین فکر میکنم بشر با اراده ناصواب خویش دنیا راچقدر زشت و سیاه کرده است. باین فکر میکنم که دیو درون بشر بخاطرخواستههای پلشت و وسوسههای بیمار گونه در برابر مادیات و شهوات از هر نوع، تاچه حد از صفت اشرف مخلوقات بودن دور میشود که حق داشتن یک زندگی آرام وساده همنوع خویش را تا سر حد فنای روح وجسم او لگدمال کرده ودراین راه بهر نوع بیداد و ستمگری و دیو صفتی دست میزند. نویسنده بخوبی چونان آینه، درماندگی ومظلومیت جماعتی راکه زنان در صدر آنند در برابر دیگرانی با آمیزهای از زور و قدرت بیشتر، درنده خوئی و شهوات نفسانی دنیوی نمایان میکند براستی مارا چه شده است که چنین درمیانمان پلیدی وحیوان صفتی ریشه دوانده؟ سرنوشت اینگونه زنان در سر زمین مکزیک چکیدهای است از این ستمگریها درسر زمینهای دیگر.
موضوع اصلی کتاب درمورد جبر جغرافیایی و آسیبهاییه که به آدم وارد میکنه، به خصوص به بانوان! شخصیتهای بی گناهی داره که اسیر سیاهی منطقه مکزیک شدن.
کتاب با جملهی «کاش پسر باشه» تموم شد، این جمله در اون وضعیت خیلی بجا و در عین حال غم انگیز بود و در اخر کل مفهوم این کتاب توی همین جمله خلاصه شد.
جبهه گرفتن در مقابل این کتاب مثل این میمونه که ما ببینیم کسی داره غرق میشه و بهش کمک نکنیم چون مونثه و با خودمون بگیم الکی داره شلوغش میکنه، مگه غرق شدن و مردن چیه!!!
امیدوارم جامعه امنتر و منصفتر بشه تا هیچ دختری مجبور نشه بگه کاش پسر بودم:)
گویندگی بانو رخشان بنی اعتماد هم عالی بود و کاملا میشد فضا رو مجسم کرد👏
و در آخر مرسی از کتابراه بابت این عیدی فوقالعاده😍💫
کتاب با جملهی «کاش پسر باشه» تموم شد، این جمله در اون وضعیت خیلی بجا و در عین حال غم انگیز بود و در اخر کل مفهوم این کتاب توی همین جمله خلاصه شد.
جبهه گرفتن در مقابل این کتاب مثل این میمونه که ما ببینیم کسی داره غرق میشه و بهش کمک نکنیم چون مونثه و با خودمون بگیم الکی داره شلوغش میکنه، مگه غرق شدن و مردن چیه!!!
امیدوارم جامعه امنتر و منصفتر بشه تا هیچ دختری مجبور نشه بگه کاش پسر بودم:)
گویندگی بانو رخشان بنی اعتماد هم عالی بود و کاملا میشد فضا رو مجسم کرد👏
و در آخر مرسی از کتابراه بابت این عیدی فوقالعاده😍💫
نقد کتاب:
رمان قابل قبولی بود
رمان درباره حقوق زنان یا همون فمینیست بود که به تازگی در جامعه باب شده.
نویسنده کمی ریسک پذیر بود و سخنهای جدی و البته مهمی رو بیان کرد.
بنظرم تعصب در محتوای کتاب موج میزد مخصوصا فصل دهم که دیگه از مسیر اصلی داستان خارج شد و تناقض رو به همراه داشت
یکی از نقاط قوت آن این بود که شخصیتهای داستان به خوبی نگارش شده و فضای حاکم بر جامعه و فرهنگ به خوبی جلوه گر شدند و یکی از نقاط ضعف بزرگ این است که این گونه داستانها بیشتر وربوط به زنان میشود و بسیاری از مخاطبان جنس دیگر را از دست میدهد
بماند که گویندگی هم میتوانست بهتر باشد اما قابل قبول بود
در کل کتاب مفیدی بود
نقاط قوت
_ نگارش خوب
_ پرورش شخصیت و توصیف فضای داستان
_ ریسک پذیر و شجاعت نویسنده
نقاط ضعف
_ گویندگی ضعیف
_ موضوع که فقط مخصوص زنان بود
_ تناقض در داستان
رمان قابل قبولی بود
رمان درباره حقوق زنان یا همون فمینیست بود که به تازگی در جامعه باب شده.
نویسنده کمی ریسک پذیر بود و سخنهای جدی و البته مهمی رو بیان کرد.
بنظرم تعصب در محتوای کتاب موج میزد مخصوصا فصل دهم که دیگه از مسیر اصلی داستان خارج شد و تناقض رو به همراه داشت
یکی از نقاط قوت آن این بود که شخصیتهای داستان به خوبی نگارش شده و فضای حاکم بر جامعه و فرهنگ به خوبی جلوه گر شدند و یکی از نقاط ضعف بزرگ این است که این گونه داستانها بیشتر وربوط به زنان میشود و بسیاری از مخاطبان جنس دیگر را از دست میدهد
بماند که گویندگی هم میتوانست بهتر باشد اما قابل قبول بود
در کل کتاب مفیدی بود
نقاط قوت
_ نگارش خوب
_ پرورش شخصیت و توصیف فضای داستان
_ ریسک پذیر و شجاعت نویسنده
نقاط ضعف
_ گویندگی ضعیف
_ موضوع که فقط مخصوص زنان بود
_ تناقض در داستان
به نظرم کتابهای دردناک کار نویسنده رو سخت میکنه، چون باید دلنشین هم باشه و این کتاب با تمام سختیها و سیاهیهایی که داشت برای من خیلی دلنشین بود. دختری که در یکی از روستاهای مکزیک زندگی میکنه و تنها جرمش همین دختر بودنه و باید حتی با هویت خودش هم مبارزه کنه. توی محیطی به دنیا اومده که دختر بودن یک امتیاز منفی به شمار میره، اسمش، جنسیتش، و شرایط زندگی ش و تلاشی که برای رهایی از این وضعیت داشت، نکاتی بود که نویسنده مدام بهمون یادآوری میکرد. با تمام احترامی که برای خانم بنی اعتماد در مقام نویسنده و کارگردان قائلم، گویندگی ایشون به نظرم چندان هم باکیفیت نبود، لحن ایشون اصلا حس کتاب رو منتقل نمیکرد. ولی موسیقی متنش خیلیییی خوب بود.
اول از همه با احترام به خانم بین اعتماد اصلا با صدای گوینده ارتباط برقرار نکردم یکنواخت و حوصله سربر میخوندن و کسایی مثل من که رو صدای دهن و ملچ مولوچ حساسن این مورد دیده میشد که واقعا رو مخ بود انگار دهنشون بشدت خشک بود. اما خود کتاب قشنگ بود. جبر جغرافی باعث شده بود زندگی خیلی آدما نابود شه، بیشترین آسیب هم نصیب زنها و بخصوص دخترا شده بود که واقعا دردناک بود. روای اگه یکم با هیجانتر میخوند صدبرابر دلنشین تر میشد انگار یکی داره روزنانه میخونه با صدای یکنواخت و بدون هیچ تغییر لحن و تن صدایی. درهرصورت کتاب رو گوش دادم و لذت بردم. پیشنهادش میکنم. ممنونم از کتابراه
گوینده عالی و داستانی غمگین ولی با محتوای خاص خودش.
این کتاب فقط مخصوص زنان نیست.
درسته که ستمهای جغرافیایی که نسبت به جنسیت زن بی رحم تر برخورد میکنند رو به تصویر میکشه ولی یادمون نره زن ضعیف و مورد ستم قرار بگیره (بجز اینکه نصف گونه انسانی مورد ستم هست)؛ مرد نسل آینده هم ضعیف بار میاد.
با هر دیدگاهی هم نگاه کنیم؛ شاید مردان باشند که ابزار و تجهیزات رو میسازن (البته ک این جمله رو قبول ندارم🙂) ولی زنان هستند که انسانهای بعدی رو میسازند. پس سعی کنیم با دید منفی به محتوای برابری حقوق زن و مرد نگاه نکنیم.
این کتاب فقط مخصوص زنان نیست.
درسته که ستمهای جغرافیایی که نسبت به جنسیت زن بی رحم تر برخورد میکنند رو به تصویر میکشه ولی یادمون نره زن ضعیف و مورد ستم قرار بگیره (بجز اینکه نصف گونه انسانی مورد ستم هست)؛ مرد نسل آینده هم ضعیف بار میاد.
با هر دیدگاهی هم نگاه کنیم؛ شاید مردان باشند که ابزار و تجهیزات رو میسازن (البته ک این جمله رو قبول ندارم🙂) ولی زنان هستند که انسانهای بعدی رو میسازند. پس سعی کنیم با دید منفی به محتوای برابری حقوق زن و مرد نگاه نکنیم.
سیاه و تلخ، کشوری اسیر باندهای مواد مخدر که آگاهانه مانع پیشرفت زیر ساختها و اجتماع هستند.
و دختران و زنانی که نه تنها در کشورهای همچون مکزیک، بلکه در جوامع مختلف اسیر امیال و قدرت مردان هستند. مردانی که حتی از اظهار عشق خود علیه زنان سواستفاده میکنند!!!
با کمال احترام برای سرکار خانم بنی اعتماد که در دنیای سینمای ایران کارهای بسیار ارزشمندی دارند.
ولی در خوانش این اثر صدایی کاملا یکنواخت و بدون حس داشتند.
از کتابراه برای ارائه کتابهای متنوع از ادبیات مختلف جهان نیز سپاسگزارم.
و دختران و زنانی که نه تنها در کشورهای همچون مکزیک، بلکه در جوامع مختلف اسیر امیال و قدرت مردان هستند. مردانی که حتی از اظهار عشق خود علیه زنان سواستفاده میکنند!!!
با کمال احترام برای سرکار خانم بنی اعتماد که در دنیای سینمای ایران کارهای بسیار ارزشمندی دارند.
ولی در خوانش این اثر صدایی کاملا یکنواخت و بدون حس داشتند.
از کتابراه برای ارائه کتابهای متنوع از ادبیات مختلف جهان نیز سپاسگزارم.
همه چی خوب بود بجز صدای موسیقی که خیلی بلند بود و باعث میشد یدفه همه تمرکزم بهم بریزه خیلی اذیت میکرد. داستانش خیلی غم انگیز بود و تو کل این داستان یک مرد خوب هم نبود همشون بد بودن: (
درواقع راجب زندگی زنان با توجه به محل زندگیشون بود که چقد محل زندگی میتونه تو آینده دخترا نقش داشته باشه فضای داستان خوب بود فقط اخرش نفهمیدم مایک، رود، معشوقهی لیدیدی و کلا اونایی که غیبشون زد چی به سرشون اومد یعنی... کاش یه کوچولو بهش اشاره میکرد😁🌛در مجموع ارزش شنیدن داره
درواقع راجب زندگی زنان با توجه به محل زندگیشون بود که چقد محل زندگی میتونه تو آینده دخترا نقش داشته باشه فضای داستان خوب بود فقط اخرش نفهمیدم مایک، رود، معشوقهی لیدیدی و کلا اونایی که غیبشون زد چی به سرشون اومد یعنی... کاش یه کوچولو بهش اشاره میکرد😁🌛در مجموع ارزش شنیدن داره
فعلا تا آخر فصل اول گوش دادم، اولش منو به یاد خاطرات دوران کودکی خودم انداخت و در آخر هم با بیان ««دعا نکردن برای عشق و...»» منو به یاد حرف دکتر هلاکویی در مورد خدا انداخت، که به شوخی میگفت خدا رو که صدا بزنید، برعکس عمل میکنه (شایدم به قولی خدا یعنی = به خود اً و خودت انجامش، بده نه اینکه... 👍🌸)
به نظرم، الگوی رفتاری کهن الگوی GOD، چیز جالبیه و جالبتر از اون ترکیب کهن الگوی GOD با EVIL هست که در سریال Preachers مدل جنسیس اونو، میتونید ببینید.
موفق باشید 😎⚡
به نظرم، الگوی رفتاری کهن الگوی GOD، چیز جالبیه و جالبتر از اون ترکیب کهن الگوی GOD با EVIL هست که در سریال Preachers مدل جنسیس اونو، میتونید ببینید.
موفق باشید 😎⚡
من کل کتاب رو در یک روز گوش دادم، داستان جالب، ترجمه خوب و روان و تصویرسازی فوق العادش باعث شد اصلا خسته کننده نباشه، من با اینکه مشغول انجام کاری بودم ولی کاملا میتونستم تک تک صحنه هارو جلو چشمم ببینم... البته اگه چند تا مرد خوب هم تو کتاب بود شاید داستان خیلییی واقعی تر میشد، قاعدتا دنیا انقدر! سیاه و سفید نیست
و در نهایت این که هنوز خیلی راه داریم تا به یک جامعهی عادلانه و امن برای همه برسیم که هیچ راهی هم جز افزایش آگاهی نداره، مرسی از کتابراه
و در نهایت این که هنوز خیلی راه داریم تا به یک جامعهی عادلانه و امن برای همه برسیم که هیچ راهی هم جز افزایش آگاهی نداره، مرسی از کتابراه
داستان قشنگی بود شخصیت پردازیها و فضاسازیها عالی بود میشد کامل داستانو حس کرد و با گوش دادنش رفت به مکزیک و اون هوای داغ کوهستانشون و درد و رنجشون رو تصور کرد... ولی امیدوارم این آخرین کتابی باشه که خانم بنی اعتماد گویندگیکردن چون صداشون اصلا به درد گویندگی نمیخوره و ریتم یکنواخت و زمختش رو دوس نداشتم امیدوارم این کتاب با گویندگی فرد دیگری هم منتشر بشه که بیشتر بشه ازش لذت برد (موسیقی متن هم بنظرم عالی بود و کاملا مناسب) ممنون
کتاب جالبی بود اما من از اول تا آخر داستان این سوال تو ذهنم بود که چرا مردهاشون از روستا رفتند اما زن و دختراشون رو با خودشون نبردند به نظرم زندگی کردن اونجا با تمام خطراتی که براشون وجودداشت غیرمنطقی بود و در آخر وقتی دخترای خونواده بلاهای سرشون اومد کم کم همه مردم روستا از اونجا رفتند چرا از اول به این فکر نیفتادند اگه برای مقابله با خطر اقدام دسته جمعی میکردند یا جای دیگری میرفتند سرنوشتشون این نمیشد.
کتاب رو دوست داشتم، جاهایی بسیار تلخ و ناراحت کننده بود ولی آموزنده بودن کتاب ارزش خوندنش رو داره، دختری که با نهایت فقر و کمبودهای عاطفی بزرگ میشه اما رویاهاش رو دنبال میکنه، کتاب رو بسیار پسندیدم اما اجرای خانم بنیاعتماد رو نه👎 آرام و شمرده کتاب رو اجرا کردند ولی این آرامش دائمی در کل کتاب حالت یکنواختی به اجرای ایشون داده، آهنگ صدای ایشون در هیچ جمله ایی با جمله دیگه فرقی نداره و این ذهن شنونده رو خسته میکنه.
فوق العاده.... به پوست و گوشت وخونت و قلبت نفوذ میکنه و از چشمات سرازیر میشه
دنیای زنانهی بدون مردی که هنوز توش لاک میزنن آرایش میکنن بچه دار میشن وعاشق میشن دنیایی شبیه زندان که میله هاش و طنابهای دارش دیوارهای سیمانی سردش و حتی سمها و سمپاش هاش همه از جنس مردهاست....
انگار بر صورت بچهای که در رحمش بود بوسه میزدند... فقط دعا کن پسر باشد...
دنیای زنانهی بدون مردی که هنوز توش لاک میزنن آرایش میکنن بچه دار میشن وعاشق میشن دنیایی شبیه زندان که میله هاش و طنابهای دارش دیوارهای سیمانی سردش و حتی سمها و سمپاش هاش همه از جنس مردهاست....
انگار بر صورت بچهای که در رحمش بود بوسه میزدند... فقط دعا کن پسر باشد...
بسیار داستان جذابی داره، همش خودت رو جای شخصیتها میگذاری، اما خیلی غم انگیزه، متن خوبی داره، توضیحات اضافه و زیاده گویی نداره، من گویندگی خانم بنی اعتمادو دوست داشتم، موسیقی ش هم برای من خیلی جذاب بود، اما برخلاف نظراتی که میگن داره فقط زندگی سخت دختران و سرنوشت بدشون رو میگه، از نظر من تنها پسر جمعیت شون سرنوشتی بهتر از دخترهای داستان نداشت، وقتی جامعه ناامن باشه دیگه دختر و پسر نداره
لطفا اینو بفهمید! فمینیست یعنی حقوق مرد و زن برابره نه مرد ستیزی/:
اصلا هیچ ربطی به مرد ستیز بودن نداره
خجالت اوره شماها که ادعای کتاب خون بودن دارین باید این چیزارو بدونین
بله کتاب فمینیستی بود و میگفت حقوق مرد و زن برابره و این چیز خیلی خوبیه
لطفا سطح علم و دانسته هاتونو بالا ببرین
بعد میگین چرا جهان سومی هستیم/:
اصلا هیچ ربطی به مرد ستیز بودن نداره
خجالت اوره شماها که ادعای کتاب خون بودن دارین باید این چیزارو بدونین
بله کتاب فمینیستی بود و میگفت حقوق مرد و زن برابره و این چیز خیلی خوبیه
لطفا سطح علم و دانسته هاتونو بالا ببرین
بعد میگین چرا جهان سومی هستیم/:
کتابی بسیار خوب که هیچ کس از مطالعه (گوش دادن) آن پشیمان نخواهد شد مخصوصا صوتی بودن آن کمک میکند که براحتی و همه جا قابل استفاده باشد
نویسنده چیره دست با توصیف جالبی از زندگی مردم مکزیک خواننده را به آن حال و هوا رهنمون میکند و این فرصت را به ما میدهد که دردهای مشترک بشریت را بهتر شناخته و حتی الامکان در رفع آنها بکوشیم
نویسنده چیره دست با توصیف جالبی از زندگی مردم مکزیک خواننده را به آن حال و هوا رهنمون میکند و این فرصت را به ما میدهد که دردهای مشترک بشریت را بهتر شناخته و حتی الامکان در رفع آنها بکوشیم
با سلام. میتوان گفت نقاط قوت این اثر فضاسازی عالی نویسنده و ترجمه روان و کتابخوانی عالی خانم بنی اعتماد است که داستان را ملموس در اختیار ذهن شنونده اثر قرار میدهد. حتما گوش کنید: به نظر بنده موثرترین جمله این کتاب که همون فصل ۲۷ بهش میرسیم اینه که: عشق یک احساس نیست بلکه یک فداکاریه!!!!!! 🤔🤔🤔
عالیه، ولی همیشه باخوندن این کتابها یأس وجودمو میگیره، از اینکه درتمام دنیا عیچ نقطه امنی برای زنان، کودکان، وظعفا وجود نداره وهمیشه در معرض آسیبهای شدید روحی وجسمی هستن، این دلمو به درد میآره، نمیدونم با آرزو کردن برای روزی که ظلم وجور نباشه خوبه یا فقط یک کم آرومم میکنه. سپاسگزارم
این کتاب فوق العاده بود، ریزه کاریهای مهم و عادی شدهی زن بودن، هنرمندانه بود، پر از تمثیل، جاهایی از کتاب منو یاد نوع روایت صد سال تنهایی میانداخت، معلوم بود از یک تبارند، خوانش بسیار عالی گوینده که کاملا تبحرشون رو در شخصیت سازی نشون میداد. بسیار لذت بردم. شیرین نبود همونطور که زندگی بیشتر اوقات نیست و توصیه میکنم.
بعد از شنیدن دو سه فصل اول متوجه شدم با داستان بسیار تلخی مواجه هستم اما توصیفات، فضا سازی عالی و خط داستانی برایم جذاب بود به همین دلیل آرام آرام تا انتهای داستان با آن همراه شدم. از نظر من صدای خانم بنی اعتماد گیرا و مناسبِ فضای رمان بود. اگر بخواهم داستان را فقط در سه کلمه توصیف کنم باید بگویم: تلخ، جذاب و شوکه کننده!
کاری با دوستانی که گفتن فمینیستیه ندارم ولی دقت کردید حتی تو این داستان هم آخرش خانوما خودشون باید به داد خودشون برسن؟ فکر میکنم این رمان این عقیده محکم رو در ما نهادینه کنه که در هر شرایطی خانومها باید یاد بگیرن رو پای خودشون بایستن.
مترجم، گوینده و فضاسازی داستان عالی بود🌷
شخصیت پردازی که فوق العاده بود.
مترجم، گوینده و فضاسازی داستان عالی بود🌷
شخصیت پردازی که فوق العاده بود.
تمام داستان با خودم فکر میکردم چرا این زنها بجای نجات خودشون توی نکبت درجا میزنن و همان شرایط رو هر چند بد حفظ میکنن؟! سازگاری بجای کنده شدن از خشونت. انگار منتظرن کسی بیاد، دستشون رو بگیره و از رنج بیرون بکشتشون. شاید انگیزهای برای رهایی از زندگی در اون شرایط را نداشتن. وقتی انگیزه کافی پیدا کردن همگی رفتن.
داستان کتاب، ظلمهای به زنان هست که در دورهی داستان در غرب و آمریکا شکل گرفته... من عاشق خواندن خانم رخشان بنی اعتماد شدم و ادامه دادم یعنی کس دیگه ایی میخوند ادامه نمیدادم اما انقدر لذت بخشه شنیدن صدا و خواندن ایشون که با وجود رنج داستان اما خیلی لذت بردم ممنون از کتابراه بابت هدیهی فاخرشون
در دنیایی زندگی میکنیم که نمیشه ازاسیب هایش درامان بود ولی آسیب های هم هست که میشد وجود نداشته باشد. اگر هم منطقی باشیم تنها مردان نیست که به زنان ظلم میکند بلکه خود زنان هستند که با قربانی کردن دیگران در مقابل احساساتشان شیطان هابی رو بوجود می آورد که بعد ها میشود قاتل مردمان بیگناه
هر جا خانمی امنیت نداشته باشه و از مشکلات آنها صحبت بشه. میشه فمینیستی؟ فمینیست اسلامی هم داریم. نه فمینیست افراطی.
اینکه زنان دنبال حقوق و امنیت شان باشند و حرف بزنند و کتاب منتشر کنند ایرادی داره؟
هنوز ظلم به زنان وجود داره.
میتوانید ببینید خانمهایی از نزدیکان شما در امنیت نباشند؟